«دانشگاه هاى ما اخلاق اسلامى ندارد. دانشگاه ما تربیت اسلامى ندارد. اگر دانشگاه هاى ما تربیت اسلامى و اخلاق اسلامى داشت، میدان زد و خورد عقایدى که مضرّ به حال این مملکت است نمى شد.» اینها بخشی از سخنرانی امامخمینی(ره) در روز اول اردیبهشتماه 1359 در جمع اقشار مختلف مردم، دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاهها و سازمانهای دانشجویی مسلمان سراسر کشور است. امامخمینی (ره) در این سخنرانی حمایت خود از آن چیزى که شوراى انقلاب و رئیس جمهور وقت راجع به تصفیه دانشگاه با هدف استقلال آن، اعلام کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاهها بازگشایی شدند. اما عملاً دانشگاه محل فعالیتهای سیاسی شده بود. پیش از شروع انقلاب فرهنگی، دانشگاههای ایران، از مهمترین کانونهای اصلی حضور مخالفان علیه نظام جمهوری اسلامی بودند و وضعیت آنها از دست حکومت خارج و به کانون اصلی اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی و محلی برای یارگیری تشکیلاتی این گروهها از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق تبدیل شده بود.
آنچه امام (ره) را از ادامه روند دانشگاهی در سالهای متمادی گذشته میترساند، نه حصر اقتصادی و دخالت نظامی بلکه وابستگی فرهنگی بود. ایشان با تبیین مفهوم اسلامی شدن دانشگاهها فرمودند: «معنى اسلامى شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگى به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم. عزیزان من، ما از حصر اقتصادى نمىترسیم. ما از دخالت نظامى نمىترسیم. آن چیزى که ما را مىترساند وابستگى فرهنگى است.»
چند روز پیش از این سخنرانی یعنی در ۲۶ فروردین مرحوم هاشمی رفسنجانی عضو وقت شورای انقلاب، برای ایراد چند سخنرانی به تبریز رفت. سخنرانی وی در دانشگاه تبریز با اجتماع دانشجویان به تشنج کشیده شد و هاشمی رفسنجانی به دلیل آشفته شدن جلسه، دانشگاه تبریز را ترک کرد. در پی وقوع این حادثه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تبریز به ساختمان مرکزی دانشگاه رفتند و مسئولان و کارکنان ساختمان مرکزی را بیرون کرده و آنجا را به تصرف خود درآوردند. دانشجویان اعلام کردند تا زمانی که انقلاب فرهنگی انجام نشود و پاکسازی در سطوح دانشجویی، اعضای هیئت علمی و کارکنان دانشگاه صورت نگیرد ساختمان مرکزی را ترک نمیکنند. این حادثه با استقبال فراوان دولت و گروههای دانشجویی روبرو شد. این اتفاق نقش پر رنگ دانشجویان انقلابی در تسریع روند اسلامی شدن دانشگاهها را بیش از پیش نشان میدهد.
التهابات در دانشگاهها آغاز میشود. نخستین درگیریها بر سر تعطیل شدن و نشدن دانشگاهها در دانشگاه امیرکبیر رخ می دهد. به دنبال عدم تمکین برخی گروهها از فرمایشات امام (ره) و تلاش برای جلوگیری از آغاز روند اسلامی شدن دانشگاهها، مردم و دانشجویان انقلابی با حضور به موقع خود در دانشگاههای کشور خواهان انقلاب فرهنگی میشوند.
خودداری برخی گروهها از تخلیه مقرهای خود درگیریهای گستردهای به بار آورد که حدود ده روز در سراسر کشور به طول انجامید. بعد از این درگیریها دانشگاهها یکی پس از دیگری به کنترل دانشجویان مسلمان درآمد و آنچنان که شورای انقلاب اعلام کرد، دانشگاهها از پانزدهم خرداد ماه به مدت نامعلومی تعطیل شدند.
