«مهد علیا» مادر شاه ایران به روایت اسناد
شرح دلتنگی زنان حرمسرا در نبودن شاه شوهر!
صاحبخبر - زهره شریفی «قربان خاک پای مبارک گردم... شرح حالی نویسم برایت، ای سرو جان عالم فدایت. شرح حالی ننوشتیم و شد ایامی چند. از وقتی موکب همایون تشریف فرمای این سفر (به خراسان) میمنت اثر(مبارک) شدند، اظهار التفاتی از خاک پای مبارک نشد (نامهای از شما دریافت نکردهام) که بدانم هفته به هفته شرح بدهم یا نه. آخر دلم تنگ شد. برای شما لازم دانستم که اخبار عرض کنم. شاعر خوب گفته: حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس، در بند آن مباش که نشنید یا شنید...». این جملات این بار نوشته مهدعلیا مادر شاه ناصری نیست و شرح مفصلی است از دلتنگیهای یکی از زنان ناصرالدین شاه در زمان نبودن شاه شوهر که در بخشی از آن هم به حضور مادرشوهرش یعنی مهدعلیا در اندرونی اشاره کرده است. نامههایی با حضور مهدعلیا در کنار مجموعه نامههایی که از مهدعلیا خطاب به ناصرالدین شاه و دیگران در تاریخ برجای مانده است، نامههایی هم وجود دارد که اشخاص مختلف بنا به دلایلی درباره مهدعلیا نوشتهاند که میتوان با مطالعه آنها به بخش دیگری از شخصیت این زن قدرتمند پی برد. زنی که در دوران زندگی خود نقش مهمی در سیاست ایران داشت تا جایی که نام او در تاریخ بهعنوان زنی سیاستمدار و قدرتمند و البته جاه طلب ماندگار شده است. جنگی بر سر قدرت! «دکترعبدالحسین نوایی» در کتابی که تمام نامههای مربوط به مهدعلیا را گردآوری و به چاپ رسانده است، آورده:«...تاکنون مهدعلیا در نزد اهل تاریخ چندان ممدوح و مقبول نیست و مسلماً علت اصلی این امر معارضه او با امیرکبیر میرزا تقی خان بوده و هست. معارضهای بر سر قدرت. امیر میخواسته قدرت را خود در دست گیرد چون بحق خود را داناتر و خردمندتر و کاردانتر از شاه و خاندانش دانسته و مهدعلیا خواسته قدرت سلطنت و هیبت شاهانه را در انظار داخلی و خارجی حفظ کند و شمشیر قاجاریه را در ایجاد ایران متمرکز و یکپارچه پاس دارد.» خوب و بد و زشت و زیبا! در واقع با خواندن و مطالعه تمامی این نامهها که اسنادی معتبر در مجموع اسناد «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر»هستند، میتوان به دور از هرگونه احساس و هیجانی که کم در تاریخ نداریم، چهره واقعی این زن را شناخت و درباره او قضاوت کرد، دکتر نوایی در مقدمه کتاب تأکید میکند: «...آنچه مورد نظر من در این تحقیق بوده آنکه خوب و بد و زشت و زیبا همه با هم گفتهاید تا امر داوری آسانترشود....» دلتنگی و نوشتن نامه برای شاه در مجموع این نامهها کنار نوشتههای خود مهدعلیا، نامههایی که اشخاص درباره این زن و مربوط به او نوشتهاند هم آمده است که خواندن هر کدام از آنها باز اطلاعات مهم و جذابی را در اختیار خوانندگان و مورخان قرار میدهد. از میان این نامهها، دو نامه نوشته یکی از زنان ناصرالدین شاه است در زمانی که شاه شوهر به سفر خراسان رفته است و این زن و دیگر زنان حرمسرا دلتنگ او شدهاند. کمینه و کنیزان شاه شوهر! در ابتدای متن، اشارهای کوتاه به یکی از این نامهها شده است که شرح دلتنگی یکی از همسران شاه ناصری از دوری شوهر است. نامه اولی اینطور آغاز شده است: «قربان وجود مبارک شوم... از آن وقتی که موکب همایون حرکت به سوی خراسان کرد، تاکنون از خاطر مبارک محوم(محروم هستیم). آخر نه خوار(خار) آن گلستان و خاک آن بوستانم. با وجود شمیم مرحمتی از آن آستان به این دورماندگان بزم ملائک پاسبان برسید. و نسیم التفاتی به این دلمردگان بوزید. به بارگاهت کمینه (کوچکترین) دربانم و بر آستانت یکی از کنیزان....» نامهای با التهابی زنانه در این نامه اشارهای به سفر خراسان ناصرالدین شاه در سال 1284 است، به همین دلیل بنا به نظر دکترعبدالحسین نوایی در اسناد سازمان اسناد ملی این دو نامه بهعنوان نامه مهدعلیا ثبت شده در حالی که از او نیست، بلکه از زن دیگری است که مسلماً از زنان شاه بوده و این مطلب نه تنها از طرز نگارش نامه مشخص است، بلکه در این نامهها شور والتهابی زنانه دیده میشود نه مادرانه، بواقع بیان احساس زنی است به شوهر محبوب خود که از او دور است و این زن به انتظار نامهای یا پیامی یا خبری نشسته است. «ندیمالسلطنه» و جان ناقابل! این زن که به نظر میآید «ندیمالسلطنه» یکی از همسران ناصرالدین شاه بوده، در ادامه نوشته است: «...