شناسهٔ خبر: 25700736 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

سیاوش گلشیری در گفت‌وگو با ایبنا مطرح کرد:

همه عوامل بستگی به تداوم جوایز ادبی دارند

سیاوش گلشیری معتقد است: فارغ از چگونگی برنامه‌ریزی هر جایزه برای خواندن کتاب‌های منتشر شده، چگونگی امتیازبندی و انتخاب برگزیدگان و رویکردی که جوایز به سبب دولتی یا خصوصی بودنشان نسبت به انتخاب آثار دارند؛ همین طور چگونگی فهرست‌بندی آثار و تهیه شان در دبیرخانه، مسائل دیگری بنا بر همان باید و نبایدها و خط مشی‌ها از اهمیت تعیین‌کننده‌ای برخوردارند که البته در تداوم جوایز اهمیت دارد.

صاحب‌خبر -
 
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- الهام شهیدان: سیاوش گلشیری، نویسنده و داور جایزه ادبی مهرگان و دانشجوی دکتری رشته پژوهش هنر است و تاکنون داستان بلند «تمام بندها را بریده‌ام» و مجموعه داستان «مثل کسی که از یادم می‌رود» و مقالات و داستان‌های پراکنده‌ای از او در مجلات مختلف منتشر شده است. به بهانه داوری این جایزه ادبی درباره وضعیت داوری و جوایز ادبی گفت‌وگویی با او داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

در این دوره جایزه مهرگان  از یک سو تعداد رمان ها به نسبت دوره های قبل افزایش قابل ملاحظه ای داشت و از سوی دیگر ۵۱ رمان با امتیازاتی نزدیک به هم به مراحل بالاتر راه یافتند خواندن این تعداد رمان  چطور تجربه ای بود؟
بگذارید در ابتدا به این مسئله اشاره کنم که چگونگی  فعالیت دبیرخانه جوایز، اعم از تهیه آثار، خوانش‌های اولیه و چینش‌های متعدد تا به غربال نهایی  برسد همواره اهمیت زیادی دارد و می‌دانم که چنین چرخه‌ای در برخی از جوایز شفاف نیست. مثلاً در بعضی جوایز فهرستی از کلیه آثار چاپ شده در اختیار تعداد معینی منتقد- نویسنده قرار می‌گیرد و آن‌ها صرفاً به کتاب‌هایی که پیشتر مطالعه کرده‌اند، امتیاز می‌دهند. خب، سئوال اینجاست تکلیف فلان کتابی که به دلیل ناشناس بودن نویسنده یا ناشر یا هر دو و همینطور توزیع نامناسب پخش آن کتاب، توسط داوران ابتدایی خوانده نشده و از گردونه حذف شده چیست!؟ اینجاست که می‌گویم شکل گیری شفاف مراحل خواندنِ هر اثر توسط داوران ابتدایی و نهایی، برنامه مدونی را در دبیرخانه آن جایزه می‌طلبد؛ دبیرخانه‌ای که منظم و شبانه‌روزی مشغول به کار باشد.

یا در فلان جایزه بدون ذکر توضیحاتی چند کتاب در اختیار داوران نهایی قرار می‌گیرد، بدون آنکه مشخص شود روند کار چگونه بوده که به چنین انتخاب‌هایی منجر شده و اصلاً چه کسانی در کار غربال آثار بوده‌اند! می‌بینید این عدم شفافیت فقط مختص به اهل سیاست نیست که انگار در سیاست‌های فرهنگی ما هم ریشه دوانده است. درباره جایزه مهرگان ادب تا جایی که از روند دبیرخانه با خبر بودم، اثری نبود که لااقل توسط یک یا دو داور یا بررس خوانده نشده باشد. در قسمت پایانی خوانش‌ها هم در جایزه مهرگان جلسه‌ای اقناعی برگزار شد و ساعت‌ها درباره فهرست نهایی بحث و جدل شد تا در نهایت به انتخاب‌های اعلام شده منجر شد. درباره تجربه خواندن چنین حجمی باید عرض کنم در برخی موارد به شدت خسته‌کننده و وقتگیر بود؛ علت را هم باید در کیفیت آثار جست‌وجو کرد. روندی از سطحی‌انگاری، ساده‌نویسی و تکرار هزار باره موضوعاتی که فاقد پرداختی هنرمندانه بودند در اکثر آثار دیده می‌شد که به گمانم زنگ خطر است. این سویه دست کم‌گرفتن مخاطب آفتی است که به سبب سیاست‌های اقتصادی بنگاه‌های نشر صورت گرفته و باعث شده شکل برخورد با یک اثر فرهنگی به سمت کالایی شدن سوق بیشتری پیدا کند. اینجاست که شاهد انواع کارهای عجیب و غریب هم از طرف ناشران و نویسندگان در جلسات رونمایی و نقد و غیره خواهیم بود. چنین رویکردهایی خطرناک است.

