آرمان- معضل کودکآزاری در همه کشورهای دنیا و به اشکال مختلف بروز میکند و متاسفانه هر روزه بر آمار وقوع این جرم افزوده میشود و کودکان طعمههای بیدفاع بیماران این معضل شوم میشوند. در کشور ما نیز تاکنون «ستایش»، «کیمیا»، «آتنا»، «اهورا» و ... قربانی شدهاند و در هفتم فروردین نیز «ندا» در مشهد قربانی این معضل و آسیب اجتماعی شد!گفتوگوی «باشگاه خبرنگاران جوان» با خانواده ندا دختر ۶ساله مشهدی که هفتم فروردینماه سال جاری در مشهد توسط مردی ۴۱ساله مورد تجاوز قرار گرفت و سپس به قتل رسید را در این گزارش دنبال کنید.ظاهر زندگی ساده و فقیرانه خانواده «ندا» موضوعی بود که پس از ورود به خانه آنها نظرم را به خود جلب کرد. دختران و پسران قد و نیم قدی که خواهرها و برادرهای کوچک و بزرگ ندا بودند و در کنار مادری جوان و پدری زحمتکش که شغل او چاهکنی (مقنی) بود، حضور داشتند، از خانوادهای پر جمعیت حکایت داشت.«داوود» پدر ندا ماجرای جانسوز قتل دخترش در روز وقوع حادثه را برای ما اینگونه روایت کرد:ندا فرزند سوم ما بود و چیزی نمانده بود تا با پایان ۶ سالگی قدم در ۷ سالگی بگذارد و راهی مدرسه شود.عصر آن روز وقتی به خانه رفتم مثل دیگر روزها خسته بودم و بنابراین از ندا خواستم تا به نانوایی برود و پس از خرید نان به خانه برگردد.هیچگاه نمیدانستم که آن روز رفتن دخترم به نانوایی، دیگر هیچبازگشتی به خانه ندارد. ندا طبق معمول با در دست داشتن پول و زنبیلی که همیشه برای خرید نان با خود میبرد از خانه بیرون رفت و پس از ۲ ساعت وقتی که دیدم خبری از دخترم نیست بههمراه مادرش بهدنبال او رفتیم.تمام کوچه و خیابانهای اطراف خانه را گشتیم هیچخبری از ندا نبود. به هنگام برگشت به خانه، قاتل دخترم که منزل آنها در نزدیکی خانه ما قرار داشت و سر کوچه ایستاده بود را در حالت هراسان و مضطرب دیدیم و سراغ ندا را از او گرفتیم.قاتل در حالی که سعی داشت خود را خونسرد نشان بدهد استرس شدیدی داشت و مدام صورت خود را با آب بطری آب معدنی که در دست داشت، شستوشو میداد و گفت که از ندا خبری ندارد و منتظر رسیدن آژانس است تا به مهمانی برود.حتی فکرش را هم نمیکردیم که همسایهای که خانهاش با خانه ما کمتر از ۳ خانه فاصله دارد، قاتل دخترمان باشد.پس از دستگیری قاتل و اعتراف او مشخص شد آن شبی که ما همه کوچهها و خیابانهای شهر را دربهدر دنبال ندا میگشتیم و او به ما گفت که میخواهد به مهمانی برود، در انتظار فرصتی مناسب بوده تا پیکر بیجان دخترم ندا را به چند کوچه بالاتر در محله منتقل کرده و رها کند.قاتل از همسایگان نزدیک ما و شغل او میوهفروشی بود که گاهی بههمراه ندا برای خرید به حیاط خانه آنها میرفتیم و ندا هم از آنجا او را میشناخت.روز وقوع حادثه قاتل از اعتماد دخترم که دیده بود ما با او گاهی هم صحبت میشویم و سلام و علیک داریم و از او خرید میکنیم، سوءاستفاده کرده و دخترم را به بهانه غذا دادن برای خواهر و برادرهای کوچکش به خانه خود کشانده و پس از تجاوز به وی، او را بهطرز فجیعی به قتل رسانده بود.وقتی ما برای شناسایی جنازه رفتیم، آثار کبودی بر بدن دخترم بهجا مانده بود و قاتل دخترم را با دستمال کاغذیهایی که برای نرسیدن صدایش به بیرون از خانه، در گلویش قرارداده بود،خفه کرده بود.پدر ندا گفت: بر روی گلو و صورت دخترم جای دستهای قاتل بیرحمش باقی مانده بود و همینطور چند تا از دندانهای ندا را هم بر اثر مشتهایی که برای خفه کردنش بر دهان او کوبیده بود، شکسته شده بود.همه مردم محله جمع شده بودند و از پلیس کیفر و قصاص هر چه زودتر قاتل را درخواست میکردند.پدر ندا در ادامه از تلاش بیوقفه پلیس برای دستگیری قاتل تشکر کرد و گفت: شاید چند ساعتی از تجاوز به ندا و به قتل رسیدن توسط مرد همسایه نگذشته بود که پیکر دخترم دقیقا ۴ کوچه بالاتر از کوچهای که خانه فعلی ما در آن قرار دارد، پیدا شد و در مدت زمانی کمتر از ۲ روز قاتل هم به دام پلیس افتاد.فکرش را هم نمیکردیم به این سرعت قاتل را شناسایی و دستگیر کنند و به همین دلیل از نیروهای انتظامی که در این خصوص تلاش کردند، ممنونیم.امیدواریم که هر چه زودتر تکلیف قاتل بیرحم دخترم مشخص و اعدام شود تا درس عبرتی برای سایر افراد شبیه او باشد.
