شناسهٔ خبر: 25143649 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

در نشست «ولی فقیه؛ منتصب خدا یا منتخب مردم» مطرح شد:

عابدینی: رسالت پیامبر(ص) حاکمیت را ایجاب نمی‌کند/روان‌بخش:حاکمیت، لازمه رسالت است

گروه معارف-، نشست بررسی نظریه ولایت مطلقه فقیه با عنوان «ولی فقیه؛ منتصب خدا یا منتخب مردم» با حضور آیت الله احمد عابدینی، مدرس خارج فقه و فلسفه و حجت‌الاسلام قاسم روانبخش، عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی و عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی امام خمینی (ره) در دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایکنا از اصفهان، عصر روز گذشته یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه نشست بررسی نظریه ولایت مطلقه فقیه با عنوان «ولی فقیه؛ منتصب خدا یا منتخب مردم» با حضور حجت‌الاسلام احمد عابدینی، مدرس خارج فقه و فلسفه و حجت‌الاسلام قاسم روانبخش، عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی و عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی امام خمینی (ره) به همت انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان در این دانشگاه برگزار شد . متن این نشست را در ادامه می‌خوانید:
عابدینی: از نظر دین، حاکم کسی است که مردم او را برای حکومت انتخاب کنند. حکومت حق مردم است و مردم هم این حکومت را به هرکس که بخواهند، میدهند. رسالت پیامبر(ص) به این معنا نیست که پیامبر حاکم هم است؛ زمانی که پیامبر (ص) پس از مرگ عمویشان در مکه بی یار و یاور شدند و مردم مدینه دست یاری به سمت ایشان دراز کردند، پیامبر (ص) به مدینه رفتند و مردم هم به ایشان قول دادند که از او حمایت کنند. پس از آن مردم به پیامبر(ص) اعتماد کرده و کم کم حکومت را به دست ایشان سپردند، پیامبر اکرم(ص) نیز از این فرصت خوب برای پیشبرد دین استفاده کردند. برای اثبات این عقیده که حکومت ایشان از طرف خدا است به دلایل بسیار محکمی نیاز داریم. فقیهان بزرگی به این مسئله اعتقاد دارند و فقیهان بزرگی نیز با آن مخالف هستند.
کسی که در فقه قوی شده و توانایی حکومت را هم دارد بهتر است که رای مردم را هم برای حکومت به دست بیاورد. راه احتیاطی هم همین است که فقیه توانا رای مردم را کسب کند تا مردم بهتر از او اطاعت کنند. مردم مدینه با پیامبر(ص) عهد بستند که ایشان را در شهر مدینه حمایت و یاری کنند. در زمان جنگ بدر، پیامبر برای انجام جنگ مجبور به ترک شهر شدند و در آن زمان روی مشورت و نظرخواهی یارانشان، مخصوصا انصار، تاکید زیادی داشتند و طبق نظر ایشان عمل کردند. ایشان در امور حکومتی همواره با یارانشان مشورت میکردند، اما در امور دینی مانند نماز و روزه بدون مشورت کردن با دیگران، دستور میدادند. پس رسالت پیامبر حاکمیت را ایجاب نمیکند.

روانبخش: اگر نتوانیم ولایت معصومان را ثابت کنیم، ولایت فقیه را هم نمی‌توانیم اثبات کنیم. شما با این حرف که ولایت پیامبر (ص) با درخواست مردم به ایشان رسید، ولایت الهی ایشان را زیر سوال می‌برید.
سه دیدگاه در میان منکران حکومت الهی پیامبر وجود دارد: اول اینکه افرادی مانند علی عبدالرازق مصری معتقدند اسلام صرفا برای هدایت معنوی بشر نازل شده و در سیاست هیچ دخالتی نکرده و راه آن از حکومت جدا است و هیچ آیه‌ای در قرآن در رابطه با مسائل سیاسی وجود ندارد.
نظریه دوم معتقد است در قرآن آیاتی در رابطه با سیاست و حکومت وجود دارد، اما ما نباید آن آیات را اجرا کنیم، چراکه تا به حال هیچ حکومت دینی موفقی در دنیا نبوده و اینگونه حکومتها تنها موجب نفرت مردم از دین شده‌اند. مانند حکومت چندصد ساله کلیسا که موجب نفرت مردم از مسیحیت شد. این عقیده هم طرفدارانی مانند مهندس بازرگان دارد که وی در کتاب «خدا و آخرت» به تبیین این موضوع پرداخته است. نظریه سوم، نظریه روشنفکرانی مانند سروش است. این نظریه به وسیله افراد سکولار و تحت تاثیر نفرتی که در کلیسا وجود داشت درمورد اسلام نیز پیاده شد.