اینجاست که مصرف‌گرایی در ساحت اندیشه ورود پیدا می‌کند و همه چیز با شوآف و نمایش همراه می‌شود. می‌دانم چیزهایی که می‌گویم ربط زیادی به پرسش شما ندارد ولی چطور می‌شود چنین برخوردهایی که حالا مبدل به نوعی سنت هم شده در خلق یک اثر تأثیری نگذارد. چطور می‌شود فلان نویسنده در استوری اینستاگرامش نقل قول یکی از مخاطبانش را به اشتراک بگذارد که کتاب هیچگاه از دستش رها نشده، حتی موقع توالت رفتن...!؟ مجموعه چنین رفتارهایی ساحت نویسنده بودن را در حد و اندازه بازیگرهای سینما و تلویزیون و ادا و اطوارهایشان تنزل داده است و همین خود مشت نمونه خروار است. مجموعه چنین رفتارهایی آدم را آزرده خاطر می‌کند و البته  در کارش جدی‌تر. اما در کار داوری‌ها تمامیت اثر بوده که اهمیت داشته، بی‌هیچ حب و بغضی کتاب‌ها داوری شدند و اعلام کاندیدهای نهایی هم خود موید چنین ادعایی است.
 
چرا عمر جوایز ادبی در ایران انقدر کوتاه است؟
به هر حال جوایز ادبی هم دستشان گردن دیگر عرصه‌های فرهنگی است. کما اینکه معضلات و دردسرهایش هم بیشتر است. من فکر می‌کنم استمرار امور فرهنگی است که ارزش و اعتبار می‌آفرینند و اگر به این حقیقت معتقد باشیم که پویایی در این عرصه در درازمدت به ثمر می‌نشیند، برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری را در سایر امور فرهنگی از مهمترین عوامل می‌دانیم.  چیزی که درباره جوایز ادبی اهمیت دارد، فارغ از دولتی یا خصوصی بودن نیت گردانندگان و اهداف کوتاه‌مدت و درازمدتی است که تعیین شده است. می‌توان با این سئوال به این مسئله اینگونه پرداخت که مثلاً در روزگاری که تیراژ کتاب‌ها به زحمت از هزار نسخه فراتر می‌رود، در ایامی که کتاب به عنوان کالایی فرهنگی جای خودش را در سبد خرید مردم به احتیاجات لازم و ضروری زندگی داده است، این جوایز رنگ به رنگ چه نقشی را بازی می‌کنند و آیا اصلاً تأثیری دارند!؟

به تعداد جوایز ادبی سالی که گذشت نگاه کنیم، مهمترین‌هایشان را می‌گویم و مقصودم جوایز کوچک و محلی نیست: جایزه مهرگان ادب، جلال آل احمد، جایزه شیراز، واو، هفت اقلیم و این آخری احمد محمود که تازگی شروع به کار کرده، به نامزدها و برگزیدگانشان هم توجه کنیم و حتی نام داوران هر جایزه. فارغ از چگونگی برنامه‌ریزی هر جایزه برای خواندن کتاب‌های منتشر شده، چگونگی امتیازبندی و انتخاب برگزیدگان و رویکردی که جوایز به سبب دولتی یا خصوصی بودنشان نسبت به انتخاب آثار دارند؛ همین طور چگونگی فهرست‌بندی آثار و تهیه شان در دبیرخانه، مسائل دیگری بنا بر همان باید و نبایدها و خط مشی‌ها از اهمیت تعیین‌کننده‌ای برخوردارند که البته در تداوم جوایز اهمیت دارد. جایزه مهرگان از معدود جوایزی است که به‌رغم نشیب‌وفرازهای بسیار توانسته است استقلال خود را در هر زمینه‌ای حفظ کند. قصدم البته دفاع از این و محکوم‌کردن و سبک جلوه دادن کار دیگری نیست. من هم با بقیه هم نظرم که هرچقدر تعداد جوایز بیشتر باشند، در صورتی که شیوه‌های انتخاب آثار متأثر از خط مشی‌های سیاسی و حتی مطالبات شخصی برخی از گردانندگان آنها نباشد، مسلماً بر پویایی فضای ادبی اثرگذار است. تقدیر و حمایت از نویسنده‌ای که بی‌چشمداشت و خالی از هیاهو در گوشه‌ای به کار خود ادامه داده است یا نویسنده جوانی که با حمایت به جا و صحیح دیده می‌شود به مانند روشن شدن چراغی دیگر است در مسیر تیره و تار پیش رو.  اما چه می‌شود که عمر یک جایزه کوتاه می‌شود یا اصلاً در نطفه خفه می‌شود، انواع سنگ‌اندازی‌ها، مانع تراشی‌ها، عدم حمایت مالی و معنوی قطعاً هر فعالیت فرهنگی را از حرکت می‌ایستاند. غرض ورزی‌ها و سوءگیری‌های متفاوت هم دیدیم با برخی از جوایز معتبر چه کرد!