هدف تعطیلی دانشگاهها، اصلاح نظام آموزشی کشور اعلام شد و فرصتی فراهم آورد تا ستاد انقلاب فرهنگی در ۳۰ ماه که دانشگاهها همچنان بسته باقی ماند، برای نظام آموزشی سامان تازهای تعریف کند. پایان کار دانشگاهها در خرداد ۵۹ و آغاز فعالیتهای ستاد انقلاب فرهنگی منجر به اجرای طرحها و برنامههایی مانند تشکیل جهاد دانشگاهی، تدوین برنامههای آموزشی جدید، ادغام و انحلال برخی از دانشگاهها، بررسی مدیریت دانشگاهها، تدوین لایحه تربیت مدرس، تامین گزینش استاد، تشکیل مرکز نشر دانشگاهی، تشکیل کمیته اسلامی کردن دانشگاهها، طرح اعزام محصل به خارج و طرح تقسیم مناطق آموزشی و هماهنگی با تقسیمات کشوری شد.
در قسمتی از فرمان امام درباره انقلاب فرهنگی آمده بود: «مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان میباشد اعلام شده است و تاکنون اقدام مؤثری انجام نشده است و ملت اسلامی و خصوصاً دانشجویان با ایمان متعهد نگران آن هستند و نیز نگران اخلال توطئهگران که هم اکنون گاهگاه آثارش نمایان میشود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بیفرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند. ادامه این فاجعه که معالاسف خواست بعضی گروههای وابسته به اجانب است، ضربهای مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد و تسامح در این امر حیاتی، خیانتی عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است. بر این اساس به حضرات آقایان محترم محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسی و علی شریعتمداری مسئولیت داده میشود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیل کرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامهریزی رشتههای مختلف و خطمشی فرهنگی آینده دانشگاهها، بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آمادهسازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند.»
نخستین اعضای شورای انقلاب فرهنگی، حجتالاسلام ربانی املشی، محمدجواد باهنر، جلالالدین فارسی، شمس آل احمد، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش و علی شریعتمداری بودند. تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای تدریس در دانشگاهها، گزینش دانشجو و اسلامی کردن جو دانشگاهها و تغییر برنامههای آموزشی دانشگاهها، به صورتی که محصول کار آنها در خدمت مردم قرار گیرد از جمله الزاماتی بود که ملزم بود امام راحل برای ستاد انقلاب فرهنگی تبیین کردند.
بر این اساس، ستاد از صاحبنظران مختلف دعوت به همکاری نمود و در اولین گام گروههای برنامهریزی در رشتههای پزشکی، فنی و مهندسی، علوم پایه کشاورزی، علوم انسانی و هنر تشکیل شد. از آنجایی که مدیریت دانشگاهها در گذشته هماهنگ با فرهنگ اسلامی جامعه نبود، باید تغییراتی در مدیریت دانشگاهها به عمل میآمد، سازمان دانشگاهها باید دگرگون میشد و مهمتر از همه، محیط دانشگاهها اسلامی میشد. برای این منظور، کمیتهای در ستاد با عنوان «کمیته اسلامی کردن دانشگاهها»، تشکیل شد. با توجه به ناهماهنگی ضوابط و مقررات حاکم بر دانشگاهها با شرایط انقلابی جامعه، قسمت اعظم فعالیتهای ستاد بر اسلامی کردن دانشگاهها و تعیین ضوابط و مقرراتی منطبق با موازین اسلامی متمرکز شد.
در شهریور ماه سال ۶۲ با توجه به نظر امام مبنی بر لزوم ترمیم و تقویت ستاد و مخصوصاً حضور مسئولین اجرایی در آن، به دنبال نامه رئیسجمهور وقت، امام در شهریورماه 1362 طی نامه ای به پیشنهاد رییسجمهور مبنی بر ترمیم و تکمیل ستاد انقلاب فرهنگی پاسخ داد و از این تاریخ ستاد با ترکیب ذیل به فعالیت خود ادامه داد: «نخستوزیر، وزرای فرهنگ و آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی، دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی و آقایان علی شریعتمداری، احمد احمدی، عبدالکریم سروش و مصطفی معین.» (صحیفه امام، ج18، ص 83 و 84)
بعد از بازگشایی دانشگاهها، فعالیت ستاد انقلاب فرهنگی ادامه یافت و اواسط آذرماه سال ۱۳۶۴ امام خمینی، روسای سه قوه و تعداد دیگری از مسئولان امور و اندیشمندان فرهنگی کشور را به جمع اعضای آن افزود و به این ترتیب ستاد انقلاب فرهنگی پس از حدود ۵ سال فعالیت، این بار تحت عنوان شورای انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرد.
گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه، تزکیه محیطهای علمی و فرهنگی، تحول دانشگاهها و مدارس، تعمیم سوادآموزی در جامعه، حفظ و احیاء آثار اسلامی و نشر افکار و آثار فرهنگی و اسلامی از جمله مهمترین اهداف تشکیل این ستاد اعلام شد. همچنین تدوین اصول سیاستهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، تعیین مراجع برای تدوین برنامههای فرهنگی آموزشی و علمی و تحقیقاتی، تصویب آییننامههای مهم و اساسی مراکز علمی و فرهنگی و آموزشی و پژوهشی کشور، تصویب ضوابط تاسیس اینگونه مراکز، تدوین ضوابط برای گزینش استادان دانشگاهها و معلمان مدارس، نظارت بر امور کتب درسی، تدوین ضوابط مربوط به روابط فرهنگی و علمی با دیگر مشاورها، نظارت بر کلیه مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و تایید نامزدهای ریاست دانشگاهها از جمله وظایف این ستاد تعیین شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در آذرماه 1375 با صدور پیامی ضمن تعیین ترکیب جدید اعضای شورای عالی بر اهمیت جایگاه و وظایف خطیر آن نیز تأکید نمودند.
بدین ترتیب شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد مرحله جدیدی از حیات تشکیلاتی خود شد. در این مرحله شورای عالی انقلاب فرهنگی موظف گردید در رأس فعالیتهای خود به مدیریت فرهنگی جامعه در عرصههای مختلف بپردازد و با سیاستگذاریهای اصولی خود زمینه را برای پیدایش جامعهای بهرهمند از حیات طیبه الهی فراهم سازد.
قصور شورای انقلاب فرهنگی در اجرای سند 2030 در کشور، باعث شد رهبر معظم انقلاب از شورای عالی انقلاب فرهنگی اینگونه ابراز گلهمندی کنند: «بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گلهمند هستم؛ آنها باید مراقبت میکردند، نباید اجازه می دادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند در اینجا اینجور اِعمال نفوذ کند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند میکنند و از طرق مختلف وارد میشوند امّا [اینکه] اینجور بهطور رسمی سند به ما بدهند که تا پانزده سال دیگر باید شما اینجوری بکنید، اینجوری بکنید، ما هم بگوییم بله، معنی ندارد این کار.»
براساس سند 2030 کشورهای عضو ملزم به رعایت و اجرای دقیق 17 سر فصل اعلام شده هستند و این سازمان بر حسن اجرای آن نظارت میکند. در کشور ما نیز مسئولان اجرایی در اواخر آذرماه گذشته سند 2030 را امضا کرده و خود را ملزم به اجرای این سند کردند. سندی که تنها در حوزه آموزش کشور مغایر با روح سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. بر این اساس ایران هم با امضای این سند متعهد شده که اهداف میان مدت و بلند مدت آموزشی خود را براساس همین سند تنظیم و اجرا کند.
تصویب این سند از سوی مسئولان کشور بدون سر و صدا انجام شد و اجرای آن در دستور کار قرار گرفت. برخی اجرای این سند را نفوذ فرهنگی دانسته و برخی دیگر اجرای آن را به بار آوردن خسارت به نظام اعلام کردند. برخی نیز مدعی شدند این سند بدون اطلاع شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده و اعضای آن در جریان تصویب و اجرای آن نبودند.
