شناسهٔ خبر: 25116637 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

به انگیزه بیانات اخیر مقام معظم رهبری درخصوص «عدالت اجتماعی» و مقابله جدی با «اشرافی‌گری»- بخش پایانی

بررسی سیر تکوینی «شعر اجتماعی انقلاب»

صاحب‌خبر -
رضا اسماعیلی

اشاره: در بخش نخست، نگاهی اجمالی داشتیم به سیر تکوینی  و روند تکاملی شعر اجتماعی در ادبیات پارسی.
گفته شد که  در عصر مشروطه شعر اجتماعی با ظهور شاعرانی چون ملک الشعرای بهار،فرخی یزدی، میرزاده عشقی، عارف قزوینی و نسیم شمال به برگ و بار نشست و با انقلاب ادبی « نیما» در روندی تکاملی قابلیت های بالقوه خود را به فعلیت در آورد. دیگر اینکه شعر اجتماعی انقلاب به عنوان یک جریان قدرتمند تثبیت شده، با پذیرش قطعنامه و پایان یافتن دوران دفاع مقدس متولد شد. اینک شما را به مطالعه به بخش دوم و پایانی این مقاله دعوت می کنیم.
یکی دیگر از شاخص‌ترین شعرهایی که در آن روز و روزگار به خاطر برخورداری از همین ویژگی‌ها گُل کرد و مورد استقبال عمومی قرار گرفت، مثنوی «مرداب‌ها و آب‌ها» سروده زنده یاد «سید حسن حسینی» بود که در اینجا برای تجدید خاطره، بخشی از این شعر ارزنده و تأثیرگذار را با هم می‌خوانیم:
ماجرا این است: کم کم کمیّت بالا گرفت
جای ارزش‌های ما را، عرضه کالا گرفت
احترام «یا علی» در ذهن بازوها شکست
دست مردی خسته شد، پای ترازوها شکست
فرق مولای عدالت، بار دیگر چاک خورد
خطبه‌های آتشین، متروک ماند و خاک خورد
زیر باران‌های جاهل، سقف تقوا نم کشید
سقف‌های سخت، مانند مقوا نم کشید
با کدامین سِحر، از دل‌ها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر، مردانگی‌ها عیب شد!
خانه دل‌های ما را عشق، خالی کرد و رفت
ناگهان برق محبت، اتّصالی کرد و رفت!
سرسرای سینه‌ها را رنگ خاموشی گرفت
صورت آیینه، زنگار فراموشی گرفت
باغ‌های سینه‌ها از سروها خالی شدند
عشق‌ها خدمتگزار پول و پوشالی شدند
از نحیفی پیکر عشق خدایی دوک شد
کلّه احساس‌های ماورایی پوک شد
آتش بی‌رنگ در دیوان و دفترها زدند
مُهر «باطل شد» به روی بالِ کفترها زدند
اندک اندک قلب‌ها با زرپرستی خو گرفت
در هوای سیم و زر گندید و کم کم بو گرفت
غالباً قومی که از جان زرپرستی می‌کنند
زمره بیچارگان را سرپرستی می‌کنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست
لَنگی این قافله تا بامداد محشر است!
از دیگر شعرهای شاخص ژانر اعتراض، شعر «مولا، ویلا نداشت» سروده شاعر دردآگاه «علیرضا قزوه» بود که بعدها به همراه تعدادی دیگر از شعرهای اجتماعی ـ سیاسی او در مجموعه «از نخلستان تا خیابان» به دست چاپ سپرده شد. بازخوانی فرازی از این شعر خالی از لطف نیست:
مولا، ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ می‌بست
امام سیب‌زمینی می‌خورد
البته به شما توهین نشود
بعضی برای جنگ شعار می‌‌دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه می‌روند!
(مولا، ویلا نداشت، علیرضا قزوه، چاپ اول، صص 107 تا109)
شعر اجتماعی، در دهه هشتاد
در دهه هشتاد، شاهد ظهور نسلی دیگر از شاعران جوان آرمانخواه و عدالت طلب در عرصه شعر انقلاب اسلامی هستیم. شاعران جوان و پرشوری که با شب چراغ رهنمودهای حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در مسیر عدالت‌جویی گام بر می‌دارند. سروده‌های این شاعران مبتنی بر «نقد درون گفتمانی» و به نیت اصلاح و سامان بخشیدن به نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. علی محمد مودب، محمد مهدی سیار، میلاد عرفان پور و علی داودی را می‌توان به عنوان نمایندگان شاخص شعر اجتماعی دهه هشتاد معرفی کرد.