  در بخش رمان، کتاب « این سگ می خواهد رکسانا را بخورد » از قاسم کشکولی برگزیده شد . این رمان چه تمایزی با 285 رمان دیگر داشت که مورد توجه داوران قرار گرفت؟
اول بگویم که این کتاب شاید به دلیل مشکلی که داشت در داوری جوایز دیگر دیده نشد. خب به هر حال رمان توسط نشر بوتیمار و با تأیید مجوز از وزارت ارشاد منتشر شده بود و دلیلی نداشت که از گردونه به هر علتی حذف شود. درباره این کتاب بعدها خواهم نوشت اما چنانچه در بیانیه هیأت داوران لحاظ شده، باید به این نکته اشاره کنم که «این سگ ...» تقریباً مورد نظر تمامی داوران برای انتخاب اثر نهایی بود. کاربرد چگونگی وهم و واقعیت، ورود عناصری ناهمگون و غیرواقع در بستری متفاوت تمامی وجوه رئالیستی حوادث و رویدادها را به سمت نوعی عدم قطعیت پیش می‌برد. اگرچه معتقدم با وجود عناصر بینامتنی قابلیت تطابق با بوف کور را داراست اما فراتر از آن نمی‌رود. به هرحال چه این اثر و چه «کوچه ابرهای گمشده» از کتاب‌هایی بودند که به لحاظ ساختار، زبان و چگونگی فرم قابل تأمل هستند.

زمانی بود که اگر اثری در جایزه ادبی گلشیری یا یلدا یا مهرگان و صادق هدایت برگزیده میشد، آن کتاب نایاب میشد فکر می کنید هنوز هم مخاطبان توجهی به کتابهای برگزیده جوایز ادبی دارند یا تبلیغات فضای مجازی تعیین کننده تر است؟
قبل از آنکه سئوال شما را با بله یا خیر پاسخ دهم، می‌خواهم بگویم امروز تعریف‌مان به مفهوم اعتماد در تمامی عرصه‌ها تغییر کرده است. بله، پیشتر با جامعه‌ای روبه‌رو بودیم که با همه تناقضاتش، اعتماد در آن تقریباً آسان‌تر صورت می‌گرفت اما امروز چنانچه گفتم در همه عرصه‌ها با نوعی ناباوری و بی‌اعتمادی مواجه شده‌ایم. نمی‌خواهم بگویم دیگر اعتمادی وجود ندارد و کلاً همه چیز را حاشا کنم اما با روندی که به لحاظ جامعه‌شناسی به خصوص در هفت- هشت ساله اخیر به وقوع پیوسته رویکرد آدم‌ها نسبت به مقوله اعتماد تغییرات زیادی کرده و این در مسائل شخصی‌شان ریشه دوانده است. در مورد برخی از جوایز معتبر هم چنین اتفاقی افتاد، آن هم  هنگامی که از مسیر قبلی منحرف شدند و نمی‌گویم مردم و قشر کتابخوان تقریباً اعتمادشان را به جوایز از دست داد اما همانطور که گفتم نمی‌شود حکم صادر کرد. به لیست برگزیدگان جوایز مختلف (سال 96) اگر نگاه کنیم آثاری را می‌بینیم که مشترک‌اند. مثلاً کتاب «کوچه ابرهای گمشده» اثر کورش اسدی یا «خانه کوچک ما» از داریوش احمدی که تقریبا در تمامی جوایز حرفی برای گفتن داشتند و قشر کتابخوان هم به این انتخاب راحت‌تر و با اعتماد بیشتر تن می‌دهد.

شما زمان زیادی را برای تدریس داستاننویسی صرف می کنید . می توان به نسل جدید داستان نویسان  امیدوار بود؟

نیما یوشیج، صادق هدایت، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری، بهرام صادقی و کسانی که بر قله شعر و ادبیات داستانی این سرزمین ایستاده‌اند هیچگاه تکرار نخواهند شد و قرار هم نیست تکرار شوند. آن‌ها فرزند زمانه خودشان بوده‌اند؛ روح زمانه را دریافتند و بر قله ایستادند. ما هم مقتضیات زمانه خود را داریم و امید که نسل جدید به همان پویایی و هوشیاری و باسوادی پیشینیان باشد.  
 
کتاب جدید سیاوش گلشیری چه زمانی منتشر شود؟
هنوز نمی‌دانم. درگیری‌های مربوط به کارها و درس در نوشتن من تأثیر گذاشته است. با همه اینها امیدوارم مجموعه داستانی شامل چند داستان به زودی آماده شود. چندتایی آماده است و در نشریات هم چاپ شده و مشغول نوشتن و بازنویسی یکی دو داستان دیگر هستم. اما به لحاظ فرمی و مضمونی از مجموعه «مثل کسی که ...» فاصله زیادی گرفته‌ام که صحبت در این باره را می‌گذارم به وقت‌اش.  
 

نظر شما