شناسهٔ خبر: 25694786 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

ابزار و روش‌ ها تغيير کرده يا اصول و ارزش ‌ها؟!

فاصله بين نسل ها و تغيير سبک زندگي نسل جديد

صاحب‌خبر - احمد رضا هدايتي - کارشناس ارشد مديريت با اينکه پس از انقلاب اسلامي، ارزش هاي الهي و انساني در جامعه از کيفيت، غنا و کارايي بالاتري برخوردار و جوانان متعهد، متدين و غيور اين کشور در جريان دفاع از دستاوردهاي انقلاب، به مراتب از رشد و تعالي بيشتري برخوردار شده اند، اما چند سالي است که موضوع فاصله بين نسل ها و تغيير سبک زندگي نسل جديد، به عنوان يکي از چالش هاي اصلي جامعه کنوني مورد توجه رسانه ها از جمله صدا و سيما قرار گرفته و تقريبا اکثر کارشناسان و متوليان بخش فرهنگي و آموزشي کشور، خواسته يا ناخواسته کوشيده اند تا اين موضوع يعني اجتناب ناپذير بودن فاصله بين نسل ها و تغيير سبک زندگي را مورد تاکيد قرار دهند، اما حقيقت چيست و واقعيت کدام است؟ به راستي چه اتفاقي اين تصور غلط را شکل داده است؟ آيا اين تحول ماهوي و محتوايي است يا شکلي و ظاهري؟ اصولا حد و مرز اين دو چيست؟ و سوال آخر اينکه چه راهکاري براي پيشگيري از تغيير سبک زندگي وجود دارد؟ اگرچه اين موضوع داراي ابعاد مختلف است، اما قبل از هر چيز بايد توجه داشته باشيم که اصول و ارزش ها را مي توان در طيف ها و دسته بندي هاي مختلف از جمله؛ ارزش هاي اعتقادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ساير موارد مشابه تقسيم بندي کرد، در يک نگاه کلي نيز اين دسته بندي شامل: اصول و ارزش هاي بنيادين و اصول و ارزش هاي سطحي، موقتي و مقطعي تقسيم مي شود که گروه اول عمدتا از ثبات و پايداري بيشتري برخوردارند و حتي ممکن است هيچ گاه دستخوش تغيير جدي نشوند، اما گروه دوم گاهي با تغيير ابزار و روش هاي جاري و مورد استفاده در جامعه، به راحتي تغيير يافته و با ماهيت و هويتي جديد عرضه مي شوند، به عبارت ديگر بر خلاف ابزار و روش ها که دائما در حال دگرگوني و تغيير هستند، تغيير و تحول در اصول و ارزش ها ندرتا صورت مي پذيرد. به اين ترتيب؛ با توليد و ارائه محصولات جديدي که هر روز با طرح و شکلي متفاوت و در عرصه هاي گوناگون به جامعه عرضه مي شود، بروز تغيير در سبک زندگي و ظهور ارزش هاي جديد در نسل هاي مختلف، روالي جاري و امري انکار ناپذير مي باشد که به طور مستمر در طول تاريخ رخ داده است، اما مهم اين است که اولاً اين تغييرات از چه زاويه اي مورد بررسي قرار گيرد و ثانياً براي حذف يا کاهش اثرات منفي ابزار و روش هاي جديد دشمن، در جهت کنترل دامنه تغييرات ناخواسته و مضر چه تدبيري انديشيده باشيم، ثالثا فراموش نکنيم که عمده تغييرات در شرايط و نحوه زندگي صورت گرفته است. به رغم ضرورت توجه به نکات فوق و در حالي که با اطمينان مي توان اظهار داشت که اکثر جوانان کشور، همچنان به اصول و ارزش هاي بنيادين و اساسي ايراني و اسلامي پايبند هستند؛ ظاهرا سرعت رشد و توسعه دانش بشري بخصوص در قرن اخير در حدي