بررسی نظریه‌های حکومت انتخابی یا الهی پیامبر(ص)
تفسیر قرآن کار ساده‌ای نیست؛ برای تفسیر یک آیه باید شان نزول آن آیه، آیات قبل و بعد از آن و روایاتی که در رابطه با آن آیه وجود دارد را باید کاملا بررسی کنیم و بعد نظر بدهیم. در قرآن آیات صریح و زیادی در رابطه با حکومت وجود دارد، به طور مثال خداوند در آیه 26 سوره ص در قرآن به حضرت داوود (ع) فرموده است: «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوي‏ فَيُضِلَّکَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ؛ آرى، او را بخشیدیم و به وى گفتیم: اى داود، ما تو را در زمین جانشین خود قرار دادیم; باید خُلق و خوى تو همچون خُلق و خوى کسى باشد که تو جانشین او هستى. پس در میان مردم به حق داورى کن و در قضاوت پیرو هواى نفس مباش که تو را از راه خدا منحرف مى‌‎کند. قطعاً کسانى که از راه خدا منحرف مى‌شوند، قیامت را که روز حسابرسى است فراموش کرده‌اند و براى آنان به سزاى از یاد بردن روز حساب، عذابى سخت خواهد بود». و یا گفته شده است: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَيْنَ النَّاسِ...؛ ما این کتاب را که سراسر حق است به سوى تو فرو فرستادیم، تا براساس آنچه خدا آن را به تو نمایانده است، میان مردم داورى کنى» و یا «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ...؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و کسانى که امر شما را در اختیار دارند و از خودتان هستند پیروى نمایید». هیچ فقیهی در طول تاریخ منکر حکومت اسلامی نیست، مگر شما.


عابدینی: همه آیات مربوط به حکومت در مدینه بر پیامبر نازل شد نه در مکه، در صورتی که در مکه هم افرادی به پیامبر ایمان آورده بودند و لازم بود که از ایشان اطاعت کنند. جمله «اطیعوا الله» ارشاد به حکم عقل است و «اطیعوا الرسول» هم به قراردادهایی که میان مردم و پیامبر وجود داشت، اشاره دارد.
علم با نوآوری جلو رفت و پیشرفت کرد؛ ما هم باید سعی کنیم حرفها و مطالب جدیدی را که مطرح میشود بشنویم و منصفانه در مورد آن قضاوت کنیم. درآیه 9 سوره جمعه درمورد نماز جمعه آمده است:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلي‏ ذِکْرِ اللَّهِ...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که برای نماز در روز جمعه ندا درداده شد پس به سوی یاد خدا ( اقامه نماز جمعه) بشتابید، اما با این وجود همه علما قائل به وجوب نماز جمعه نیستند، چراکه شان نزول این آیه این است که روزی در هنگام ادای نماز کاروانی وارد شهر شد و مردم نماز را رها کرده و به سوی آن کاروان رفتند و این آیه خطاب به آن مردم است که به ادای نماز بازگردند. پس باید ببینیم که آیات در چه شرایطی نازل شده‌اند.