ازعدالت آن پادشاه عادل دور است که زخمهای این دور ماندگان بزم حضور، ناسور بماند و به مراحم عنایات پادشاهی التیام نپذیرد. (این درد دوری با ارسال نامهای از شاه درمان نشود). قربان وجودت. لطفی اگر به ما نکنی حکم از آن توست. خدای داند جز بقای شاه و لقای پادشاه از خدا چیزی نمیخواهم... خداوند انشاءالله سایه شما را از سر من کم نفرماید. امیدوارم التفات فرموده دو کلمه دستخط به سرافرازیم التفات بفرمایید که آسوده به دعاگویی پادشاه مشغول باشم، خداوند این جان ناقابل مرا به قربان وجود مبارک گرداند.» ازدواج با امام جمعه تهران! آن طور که استاد عبدالحسین نوایی اشاره کردهاند، ندیمالسلطنه یکی از زنان ناصرالدین شاه بود و مادر «ضیاءالسلطنه» که به ازدواج «آقا سید زینالعابدین» امام جمعه تهران در آمده است. جالب است بدانیم از ازدواج دختر ندیمالسلطنه و شاه ناصری با امام جمعه تهران دو پسر و دو دختر متولد شدند که یکی از این دخترها به نام «نجمالسلطنه» بود که به همسری مصدقالسلطنه یا همان محمد مصدق درآمد و بعد از مادر به لقب ضیاءالسلطنه معروف شد و خواهر دیگر او هم «ندیمالسلطنه» بود به همان لقب مادربزرگش که در دوازده سالگی درگذشت. شرح حال«توران آغا» و «تاج گل» در این نامه ندیمالسلطنه کنار دلتنگیهایش از وضعیت اندرونی هم در نبودن شاه برای او مینویسد:«...قربانت این دفعه از بس که چشمم به هم خوردگی رسانده است اصلاً نتوانستم نگاه به کتاب بکنم. امروز که پنجشنبه پنجم ربیعالثانی است در نیاوران هستم. دلتنگ و خفه، هوا گرم، پر پشه و مگس. خداوند وجود مبارک پادشاه را سالم بدارد. از ما میگذرد. الحمدلله همه صحیح و سالم هستیم. اما توران آغا(یکی از دختران ناصرالدین شاه) سیاه سرفه گرفته است بشدت تمام و تاج گل (از زنان صیغهای شاه که بیمار بوده است) هم به همان احوال باقی است. مثلاً اگر خانه شاگرد، داد بزند، او خودش را میزند، غش میکند، میافتد، شبی یکبار یک چیز را بهانه میکند و اینطوری میکند. دو ساعت طول میکشد. همچون مرده است صد مرتبه ضعیفتر از آن دیدید، میشود دندانش(دندههایش) را شمرد. تب هم گاهی میکند.» حضور هفتگی مادر شوهر در حرمسرا! نکته جالبی که در این نامه آمده و استاد نوایی به همان دلیل آن را در مجموعه نامههای مهدعلیا آورده است، آوردن روایتی از حضور مهدعلیا در اندرونی و رسیدگی به وضعیت زنان و دختران ناصرالدین شاه در زمان نبودن اوست:«...دیگر اینکه والده شاه (مهدعلیا) هفتهای یک روز میآید، دو ساعت به غروب مانده به عیادت ما. همه را دلداری میدهد، یک روز آمد، دید همه ماها از ترس شهرت ناخوشی (شیوع بیماری) رنگ نداریم. دعا فرستاد، آوردند. به همه داد، با تربت برای توران آغا فرستاد. حکیم آوردند. خودش نشست پیش بچه که ببیند این چه سرفه ای است که بچه را اذیت میکند. یک روز هم ما را میهمان کرد. میان حوض خانه، به ناهار بسیار صحیح و عصرانه و چای. اما اسمش میهمان من بود منزلش حوض خانه بود.» خبر از خفه کردن «بابی»ها! ندیمالسلطنه در میان نوشتههای خود چند خطی هم از اتفاقاتی که در خراسان افتاده و به گوش آنها رسیده برای شاه شوهر مینویسد و اشاره میکند که بیخبر از آن وقایع نیستند:«... قربانت شوم اخباری که از اردو به اینجا آوردند این است که شما هشت بابی گرفتید. بعضی را خفه کردید. بعضی جسد. گنج هم پیدا کردید. این قدر از اردو خبر داریم....» خواندن کتاب «تاریخ الفی» برای شاه یکی از موضوعات جالبی که مهدعلیا در یکی از نامههای خود به آن اشاره کرده است، خواندن کتابی به نام «تاریخ الفی» (تاریخ عمومی جهان) برای شاه است که انگار یکی از زنان برای شاه آن را میخوانده است و بسیار هم این کار مهم بوده است: «...