شناسهٔ خبر: 25208178 - سرویس اقتصادی
نسخه قابل چاپ منبع: ایران آنلاین | لینک خبر

وقتی بازار کفش تبریز غافلگیر شد

_ مغازه‌دار لابلای سلام و علیک و خوشحالم که شما را می‌بینم و آقا از این طرف‌ها پاسخ داد: آقا کدام بازار، بازاری نداریم. اوضاع خوب نیست.

صاحب‌خبر -

ایران آنلاین / «رئیس جمهور امروز همه ما و کل بازار کفش تبریز را غافلگیر و شوکه کرد. امروز قوت قلب گرفتیم». این را یکی از مغازه داران بزرگ بازار کفش تبریز که هنوز از دیدار و گفت‌وگوی ناگهانی با رئیس‌جمهور هیجان‌زده است می‌گوید.

خبرنگار ایسنا از این بازدید سرزده گزارش داد: امروز بعد از پایان مراسم جشن تبریز 2018 درحال رفتن به محل برگزاری نشست خبری رئیس‌جمهور بودیم که متوجه شدیم انگار تیم دکتر روحانی در حال عزیمت به مقصد دیگری است. بلافاصله با پرس و جو فهمیدم که رئیس‌جمهور به صورت سر زده درحال رفتن به بازار کفش تبریز است. منتظر هماهنگی‌های معمول در این سفرها نماندم و سریع با یک پیک موتوری خودم را به بازار رساندم. تقریبا همزمان رسیدیم و قبل از رسیدن به بازار کفش از موتور پیاده شدم و خود را به همراهان رساندم. با کمک یکی از بچه‌های استانداری خودم را به حلقه اطراف دکتر روحانی نزدیک کردم. رئیس‌جمهور داشت با یک مغازه‌دار که قشنگ معلوم بود هم هیجان زده شده و هم  دست و پایش را گم کرده، صحبت می‌کرد.

_ روحانی پرسید: خب وضع بازار چطور است؟

_ مغازه‌دار لابلای سلام و علیک و خوشحالم که شما را می‌بینم و آقا از این طرف‌ها پاسخ داد: آقا کدام بازار، بازاری نداریم. اوضاع خوب نیست.

در همین بین مغازه‌داران و کارگران و سایر اهالی بازار به سرعت برق متوجه این حضور شده بودند؛ تحرکات غریبی در بازار رخ داد و خود را به اطراف  رئیس‌جمهور رساندند و هرکس سعی می‌کرد صدای خود را برساند.

رییس‌جمهور از مغازه‌ای به مغازه دیگر می‌رفت و هر مغازه‌داری به نوبه خودش گلایه‌های خود را مطرح می‌کرد، اما همگی در یک چیز اشتراک داشتند؛ این‌که «از دیدار شما و حضور شما در اینجا خیلی خوشحالیم. قوت قلب گرفتیم.» جملات دیگر آن‌ها این بود « تو را به خدا از تولید داخلی حمایت کنید.»

این‌ها هم گلایه‌ها و خواسته‌های مغازه‌داران و صاحبان کارگاه‌های کفاشی به رئیس‌جمهور بود و هم پاسخی به درخواست کارگرانی که از رئیس‌جمهور می‌خواستند تا فکری به حال دستمزد پایین آن ها کند.

_ کارگری به رئیس‌جمهور گفت: آقا من صبح تا شب اینجا هستم اما حقوق و دستمزد من جوابگوی زندگی نیست. فکری بکنید دستمزد ما کارگرها را افزایش دهید.

_ روحانی در حالی‌که داشت به یکی از مغازه‌داران دیگر بازار کفش توصیه می‌کرد هوای کارگرانش را داشته باشد به کارگران گفت: همه هدف ما در دولت همین است که تولید ایرانی را حمایت کنیم و مردم را تشویق به خرید تولید ایرانی کنیم. همانگونه که همه شما هم گفتید اگر تولید ایرانی رونق بگیرد و فروش آن بیشتر شود حقوق کارگران این صنعت هم افزایش پیدا می‌کند ولی این چیزی نیست که فقط دولت بتواند آن را انجام بدهد همه باید با تلاش به دولت کمک کنند که هم تولید ایرانی رونق پیدا کند و هم مردم فقط جنس ایرانی بخرند.

روحانی ناگهان دور و برش را نگاه کرد و استاندار را در میان اطرافیانش پیدا کرد و گفت: «آقای استاندار با همه این ها شما مشکلات مربوط به این حوزه را مورد توجه قرار دهید.»  بعد رو کرد به اهالی بازار کفش، اعم از کارگران و کارفرمایان و تولیدکنندگان حاضر و با صدای بلند گفت: شما باید کاری کنید که کفش تبریز یک برند جهانی و یک کالای پرفروش صادراتی شود.

