شناسهٔ خبر: 25715307 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: همشهری آنلاین | لینک خبر

گفتگو با سعید مظفری | ممیزی سریال اوشین اینطور که این روزها می‌گویند نبود

- همشهری آنلاین: سعید مظفری از قدیمی‌های دوبله خاطراتی از روزهای دور و سریال‌ها و فیلم‌هایی می‌گوید که در ذهن خیلی از مردم آشنا هستند و شاید برخی ابهام‌ها نیز درباره دوبله این آثار وجود داشته باشد.

صاحب‌خبر -

به گزارش مهر؛  مظفری معتقد است دوبله برای ماندن و ادامه راهش نیاز به تلفیق قدیمی‌ها و جوان‌تر‌ها دارد. در این بخش همچنین درباره دوبله فیلم‌های ایرانی و جنگی در دهه ۷۰ صحبت می‌شود که مظفری سهم چشمگیری در دوبله آنها داشت. نمونه بارز این آثار فیلم «آخرین شناسایی» است که صدای این گوینده و یکی از دیالوگ‌هایش هنوز در اذهان مخاطبان باقی مانده است.

حنجره تنها عضو بدن است که دیر پیر می شود. منتهی یک بخشی از این مساله به شانس و اقبال ربط دارد. ممکن است صدای کسی تا لحظه مرگ تغییر نکند از آن طرف ممکن هم هست صدای فرد تغییر کند. الان مثلا صدای منوچهر اسماعیلی نسبت به ۵ سال پیش خیلی تغییر کرده است.

گرفته تر شده است. خسرو هم مثل بهرام زند حرص و جوش می‌خورد.

نه. این کار را ناصر طهماسب دوبله کرد.

نه. او یک نسل زودتر از من به دوبله آمد.

در مسیر دوبله آن فیلم من را عوض کردند.

بله. مدیری به دلیل یک اختلاف من را ۸ ماه ممنوع الکار کرد و گفتند که نیا.

نه. از طرف مدیر بخش دوبلاژ. اسم خوبی هم داشت. قبلا در رادیو مدیر بود و انصافا مدیر خوبی هم بود. بالاخره سر هرچه بود، به خاطر اختلافی من را عوض کردند. من هم گفتم باشد، بیرون کار می کنم. به همین دلیل از یاکیده برای آن نقش دعوت کردند. شکوفنده هم مقاومت کرده بود و مدیر مورد اشاره گفته بود نه خیر! این طور است که هست. خود آن مدیر بعدها که به من زنگ زد و من دوباره سر ضبط دوبله آن سریال رفتم؛ از تلفن هایی گفت که مردم زده بودند و از تعویض صدای سالی گلایه کرده بودند. کار به جایی کشیده بود که آقای محمد هاشمی رفسنجانی رییس وقت صدا و سیما به این مدیر زنگ زده بود و گفته بود چه خبر شده که این همه تلفن و شکایت می شود؟ به هر حال دوباره برای گویندگی در آن کار دعوت شدم.

بله آن سریال را من دوبله کردم.

نه. «مزد ترس» را با کمک ایشان دوبله کردم. هر فیلمی که حمید تمجیدی ساخت، تا لحظه رفتنش از ایران، من به جایش حرف زدم. من را خیلی دوست داشت.

بله. آن فیلم، بیرون از صدا و سیما دوبله شد.

بله. آن فیلم در تلویزیون دوبله شد. صدای مقامی واقعا حرف نداشت که ناگهان دچار این مساله و بیماری شد. متاسفانه کم توانستیم  با هم کار کنیم. همیشه از هم دور بودیم. ولی کارش خیلی خوب بود. صدای زیبایی داشت و یکی از گوینده های خوب بود. درباره آن ماجرا، تعریف می کرد که برق خانه شان رفته بود و به دنبال شمع به آشپرخانه رفته بوده. می گفت در تاریکی پایم را روی پله اول گذاشتم و تا خواستم پله دوم را طی کنم، هیچ چیز نفهمیدم. سرش گیج رفته و با سر به زمین می خورد. همسرش هم که متوجه ماجرا می شود، سریع آمبولانس خبر می کند و به اورژانس می رساندندش. در بیمارستان دکتر به او می گوید که ضربه مغزی خفیف شده و امیدوار است که به صدایش آسیب نرسد.

