شناسهٔ خبر: 25140761 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

یادداشت/ محمد بابایی

معماری نظم اقتصادی غرب آسیا بر ستون مقاومت

برای آمریکایی‌‌‌‌ها شکست برنامه اصلی آنها در سوریه و حتی عراق از دو سال قبل آشکار شده بود و به همین دلیل از همان زمان جنگ را به حوزه اقتصاد کشاندند و علناً می‌گویند «حالا که در عرصه نظامی و دیپلماتیک نقشه‌های‌مان در منطقه با شکست مواجه شده، اجازه نمی‌دهیم پیروزی به کام ایران شیرین شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس روزنامه «جوان» در یادداشتی از «محمد بابایی» نوشت:

اگر عربستان نمی‌تواند ثروت خود را به قدرت تبدیل کند ایران نیز نمی‌تواند یا نخواسته قدرت خود را به ثروت تبدیل کند اما حالا که با شکست داعش جنگ با تمام سرعت به حوزه اقتصاد کشانده شده، «محور مقاومت‌» گزینه‌ای ندارد جز اینکه توان اقتصادی خود را همتراز با نظم امنیتی نوظهور در منطقه غرب آسیا تعریف کند.
همکاری سیاسی، امنیتی و نظامی چهار کشور ایران، عراق، سوریه و لبنان در طول شش سال گذشته برای مبارزه با تروریسم منجر به ظهور نظم جدید منطقه‌ای شده است. این قوس امنیتی که در «شمال خاورمیانه» قرار گرفته و زمانی از سوی ملک عبدالله پادشاه اردن با نیت فرقه‌گرایانه تحت عنوان «‌هلال شیعی» مطرح شد و سر و صدای زیادی به پا کرد، امروز به یک واقعیت تبدیل شده است، این در حالی که جنگ سوریه اساساً برای شکست ستون فقرات مقاومت و تضعیف ایران طراحی و راه‌اندازی شد.
حالا چهار کشور ایران، عراق، سوریه و لبنان به یک ید واحده در جنگ با تروریسم تبدیل شده‌اند و هر کدام با توجه به ظرفیت و موقعیت خود نقش تعیین‌کننده‌ای در توقف، مهار و شکست تروریسم وهابی تحت حمایت غرب داشتند. اگر کسی هنوز امید دارد که روند تحولات میدانی تغییر کند یا پیروزی‌های پی‌درپی مقاومت متوقف شود باید به ظرفیت امریکا، فرانسه و انگلیس در حمله سه‌جانبه به سوریه نگاه کند. نهایت تأثیرگذاری آنها در میدان «صفر» بود و به جرئت می‌توان گفت این معادله در عرصه دیپلماتیک نیز صادق است.
برای امریکایی‌‌‌‌ها شکست برنامه اصلی آنها در سوریه و حتی عراق از دو سال قبل آشکار شده بود و به همین دلیل از همان زمان جنگ را به حوزه اقتصاد کشاندند و علناً می‌گویند «حالا که در عرصه نظامی و دیپلماتیک نقشه‌های‌مان در منطقه با شکست مواجه شده، اجازه نمی‌دهیم پیروزی به کام ایران شیرین شود.»
امریکا از یک طرف با اختلال در روند صلح، مشروعیت زدایی از دولت مرکزی و اعمال تحریم‌‌‌‌‌ها می‌خواهد مانع از هرگونه کمک و سرمایه‌گذاری برای بازسازی سوریه شود و از طرف دیگر با تسلط بر مهم‌‌ترین منابع اقتصادی سوریه در شمال و مسدود کردن گذرگاه تنف در جنوب شرقی تلاش دارد سوریه را ضعیف و فقیر نگاه دارد تا مانع از خودکفایی و بازگشت این کشور شود. همچنین به نظر می‌رسد دست‌های نامرئی امریکا در عراق تلاش می‌کنند تا فعالیت‌های اقتصادی ایران را در آن کشور محدود نگه دارند.
باوجود همه این اقدامات، اهداف امریکایی‌‌‌‌‌ها در منطقه به‌ویژه سوریه محتوم به شکست است و زیاد طول نخواهد کشید تا آنها مجبور شوند نیروهای خود را خارج کنند. خروج امریکا آخرین پازل پیروزی‌های مقاومت را تکمیل خواهد کرد و بزرگ‌ترین مانع برای ثبات و شکوفایی اقتصادی منطقه برداشته خواهد شد و این امر زمینه‌‌‌‌‌ها را برای گسترش و توسعه روابط اقتصادی بین کشورهای منطقه فراهم خواهد کرد. در سطح منطقه هر چهار کشور، یعنی ایران، عراق، سوریه و لبنان از ظرفیت‌‌‌‌‌ها و مهارت‌های خاص اقتصادی برخوردار هستند که ترکیب آنها می‌تواند همان تأثیری را بگذارد که ترکیب‌‌‌‌‌ها ظرفیت‌‌‌‌‌ها و مهارت‌های نظامی علیه تروریسم تحت حمایت غرب دارد.
عراق که جزو پنج کشور اول در داشتن ذخایر نفتی است در مرحله پساداعش سرمایه‌گذاری بیش از 300 میلیارد دلاری لازم دارد، ایران نه تنها به دلیل فداکاریی‌‌‌‌ها و سرعت‌عمل نیروهای خود در مبارزه با داعش بلکه به دلیل داشتن همسایگی، هویت‌ مشترک مذهبی، فرهنگی و تاریخی بالا‌‌‌‌ترین ظرفیت و بیشترین استحقاق را برای حضور در این بازار بزرگ دارد.