خان معتمدالملک...کتابهای تاریخ الفی را که فرستاده بودی رسید. من آن تاریخها را داده بودم که در حضور مبارک باشد و بخوانند...در هر صورت که تاریخ لایقی است....» مثل مرغ سرکنده پر پر میزنم! جالب است که ندیمالسلطنه هم در بخشی از نامه خود، بعد از ابراز دلتنگی به خاطر نبودن ناصرالدین شاه، به خواندن این کتاب برای شاه اشاره میکند:«... قربانت، وقت شام شاه که میشود، مثل مرغ سرکنده پرپر میزنم از برای حضور مبارک. خدا روی احوالم را سیاه کند که مرا از این سعادت عظما دور کرد. نمیدانم کسی تاریخ الفی را برای شما میخواند. دلم میخواهد بدانم به کجا رسیده است. قربان حضور مبارک گردم نه چنان غصه میخورم که به حساب بیاید که چرا شبها سر خدمت مرجوعه نیستم، که شما فرمایشی کنید: ندیمالسلطنه! از چهار طرف صدا بیاید که حاضر. خداوند صد هزار مثل مرا فدای وجود مبارک بگرداند. صد کتابخوان عوض کنید.» نوشتن از وضعیت هووها! در جملات پایانی یکی از این دو نامه که ندیمالسلطنه برای شاه شوهر مینویسد، به غیر از شرح حال خودش و احساساتی که در این روزها دارد، از زنان دیگر شوهر هم برای او مینویسد که در چه وضعیتی هستند و حتی گفتوگویی که بین خودش و یکی از هووهایش داشته را هم برای شاه تعریف میکند: «روز یکشنبه هشتم ماه ربیعالاول بعد از نماز صبح آمدم دم ندیم آباد نشستم و گلهای رنگارنگ وا شده بود از قبیل نیلوفر، میخک و لاله عباسی. نشسته بودم نگاه میکردم، شکوه السلطنه(همسر دیگر ناصرالدین شاه و مادر مظفرالدین شاه) هم میان حوض خانه نشسته بود. از گرما له له میزد....» مثل دیوانهها میمانم! آنطور که در این نامه آمده است، در آن زمان هوا بسیار گرم بوده است تا جایی که باعث ناراحتی زنان حرمسرا شده است: «... دیدم مادر یمینالدوله (یکی دیگر از همسران شاه) شمد را سر نی کرده است. چشم گود رفته است بیحال از اتاق درآمد. حالت اینکه حرف بزند ندارد. گفت: ندیمالسلطنه چه میکنی؟ باز هم باغبانی میکنی. من گفتم مشهدی ترا چه میشد. گفت چه میدانم. دیشب تا صبح نخوابیدم. نمیدانم بودن من در این خانه چه خاصیت دارد. مثل دیوانهها میمانم. من او را نصیحت کردم که غصه مخور. انشاءالله خداوند سایه شاه را کم نکند. انشاءالله دلتنگی تو زائل میشود....» سازشی خواسته و ناخواسته! آنچه اهمیت هر کدام از این نامهها را جدای از محتوای آن که میتواند اطلاعات دقیق و مهمی از تاریخ قاجار را در اختیار ما بگذارد، دو چندان میکند روشن شدن بخشی از حال و روزگار زنانی است که در حرمسرای شاه ناصری زندگی میکردند، زنانی که کنار هم به معنای امروزی هووی هم بودند و رقیب، اما حال به اجبار و حتی بهخواسته خود تن به سازشی داده بودند که نتیجه آن شکل گرفتن حرمسرایی بود که در تاریخ ایران نام و آوازهاش ماندگار شد. منابع: 1.عبدالحسین نوایی، مهد علیا به روایت اسناد، تهران، انتشارات اساطیر، 1383 2.محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (1292تا 1313ق)، تهران، انتشارات امیرکبیر 3.دوستعلی خان معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361 4. فاطمه قاضیها، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار در سفر اول فرنگستان، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1377 5.لیدی شل، حسین ابوترابیان، خاطرات لیدی شل، تهران، نشر نو، 1362 6.سیروس سعدوندیان، خاطرات مونس الدوله، انتشارات زرین، 1389 7.مریم رضایی عاملی، سفر دانه به گل، سیرتحول جایگاه زن در نثر دوره قاجار، تهران، نشر تاریخ ایران، 1389 8.سایت دنیای زنان قاجار،http://www.qajarwomen.org 9.سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،http://www.iichs.ir 10.سایت قاجاریه، یادداشتهایی از فاطمه قاضیها،http://ghaziha.kateban.com 11. سایت تاریخ ایرانی،http://tarikhirani.ir 12. سایت پرتال جامع علوم انسانی،http://ensani.ir∎
نظر شما