بله. متاسفانه.

بله. صاحب فیلم ها پول های خوبی پیشنهاد می دادند ولی دیگر نیامد.

نه. نسبت به این کار دید جدیدی پیدا کرد.

آخرین فیلمی که ایشان در آن صحبت کرد، یک فیلم هندی بود که من مدیر دوبلاژش بودم. آمیتاب باچان در آن بازی می‌کرد.

بله همان فیلم بود. خانم رفعت را با خواهش و تمنا آوردم تا رل همسر آمیتاب باچان را در آن فیلم بگوید. نمی آمد! ولی بالاخره آوردمش و به من گفت تو باعث شدی من قولم را بشکنم. دیگر نمی آیم زاغول! به خاطر رنگ چشم هایم به من می گفت زاغول. بعد هم رفت. بعد از رفتنش به من زنگ زدند و گفتند سعید یک تکه از دیالوگ های خانم رفعت ضبط نشده است. پای تلفن از عکس العمل من فهمیدند که ناراحت شده ام. وقتی علتش را پرسیدند، گفتم نمی دانید با چه خواهش و التماسی آورده بودمش. بعد به خانم هاشم پور زنگ زدم و گفت زاغول مگر نگفتم نمی آیم؟ گفتم خانم رفعت، این جمله به جان شما جا افتاده است، شما من را می شناسید و می دانید از این گاف ها نمی دهم. گفت حالا چه می خواهی؟ گفتم این یک تکه را دوباره بگیریم. گفت خب فردا زنگ بزن! گفتم بیایید ها! گفت فردا زنگ بزن. فردایش که زنگ زدم گفت زاغول می آیم ولی فقط به خاطر تو. به هر حال آمد و آن جمله را گرفتیم و از فردایش دیگر پا به محیط دوبله نگذاشت.

نه خانم ژاله علو بود.

ابتدا قهر کرده بود ولی بعد از مدتی دیگر نیامد.

نه. اصلا این طور نبود. تنها جایی از سریال که عوض شد، توسط واحد دوبلاژ شبکه دو تغییر کرد؛ مثل الان که ویراستار دارد. آن قسمت هم مربوط به بخش کوتاهی از زندگی اوشین و پنج یا شش خط از دیالوگ های سریال بود.

بله همین طور است. خاطره ای که در این زمینه دارم این است که اول قرار بود مینو غزنوی برای نقش اوشین بیاید اما به دلیل اتفاقاتی که افتاد، خانم غزنوی قهر کرد و نیامد.

مطمئن نیستم ولی فکر کنم ناصر طهماسب بود. چون طهماسب آن سال‌ها خیلی فعال بود.

بله دیگر تلویزیون نمی آید. بهار سال گذشته بود که خبر داد دیگر به تلویزیون نمی آید. یک سال و نیم دو سال پیش، اگر ۱۰ فیلم در تلویزیون دوبله می شد، نصف بیشترش را طهماسب دوبله می کرد بعد ناگهان این وضعیت کمتر شد.

به شرطی که کارش را جدا بگیرند. می آید تنها کارش را می کند و می رود.

بله. خیلی از این فیلم ها کار کردم.

آن جمله حاجی سیدتو کشتن، برای خود فیلمنامه بود، نه طهماسب در آن دست برده بود نه من. نوشته خود کارگردان بود.

بله. بچه ها تا به هم می رسیدند یا با من روبرو می شدند، می گفتند حاجی سیدتو کشتن! (می خندد)

بله آن فیلم را خودم دوبله کردم.

و چقدر هم خوب گفت. صدایش خیلی برای آن نقش مناسب بود. کار روی این فیلم ها خیلی سخت بود چون به نظرم با صدای بچه های دوبله، جور در نمی آمدند. یعنی آن حس منتقل نمی شد. یادم می آید یک فیلم را با امیرهوشنگ زند کار می کردیم که بخش عمده دیالوگ هایش انگلیسی بود. من آمدم، ژرژ پطرسی آمد، عباس نباتی، خود زند و آنهایی که انگلیسی می دانستند، آمدند ولی آخر سر، کار از آب در نیامد و کارگردان گفت نمی شود. به همین دلیل سراغ بچه های برون مرزی صدا و سیما رفتند.