جانبازی که صدایش را به روحانی رساند

روحانی سپس راه خود را در میان جمعیت باز کرد و وارد یک مغازه بزرگتر شد. در حال صحبت با مغازه دار و پرسیدن اوضاع و احوال بازار کار و وضعیت درآمد مغازه دار و شنیدن مشکلات کسب و کار و بیمه تامین اجتماعی و قوانین کار و نبود فروش کافی از سوی مغازه دار بود که ناگهان صدای فریادی به گوش رسید: بگذارید با رئیس جمهور حرف بزنم.، «بگذارید با روحانی صحبت کنم. من جانبازم.

کارگر جانباز یکی از کارگاه‌های کفاشی بازار کفش تبریز  بود که سر محافظان  داد می‌زد و می‌خواست با کنار زدن آن‌ها به رئیس‌جمهور برسد.

روحانی به محافظان اشاره کرد که بگذارند بیاید. جانباز خود را به رئیس‌جمهور رساند. روحانی او را مورد تفقد قرار داد. فضای احساسی ایجاد شده بود. فرد جانباز با بغض و هیجان به خودش اشاره کرد و گفت:  «این وضع من است. با دستمزد پایین. به فکر ما باشید. هزینه‌ها بالا می‌رود و اجناس گران می‌شوند اما دستمزد ما بالا نمی رود» بعد خودش انگار که بخواهد کارفرمایانش را توجیه کند گفت: «از این‌ها حمایت کنید تا این ها بتوانند حقوق و دستمزد ما را هم زیاد کنند.» 

بنده خدا هم از دستمزد پایینی که به او می دادند گلایه می‌کرد و هم سعی داشت صاحب کارانش را توجیه کند، می‌گفت: آن‌ها هم تقصیر ندارند مواد اولیه گران شده است، فروش و صادرات پایین آمده ولی باید چه کرد؟ شما فکری بکنید.

روحانی دست کارگر جانباز را گرفت و صبورانه با لبخندی که بر صورت داشت به حرف‌هایش گوش داد. بعد مجددا به حاضران گفت: دولت تمام تلاش خود را برای رونق بخشیدن به تولید ملی و تولید ایرانی و علی الخصوص رونق صنعت کفش تبریز بعمل می‌آورد.

او سپس بعد از بازدید از چند مغازه و کارگاه دیگر، بازار را برای شرکت در نشست خبری با رسانه های استانی ترک کرد.

رئیس جمهور به همه قوت قلب داد

بعد از رفتن رئیس‌جمهور همچنان در بازار ولوله بود. برخی که خیلی سعی داشتند رئیس‌جمهور را به مغازه خودشان در آنسوی بازار ببرند و موفق نشده بودند کمی پکر بودند اما مغازه‌داران و کارگران و کارآفرینانی که توانسته بودن با روحانی دیدار و گفت‌وگو کنند کاملا سر کیف بودند.

یکی از مغازه‌داران گفت: من همینجوری مثل هر روز مشغول کار بودیم که یهو دیدم آقای روحانی وارد مغازه من شد. گیج شده بودم و چند دقیقه‌ای طول کشید تا به خودم بیایم. ولی خیلی خوشحال شدم.

یکی دیگر از مغازه داران هم گفت: خیلی حرف داشتم که بزنم نمی‌دانم چقدرش را گفتم. دست و پایم را گم کرده بودم اما همکارانم می‌گویند همه را گفتی خیلی هم تند تند گفتی. در کل فکر کنم خیلی خوب شد که حرف‌های‌مان را زدیم.

یک کارگر مغازه هم گفت: خیلی خوشحالم که رئیس جمهور را دیدم اما مشکل ما پایین بودن دستمزدهاست که فکر نمی کنم به این زودی ها درست شود. فروش پایین است هزینه‌ها بالاست. صاحب مغازه‌ها هم چاره‌ای ندارند.

صاحب کار او گفت: دولت باید برای حفظ این صنعت به ما کمک کند. اگر دولت حمایت کند ما برند کفش تبریز را جهانی خواهیم کرد و سودآوری ملی ایجاد خواهیم کرد. این صنعت زمینه و استعداد کافی برای رسیدن به این نقطه را دارد.

یک مغازه دار دیگر گفت: درست همان موقع که رئیس جمهور وارد مغازه من شد چند تا چک برگشتی دم دستم بود که همه را نشانش دادم. نمی‌دانم کار خوبی بود یا نه ولی در آن لحظه همین کار را توانستم بکنم.

همه در بازار کفش تبریز از کارگر گرفته تا کارفرما و مغازه دار از دیدار رئیس جمهور هم هیجان زده و خوشحال شده بودند و هم می‌گفتند دیدار ناگهانی با رئیس جمهور و آمدن ایشان به بازار کفش یک قوت قلب برای همه افراد شاغل در این صنف بود.

 

نظر شما