شناسهٔ خبر: 25111184 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دیپلماسی‌ایرانی | لینک خبر

کره شمالی ناگزیر از مذاکره با‌ آمریکا

صاحب‌خبر -

دیپلماسی ایرانی – بعد از مشخص شدن ملاقات محرمانه مایک پمپئو و کیم جونگ اون در جریان عید پاک توسط توئیتر چهارشنبه هفته گذشته ترامپ اکنون سوالات و ابهامات در خصوص آینده ملاقات رهبر کره شمالی و رئیس جمهوری آمریکا و به تبع روابط پیونگ یانگ و واشنگتن تا اندازه ای قابل حدس و پیش بینی شده است. در توئیت چهارشنبه ترامپ اهداف سفر پمپئو انجام اقدامات و بسترهای لازم برای ملاقات اون و ترامپ عنوان شده است. این سفر را سوئه هون، رئیس سرویس اطلاعات ملی کره جنوبی با همتای کره شمالیش ترتیب داده بود. از همین رو نیز دیپلماسی ایرانی در خصوص تحلیل اهداف پشت پرده این سفر و تاثیرات آن بر دیدار اون و ترامپ و نهایتا روابط واشنگتن و پیونگ یانگ گفت و گویی را محسن جلیلوند، کارشناس روابط بین الملل انجام داده که در ادامه می خوانید:

در جریان عیدپاک دیداری میان مایک پمپئو، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (C.I.A) و نامزد تصدی پست وزارت خارجه و کیم جون اون صورت گرفته است. اما در این میان این سوال پیش می آید که اساسا مایک پمپئو به عنوان وزیر امورخارجه آتی ایالات متحده که هنوز تاییدیه مجلس سنا را نگرفته، این دیدار را انجام داده و یا در جایگاه رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (C.I.A) به این سفر دیپلماتیک رفته است؛ مهمتر از آن با وجود عدم تصدی پست وزارت امور خارجه هدف ترامپ از اعزام پمپئو در این وضعیت نامشخص او دیپلماتیک می تواند در چه اهدافی خلاصه شود؟

در خصوص سوال اول باید گفت که مایک پمپئو می تواند در هر دو جایگاه این سفر دیپلماتیک مهم را انجام داده باشد؛ هم به عنوان رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (C.I.A) و هم به عنوان وزیر امورخارجه احتمالی ایالات متحده آمریکا. اکنون مایک پمپئو مانند پاندول میان دو پست در حال حرکت است. اما در سایه اظهارات ترامپ در این خصوص مایک پمپئو به عنوان رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (C.I.A) این سفر را انجام داده است. لذا ماموریت دیپلماتیک ایشان نه در پست دیپلماتیک، بلکه در قامت مدیر امنیتی صورت گرفته است. اما در این میان می توان رفتار ترامپ را در خصوص اعزام مایک پمپئو هوشمندانه تلقی کرد. چرا که اگر چه بر طبق نظر ترامپ پمپئو به عنوان رئیس (C.I.A) این سفر انجام داده، اما او تا کمتر از چند روز دیگر به احتمال فراوان سکان دار دستگاه سیاست خارجی آمریکا نیز خواهد بود، لذا این بازی ترامپ می تواند نوعی مجلس سنا را درعمل انجام شده قرار دهد. هر چند که مجلس سنا بر اساس این بازی های ترامپ عمل نمی کند، اما می تواند تاثیرات خود را هم داشته باشد. پمپئو اکنون دیدار دیپلماتیک بسیار مهمی را با اون انجام داده است، همین مساله می تواند مجلس سنا را به قناعت برساند که پمپئو توان مدیریت وزارت امور خارجه آمریکا را دارد.

