شناسهٔ خبر: 25091984 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در نشست سعدی و پترارک مطرح شد:

سالارنسب: بیشترین تحقیقات روی نحو ودستور زبان سعدی است/ حمیدیان: معشوق سعدی تنها وجهه مادی و انسانی ندارد

نشست سعدی و پترارک با هدف شناساندن تشابهات این دو شاعر برجسته جهانی به مدت دو روز با حضور جمعی از اندیشمندان داخل و خارج کشور به همت موسسه فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.

صاحب‌خبر -
 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، همایش سعدی و پترارک در روز دوم برگزاری خود میزبان کورش کمالی سروستانی، شیده احمدزاده، فرح نیازکار، میترا مظاهری و سعید حمیدیان بود. در روز دوم این همایش سخنرانان از وجه تشابه غزلیات سعدی و سانت‌های پترارک صحبت کردند و شیده احمدزاده به بررسی اثری که پترارک بر شاعران و اندیشمندان بعد از خود گذاشت،‌ پرداخت و غزلواره‌های شکسپیر را با سانت‌های پترارک مقایسه کرد. اجرای این مراسم به عهده علی‌اصغر محمدخانی و کورش کمالی سروستانی بود.

در ابتدای نشست کمالی سروستانی،سعدی‌شناس و پژوهشگر از فرح نیازکار، پژوهشگر برای سخنرانی دعوت کرد. نیازکار سخنان خود را با خواندن  اين غزل آغاز كرد:
 « هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت ...»

اين استاد دانشگاه در ادامه گفت: صحبت اولیه من از چیستی ادب غنایی،‌ ویژگی آن و کاربرد آن در جامعه است. ویژگی که باعث می‌شود تا این نوع ادبیات در ملت وسرزمین خودش مانایی پیدا کند  اینکه چه ویژگی‌های دیگری نیز باید دارا باشد تا در دیگر ملل نیز خواهان داشته باشد. شرط فراگیری یک نوع ادبی این است که شاعر و نویسنده با اندیشه عاطفی حرکت کند و عنصر تامل نیز در اثر او وجود داشته باشد تا تشخص و فردیت خود را حفظ و تعمیم همگانی به آن بدهد. از بین انواع ادبی شاید فراگیری نوع حماسی در میان ملل دیگر کمتر است و این می‌تواند به این دلیل باشد که ادب حماسی ریشه در تاریخ دارد. بواسطه همین خصلت و اینکه مربوط به یک قوم و سرزمین به خصوصی می‌شود،‌ طبعا فراگیری آن کمتر است. نقطه مقابل آن ادب غنایی است. چون از عنصر عاطفی لبریز است و همه انسان‌ها از هر قوم و ملیتی با آن درگیرند. موضوع آن عام است و درگیر یک جریان اجتماعی به‌خصوص نمی‌شود و هر ملتی به راحتی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. خاستگاه آرمانی دارد که دارای کارکردی اجتماعی است و نیاز اجتماعی جامعه
نیازکار: سعدی از اخلاق عملی و نظری برای ما گفته است و این را در چکامه و غزل وارد می‌کند و ما را به تامل وامی‌دارد و این همان کاری است که پترارک هم انجام می‌دهد.
را تامین می‌کند. این همان نوعی است که سعدی برمی‌گزیند و این عنصر عاطفی توام با پشتوانه فکری در آثار پترارک هم موج می‌زند و اندیشه این دو شاعر را هم‌ارز می‌کند. شاعران فرزندان زمان خود هستند اما برخی از موضوعات همین فاصله زمانی و مکانی را می‌شکنند و از بین می‌برند. پشتوانه و اندیشه شاعر و نویسنده در پیشبرد این هدف بسیار موثر است.

وی افزود: ویژگی عمومی که می‌توان در غزلیات سعدی و چکامه‌های غنایی پترارک ذکر کرد این است که؛ سعدی با عاطفه سروکار دارد و این اتفاق در چکامه‌های پترارک هم می‌افتد. هر دو با احساس به صورت فردی روبه‌رو می‌شوند و با هوشمندی خود این احساس فردی را به احساس همگانی مردم و جامعه تعمیم می‌دهند. وقتی غزلی از سعدی می‌خوانیم راحت می‌توانیم خودمان را جای کاراکتر آن غزل بگذاریم و حرف‌های نگفته خودمان را در غزلیات سعدی می‌بینیم و حس می‌کنیم.