رفتن «ندا» خانه خرابمان کرده است
«ریزه» مادر جوان ندا است و اینگونه ماجرا را برای ما روایت می کند که:از روزی که ندا به قتل رسید و دیگر پایش به خانه نرسید، خانه بر سر ما خراب شده و غم و غصه همه لحظهها و روزهای ما را در برگرفته است.جای خالی ندا بدجور در خانه خودنمایی میکند و همه ما دلتنگ او هستیم. اهالی محل پس از به قتل رسیدن ندا، برای تسلیت به خانه ما آمدند و با ابراز همدردی ما را همراهی کردند.اتفاقا همسر قاتل هم در میان مردمی که برای عرض تسلیت آمده بودند حضور داشت و البته نمیدانم که از جنایت همسرش تا آن زمان اطلاع داشت یا خیر.ندا با وجود کم سن و سالیاش عصای دستمان بود. با جثه ریزی که داشت، دختر بسیار زرنگی بود و در نگهداری ۶ خواهر و برادرش و همینطور در انجام کارهای خانه به من کمک میکرد.وقتی که بالای سر جنازه کوچک دخترم ندا رفتم، دخترم مینا که ۴ساله است بههمراه من بود و پیکر ندا را در آن شرایط دید و از طرفی در مراسم خاکسپاری خواهرش نیز حاضر بود.ندا را که در قبر میگذاشتند دختر ۴ سالهام مینا با دستهای کوچکش خاکها را کنار میزد و از ما میخواست که خواهرش را از زیر خاک بیرون بیاوریم.این روزها خواهر و برادرهای ندا خیلی بیقرار او هستند و مدام سراغ او را از ما میگیرند. نمیدانم چه جوابی به کودکانم بدهم. با خودم میگویم کاش هیچگاه ندا را آن روز برای خرید نان به بیرون نفرستاده بودیم.
محلهای مملو از انواع آسیبهای اجتماعی
یکی از اهالی محله «قلعهساختمان» گفت: زمزمههایی در بین اهالی محل پیچیده است که گویی قاتل پیش از قتل ندا، به کودکان دیگری نیز تعرض کرده است و آنها از ترس والدین و همچنین از ترس قاتل گلایهای ابراز نکردهاند.وی همچنین در ادامه تصریح کرد: از اینکه قاتل، پیش از این سابقه کودکآزاری دیگری داشته است یا خیر، اگر عبور کنیم، باید بگویم که شهرک شهید رجایی یا همان «قلعهساختمان» سابق، محلهای مملو از انواع آسیبهای اجتماعی از اعتیاد گرفته تا قتل و کودکآزاری و سایر جرائم است و مسئولان باید برای جلوگیری از وقوع جرائم تلاشی مضاعف به کار بگیرند.علاوه بر معضلات فوق اهالی محل نیز بهلحاظ مالی در فقر مالی و وضعیت بسیار نامناسبی قرار دارند.بسیاری از کودکان ساکن در «قلعهساختمان» با وجود گذر از ۷ سالگی همچنان مثل پدرها و مادرهایشان بیسواد هستند و با وجود کم سن و سالی پا به پای پدر و مادر خود برای زندگی تلاش میکنند.
نقش آموزش های خودمراقبی به کودکان
ندا نخستین و آخرین قربانی کودکآزاری نبود و نخواهد بود و نقش آموزشهای خودمراقبتی برای کودکان، نقشی مهم و قابل توجه است. اگر فکری اساسی برای آگاه سازی کودکان و خودمراقبتی آنها اندیشیده نشود، هر روز شاهد وقوع جرائم مختلف در این زمینه هستیم.مسئولان دستگاههای مختلف باید برای آگاهسازی کودکان از خطرات احتمالی و دورساختن آنها از این قبیل مخاطرات بهگونهای سریع و اثربخش قدم بردارند تا کودکان در دام جهل و ناآگاهی خویش نیفتند و از سادگی و اعتماد کودکانه آنها سوءاستفاده نشود.در پرونده قاتل ندا این مساله ثبت شده است که وی درگیر معضل اعتیاد بوده است و پدر و مادر ندا از این موضوع که آیا میدانستهاند قاتل دخترشان اعتیاد داشته یا خیر، اظهار بیاطلاعی کردند.شناخت از قاتل تا پیش از وقوع جرم، شناختی کامل نبوده است و ندا تنها بر اساس اعتماد اولیه پدر و مادر خود به قاتل اعتماد کرده و با او به خانه آنها رفته است. بدیهی است که باید کودکان خود را نسبت به این موضوع که مراودات اجتماعی آنها دلیل بر اعتماد کودک به هیچفردی نمیشود، آگاه ساخت؛ چه این فرد همسایه باشد و چه فرد دیگری از نزدیکان او.
نظر شما