اما اهداف پشت این دیدار و ماموریت کاخ سفید برای ملاقات دیپلماتیک پمپئو با اون چه بوده؛ آیا این دیدار همان مذاکره در نقطه جوش است یا بسترهای ایجاد مذاکره در نقطه جوش؟

ایالات متحده آمریکا برای این گونه اقدامات دیپلماتیک همواره به دنبال زمینه چینی و فراهم آوردن زمینه های آن اهداف مورد نظر خود هستند. زمانی که واشنگتن به دنبال ایجاد روابط با پکن بود، ابتدا دیپلماسی وزرشی به عنوان پیش قراول ماموریت خود را انجام داده و در این زمینه تیم پینگ پونگ آمریکا بازی را با چینی ها انجام دادند که به "دیپلماسی پینگ پونگی" مشهور شد. بعد هم با تمارض به بیماری کسینجر در پاکستان او را به پکن منتقل کردند که بعد هم با تدوام این رفتارها سیاست خارجی دو کشور توانست در نقطه ای به توافق برسند. اما در خصوص روابط واشنگتن و پیونگ یانگ چون که ترامپ شناختی از روابط بین الملل و مسائل دیپلماتیک ندارد کمتر از یک هفته این دیدارها و زمینه چینی کاخ سفید را فاش کرد. اما سفر پمپئو به کره شمالی و دیدار او با اون نشان از این دارد که شتاب تحولات سیاسی و دیپلماتیک به قدری بالا است که این دیدار انجام گرفته و در ادامه زمانی که ترامپ به صراحت اعلام می دارد که اگر در مناسبات خود با کره شمالی به اهداف مورد نظر دست نیابد میز مذاکره را رها خواهد کرد، نشان از این دارد که مایک پمپئو در این سفر و ملاقات با کین جونگ اون تضمین های لازمه را برای تحقق اهداف کاخ سفید از پبونگ یانگ گرفته است.

یعنی دستور کار مذاکره در این سفر مشخص شده است؟

یقینا چنین است. کاخ سفید دیگر به دنبال نمایش دیپلماتیک با کره شمالی نیست. ترامپ مذاکره را برای مذاکره نمی خواهد. واشنگتن به دنبال مذاکره معطوف به نتیجه است. زمانی که پمپئو به عنوان رئیس  (C.I.A) این سفر را انجا می دهد یعنی کسی که اکنون معدن اسرار محرمانه و فوق محرمانه آمریکا است و به احتمال فراوان کمتر از چند روز دیگر هم به عنوان وزیرامور خارجه آمریکا سکان دار دیپلماسی این کشور خواهد بود، به روشنی نشان از نوعی دیپلماسی خاص در قبال کره شمالی است که من نام آن را "دیپلماسی پنهان" می گذارم.  یعنی فردی که هم صاحب دیپلماسی و هم صاحب اسرار پنهان است.  لذا این رفتار موید این نکته است که کاخ سفید به جد پیگیر اهداف خود در مذاکره با کره شمالی است. به احتمال فراوان هم در این راه موفق خواهد بود. اما این که تا چه اندازه این مساله طول بکشد و در مسیر مذاکره چه تحولاتی روی دهد، هنوز نامعلوم است. البته یقنا این پروسه کوتاه مدت و آسان نخواهد بود.

در آن سوی داستان پیونگ یانگ تا چه اندازه انعطاف دیپلماتیک را از خود نشان می دهد؛ در این میان نوعی تشتت در مواضع کره شمالی دیده می شود، از سویی پیش شرط هر گونه مذاکره عدم حضور آمریکا در منطقه و خلع سلاح هسته ای عنوان می شود و در سوی دیگر شاهد سفر پمپئو به کره هستیم؛ این تشتت ناشی از چیست؟

کره شمالی اساسا در سایه این مواضع تند خود به دنبال بسترسازی برای تعدیل مواضع تند جهان علیه خود است. در سوی دیگر این مواضع کره نوعی فرار به جلو است. اما در خصوص قسمت دیگر سوال شما باید به کمی قبل تر باز گردیم. زمانی که در دوره بوش پسر سه کشور عراق، ایران و کره شمالی محور شرارت عنوان شدند، نوعی تقسیم وظایف صورت گرفت. در دوره بوش که عراق به کنترل واشنگتن درآمد. در دوره اوباما هم با برجام توانستند شرایط ایران را تاحدودی مهار کنند که هنوز هم نگران وضعیت تهران هستند. اما در دوره ترامپ کره شمالی اولویت پیدا کرد. در این خصوص ترامپ هم تحریم ها را به شدت افزایش داد وهم به مسکو و هم به پکن به عنوان حامیان پیونگ یانگ هشدار داد در صورتی که رفتارهای کره شمالی به مرز تهدید جهانی برسد در بمباران این کشور زیر چتر شورای امنیت تردید نخواهد کرد. در این رابطه حتی روسیه و چین هم در شورای امنیت علیه کره شمالی رای دادند. لذا اکنون کره شمالی هم به این نتیجه رسیده است که باید به نوعی از بن بست خارج شود و چه راهی بهتر از مذاکره با آمریکا. از همین رو به نظر می رسد که پیونگ یانگ هم به دنبال تعدیل شرایط است اما این انعطاف کره در مذاکره با آمریکا تا چه میزان باشد، بستگی به تحولات آتی دارد.  