علی‌اصغر محمدخانی و فرح نیازکار

نیازکار در ادامه شعر «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم ...» را خواند و توضیح داد: نکته مهم این است که سعدی در غزلیات خود همان سعدی است که بوستان و گلستان را برای ماگفته است و با آرمان و اخلاق خود در غزلیاتش حرکت می‌کند و در قالب حکایات گلستان هم تفکر و اندیشه‌اش را بر روی کاغذ آورده است. سعدی از اخلاق عملی و نظری برای ما گفته است و این را در چکامه و غزل وارد می‌کند و ما را به تامل وامی‌دارد و این همان کاری است که پترارک هم انجام می‌دهد و تصورات عشق خود را به لورا ابراز می‌کند. پترارک باورهای اومانیستی(انسان‌گرایی) دارد و این اندیشه‌ها را در چکامه‌های خود نیز وارد می‌کند و تاثیرگذاری این دو شاعر به واسطه این است که آن‌ها صاحب اندیشه هستند. این چندجانبگی اندیشه شاعران، راز اقبال آن‌ها در سرزمین‌های دیگر است. ویژگی دیگر این است که پترارک میراثی از دانته به ارث برده و سعدی نیز وام‌دار شاعران پیش از خود است. سعدی از تغزلی سخن گفتن می‌رهد و به غزل می‌رسد. از نگاه انتزاعی و عرفانی به معشوق می‌کاهد و به معشوق واقعی که ملموس و قابل دریافت است می‌رسد. بئاتریسی که سیمایی قدیس گون دارد و از دانته به پترارک ارث رسیده در آثار او تغییر می‌کند و تبدیل به معشوقی قابل درک و لمس می‌شود. روی آوردن به جهان واقعی و ملموس ویژگی مشترکی است که در هردو شاعر وجود دارد و این ارتباط معنایی در چهار مرحله تضاد و عقل و عشق،‌ غلبه عشق، ملامت دیگران و پایداری در عشق رخ می دهد.

علی‌اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب مسائلی درباره دسته‌بندی میراث سعدی‌پژوهی مطرح کرد و سپس از مهدی سالارنسب، برای سخنرانی دعوت کرد. سالاری نسب در ابتدای امر از زحمات کمالی سروستانی در جهت سعدی‌پژوهی تشکر
احمدزاده:شکاف بین شکسپیر و پترارک یک جور شکاف بازنمایی است. بازنمایی در پترارک کاملا ویژوال و بصری است.
کرد و درباره تقسیم‌بندی تحقیقات و کارهایی که روی سعدی انجام شده به اختصار مطالبی را عنوان کرد. وی گفت: تحقیق وبررسی بر روی هر اندیشمندی تاریخی دارد. باید به پیام خود آن اندیشمند و برداشت‌های اجتماع هم توجه کرد. مولانا به دلیل مثنوی محل تحقیق بوده و پس از چندی وجوه ادبی آن جلوه‌گر می‌شود. مولانا بین اصحاب خانقاه مطرح بوده و سعدی بین اهل مدرسه دیده و خوانده می‌شده است و سخن او را به دو حیث کلی سوی و معنایی و اندیشه می‌توان مطالعه کرد؛ در بخش سوری به مفردات؛‌ نحو زبان، از حیث معانی، ‌مجازها و استعارات صورخیال،‌ داستان‌گویی،‌تاریخ که هم به تاریخ خود شخص بازمی‌گردد و تاریخی که در اثرش به آن‌ها اشاره کرده است. در نهایت به تاثیرپذیری و تاثیرگذاری پرداخته می‌شود. در باب روایت سعدی به نسبت مولانا کمتر بحث شده است. در مطالعاتی که انجام شده بیشترین تحقیقات روی نحو ودستور زبان سعدی است و کارهایی را که سعدی انجام داده در دستور زبان مانند حذف عفل در کمتر اثری می‌بینیم. اخلاق سعدی و نگاه سیاسی اجتماعی سعدی در آثارش پیوسته بود و از این لحاظ با همشهری خود حافظ شیرازی تفاوت دارد. حافظ در غزلیات خود حرف‌های فلسفی می‌زند و از این حیث با سعدی تفاوت دارد.

