شناسهٔ خبر: 25697382 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

گفت‌وگو با علی زکریایی، مجری، بازیگر، خواننده خالق چهارشنبه‏های پشمی و برخی چیزهای دیگر

جاخالی دادم لعنتی نشوم!

اگر طاقت شنیدن حرف مفت ندارید یا از تَکرار مکررات خسته شده‌اید و یا حرف زور به گوشتان فرو نمی‌رود و وجود ژن‌های مرغوب اذیتتان می‌کند، ما برایتان یک پیشنهاد ویژه داریم. شما باید حتماً با «علی زکریایی» خالق جنبش «چهارشنبه‌های پشمی» آشنا بشوید و حرف‌هایش را بشنوید؛ کسی که با ترانه‌هایش و با برنامه‌های «خط خطی» و «استودیوی ملکه» روی مغز و اعصاب بعضی‌ها رفته و قصد پایین آمدن هم ندارد!

صاحب‌خبر - س: به‌عنوان مهم‌ترین پرسش، لطفاً اعلام بفرمایید که با شناسنامه هستید یا بی‌شناسنامه؟ ج: من که قطعاً شناسنامه ندارم! اصولاً جایی که در آن قرارمان داده‌اند، نیازی به شناسنامه نیست. راستش بخشی از جهنم را در اختیارمان قرار دادند تا نلرزیم و خودشان هم اعلام کردند که نیازی به شناسنامه نیست. فقط اگر کسی جا مانده که می‌خواهد پیش ما بیاید، لطفاً بقیه دلواپس‌ها را هم جمع کند، بیایند پیش خودمان. یک جای گرم هم می‌شناسم که اصلاً اگر کسی شناسنامه داشته باشد، بازخواست می‌شود. س: مازاد درآمدتان از محل یارانه‌ها را کجا سرمایه‌گذاری می‌کنید؟ ج: مشکل اصلی من همین باقیمانده یارانه‌هاست! تا چند وقت قبل، مازاد یارانه را تحویل مادربزرگم می‌دادم تا در بالش خودش پنهان کند، اما در حال حاضر ایشان را بر اساس FATF وارد فهرست تروریست ها و عاملان پولشویی کرده‌اند و مانده‌ام چه کنم! س: درباره فیلترینگ تلگرام، چیزی می‌دانید؟ ج: راجع به فیلترینگ تلگرام، بحث اصلی خود وزیر محترم ارتباطات هستند که به ایشان دستور داده شده بود دستشان روی دکمه فیلترینگ نرود اما در مورد نشستن یا ننشستن ایشان روی دکمه فیلترینگ، حرفی زده نشده بود. الان هم هنوز که هنوز است دست وزیر محترم روی دکمه فیلترینگ نرفته اما ایشان سر جای خودشان نشسته‌اند. گاهی اوقات هم که می‌بینید تلگرام موقتاً وصل می‌شود به این دلیل است که شاید ایشان برای نماز و وضو و موارد دیگر، گاهی از سر جای‌شان بلند می‌شوند. س: حقیقتاً با توجه به اینکه مسوولان محترم، مسوولیت فیلتر شدن تلگرام را به گردن نمی‌گیرند، در حال حاضر مشکوک هستیم که نکند شما دست‌تان روی دکمه فیلترینگ رفته باشد! ج: خیر! من کامپیوتر خودم را هم با شست پایم روشن می‌کنم و اگر فیلترینگ تلگرام کار من بود، احتمالاًبرای فیلتر کردن هم باید با شست پا روی دکمه می‌رفتم و خب شست پا را هم نمی‏شود خیلی روی یک جای مشخص ثابت نگه داشت. خلاصه! اگر فیلترینگ کار من بود، کلاً روزی یک ثانیه قطعی تلگرام، بیشتر طول نمی‌کشید. س: با فضای مجازی چه رابطه‌ای دارید؟ آیا همیشه آنلاین هستید؟ ج: اصلاً زمانی که اینترنت نبود هم من در فضای مجازی حضور داشتم! من با وبلاگ به فضای مجازی آمدم و تا آنجا پیش رفتم که الان گوشی همراهم، بخشی از پیکر من است و با خانواده هم هماهنگ کرده‌ام که آن را به عنوان فرزند دوم بپذیرند. س: پس اعضای خانواده شما با اینکه دائماً مشغول تلفن همراه باشید، مشکلی ندارند؟ ج: مشکل که البته دارند ولی تمهیداتی چیده‌ام که باعث شده تُف و لعنت حضور گوشی در جمع خانواده، برگردد به سمت کسانی که باید! یعنی جاخالی داده‌ام تا حرف‌ها برود سمت کسانی که باعث می‌شوند بنده دائم سرگرم گوشی موبایل باشم. س: چطور و چرا وارد فضای شوخی و طنز شدید؟ ج: راستش شوخی را خود پرستار، همان روز اول و بلافاصله پس از تولدم شروع کرد. یعنی ضربه‏ای که به بنده زدند تا صدای گریه‏ام را بشنوند، باعث شد من از همانجا ناخواسته وارد فضای شوخی و طنز بشوم. البته در طنزپرداز شدن افراد، اطرافیان خیلی مؤثرند. به عنوان نمونه ساده، وقتی که می‏گویند الهی قربون بچم برم که اینقدر بامزست، چنین اثری دارند. بعدتر هم که مادر آدم به دیگران می‏گوید «اَه چقدر بی نمک و لوس هستند»، آدم باورش می‌شود که به درستی وارد طنزپردازی شده است. خاندان بنده البته همه طنزپرداز هستند و دست کم در سخن گفتن، از متلک و امثالهم، بسیار استفاده می‌کنند. روی هم رفته ما ژن مرغوبی در زمینه طنز داریم! س: با توجه به نوسانات اخیر، درباره نرخ دلار چه حسی دارید؟ ج: دلم به حال خود دلار می‏سوزد، چون خیلی بالا کشیده و این ماجرا برای خودش خطر دارد! با این اوضاع، تکلیف ما هم خیلی مشخص نیست. کاش دست‏کم با شیب ملایم بالا رفته بود تا ما هم کمتر نگران باشیم. س:آیا می‌دانید دلار آقای جهانگیری را باید دقیقاً از کجا تهیه کنیم؟ ج: از سر کوچه آقای احمدی‌نژاد، کنار گوجه‌فروشی! س: بالا بودن سن و سال «دولت تدبیروامید»، اذیت‌تان نمی‌کند؟ ج: ناشکری نکنید! این جوان‌ترین دولت از زمان دایناسورها تاکنون است. یعنی می‌خواهم این را بگویم که به نسبت سن دایناسورها، این کابینه خیلی هم جوان است. البته منهای وزیر محترم ارتباطات که خُب باید در انتهای دوره وزارت، فکری به حال سن و سال ایشان بشود! س: به عنوان یک مرد مقتدر ایرانی، اصولاً بر سر دوراهی انتخاب غذای همسر محترم یا مادر گرامی‌تان، کدام را انتخاب خواهید کرد؟ ج: راستش در چنین دوراهی مسأله‌داری، بلافاصله دچار دل درد خواهم شد و بعید می‌دانم به‏خاطر مسائل ایمنی، بتوانم اصلاً غذا بخورم. معتقدم در چنین دوراهی‌هایی، مریض شدن بهترین کار است چون دیگران به جای گله از نوع انتخاب، دل‌شان هم به حال آدم می‏سوزد. در همه جا این صدق می‌کند. مثلاً تا دلار و برجام مساله‌ساز می‏شود، به یکباره یک گوشه‌ای یک شلوغ‌کاری جدیدی می‏شود و مشکل اصلی از یادها می‌رود. س: لطفاً درباره #چهارشنبه_‌های_پشمی هم روشنگری بفرمایید. ج: ما در «چهارشنبه‏های پشمی» البته دنبال حیازدایی نیستیم و می‏خواهیم بدی‌های بی‏حیایی را نشان بدهیم و بسته به میزان مشارکت و تولید پشم، مشوق‌هایی برای شرکت‌کنندگان در نظر گرفته‌ایم! در حال حاضر هم چون جناب کروبی اعتصاب غذا کرده‏اند، باقیمانده غذای ایشان را می‏فروشیم و تقدیم بچه های #چهارشنبه_های_پشمی می‌کنیم. س: آیا به روح برجام اعتقاد دارید؟ ج: ما به روحش از اول اعتقاد داشتیم اما جلوتر از ما توی روحش اتفاقاتی افتاده بود که داشت اعتقاد ما را هم خراب می‌کرد. برجام در حال حاضر هم شبیه افشین، نوزاد یکی از افراد فامیل ماست. افشین میزان تولید بالایی دارد و با توجه به سنش، به جای پوشک شماره 4 از پوشک نمره 40 استفاده می‌کند و به تنهایی می‏تواند ما را از واردات کود از ترکیه بی‌نیاز کند. افشین هم مثل برجام تا اقدام به تولید می‌کند، کسی حاضر نیست او را بغل کند و دائم بین این و آن، پاسکاری می‌شود. مورد داشتیم که حتی والدین خود افشین هم منکر داشتن هرگونه رابطه فامیلی با وی شده‏اند! س: هر کسی در زندگی خود رؤیاهایی دارد. رؤیای شما چیست؟ ج: رؤیاهای من دارای دو بخش قابل پخش و غیرقابل پخش است! قابل پخشش این است که دوست دارم یک روز آقای روحانی را در قاب تلویزیون ببینم که روی دوشش چفیه انداخته و دارد اعلام می‌کند که اشتباه کرده و می‏خواهد منابع اقتصادی کشور را دست مردم بسپارد. س: اگر بخواهید یک کتاب برای مطالعه معرفی بفرمایید، چه کتابی را توصیه می‌کنید؟ ج: کلام‌الله مجید، قرآن س: راستی از ریز قیمت‌های اجناس مصرفی مثل نان و رب گوجه فرنگی و شیرخشک هم خبر دارید؟ ج: بله اما رقم فعلی اجناس، برای ما قیمت ریز محسوب نمی‌شود. البته نمی‌دانم منظورتان دقیقاً قیمت‌های الان است یا الان؟ یا حتی الان؟ س: اگر یک زنبیل قرمز داشتید، چه می‌کردید؟ ج: می‌رفتم کنار عریضه نویس‏های جلوی دادسرا و زنبیل را به متهمانی که کلی مدارک دارند، می‏فروختم و با پول حاصل شده، کارخانه زنبیل‌سازی تأسیس می‌کردم و درآمدش را در جهت بهبود روند دادرسی مصرف می‌کردم.

نظر شما