شناسهٔ خبر: 25653341 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

حاج قاسم خبر، هميشه ماندگار

صاحب‌خبر - حسين سفاري، كارشناس ارشد رسانه، در يادداشتي درباره قاسم افشار ، گوينده پيشكسوت خبر، ياد و خاطرات او را زنده كرد.آنقــدر خــوب و صميمــي بــود كه همــه او را فقــط بــه نــام كوچك و آن هم «قاسم» صدا مي كردند.در دوراني كه صدا و ســيما به دو شبكه تلويزيوني و چند شــبكه راديويي خلاصه مي شــد و گويندگان خبر، مقامي در حد مقامات عالي رتبه كشوري داشتند، «قاسم افشار» گوينده بخش هاي اصلي خبري بود. با همه اين اوصاف هيچ كس در رفتار و سكنات آن اســتاد بيان و مسلط به بسياري از علوم و فنون رســانه اي، كوچك ترين اثري از تكبر نمي ديد. با همه زلال بود و البته بذله گو. از در تحريريه خبر كه وارد مي شــد هر كس را با نكته اي مي نواخت و فضاي تحريريه را كه به تناسب ضرورت بايد ساكت مي بود تحمل پذير مي ساخت. وقتي در تحريريه بود، مي توانستي رد او را با طنين صاف صدايش ـ كه به قول خبري ها بايد ذاتي مي بود بيابي. كساني هم كه كنارش نبودند، بدشان نمي آمد كه «قاسم» گريزي هم به ميزشــان بزند، تا آنان هم از مصاحبت با او بهره اي ببرند.اين ها همه خصوصيات اخلاقي پدري مهربان بود كه از سال هاي دور داغ فرزند از دست رفته اي را در سينه داشت. به روز بودن افشار در دانستني هاي زمان خودش تا آخرين لحظات زندگي او ادامه داشــت. با آنكه به علت عود كردن بيماري قند بينايي اش آسيب جدي ديده بود از همه مســائل روز در همه زمينه ها آگاهي داشت. در مدت دست كم 25 سال به ياد نداشتم كه فناوري جديدي وارد ميدان دانش شــود و او جزء اولين كساني نباشد كه از آن ها بهره مند شود. در دوران گويندگي هر تازه واردي به فضاي خبر صدا و سيما مي فهميد كه قاسم افشار با اطلاعات رسانه اي تسلط بر جديدترين ابزارهاي فناورانه بشري، گوينده اي متفاوت است كه مي توان بر سر هر نكته كوچك ساعت ها با حوصله با او به پاي بحث نشســت. البته واضح است كه در صورت مخالفت با او بايد پيه مغلوب شــدن در برابر استدلال قوي «قاسم» را هم به تن خود مي ماليدي. احاطه قاسم افشار به قرآن و تفسير آن براي من و كساني كه سال ها پاي درس استادان اين فن نشسته بودند، حيرت آور بود. بسياري از آيات را از حفظ داشت و با تسلط بر تفسير البته با حفظ نكته سنجي از تفسير و نكات آيات قرآني همانند يك مفسر مبرز سخن مي گفت. اينگونه بود كه هيچ وقت از شــنيدن مباحث پيچيده قرآني از قاســم افشــار سير نمي شدي. براي هر مناسبتي سخني از قرآن و البته حديث در آســتين داشت كه برخاسته از شدت احاطه او به منابع دست اول اسلامي بود. در اســتدلال، روشي خاص داشت. ابتدا سخن را با ســؤالات دقيق شروع مي كرد، سپس با رد جواب هايي كه ما به عنوان مدعيان مطالعه در قرآن به او مي داديم، خود جواب ســؤالات را با بياني قانع كننده مي داد و در نهايت هم فضا را با جمله اي معترضه پر از خنده مي كرد. آخرين ديدار ما در ارديبهشت 97 اتفاق افتاد. دو هفته قبل از پروازش، دوشنبه اي توفيقي حاصل شد كه با دو تن از دوســتان قديمي در دفتر كارش در خيابان قبا به ديدنش برويم. آنجا مؤسســه خيريه اي بود كه «قاســم» پس از رفتن از خبر در آنجــا اردو زده بود. اتاقــش پر از كتاب هاي روي هم ريخته بود و در جواب سؤال ما كه اين چه وضع اتاق است؟ گفت: كتاب ها را از خيران براي كودكان مناطق محروم جمع آوري مي كند. با ذوق، آماري از كتابخانه هايي مي داد كه براي كودكان بي بضاعت تجهيز كرده اســت. وقت خداحافظي باز همان لبخند هميشــگي روي لبانش بود. آن لبخند با بقيه خنده هاي قاسم در طول سال هاي متمادي تفاوتي نداشت. لبخندي از سر عشق و صميميت كه بعيد مي دانم، حتي مرگ هم بتوانــد آن را از روح بلنــد آن نامدار دوست داشتني عرصه خبر بزدايد.

نظر شما