مهدی سالارنسب

کمالی سروستانی درباره طرحی به نام «تاریخ تلحلیلی سعدی شناسی» صحبت کرد و از تحقیقی در این باره خبر داد. سخنران بعدی مراسم شیده احمدزاده،‌ دانشیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی بود. وی درباره نوستالژی پترارک در غزلیات شکسپیر صحبت کرد و گفت: زمان نوشتن غزلیات شکسپیر مطابق با پایان رنسانس و آغاز دوره ای است که به آن پترارکیسم می‌گویند. هدف اصلی من از صحبت بازپرداخت مضمون شعر پترارکی است و آن را به نوستالژی شعر شکسپیر پیوند می‌دهم. پترارک به لحاظ سبک شعری‌اش دارای اهمیت است و باعث ایجاد یک جریان ادبی می‌شود. از خصوصیات شعری برجسته وی این است که وامدار سنت شعری گذشته خودش است و وام‌دار شعر تروبادور بوده است که متعلق به قرون وسطی است و شعری سکولار محسوب می‌شود. در این شعر ما همیشه با یک شوالیه عاشق روبه‌رو هستیم و معشوقی که معمولا زنی متاهل است و معشوق همواره فراتر از چیزی است که توصیف می‌شود. در شعر تروبادور از رنج و تعالی انسانی صحبت می‌شود که پترارک استفاده زیادی از آن کرده است. نقطه مقابل شعر تروبادور شعر مسحیت است. لورا که معشوق پترارک است، برخوردی انسانی با او می‌شودکه خصوصیات فردی او را برای ما ملموس می‌کند.
مظاهری:عشق آرمانی که در تروبادورها نیز دیده می‌شود و ستایش جمال دنیوی با توجه به بعد معنوی است که در سعدی و پترارک نیز به چشم می‌خورد.
در مقابل مسیحیت پرستش یک معبود را دارد  عاشق تمام تعارضات جسمانی خود را زیر پا می‌گذارد. در هر دو پرستیدن و ستایش رنج و ملامت معشوق را داریم و همین دوگانگی از خصوصیات پترارک است که او را صاحب سبک می‌کند. از یکسو ایده‌آلیسم انسانی داریم و از سویی دیگر، ایده‌آلیسم معنوی.

وی افزود: شاعران انگلیسی هم از پترارک ایتالیایی تقلید کرده‌اند و در اوایل قرن 16 شاعران انگلیس کمی از خود خلاقیت نشان می‌دهند. در غزلیات شکسپیر که در دوره پساپترارکیسم است،‌ با بازپرداخت این مضامین روبه‌رو می شویم. استعارات شکسپیر از نوع پترارکی نیستند اما روح انسانی پترارک را حفظ می‌کنند. اولین نوآوری شکسپیر استعاره زایش است. این یک نمونه از جاودانگی است که در قالب جسم بازتولید می‌شود. قبل از شکسپیر کسی را نمی‌بینیم که از استعاره زایش استفاده کند. در غزل‌های میانی شکسپیر، استعاره شعر می‌بینیم. جسم فراموش می‌شود و به زیبایی درونی معشوق می‌رسد و آن را در قالب شعر سعی دارد که جاودانه کند. در جایی در قالب نقاشی ظاهر می‌شود و در جایی مانند هنرپیشه ای که توان اجرای نقش خود را ندارد،‌ ظاهر می‌شود و معشوق را ستایش می‌کند وبازتولید جسم، جای خودش را به بازنمایی می‌دهد.

کمالی سروستانی و شیده احمدزاده

احمدزاده در ادامه گفت: در غزل‌های دیگر که تا پایان غزلیات شکسپیر ادامه پیدا می‌کند، به خاطره می‌رسد و وسوسه‌گونه با مساله جاودانگی برخورد می‌کند. اینجا از استعاره مِموری یا خاطره استفاده می‌شود. او از بازمانده عشق صحبت می‌کند و سعی در جاودانه نگه‌داشتن آن دارد. چالشی که در این مضامین است بسیار مهم است و همین است که آن را از شعر پترارکی متمایز می‌کند. شاعران قرن شانزدهم مانند شکسپیر،‌ پترارک را دچار تزلزل می کنند و در قرن هفدهم جریان پترارکیسم دچار تخریب می‌شود. من در اینجا از واژه نوستالژی استفاده می‌کنم که در اواخر قرن شانزدهم رخ می‌دهد و بعد از آن وارد دوره کاپیتولیسم می‌شویم. در سوژه پترارک تقسیم و دیواید دیده نمی‌شود. اما سوژه‌ای که در شکسپیر وجود دارد،‌ یک سوژه منقسم است. شکاف بین شکسپیر و پترارک یک جور شکاف بازنمایی است. بازنمایی در پترارک کاملا ویژوال و بصری است. بعد از پترارک بازنمایی کلامی به وجود می‌آید و بازنمایی که در شکسپیر وجود دارد نیز از این نوع است.حرکت شکسپیر در مضمون جاودانگی نشانگر رسیدن ا زبازنمایی بصری و گذر از بصری به چیزی غیر از آن است که منطبق با نظریه لاکان هم هست.