   در مجموعه شعر«رودخوانی» سروده محمد مهدی سیار، جنسِ غزل «میراث» از جنس شعر اعتراض است. در آیینه این غزل خوش پرداخت می‌توان سیمای «اعتراض شیعی» را به روشنی به تماشا نشست:
ای دل تو که مستی - چه بنوشی چه ننوشی -
با هر می‌نا پخته نبینم که بجوشی
این منزل دلباز نه غصبی ست، نه وقفی
میراث رسیده ست به ما خانه به دوشی
دلسردم و بیزار از این گرمی بازار
غم‌های دم دستی و دل‌های فروشی
رفته ست ز یاد آن همه فریاد و نمانده ست
جز چند اذان؛ چند اذانِ در گوشی
نه کفر ابوجهل و نه ایمان ابوذر
ماییم و میانمایگی عصر خموشی
ما شاعرکان قافیه بافیم و زبان باز
در ما ندمیده ست نه دیوی، نه سروشی
«سیار» در آخرین شعر این دفتر نیز که یک رباعی اجتماعی است، بغض «هنوز و همیشه» شاعران آرمانخواه شیعی را که «عدالت» است، با تلخندی جگرسوز فریاد می‌کند:
این بسته کمر یکسره در خدمت ما...
آن خسته جگر در طلب راحت ما...
از «عدل» هزار قصه گفتند؛ ولی
جز «قسط» نشد آخر سر قسمت ما!
   علی محمد مودب از دیگر شاعران آرمانخواه و دردآشنای روزگار ماست. شاعری که در«اعترافات تکان دهنده» خویش - خارج از چهارچوب‌های استاندارد شعر - مظلومانه، بغض‌های در گلو شکسته‌اش را در گوش زمین و زمان فریاد کرده است. وی برای روشن شدن اذهان در پانوشت این شعر آورده است: «این‌ها را شعر حساب نمی‌‌کنم، می‌خواهم حرفی بزنم»!
بیکارم من می‌فهمی؟
بیکارم و از هیچ رنگی، حقوق نمی‌گیرم
پدرم بیمار است
هفتاد و پنج ساله
و در بوستان‌های مشهد بازنشسته نیست
(مجبورم بگویم کار می‌کند
و صاحب کارها حق بیمه‌اش را نریخته‌اند
امیرحسین شش ساله است و کفش ندارد
پدرش، دوازده سال پیش معتاد شده است
وقتی که شانزده ساله بوده است!
-با عرض معذرت از مجید مجیدی!-
مجبورم بگویم مهدی بیست‌و پنج سالش است
اما هنوز فلج اطفال رهایش نکرده!
مجبورم بگویم
اگرچه شعرم خراب شود!)
کلاس موسیقی که سهل است
«اگر پارتی بازی نمی‌شد
به پارتی هم می‌رفتم»!
شعر نیمایی زیر از مجموعه شعر« کهکشان چهره ها» نیز اثری پر تپش و قابل تامل از «مودب» به عنوان یکی از شاعران موفق و معترض نسل اکنون است:
دل به ابرهای هرزه خوش نکن
روی با ستارگان ترش نکن!
هیچ، هیچ، هیچ
هیچ غیرحرف آسمان درست نیست
آسمان هر آن ‌چه دود را ز یاد می‌برد
پیش‌بینی هوای این و آن درست نیست!
موضع خروسکان بادسنج را
 باد می‌برد!
شعر انتظار، شعر اعتراض
   پيامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «عَدْلُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَه سَبْعينَ سَنَةً قِيامِ لَيْلِها وَصِيامِ نَهارِها: ساعتى عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شب هايش به نماز و روزهايش به روزه بگذرد. (مشكاه الأنوار، ص ۵۴۴)
   اگر به بازخوانی کارنامه شعر انقلاب بپردازیم، به روشنی در خواهیم یافت که دغدغه اصلی شاعران انقلاب نیز«عدالت‌ خواهی» بوده است. شاعران انقلاب از آغاز تا به امروز حنجره‌های خود را وقف فریاد برای عدالت‌ خواهی کرده‌اند. در شعر اکثر شاعران دغدغه مند انقلاب، روح عدالت ‌خواهی موج می‌ زند. متاسفانه امروز از این آرمان بزرگ و خجسته، بسیار فاصله گرفته‌ایم و در عرصه «عدالت ‌خواهی» کشور ما در موقعیت خوبی به سر نمی‌برد.
امروز اگر می‌ خواهیم راه شهیدان و حضرت امام(ره) را ادامه دهیم، باید در این مسیر حرکت کنیم. برای تحقق این آرمان مقدس، باید نهضت عدالت‌خواهی در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی و نهضت مطالبه و مواخذه مسئولان شکل بگیرد.
