شناسهٔ خبر: 25715173 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

خرمشهر سمبل مقاومت مردم ما در برابر یک ارتش خونخوار

خرمشهر تنها یک شهر و بندر مهم نبود، خرمشهر سمبل مقاومت مردم ما در برابر یک ارتش خونخوار بود و خواهد بود.

صاحب‌خبر -

خرمشهر سمبل مقاومت مردم ما در برابر یک ارتش خونخوار//// عملیات بیت المقدس///به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، کتاب «عبور از رمل» (خاطرات ابوالفضل حسن بیگی) به قلم «محمد مهدی عبدالله زاده» به رشته تحریر در آمده و توسط اداره کل حفظ اثار و نشر ارزش های دفاع مقدس سمنان منتشر شده است.

این کتاب در بردارندۀ خاطرات برادر حاج ابوالفضل حسن­ بیکی فرماندۀ قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) جهاد سازندگی است. وی به جهت حضور مستمر در خط مقدم و شرکت در جلسات فرماندهان جنگ، خاطراتی شنیدنی از نقش مهندسی رزمی در دفاع مقدس بیان نموده است.

خاطرات زیر در خصوص عملیات بیت المقدس برگرفته از این مجموعه می باشد که با هم مرور می کنیم.

آمادگی برای عملیات بیت المقدس

پس از عملیات فتح‌المبین مأموریت ما این شد که خاکریز‌های جلو را بزنیم. خاکریز‌های جلو زده شد. به عقبه آمدیم و شروع به تثبیت و تعریض جاده‌های عقبه کردیم.

آماده می‌شدیم تا عملیاتی بزرگتر از فتح‌المبین انجام دهیم؛ عملیاتی که چشم دنیا به آن دوخته شده بود. قلب مردم ایران هم به این عملیات پیوند خورده بود؛ آزاد‌سازی خرمشهر.

خرمشهر یک شهر کوچک بود، ولی عملیات بیت‌المقدس  عملیات بسیار بزرگی بود. در عملیات بیت‌المقدس شادگان از زیر آتش درآمد و محاصره اهواز شکسته شد. قبل از این عملیات، هنوز حمیدیه زیر آتش دشمن بود؛ منطقه هویزه در دست ارتش عراق بود؛ سوسنگرد هنوز مورد اعتماد نبود و احتمال داشت هر لحظه دشمن حرکت کند و سوسنگرد سقوط کند؛ در جنوب هویزه هم امکان سقوط منطقه یزدنو و مجریه وجود داشت؛ امکان سقوط نیسان هم بود و در نهایت ‌امکان شکستن مجدد تنگه چزابه هم وجود داشت.

این عملیات گسترده بود. باید خرمشهر و غرب کارون آزاد و جاده آبادان به اهواز هم از زیر تیر مستقیم دشمن خارج می‌شد. آبادان دست دشمن نبود، ولی یک سمت آن اروند و پس از آن خاک عراق بود؛ سمت دیگرش خرمشهر که دست دشمن بود و تا ضلع شمالی‌اش، کارون، دشمن حضور داشت. اما انگیزه اصلی برای ایران، خرمشهر بود. خرمشهر تنها یک شهر و بندر مهم نبود، خرمشهر سمبل مقاومت مردم ما در برابر یک ارتش خونخوار بود و خواهد بود.

اوایل که برای شناسایی می‌رفتیم، پیش‌بینی این بود که عملیات محدود انجام خواهد شد؛ لشکرهای آزاد آمدند و در منطقه مستقر شدند. توپخانه‌های ارتش آمد و در منطقه مستقر شد. با توجه به غنائمی‌که در طریق‌القدس و فتح‌المبین گرفتیم، تیپ‌های سپاه به تیپ‌های به اضافه تبدیل شده بود. توان اجرایی ما بالا رفته بود و می‌توانستیم عملیات سنگین انجام بدهیم.

جهاد سازندگی همواره باید گسترش پیدا می‌کرد. اگر گسترش پیدا نمی‌کرد، نمی‌توانست کمبودها و نیازمندی‌های مهندسی رزمی‌ را جوابگو باشد. در این عملیات خیلی به پشتیبانی نیاز نبود. اول به دلیل اینکه همۀ گردان‌ها و تیپ‌ها خودشان پشتیبانی داشتند. دوم اینکه حلقه و نیم‌کره‌ای که می‌خواست در آن عملیات شود، دور از شهر نبود؛ آبادان، ماهشهر، اهواز، سوسنگرد، حمیدیه و نیسان، عقبه عملیات بود. پس نیاز به حمام، تأسیسات و تدارکات نبود و همه به عقبه راه داشتند.

نیروی کارآمد

حسین فتاح از نیروهای کلیدی ما و از بهترین راننده‌های لودر بود. از همان روز اول که به منطقه آمد، کارآیی‌اش چندین برابر راننده‌های دیگر بود. سال‌ها روی لودر کار کرده و خیلی مسلط بود. بولدوزر هم بلد بود. زمانی که با کمبود راننده لودر و بولدوزر مواجه نبودیم، در جاهای مختلف همکاری می‌کرد. در مسیریابی تجربه داشت و از تجربیاتش استفاده می‌کرد. حتی یک بار نشست کنار راننده گریدر و بدون اینکه با دوربین نقشه‌برداری کنیم، توانست در دشت جاده بسازد. ایشان سرانجام روز دوم فروردین در عملیات بیت‌المقدس در تنگه رقابیه شهید شد.

شورای دامغان

آن زمان حجت‌الاسلام حسن اختری، امام‌ جمعه سمنان و نماینده امام در جهاد استان سمنان بود. نماینده آقای ناطق نوری هم، آقای محسن مطیعی بود. بعد از مدتی آقای حاج علی ابراهیمی  از دامغان عضو شورای مرکزی استان شد. شورای مرکزی جهاد شهرستان دامغان هم ابتدا کسان دیگری بودند؛ ولی در جنگ آقای حاج علی ابراهیمی،حاج احمد علی رشیدی، آقای حسن ملکی، حاج سید عباس شاهچراغی  بودند. درمقاطع مختلف هم آقای شیخ حسین میرزاخانی، حاج شیخ قاسم داوودالموسوی وحاج قاسم اصحابی نمایندگان امام در جهاد بودند.

در هر شهرستان یک پشتیبانی جنگ زدند. یک نفر مسئول پشتیبانی جنگ شهرستان بود. مسئول پشتیبانی جنگ در شهرستان دامغان، آقای علی رشیدی بود که هم عضو شوای مرکزی جهاد بود، هم مسئول جهاد و هم با حفظ سمت، مسئول پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی دامغان شد. اینها در شهر دامغان مستقر بودند.

ستادهایی با عنوان «معین» برای بازسازی درست کردند. وقتی خرمشهر آزاد شد، ستادهای معین آمدند تا مناطقی که آزاد شده بازسازی کنند. چون جنگ تمام نشده بود، جهاد سازندگی دامغان به بازسازی نظر مثبتی نداشت. فقط یکی دو نفر نیرو فرستاد. از ما هم کمک خواستند. گفتم: «تا زمانی که جنگ تمام نشده نمی‌توانیم به شما هیچ کمکی بکنیم! شما باید کمک کنید که ما تقویت شویم». البته استان سمنان ستاد معین بازسازی ایجاد کرد که مربوط به پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی نبود.

انتهای پیام/

نظر شما