میترا مظاهری

در ادامه نشست سعدی و پترارک میترا مظاهری گزارشی از پایان‌نامه خود به نام «پژوهشی تطبیقی
حمیدیان: سعدی در قرن ما متاسفانه تا حدودی نسبت به قرن گذشته که چهره اول شعر و ادب ما بود، مهجور افتاده است و بعد از شاعرانی مانند حافظ قرار گرفته است.
در باب عناصر سازنده سنت‌های عاشقانه غزل سعدی و سنت‌های عاشقانه سونت پترارک» ارائه داد و به صورت فهرست‌وار مختصری درباره آن نکاتی را توضیح داد. وی همچنین از حمایت استادان راهنمای خود اولیایی‌نیا و کیایی تشکر کرد. مظاهری گفت: عشق آرمانی که در تروبادورها نیز دیده می‌شود و ستایش جمال دنیوی با توجه به بعد معنوی است که در سعدی و پترارک نیز به چشم می‌خورد. البته این دیدگاه جدید هم نیست و پیشتر توسط ویلیام جونز،‌خاورشناس، مطرح شده بود.

سپس وی به صورت فهرست‌وار به مضامین پایان‌نامه خود اشاره کرد ودر بخش سنت‌های مربوط به معشوق به آداب‌های عشق‌ورزی این دو شاعر، ویژگی های ظاهری، خصلت و خوی و تحلیل و تقابل با عاشق پرداخت. سپس در بخش سنت‌های مربوط به عاشق، از ویژگی های ظاهری، خصلت و خوی و تعامل و تقابل با معشوق صحبت کرد و در انتها به بخش سنت‌های مربوط به عشق پرداخت و موضوعاتی مانند یک‌سویه بودن عشق و فراق و وصال را در اشعار پترارک و سعدی قیاس کرد.



آخرین سخنران نشست سعدی و پترارک، سعید حمیدیان، استاد گروه زبان و ا دبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی بود. وی از اینکه سعدی تا حدودی نسبت به قرون گذشته مهجور مانده ابراز نارضایتی کرد و گفت: سعدی در قرن ما متاسفانه تا حدودی نسبت به قرن گذشته که چهره اول شعر و ادب ما بود، مهجور افتاده است و بعد از شاعرانی مانند حافظ قرار گرفته است. من تا به حال نسبت کمال غزل‌سرایی فارسی را به هیچ شاعری نداده‌ام. سبکی که سعدی در سُرایش غزل دارد، مبتنی بر وحدت مضمونی در کل غزل است. برخی معتقدند که هشتاد تا نود درصد اشعار حافظ از نوع پاشانی است که بر تنوع متکی است. البته من با این نظر چندان موافق نیستم. غزل سعدی تک محور و حول یک محور است و تنوع پاشانی که هم که برخی به آن معتقدند در کم و کیف آن بحث بسیاری است.

سعید حمیدیان

حمیدیان از سعدی‌شناسی محمدعلی فروغی انتقاد کرد و با این تفکر که معشوق سعدی تنها ماهیت انسانی دارد به شدت مخالفت کرد. وی این مساله را مضمون تنها ده درصد از اشعار سعدی خواند و ادامه داد: معشوق سعدی تنها وجهه مادی و انسانی ندارد و نشانه عرفانی بودن غزل‌های سعدی را حداقل در 47 غزل بررسی کرده‌ام و می‌توان با خواندن آن‌ها گرایش به عرفان را در غزلیات سعدی تایید کرد.
حمیدیان سخنانی را که در باب روابط غیرمعمول سعدی بیان می‌کنند،‌ مزخرفات خواند و صحبت‌هایش را با مثال‌هایی از غزلیات عرفانی سعدی پایان داد.





 در انتهای این نشست،  علی اصغر محمدخانی زحمات تمام سعدی‌شناسان را از جمله فروغی ارج نهاد و این نکته را متذکر شد که هر محققی بخشی از غزلیات سعدی را مورد تحقیق قرار داده است و تمام این کارها در جای خود ارزشمند است.
 
 

نظر شما