روانبخش: شما فرمودید آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ» در مدینه نازل شد و در رابطه با مسائل دینی بود، نه سیاسی. اگر این آیه در رابطه با مسائل دینی بود، چرا در مکه نازل نشد؟ مگر افرادی در مکه به پیامبر ایمان نیاورده بودند؟ این آیه زمانی نازل شد که پیامبر حکومت تشکیل داده بودند. شما میگویید پیامبر (ص) فقط در حدود قراردادهایشان با مردم بر ایشان حکومت می‌کرد. در آیه 36 سوره احزاب آمده است«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً؛ و هنگامى که خدا و رسولش درباره امرى از امور مؤمنان فرمانى صادر کردند، هیچ مرد و زن مؤمنى در کارشان اختیارى ندارند و آنان را نرسد که آنچه خود مى‌خواند برگزینند. و هر کس خدا و رسول او را نافرمانى کند قطعاً به گونه‌اى آشکار گمراه گشته است».
نواندیشی چارچوب و قوانینی دارد که باید طبق آن عمل کرد و نوآوری و نواندیشی خارج از این چارچوب، بدعت است.
در آیه 124 سوره بقره خطاب به حضرت ابراهیم (ع) آمده است«وَ إِذِ ابْتَلي‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ؛ و چون ابراهیم را پروردگارش به کارهایى که او را بدانها امر فرمود بیازمود و وى را به انجام آنها موفق ساخت، گفت: من تو را پیشواى مردم قرار خواهم داد. ابراهیم گفت: آیا از فرزندان من نیز کسى را پیشواى مردم قرار مى دهى ؟ فرمود: امامت، عهدِ من است، و عهدِ من به کسانى از فرزندان تو که ستمکارند نمى‌رسد». طبق این آیه حضرت ابراهیم (ع) از خداوند خواست که ولایت را به فرزندان او هم عطا کند، اما خداوند نپذیرفت و بیان کرد که این مقام فقط به افراد شایسته داده میشود.


عابدینی: آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ» مربوط به زمانی است که مردم قول دادند از پیامبر پیروی کنند و این آیه از آنان میخواهد که روی حرف خود بمانند. از آیه «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً» به تنهایی نمیتوان چیزی استنباط کرد، بلکه باید به آیات پس از آن هم دقت کنیم «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِکْ عَلَيْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‏ في‏ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَي النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضي‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَيْ لا يَکُونَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‏ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً؛ اى پیامبر، یاد کن زمانى را که به پسرخوانده ات زید که خدا بر او نعمت ارزانى داشته و هدایتش کرده بود و تو نیز به او نعمت بخشیده و از بردگى رهایش ساخته بودى مى‌گفتى: همسرت را نزد خود نگاه دار و از خدا بترس و او را طلاق مده; و در نفس خود حقیقتى را پنهان مى داشتى که خدا آشکار شدنش را اراده کرده بود; او زینب همسر زید را در شمار همسران تو مقرّر داشته بود و تو از مردم بیم داشتى که مبادا موافقت با طلاق زینب و سپس به همسرى گرفتن او در ایمان مردم اثرى نامطلوب داشته باشد; در حالى که خدا سزاوارتر بود که از او پروا کنى ( و درصدد انجام فرمان او باشى ). پس هنگامى که زید از همسرش خواسته خود را تأمین نمود، او را به همسرى تو درآوردیم. آرى چنین کردیم تا بر مؤمنان ازدواج با همسرانِ پسرخواندگانشان دشوار نباشد ( حتى ) پس از آن که پسرخواندگان خواسته خود را از همسرانشان تأمین نموده باشند، و کار خداوند انجام شدنى است». تا به حال کسی نگفته است که زید ابن حارثه گمراه بوده و معصیت کرده است، چون به حرف خداوند و پیامبر عمل نکرد. پس اوامر پیامبر مربوط به امور اجتماعی است.

بررسی نظریه‌های حکومت انتخابی یا الهی پیامبر(ص)
در جنگ احد پیامبر با وجودی که تمایل داشتند در شهر بمانند و آنجا بجنگند، طبق نظر مردم جنگ را به خارج از شهر بردند و شکست خوردند. اما پس از آن هرگز به مردم نگفتند که چون به حرف من گوش ندادید شکست خوردیم. در مثال دیگر زنی از حکم ظهار که همسرش نسبت به او روا داشته بود به پیامبر شکایت برد و با ایشان در این باره مجادله کرد و پس از آن در آیه اول سوره مجادله نازل شد«قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتي‏ تُجادِلُکَ في‏ زَوْجِها وَ تَشْتَکي‏ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ؛ اى پیامبر ، خداوند درخواست آن زنى را که با تو درباره شوهرش جدال مى‌کند ، و از اندوه خود به خدا شکایت برد شنید و اجابت کرد و خدا گفت‌وگوى شما دو تن را مى‌شنود، زیرا خدا شنوا و بیناست». داستان این آیه به ما نشان میدهد که با پیامبر هم میتوان مجادله و مخالفت کرد.
البته من از عقاید مذهب سنی دفاع نمی‌کنم؛ در جریان سقیفه علی (ع) از همه برای حکومت شایسته‌تر بود و ابوبکر هیچ مزیتی بر ایشان نداشت و مردم هم به دلیل پیروی نکردن از عقلشان در آن زمان، مجرم هستند.