پس کره شمالی از موضع قدرت مذاکره نخواهد داشت؟

 بر خلاف نظر بسیاری از کارشناسان مسائل بین المللی من معتقدم که شرایط اکنون کره شمالی اجازه نمی دهد که این کشور دست برتر را داشته و در موضع قدرت پای میز حاضر شود. من حتی معتقدم که نفس پذیرش مذاکره از جانب پیونگ یانگ و شخص اون از موضع قدرت صورت نگرفته است. زمانی که کشوری آمریکا را با بمب هیدروژنی تهدید می کند دیگر چه نیازی به مذاکره دارد؟ پس موضع قدرتی برای کره شمالی وجود ندارد. حتی زمانی که مقامات پیونگ یانگ در سفر های خود به چین و یا کره جنوبی حاضر به نابودی سلاح های هسته ای خود هستند، نشان از موضع ضعف دارد نه قدرت.

پس می توان این مذاکره را در چه قالبی از دیپلماسی پیونگ یانگ تحلیل کرد؟

 ببینید کره شمالی اکنون به این نتیجه رسیده است که با آمریکا به نوعی توازن استراتژیک رسیده است. در این مقطع کره شمالی معتقد است در یک بازی دیپلماتیک می توانند هم امتیاز بگیرد وهم امتیاز بدهد. البته این را هم باید گفت که این توازن یک توازن نامتقارن است. توان هسته ای و نظامی کره شمالی غیر قابل مقایسه با توان هسته ای و نظامی ایالات متحده آمریکا است. این توازن حتی نامتقارن تقریبا پیونگ یانگ را به این باور رسانیده که توان گرفتن امتیازاتی را از واشنگتن خواهد داشت. کره شمالی اکنون در سایه تحریم های بی سابقه به نوعی بن بست رسیده است. کمر اقتصادی این کشور اکنون ریز بار این تحریم ها شکسته است. این کشور دیگر یارای تقابل با عرصه بین الملل را ندارد. همین شرایط هم سبب شده تا چین و روسیه هم در نقش حامیان این کشور او را واردار به مذاکره برای تعدیل شرایط بکنند.

اما شرایط سیاسی داخلی کره شمالی بستر انجام چنین انعطافی را که تقریبا یک شبه انقلاب است را به پیونگ یانگ خواهد داد؟

اکنون این نخبگان ارتش به این بارو رسیده اند که تداوم شرایط کنونی موید نه یک وضعیت بد وسخت که مبین وضعیتی بحرانی و حتی فلج کننده در کره شمالی خواهد بود. لذا اگر چه که مذاکرات و تغییر شرایط شبیه به یک انقلاب و بر خلاف میل پیونگ یانگ باشد، اما کره شمالی ناگزیر از این تغییر و انقلاب خواهد بود و گر نه به نوعی اضمحلال و از هم پاشی دورنی خواهد رسید، حتی اگر جامعه بین الملل با پیونگ یانگ هم کاری نداشته باشد. کره شمالی انتظار داشت در یک سیر عمودی تهدید آمریکا را به نحوی پررنگ گنند تا به یک توازن برسند و اکنون هم پیونگ یانگ این سیر را در عمودی ترین حالت ( Perpendicular Limit) خود می بینند.  