بوده که براي برخي از افراد، امکان تعيين و تفکيک حد و مرز تغيير بين اصول و ارزش ها با آثار ابزار و روش ها را سخت و بلکه ناممکن ساخته است، بنابراين اگر با نگاهي منصفانه به اين موضوع بنگريم، يکي از عوامل اصلي تغيير مورد ادعا در ارزش ها را بايد در برداشت نادرست، ارائه تصوير غير واقعي و اصرار بيش از حد بر وجود شکاف فرهنگي و اعتقادي بين نسل جديد با نسل هاي قديم جستجو کرد. در اين زمينه به نظر مي رسد نحوه برخورد ما با اين موضوع و پذيرش اين باور نادرست که واقعا شکاف ايجاد شده حاصل مستقيم تغيير ارزش هاست، رويکرد غلطي است، که توقعات نابجايي را در ذهن و فکر جوانان کشور ايجاد کرده است. البته ضعف در خودباوري و تاثير جنگ نرم دشمن به منظور انجام استحاله فرهنگي در کشور و تلاش دشمن براي ايجاد تغيير تدريجي در ارزش ها را که معمولا به صورت پنهان (خاموش) و بعضا آشکار صورت مي گيرد نبايد ناديده انگاشت، اما همان گونه که اشاره شد، بخش عمده اي از اين رويکرد حاصل رفتارهاي جامعه و نظام فرهنگي کشور در برخورد با اين مقوله و بخش ديگري ناشي از نفوذ و رسوخ گسترده تهاجم و به تعبير مقام معظم رهبري (مد ظله العالي)، شبيخون فرهنگي دشمن است. شکي نيست که پس از انقلاب شکوهمند اسلامي، برخي از ارزش هاي جديد بروز و ظهور يافتند که تا قبل از آن يا وجود نداشته يا کمتر مورد توجه قرار گرفته اند، اما همان گونه که اشاره شد، ارزش هاي بنياديني مانند؛ صداقت و راستگويي، امانتداري و درستکاري، عمل به وعده و قول قرار، صرفه جويي يا حتي مواردي مانند؛ احترام به بزرگترها يا سلام کردن و کمک کردن به ديگران، از جمله ارزش هايي به شمار مي روند که هرگز از اهميت آنها کاسته نخواهد شد، متقابلا ارزش هايي مانند؛ دينداري، پرهيز از تجمل گرايي، حجب و حيا و نجابت زن اگر چه در رديف ارزش هاي بنيادين اسلام تلقي مي شوند، اما متاسفانه ممکن است با تغيير وسايل و امکانات زندگي (حتي تغيير در حد تغيير نوع پوشاک) دچار تغييرات اساسي شوند، همچنان که در جوامع غربي، پوشش و عفاف زن يک ضد ارزش تلقي شده و يا ربا و کم فروشي که به يک ارزش محوري براي يهوديان صهيونيست تبديل شده است. طبيعي است که غفلت از اين نکته، يعني تاثير ابزار و روش ها بر اصول و ارزش ها و گام برداشتن در اين مسير به هر شکل، اعم از اينکه عامدانه و حساب شده باشد يا بر اثر غفلت و ناخواسته، چيزي جز بازگشت مجدد فحشا و فساد را در پي نخواهد داشت، همچنان که در طول حيات انقلاب اسلامي، بارها شاهد پيامدهاي خسارت بار پيروي کورکورانه برخي از عناصر مرعوب و خودفروخته غرب در برابر شگردهاي فرهنگي بيگانگان بوده و اثرات زيانبار آن را بر ابعاد مختلف زندگي افراد مذکور ديده ايم. اين موضوع از آن جهت حائز اهميت است که دشمنان اسلام نيز با آگاهي از اين نکته، تمام تلاش خود را معطوف آن ساخته اند تا با استفاده از ابزار نوين و شگردهاي مختلف، ترديدها در زمينه همگرايي با سياست هاي غرب را به يقين تبديل نموده و ارزش هاي غير اخلاقي