يکی از آثار خوب من و خانم ژاله بود. ایشان خیلی به من کمک کرد.

بله. یادم می آید اولین رل اولی که گفتم برای خانم فهیمه راستکار بود. یک روز در استودیوی شهاب بودم که خانم راستکار من را دید و پیشنهاد کار داد. گفت چهار روز باید پیش من بیایی. آن زمان، فیلم ها یک روزه دوبله نمی شد. یک تایم صبح بود و یک تایم عصر که برای دوبله فیلم ها داخل استودیو می رفتیم. یعنی برای دوبله یک فیلم، یک هفته باید تایم صبح ( از ۹ صبح تا ۱۳ ) به استودیو می رفتیم. وقتی سر قرار کار رفتم، دیدم رل اول یک فیلم را برایم در نظر گرفته است؛ یک خواننده ایتالیایی بود به نام دومینو مدیچی. البته درباره فامیلش مطمئن نیستم. به هر حال برای اولین بار بود که رل اول را می گفتم و خیلی هول شده بودم، اما ژاله کاظمی خیلی کمکم کرد. به من می گفت بگو پسر! تو می تونی! فکر کردی اینها کی هستن؟ فکر نکن این ها آدم های گنده ای هستن! خودت را کوچک نبین! اگر خودت را حقیر ببینی از کار حذف می شی ها!

بله. بیشتر از چند فیلم صحبت نکرد. یک بار در استودیوی قرن بیست و یک با یکی از خانم های گوینده بگو مگو کرد. این ماجرا مربوط به زمانی بود که تازه از آمریکا آمده بود و گفته بودند به او کار ندهید. خیلی از لحاظ روحی به هم ریخته بود. در آن جدل به آن خانم گفته بود چه لذتی می بری از این که نقش های من را می گویی و من را خانه نشین کرده ای؟

او هم جواب هایی می داد ولی ژاله به هم ریخته بود و ناراحت بود. آن زمان خیلی دلشکسته بود. اجازه نداشت گویندگی کند؛ مدیر دوبلاژی که مطلقا. تلویزیون که برایش کاری نداشت فقط ماند بخش خصوصی که آن هم این طور شد. به نظرم می شد حداقل به خاطر ملاحظه یک همکار قدیمی، نقش هایش را نگفت.

بله. او با بچه‌های دیگر فرق دارد. کارش را که ببینید، متوجه می شوید که بین نسل جدید از همه بهتر است اما متاسفانه به نظرم این اواخر دارد کمی اشتباه می رود. نمی دانم ولی به نظرم اگر بچه های قدیم را دوست دارد باید به راه آنها برود.

آخر دیالوگ هایش را می کشد، ته کلمات را کشش خاصی می دهد و حالت هایی به صدایش می دهد که در هنرپیشه نمی بینید. جایی که هنرپیشه دارد آرام حرف می زند او فریاد می کشد و خیلی قرص و محکم دیالوگ می گوید. به نظرم حیف است چون در جوان گو ها یکی افشین است و یکی سعید شیخ زاده.

کار دوبله برای این که بماند، نیازمند این است که قدیمی ها با این بچه های جدید زیرزمینی تلفیق شوند. نمی شود فقط ما بمانیم. این کار چون اسپانسر و حامی ندارد،در خطر از بین رفتن است اما اگر جوان ها و عاشقان کار بیایند، می شود کاری کرد. اگر این جوان ها بیایند و در کنار قدیمی ها قرار بگیرند و یک اتحاد بین گویندگان شکل بگیرد، کسی که ناچار است با آنها راه بیاید، صاحب فیلم است و آن وقت دیگر نمی تواند از شرایط سوءاستفاده کرده و پول کلان به جیب بزند؛ آن هم در حالی که گویندگان دستمزد زیادی برای کارشان نمی گیرند.

برچسب‌ها:

نظر شما