ایشان در حکم آغاز دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی «التزام شورای عالی انقلاب فرهنگی به نام و عنوان خود، شرط موفقیتش در مأموریتهای خطیری است که بر عهده آن گذاشته شده است» را مورد تاکید قرار میدهند و این تاکید اهمیت بیش از پیش این شورا و لازمالاجرا بودن مصوبات آن را نشان میدهد.
∎
پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاهها بازگشایی شدند. اما عملاً دانشگاه محل فعالیتهای سیاسی شده بود. پیش از شروع انقلاب فرهنگی، دانشگاههای ایران، از مهمترین کانونهای اصلی حضور مخالفان علیه نظام جمهوری اسلامی بودند و وضعیت آنها از دست حکومت خارج و به کانون اصلی اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی و محلی برای یارگیری تشکیلاتی این گروهها از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق تبدیل شده بود.
آنچه امام (ره) را از ادامه روند دانشگاهی در سالهای متمادی گذشته میترساند، نه حصر اقتصادی و دخالت نظامی بلکه وابستگی فرهنگی بود. ایشان با تبیین مفهوم اسلامی شدن دانشگاهها فرمودند: «معنى اسلامى شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگى به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم. عزیزان من، ما از حصر اقتصادى نمىترسیم. ما از دخالت نظامى نمىترسیم. آن چیزى که ما را مىترساند وابستگى فرهنگى است.»
چند روز پیش از این سخنرانی یعنی در ۲۶ فروردین مرحوم هاشمی رفسنجانی عضو وقت شورای انقلاب، برای ایراد چند سخنرانی به تبریز رفت. سخنرانی وی در دانشگاه تبریز با اجتماع دانشجویان به تشنج کشیده شد و هاشمی رفسنجانی به دلیل آشفته شدن جلسه، دانشگاه تبریز را ترک کرد. در پی وقوع این حادثه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تبریز به ساختمان مرکزی دانشگاه رفتند و مسئولان و کارکنان ساختمان مرکزی را بیرون کرده و آنجا را به تصرف خود درآوردند. دانشجویان اعلام کردند تا زمانی که انقلاب فرهنگی انجام نشود و پاکسازی در سطوح دانشجویی، اعضای هیئت علمی و کارکنان دانشگاه صورت نگیرد ساختمان مرکزی را ترک نمیکنند. این حادثه با استقبال فراوان دولت و گروههای دانشجویی روبرو شد. این اتفاق نقش پر رنگ دانشجویان انقلابی در تسریع روند اسلامی شدن دانشگاهها را بیش از پیش نشان میدهد.
التهابات در دانشگاهها آغاز میشود. نخستین درگیریها بر سر تعطیل شدن و نشدن دانشگاهها در دانشگاه امیرکبیر رخ می دهد. به دنبال عدم تمکین برخی گروهها از فرمایشات امام (ره) و تلاش برای جلوگیری از آغاز روند اسلامی شدن دانشگاهها، مردم و دانشجویان انقلابی با حضور به موقع خود در دانشگاههای کشور خواهان انقلاب فرهنگی میشوند.
خودداری برخی گروهها از تخلیه مقرهای خود درگیریهای گستردهای به بار آورد که حدود ده روز در سراسر کشور به طول انجامید. بعد از این درگیریها دانشگاهها یکی پس از دیگری به کنترل دانشجویان مسلمان درآمد و آنچنان که شورای انقلاب اعلام کرد، دانشگاهها از پانزدهم خرداد ماه به مدت نامعلومی تعطیل شدند.