شرایط سیاسی داخلی کره شمالی از پیچیدگی خاصی برخوردار است. فرایند تصمیم گیری سیاسی در قالب مواضع حزب "جوچه" (حزب حاکم در کره شمالی) و ارتش این کشور انجام می گیرد. ترکیبی از نخبگان ارتش و حزب جوچه، سکان سیاسی این کشور را بر عهده دارند. در این رابطه به جمله معروف روبسپیر در خصوص توصیف پروس باز می گردیم. او عنوان کرده بود که پروس کشوری است که در دورن یک پادگان نظامی جای گرفته است. این توصیف دقیقا در خصوص کره شمالی هم صدق می کند. من کره شمالی را حتی یک دولت پادگانی نمی دانم، بلکه پادگانی می دانم که سیاست و دولت در آن تعریف می شود. پس پیونگ یانگ سیاست های خود را در قالب دولتی ارتش سالار و یا ارتش محور مانند الجزایر و یا پاکستان سامان نمی دهد، بلکه در کره شمالی دولتی ارتش بنیان و ارتش بنیاد زمام همه امور را در دست گرفته است. اکنون این نخبگان ارتش به این بارو رسیده اند که تداوم شرایط کنونی موید نه یک وضعیت بد وسخت که مبین وضعیتی بحرانی و حتی فلج کننده در کره شمالی خواهد بود. لذا اگر چه مذاکرات و تغییر شرایط شبیه به یک انقلاب و بر خلاف میل پیونگ یانگ باشد، اما کره شمالی ناگزیر از این تغییر و انقلاب خواهد بود و گر نه به نوعی اضمحلال و از هم پاشی دورنی خواهد رسید، حتی اگر جامعه بین الملل با پیونگ یانگ هم کاری نداشته باشد. کره شمالی انتظار داشت در یک سیر عمودی تهدید آمریکا را به نحوی پررنگ کند تا به یک توازن برسد و اکنون هم پیونگ یانگ این سیر را در عمودی ترین حالت (Perpendicular Limit) خود می بیند.  

آیا به نتیجه رساندن مذاکرات با کره شمالی می تواند به عنوان اهرمی در قدرت گیری مجدد او برای تصدی مجدد پست ریاست جمهوری شود. از هم مهمتر می تواند جایگاه ترامپ را به نقطه ای برساند که سایه رسوایی دخالت روسیه در انتخابات که اخیرا با اظهارات جیمز کومی و انتشار کتابش هم اوج گرفته به محاق رود؟

ترامپ به عنوان یک پیرمرد 71 ساله دنبال قهرمان بازی دیپلماتیک نیست. اگر چه این کاسب امتیازات خود را از این مذاکرات خواهد داشت. اما دنبال جاودانه شدن نیست. مشکل ترامپ جای دیگری است. ایالات متحده اکنون در یک دوره نئومونروئیسم (بر اساس قرائت جدید از راهبرد و دکترین جیمز مونرو) قرار دارد. لذا اکنون چالش ترامپ بیشتر به نگاه او در خصوص انزواطلبی آمریکا بر می گردد. این نگاه در تضاد با نگرش های جهان گرایانه امریکا به خصوص در سی سال اخیر قرار دارد. البته در طول 15 ماه اخیر در سایه تغییراتی که ترامپ در ساختار کابینه داده به نظر می آید که او به نگاه حاکم بر جهان گرایانه آمریکا تا حدودی نزدیک تر شده است و احتمالا در دوره دوم هم این نگاه ها نزدیک تر شود.

 به نظر شما ترامپ برای بار دوم هم رئیس جمهور خواهد بود؟

در ساختار سیاسی آمریکا بسیار سخت می توان رئیس جمهوری که به کاخ سفید راه یافته را بیرون انداخت، مگر این که بسیار ناتوان عمل کرده باشد. مانند بوش پدر که در سایه ناتوانی در رسیدن به اهداف خود در خاورمیانه بعد از جنگ اول خلیج فارس و یا کارتر به واسطه ضعف در پرونده گروگانگیری سفارت خود در ایران نتوانستند دوره دوم خود را در کاخ سفید بگذرانند. اما ترامپ تا کنون علی رغم تمامی ضعف ها و دیوانگی های خود اظهار نظرهای جنجال برانگیزش چندان ضعفی را از خود نشان نداده که نتواند مانع از حضور مجددش در کاخ سفید شود. به خصوص که او در خصوص اشتغال وتولید در داخل امریکا قدری هم فعال ظاهر شده است. لذا به موازات این مساله به نتیجه رسیدن مذاکرات با کره شمالی هم راه او را برای این مهم (دوره دوم ریاست جمهوری آمریکا)هموارتر خواهد کرد.   

نظر شما