روانبخش: شما پذیرفتید که ابراهیم (ع) و داوود (ع) از جانب خداوند منصوب بودند، اما پیامبر اسلام (ص) که بهترین انسان هستند، مقام حکومت نداشتند. چرا زمانی که به داوود گفته میشود«فَاحْکُمْ بَيْنَ النَّاسِ» به معنی حکومت است، اما زمانی که این جمله به پیامبر اسلام (ص) گفته میشود، معنای حکومت ندارد؟ آیاتی مانند جهاد، خمس، قتال و... وجود دارد که بدون وجود حکومت اسلامی عمل به آن ممکن نمیشود. آیه « أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ» حکم صریحی از سوی خداوند است که بیان میکند پیامبر هر دستوری میدهد باید به آن عمل شود.
در آیه 8 سوره مائده خداوند راجع به عدالت میفرماید«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلي‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوي‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید، براى خدا به جدّ برپا باشید و به عدل و داد گواهى دهید، و مبادا دشمنى شما با قومى وادارتان کند که به عدالت رفتار نکنید، به عدالت رفتار کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا پروا بدارید که خدا به آنچه مى‌کنید آگاه است». عدالت را همه مردم قبول دارند، اما عدالت چیست؟ آیا برای مثال این عدالت است که ارث برای همه یکسان تقسیم شود؟
در زمان پس از پیامبر (ص) همه می‌دانستند که علی (ع) خوب است، اما چرا از او دفاع نکردند؟ مردم خودشان متوجه بودند که علی (ع) از آنان برتر است، اما چرا خداوند تاکید داشت که پیامبر (ص) حتما خودشان باید این مسئله را در غدیر خم مطرح کنند؟ در سقیفه مهاجرین و انصار از بهترین مردم بودند، اما خلاف حکم پیامبر (ص) عمل کردند.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ ... »، منظور از اولی الامر علی(ع) و اولاد ایشان هستند. در ادامه این آیه آمده است« فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً؛ پس اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، چنانچه در امرى از امور دین اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید. این کار براى شما بهتر و فرجامش نیکوتر است». این آیه بیان میکند که اگر در مورد اولی الامر شک کردید، به خدا و رسولش مراجعه کنید، نه مردم.
در مورد آیه زید، قصد خداوند از بیان این موضوع این است که مردم تصور می‌کردند ازدواج با همسر پسرخوانده حرام است و آیه قصد داشت این تصور غلط را از بین ببرد.


عابدینی: کسی منکر این موضوع نیست که پیامبر (ص) از همه بالاتر است. اما در هیچ کجای قرآن نیامده که «انی جاعلک خلیفه یا اماما» ابراهیم (ع) برای خانواده‌اش ولایت معنوی میخواهد، نه ولایت ظاهری. امام علی (ع) هم بارها در نهج البلاغه به بی ارزش بودن حکومت در نظرشان اشاره کردند. در جنگ احد مردم رای به خروج از شهر می‌دهند، اما در جزئیات جنگ همه گوش به فرمان پیامبر دارند. چرا خداوند در قرآن برای شکستن حکم جاهلیت به زید می‌گوید زینب را طلاق نده؟ چرا نمیگوید زید او را طلاق داد و پیامبر با او ازدواج کرد؟ چرا در قرآن صراحتا گفته نشده که رسول خدا حاکم است؟


روانبخش: لازمه حکومت‌داری قرارداد است؛ پیامبر (ص) هم با مردم مدینه قراردادهایی بسته بودند. اما حقانیت را خدا به ایشان داد یا مردم؟ در قرآن آیات زیادی در رابطه با حکومت پیامبر(ص) وجود دارد، از جمله«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ...». «ولی» در اینجا به معنای سرپرست است و همه باید گوش به فرمان این سرپرست باشند. خدا، رسولش، علی (ع) و فرزندان او سرپرست هستند و ما باید از آنان اطاعت کنیم. اگر اینطور نیست، پس آن همه گلایه علی (ع) و زهرا (س) برای چه بود؟ دریافت وحی، تبیین دین و حکومت سه مقام و وظیفه پیامبر (ص) است.
انتهای پیام

 

برچسب‌ها:

نظر شما