و محصولات فاسد فرهنگي خود را به ديگر جوامع تحميل نمايند، به عنوان مثال: چندين سال پيش در جريان جنگ جهاني دوم يکي از استراتژيست‌هاي معروف آمريکايي به نام ترومن با توجه به وضعيت آشفته جهان، دکترين سه گانه‌اي را براي آمريکا تجويز نمود که مبناي کار سياست‌هاي استکباري سردمداران اين کشور قرار گرفت، براساس اين دکترين وي معتقد بود دنيا در آينده در دست کشوري خواهد بود که فرهنگش جهاني باشد، او همچنين فرهنگ آمريکايي را به بوته‌اي (کوره ريخته‌ گري) تشبيه نمود که مي‌بايست تمام فرهنگ‌هاي جهان در آن ذوب شوند.اينک پس از گذشت ده ها سال از بيان دکترين مذکور، شواهد حاکي از آن است که در مقاطعي از حيات انقلاب اسلامي از جمله در دوران اصلاحات، دشمنان اسلام توانسته اند در سايه جهل و غفلت برخي از مسئولين کشور و با استفاده از ابزار و امکانات مورد اشاره، به اين خواسته خود دست يابند، به گونه اي که تعدادي از مفسرين و روزنامه نگاران خارجي از جمله يک روزنامه نگار کانادايي با اشاره به وضعيت ايجاد شده در آن زمان، در گزارش ويژه خود از تهران مي‌نويسد: «اصلاحات سياسي به ايرانيان اجازه داده است تا طعم فرهنگ غرب را بچشند.»روزنامه گلوب اندميل نيز در همان دوره با افتخار مي نويسد: «بسياري از صدها فروشگاه، بعد از ظهرها در ايران کالاهايي را که زماني عرضه آنها ممنوع بود به معرض نمايش و فروش مي‌گذارند که شامل: کتاب‌هاي هنري با تصاويري از بدن هاي عريان زنان دوره رنسانس، خودآموزهايي براي راهنمايي طرفداران حقوق زنان و همجنس‌گرايان و ديسک‌هاي موسيقي در زمينه اپراهايي از ويوالدي تا موتسارت است، حال مشتريان اجازه دارند درباره فرهنگ غرب که با روح مذهب شان مغايرت دارد، بخوانند و تفحص کنند. کشوري که زماني از غرب متنفر بود، اکنون مصمم است با نگرشي که جامعه از تقليد در امان خواهد بود، اجازه دهد که اين مصنوعات وارد شوند.» گزارش ها و تفاسير رسانه‌هاي ساير کشورها نيز حاکي از توفيق روزافزون دشمن براي تغيير ارزش ها با استفاده از ابزار و روش هاي جديد در جهت تسخير فکر و ذهن جوانان اين مرز و بوم و رسوخ و نفوذ مجدد فرهنگ منحط غربي به قلب ام القراي اسلامي يعني ايران است. روزنامه ايتاليايي ايل جورناله در اين زمينه مي‌نويسد: «تهران در اين روزها با آن دنياي بسته و بنيادگرايي که برخي احتمالاً تصور مي‌کنند، بسيار متفاوت است، ‌اين تحول از ماه خرداد (پس از ششمين دوره انتخابات رياست جمهوري) آغاز شد. از آن وقت پليس مأمور حفظ اخلاق اسلامي از خيابان‌ها ناپديد شدند. زنان کفش‌هاي ورزشي يا چکمه‌هاي پاشنه بلند مي‌پوشند، اينترنت در کامپيوترهاي ادارات و... طغيان کرده است. آنتن‌هاي ممنوعه ماهواره‌اي تصاوير و فيلم‌هاي غربي را وارد خانه ها کرده است و...» آنان با افتخار از کوتاه شدن تدريجي دامن زنان، کم رنگ شدن حجاب،‌ ترويج فساد و فحشا، آزادي روابط دختران و پسران، توسعه گروه‌ها،‌ احزاب و نشريات متعدد فريبنده و رنگارنگ،‌ ارائه آزادانه انواع محصولات غربي مانند: انواع فيلم‌ها،‌ کتاب‌ها و سي‌هاي رايانه‌اي و... سخن به ميان آورده و همگي را نشانه پويايي، بيداري و اصلاحات در ايران تلقي مي نمايند، اما هيچ گاه به اين سوال پاسخ نمي دهند که چرا اين کشورهاي به ظاهر متمدن، خود همچنان گرفتار هزاران مشکل و معضل اخلاقي و اجتماعي هستند؟ مشکلاتي که کِندي رئيس جمهور وقت آمريکا در سال ۱۹۶۲ درباره آن مي‌گويد: «آمريکا آينده دردناکي پيدا خواهد نمود،‌ چه اينکه جوانان بي‌بند و بار و غرق شهوتند و ديگر حاضر نيستند وظايفي را که به آنان محول مي‌گردد، به خوبي انجام دهند و از ميان هر هفت تن جواني که به سربازي اعزام مي‌شود، شش تن نالايق و سست از آب در مي‌آيند و اين بدان سبب است که افراط در شهوتراني، استعدادهاي بدني و رواني آنان را کاسته است.»خروشچف رئيس جمهور اسبق شوروي سابق نيز مانند کِندي در سال ۱۹۶۲ چنين تصريح نمود: «آينده شوروي در خطر است و جوانان هرگز آتيه اميد بخشي ندارند، چه اينکه بي‌بند و بار و اسير شهوت گشته‌اند.» ساير ملل شرقي، غربي و اروپايي نيز گرفتار مشکلاتي از اين قبيل بوده و هستند. مثلاً در کشور سوئد بعد از۲۰ سال آزادي کامل جنسي در ميان جوانان آن، آنچنان فجايع وحشتناکي بروز کرد که مقامات مسئول آنجا را به سختي دچار وحشت نمود. به طوري که اين پديده وحشتناک و طغيان خطرناک اجتماعي در پارلمان اين کشور، مورد بررسي قرار گرفت و نخست وزير اين کشور با صراحت کامل گفت: «براي جبران اشتباهي که بيست سال تمام ادامه داشته، به چهل سال وقت نياز داريم.» با اين حال کمتر کسي از افراد جامعه از خود سوال مي کند که علت اصلي فاصله ادعا شده بين نسل ها ناشي از چيست و چگونه است؟ در حالي که سياستمداران اين کشورها، سبک زندگي و فرهنگ و معضلات ناشي از آن در غرب و شرق را عامل انحطاط و بي‌هويتي جوانان کشورهاي خود معرفي مي‌کنند، همان نسخه را براي ديگران تجويز مي‌کنند و برخي از ما دست به تغافل زده و هشدارها و علائم اين بردگي جديد را نمي‌بينيم؟ در پايان، پاسخ اين سؤالات همچنان باقي مي‌ماند که چگونه امکان دارد برخي از ما مدعي تدبير و قوه تعقل و خيرخواهي مردم باشيم و در عين حال با ريختن آب به آسياب دشمن و تأييد سخنان وي، آشکارا خود را به دست او و اهداف پليدش بسپاريم؟ و چگونه مي‌توان اين همه ظلم و جنايت و تحريم و فشار اقتصادي، نظامي، فرهنگي و... عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي را به چشم ديد و باز دشمن را خيرخواه معرفي نمود؟ و سخن آخر اينکه براي دستيابي به تکنولوژي غير بومي، بايد چه قيمتي را پرداخت نمود؟ آيا همان گونه که مقام معظم رهبري (دامت برکاته) نيز بارها فرمودند، ما نيز نمي‌توانيم مبدأ و صادر کننده علم و دانش، تکنولوژي و فرهنگ باشيم؟ مطمئناً ما نيز مي‌توانيم همچنان که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ‌در مهد کفر و شرک، توانستند اسلام را به جهانيان معرفي نمايند، مشروط برآنکه مانند مردم آن عصر، امام و ولي خود را تنها نگذاريم.

نظر شما