هدف تعطیلی دانشگاهها، اصلاح نظام آموزشی کشور اعلام شد و فرصتی فراهم آورد تا ستاد انقلاب فرهنگی در ۳۰ ماه که دانشگاهها همچنان بسته باقی ماند، برای نظام آموزشی سامان تازهای تعریف کند. پایان کار دانشگاهها در خرداد ۵۹ و آغاز فعالیتهای ستاد انقلاب فرهنگی منجر به اجرای طرحها و برنامههایی مانند تشکیل جهاد دانشگاهی، تدوین برنامههای آموزشی جدید، ادغام و انحلال برخی از دانشگاهها، بررسی مدیریت دانشگاهها، تدوین لایحه تربیت مدرس، تامین گزینش استاد، تشکیل مرکز نشر دانشگاهی، تشکیل کمیته اسلامی کردن دانشگاهها، طرح اعزام محصل به خارج و طرح تقسیم مناطق آموزشی و هماهنگی با تقسیمات کشوری شد.
در قسمتی از فرمان امام درباره انقلاب فرهنگی آمده بود: «مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان میباشد اعلام شده است و تاکنون اقدام مؤثری انجام نشده است و ملت اسلامی و خصوصاً دانشجویان با ایمان متعهد نگران آن هستند و نیز نگران اخلال توطئهگران که هم اکنون گاهگاه آثارش نمایان میشود و ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بیفرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند. ادامه این فاجعه که معالاسف خواست بعضی گروههای وابسته به اجانب است، ضربهای مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد و تسامح در این امر حیاتی، خیانتی عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است. بر این اساس به حضرات آقایان محترم محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسی و علی شریعتمداری مسئولیت داده میشود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیل کرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامهریزی رشتههای مختلف و خطمشی فرهنگی آینده دانشگاهها، بر اساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آمادهسازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند.»
نخستین اعضای شورای انقلاب فرهنگی، حجتالاسلام ربانی املشی، محمدجواد باهنر، جلالالدین فارسی، شمس آل احمد، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش و علی شریعتمداری بودند. تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای تدریس در دانشگاهها، گزینش دانشجو و اسلامی کردن جو دانشگاهها و تغییر برنامههای آموزشی دانشگاهها، به صورتی که محصول کار آنها در خدمت مردم قرار گیرد از جمله الزاماتی بود که ملزم بود امام راحل برای ستاد انقلاب فرهنگی تبیین کردند.
بر این اساس، ستاد از صاحبنظران مختلف دعوت به همکاری نمود و در اولین گام گروههای برنامهریزی در رشتههای پزشکی، فنی و مهندسی، علوم پایه کشاورزی، علوم انسانی و هنر تشکیل شد. از آنجایی که مدیریت دانشگاهها در گذشته هماهنگ با فرهنگ اسلامی جامعه نبود، باید تغییراتی در مدیریت دانشگاهها به عمل میآمد، سازمان دانشگاهها باید دگرگون میشد و مهمتر از همه، محیط دانشگاهها اسلامی میشد. برای این منظور، کمیتهای در ستاد با عنوان «کمیته اسلامی کردن دانشگاهها»، تشکیل شد. با توجه به ناهماهنگی ضوابط و مقررات حاکم بر دانشگاهها با شرایط انقلابی جامعه، قسمت اعظم فعالیتهای ستاد بر اسلامی کردن دانشگاهها و تعیین ضوابط و مقرراتی منطبق با موازین اسلامی متمرکز شد.
در شهریور ماه سال ۶۲ با توجه به نظر امام مبنی بر لزوم ترمیم و تقویت ستاد و مخصوصاً حضور مسئولین اجرایی در آن، به دنبال نامه رئیسجمهور وقت، امام در شهریورماه 1362 طی نامه ای به پیشنهاد رییسجمهور مبنی بر ترمیم و تکمیل ستاد انقلاب فرهنگی پاسخ داد و از این تاریخ ستاد با ترکیب ذیل به فعالیت خود ادامه داد: «نخستوزیر، وزرای فرهنگ و آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی، دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی و آقایان علی شریعتمداری، احمد احمدی، عبدالکریم سروش و مصطفی معین.» (صحیفه امام، ج18، ص 83 و 84)
بعد از بازگشایی دانشگاهها، فعالیت ستاد انقلاب فرهنگی ادامه یافت و اواسط آذرماه سال ۱۳۶۴ امام خمینی، روسای سه قوه و تعداد دیگری از مسئولان امور و اندیشمندان فرهنگی کشور را به جمع اعضای آن افزود و به این ترتیب ستاد انقلاب فرهنگی پس از حدود ۵ سال فعالیت، این بار تحت عنوان شورای انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرد.
گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه، تزکیه محیطهای علمی و فرهنگی، تحول دانشگاهها و مدارس، تعمیم سوادآموزی در جامعه، حفظ و احیاء آثار اسلامی و نشر افکار و آثار فرهنگی و اسلامی از جمله مهمترین اهداف تشکیل این ستاد اعلام شد. همچنین تدوین اصول سیاستهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، تعیین مراجع برای تدوین برنامههای فرهنگی آموزشی و علمی و تحقیقاتی، تصویب آییننامههای مهم و اساسی مراکز علمی و فرهنگی و آموزشی و پژوهشی کشور، تصویب ضوابط تاسیس اینگونه مراکز، تدوین ضوابط برای گزینش استادان دانشگاهها و معلمان مدارس، نظارت بر امور کتب درسی، تدوین ضوابط مربوط به روابط فرهنگی و علمی با دیگر مشاورها، نظارت بر کلیه مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و تایید نامزدهای ریاست دانشگاهها از جمله وظایف این ستاد تعیین شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در آذرماه 1375 با صدور پیامی ضمن تعیین ترکیب جدید اعضای شورای عالی بر اهمیت جایگاه و وظایف خطیر آن نیز تأکید نمودند.
بدین ترتیب شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد مرحله جدیدی از حیات تشکیلاتی خود شد. در این مرحله شورای عالی انقلاب فرهنگی موظف گردید در رأس فعالیتهای خود به مدیریت فرهنگی جامعه در عرصههای مختلف بپردازد و با سیاستگذاریهای اصولی خود زمینه را برای پیدایش جامعهای بهرهمند از حیات طیبه الهی فراهم سازد.
قصور شورای انقلاب فرهنگی در اجرای سند 2030 در کشور، باعث شد رهبر معظم انقلاب از شورای عالی انقلاب فرهنگی اینگونه ابراز گلهمندی کنند: «بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گلهمند هستم؛ آنها باید مراقبت میکردند، نباید اجازه می دادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند در اینجا اینجور اِعمال نفوذ کند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند میکنند و از طرق مختلف وارد میشوند امّا [اینکه] اینجور بهطور رسمی سند به ما بدهند که تا پانزده سال دیگر باید شما اینجوری بکنید، اینجوری بکنید، ما هم بگوییم بله، معنی ندارد این کار.»
براساس سند 2030 کشورهای عضو ملزم به رعایت و اجرای دقیق 17 سر فصل اعلام شده هستند و این سازمان بر حسن اجرای آن نظارت میکند. در کشور ما نیز مسئولان اجرایی در اواخر آذرماه گذشته سند 2030 را امضا کرده و خود را ملزم به اجرای این سند کردند. سندی که تنها در حوزه آموزش کشور مغایر با روح سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. بر این اساس ایران هم با امضای این سند متعهد شده که اهداف میان مدت و بلند مدت آموزشی خود را براساس همین سند تنظیم و اجرا کند.
تصویب این سند از سوی مسئولان کشور بدون سر و صدا انجام شد و اجرای آن در دستور کار قرار گرفت. برخی اجرای این سند را نفوذ فرهنگی دانسته و برخی دیگر اجرای آن را به بار آوردن خسارت به نظام اعلام کردند. برخی نیز مدعی شدند این سند بدون اطلاع شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده و اعضای آن در جریان تصویب و اجرای آن نبودند.
ایشان در حکم آغاز دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی «التزام شورای عالی انقلاب فرهنگی به نام و عنوان خود، شرط موفقیتش در مأموریتهای خطیری است که بر عهده آن گذاشته شده است» را مورد تاکید قرار میدهند و این تاکید اهمیت بیش از پیش این شورا و لازمالاجرا بودن مصوبات آن را نشان میدهد.
نظر شما