   یکی از شاخه‌های نجیب و بالنده ادبیات امروز که جان و جهان آن با روح «عدالت‌خواهی» آمیخته است، «شعر انتظار» است. بی‌هیچ‌گونه اغراقی باید گفت که «شعر انتظار» شعر اعتراض است. شعری که همواره بر وضع موجود می‌شورد و به افق موعود‌اشاره می‌کند. شعر اعتراض شعری است که داعیه پیکار با ظلم و بی‌عدالتی، زشتی و پلشتی و نامردی و نامردمی را دارد و به دنبال بسترسازی برای استقرار حاکمیت « الله» بر جهان و بنیانگذاری «جامعه توحیدی» است.
   و اما لازمه اعتراض به وضع موجود، ترسیم آینده موعود است. اینکه ما بدانیم اکنون در چه نقطه‌ای قرار داریم و مطلوب ما رسیدن به کدامین نقطه و فتح کدامین قله است؟ مسلما رسیدن به چنین بصیرتی، نیازمند نقد و آسیب شناسی دین و جامعه است.
   شاعران رسالت مدار شیعی همواره در طول تاریخ این دغدغه خجسته را داشته‌اند و شاخک‌های حساس آنان نسبت به انحراف حاکمان و دولتمردان و خارج شدن آنان از دایره عدالت واکنش نشان داده است.
 وقتی می‌گوییم «عدالت» معنای عام وگسترده آن مورد نظر است، یعنی عدالت در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی، از این منظر فاصله گرفتن از ارزش‌های اخلاقی و فرو غلتیدن در باتلاق عفن «زهد ریایی» و ابتلا به بیماری ایمان کش «نفاق و تزویر» از نظر شاعران شیعی خطرناک‌ترین آفتی است که یک جامعه دینی را تهدید می‌کند. آفتی که حتی از بیماریهایی چون «وبا»، «طاعون» و «سرطان» نیز خطرناک‌تر و مرگ آفرین‌تر است. در این میان، حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی که از او به حق می‌توان به نام شاعر «هنوز و همیشه» نام برد، از معدود شاعرانی است که در عصر فتنه مغول و حکومت نفاق و تزویر، با رندی، قلندری و هنرمندی تمام به نقد و آسیب شناسی جامعه دینی عصر خویش پرداخته و آیینه بی‌غبار روزگار خویش بوده است:
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست
پرده‌ای بر سر صدعیب نهان می‌پوشم
*
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
  *
خدا زان خرقه بیزار است صدبار
که صد بت باشدش در آستینی
  *
حافظا! می‌خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
  *
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
شعر انتظار، جلوه گاه اعتراض، انتقاد، حرکت، تکاپو و بیداری است. شاعران شیعی انتظار را نه در نشستن و ایستایی، بلکه در برخاستن و پویایی معنا می‌کنند. شعر انتظار، شعر مردگی و بازدارندگی نیست، شعر زندگی و زایندگی است:
همیشه منتظرت هستم
بی‌آنکه در رکود نشستن باشم
همیشه منتظرت هستم
چونان که من
همیشه در راهم
همیشه در حرکت هستم
همیشه درمقابله
(طاهره صفارزاده، طنین بیداری، انتظار، تکا، ص217)
امید آنکه با پیروی از سیره نبوی و عمل به آموزه‌های اصیل قرآنی، روزی شاهد تحقق عینی «عدالت علوی» و محو و ریشه‌کنی فقر، تبعیض و فاصله‌های طبقاتی در جامعه باشیم. این نوشتار را با فرازی دیگر از بیانات رهبر معظم انقلاب در‌باره «عدالت» به پایان می‌برم:
«از جمله‌ چیزهایى که مردم را به بهشت نزدیک می‌کند، بهبود معیشت مردم است. «کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا». جامعه‌اى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمی‌کند. فقر، انسان‌ها را به فساد می‌کشاند، به کفر می‌کشاند؛ فقر را باید ریشه ‌کن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید به‌ طور جدّى در برنامه‌هاى مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمداللَّه مسئولین دنبال این چیزها هستند.
 فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد.»
(از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 23 اردیبهشت 1393)
* شاعران شیعی انتظار را نه در نشستن و ایستایی، بلکه در برخاستن و پویایی معنا می‌کنند.

نظر شما