سوریه همانند عراق نفت ندارد اما همانطور که جوشا لندیس، رئیس مرکز مطالعات دانشگاه اوکلاهما می‌نویسد:‌« سوریه از نظر جغرافیایی در یک موقعیت کلیدی قرار دارد به خاطر اینکه مسیرهای حمل و نقل که خلیج فارس را به اروپا و ترکیه مرتبط می‌کند، همگی از سوریه عبور می‌کنند. توریسم بازخواهد گشت زیرا دمشق به‌ویژه مرکز شهر و بخش‌های باستانی عمدتاً از ویرانی جنگ در امان مانده‌اند. سوری‌‌‌‌‌‌ها مردمان باهوشی هستند، کسانی که همواره تجار شام بوده‌اند. این الگو جای دوری نمی‌رود. لبنانی‌‌‌‌‌ها در همسایگی هستند و می‌خواهند در سوریه حضور پیدا کنند و سوری‌‌‌‌‌‌ها در حال یافتن راه‌‌‌‌‌هایی برای به دست آوردن پول هستند.»
برای اولین بار بخش شمال غرب آسیا شاهد حکومت‌هایی است که با یکدیگر دوست هستند و روابط حسنه دارند و حکومت مرکزی در ایران به سواحل مدیترانه دسترسی زمینی پیدا می‌کند؛ تحولی که تاریخ به یاد ندارد و پیامد‌‌‌‌ها و نتایج گسترده اقتصادی و سیاسی در پی خواهد داشت که تنها محدود به سطح منطقه نیست و نشانگر تحولات بنیادین در سیاست جهانی است. شارمین نروانی، تحلیلگر مسائل ژئوپلتیک منطقه یک سال قبل به نگارنده گفت‌:‌« مسئله سوریه، چین و روسیه را به تئاتر خاورمیانه کشید و یک بن بست جهانی شکل گرفت. امروز ما در آستانه یک تغییر اساسی در نظم سیاسی، اقتصادی و مالی جهان هستیم. مراکز قدرت جدید در حال ظهور هستند و قدرت‌های قدیمی آخرین نفس‌های خود را می‌کشند. هیچ زمان بهتری از این وجود ندارد تا از این فرصت برای تنظیم یک نظم جدید جهانی که در آن آرمان‌هایمان محقق شود، استفاده کنیم. چه نوع خاورمیانه‌ای ما می‌خواهیم؟ راه‌حل فلسطین چیست؟ چگونه مشکلات اقتصادی خود را حل کنیم؟ ما دیگر نیازی به صندوق بین‌المللی پول، واشنگتن یا ناتو نداریم که به ما این چیز‌‌‌‌ها را بگوید.»
آری هم اکنون ما در آستانه یک فرصت تاریخی قرار داریم تا یک نظم اقتصادی با همتراز با نظم امنیتی و سیاسی تعریف کنیم و رفاه و توسعه برای کشور و منطقه فراهم آوریم. خوشبختانه دولت دوازدهم در طول سه ماه گذشته گام‌های مهمی برداشته و تیمی قدرتمند با دبیری حسن دانایی‌فر در «ستاد توسعه اقتصادی ایران در عراق و سوریه» ‌تشکیل شده تا ظرفیت‌های همکاری اقتصادی منطقه‌ای به حداکثر خود برسد و دولت عزم خود برای استفاده از این فرصت تاریخی جزم کرده است.
هرچند چالش‌‌‌‌‌ها و موانع زیادی پیش رو است. برای مثال، به رغم داشتن مشترکات جغرافیایی و فرهنگی بی‌نظیر و روابط امنیتی و سیاسی عالی هنوز روابط اقتصادی ایران و عراق با چالش مهمی مواجه است که ریشه‌های تاریخی دارد. از زمانی که بعثی‌‌‌‌‌ها در عراق به قدرت رسیدند روابط اقتصادی دو کشور به حداقل کاهش پیدا می‌کند و بر اثر جنگ نزدیک به یک دهه روابط اقتصادی کامل قطع می‌شود و ساختار‌‌‌‌ها و زیرساخت‌هایی هم که وجود داشت از بین می‌رود. در زمان تحریم نیز بیشتر یک رابطه احساسی و هیجانی شکل گرفت و چون عراق و عراقی‌‌‌‌‌ها در محاصره بودند با هر شرایطی روابط اقتصادی را می‌پذیرفتند و هر کالایی با هر کیفیتی پذیرفته می‌شد که در نتیجه آن شاهد بعضی «بدآموزی‌ها» بودیم اما پس از سقوط صدام حسین، عراق به یک بازار رقابتی تبدیل شد.
به رغم تمامی مشکلات تاریخی، عملکرد ایرانیان در بازار رقابتی که در عراق شکل گرفته تاکنون خوب بوده و از نظر آمار و ارقام قابل قبول است به‌ویژه شاهد یک دوره طلایی و تجربه خوب از سال 85 تا 89 بودیم که در جریان آن صادرات ایران از 700میلیون دلار صادرات تا سال 89 به 6/4 میلیارد دلار می‌رسد یعنی یک جهش هفت برابری. حالا در مرحله پساداعش این پتانسیل وجود دارد که ظرفیت‌های روابط اقتصادی دو کشور به حداکثر خود برسد و با توجه به ظرفیت‌ها، امکانات و مزیت‌‌‌‌ها چشم انداز 50 میلیارد دلاری در روابط دو کشور اهداف چندان دور از دسترسی نیست و از آنجایی که عراق دروازه شرقی جهان عرب محسوب می‌شود ایجاد روابط اقتصادی پایدار و قدرتمند با این کشور نه تنها به معنای تکرار این الگو در سوریه و لبنان است بلکه می‌تواند به کل جهان عرب سرایت کند.

انتهای پیام/ز

برچسب‌ها:

نظر شما