شناسهٔ خبر: 25085565 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

یادداشت تسنیم| آزادی از طلسم فرنگ

R36461/P36446/S8,87,91/CT12

«محمدکاظم کاظمی» شاعر و پژوهشگر افغانستانی در یادداشتی ارسالی به خبرگزاری تسنیم از ویژه برنامه «جشن گل سرخ» آی‌فیلم ۲ در کابل پایتخت افغانستان نوشت و این برنامه را قدمی برای آزادی از طلسم فرنگ در این کشور توصیف کرد.

صاحب‌خبر -

حوزه مهاجرین - تسنیم:  ویژه برنامه نوروزی «آی فیلم2» با عنوان «جشن گل سرخ» در بهار 97 در باغ بابر از مجموعه‌های تاریخی و دیدنی کابل پایتخت افغانستان به کارگردانی «محسن اسلام‌زاده» برگزار شد که مردم این کشور از آن استقبال فراوانی کردند.

«محمد کاظم کاظمی» شاعر و پژوهشگر مطرح افغانستانی با ارسال یادداشتی به خبرگزاری تسنیم پیرامون این ویژه برنامه نوشت: باغ بابُر برای من یادآور خاطراتی دیرین است، آن روزگارانی که مراسم سیزده به در را در آنجا به جای می‌آوردیم و درست از حوالی دهۀ شصت بود که برگزاری سیزده به در در بین هراتی‌های ساکن کابل در باغ بابر رسم شد که دیگر تفریحگاه‌ها همه در سایۀ جنگ بود و حتی رفتن به قرغه و پغمان هم مقدور نبود، مگر با قبول خطرات.

وقتی این برنامۀ «جشن گل سرخ» را دیدم، خاطرات این باغ تاریخی در من زنده شد، باغی که علامه اقبال لاهوری در آنجا، غزل زیبای زیر را سروده است:

بیا که ساز فرنگ از نوا برافتاده است

میان سینۀ او ناله نیست، فریاد است

خوشا نصیب که روح تو آرمید اینجا

که این زمین ز طلسم فرنگ آزاد است

و آنچه «آزادی از طلسم فرنگ» را در این برنامه یادآور شد، فضای محلی این برنامه بود، لهجۀ شیرین کابل، موسیقی محلی نواحی مختلف افغانستان، موسیقی‌ای که شاید در آن روزگار جوانی ما و روی آوردن جوانان به موسیقی پاپ، برای ما قدری قدیمی به نظر می‌آمد، امروزه و در این هیاهوی موسیقی‌های اعصاب‌خرد کن، مایۀ‌ آرامش روح می‌شود.

آنچه در این برنامه برایم بسیار جالب بود، «حقیقتِ زندگی افغانستان» است، زندگی‌ای که هم با کار آمیخته است، هم با موسیقی. هم با معنویت و هم با تفریح. زندگی‌ای که با همه فشارها، خود مردم دربارۀ سبک آن تصمیم می‌گیرند و همچنان به جلو گام برمی‌دارند.

ما برای دمیدن روحیۀ نشاط و سرزندگی در مردم افغانستان به چنین برنامه‌هایی نیاز داریم، برنامه‌هایی سالم و مفرّح که در آن‌ها سلایق و علایق این مردم به رسمیت شناخته شده باشد، آن هم نه سلایقی که ریشه در تاریخ و فرهنگ این مردم دارد، نه سلایق وارداتی از کشورهای بیگانه.

و جالب است که دو ملت افغانستان و ایران در این سلایق با هم مشترک‌اند. موسیقی ما، هنر ما، ادبیات ما، زبان ما، آیین‌های مذهبی و آداب و رسوم ملی ما. به همین دلیل ما بهتر از دو کشور دیگری در این منطقه می‌توانیم با هم داد و ستد داشته باشیم. هم ما مردم افغانستان بتوانیم از محصولات فرهنگی ایران بهره ببریم و هم خود چیزی برای ارائه داشته باشیم.

سال‌ها سیر محصولات فرهنگی از جنس کتاب و آثار موسیقی و فیلم، یک‌طرفه بود و آن هم با یک رنگ و بوی خاص. مردم افغانستان از دیر باز با کتاب‌های چاپ ایران، موسیقی ایران و سینمای ایران آشنا بودند و بعضی از اهالی موسیقی و سینمای ایران همچنان در افغانستان محبوب هستند. ولی واقعیت این بود که در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی به ویژه در حوزۀ موسیقی و سینما آنچه به افغانستان عرض می‌شد، محصولاتی بازاری بود. ما هیچ وقت سینمای جدی، هنری و عمیق ایران را ـ که البته در خود ایران هم غریب بود ـ در افغانستان ندیدیم، و با موسیقی سنتی و یا معنی‌گرای ایران آشنا نبودیم.

در سال‌های جنگ در افغانستان که طبیعتاً همه راه‌های ارتباطی قطع بود اما پس از آن دروازه‌های این کشور به روی جهان باز شد، افغانستان وارد فصل نوینی از ارتباطات با جهان خارج شده و البته در معرض هجوم فرهنگ‌های مختلف و محصولات فرهنگی سراسر دنیا قرار گرفته است. افغانستان با هجوم فرهنگی بیگانه نیست. این منطقه چهارراه برخورد تمدن‌ها بوده است. ولی قضیه این است که در یک چهارراه باید همه مسیرها به شکل متعادلی باز باشد تا همه بتوانند متاع خود را عرضه کنند و در عین حال همه امتعه‌داران در آن حضور یابند تا یک رقابت درست شکل بگیرد. حقیقت این است که ایران با همه مشترکات فرهنگی‌ای که بین ما وجود دارد، می‌تواند یک راستۀ خوب بازار را برای ارائۀ کالاهای فرهنگی خود انتخاب کند که متأسفانه این امر به شکلی که انتظار می‌رفت، سال‌ها تحقق نیافت.

حقیقت این است که یا از سوی بعضی حلقه‌ها در نهادهای قدرت در افغانستان، عرصه برای محصولات فرهنگی ایران تنگ بود و یا آنچه بسیار وقت‌ها به عنوان محصولات فرهنگی ارائه می‌شد، به شکل واضح و گاه حتی پس‌زننده‌ای، یک‌سویه بود و دور از سلایق مردم افغانستان. واقعیت این استکه ما نمی‌توانیم با برنامه‌ای که برای مخاطبان ایرانی در صدا و سیما آماده می‌شود، مخاطبان افغانستان را جذب کنیم. کشوری که با درهای باز در چهارراه برخورد فرهنگ‌ها قرار گرفته، مقتضیات دیگری دارد.

حالا به سخن اصلی برسیم. تأسیس شبکه آی فیلم 2 ویژۀ افغانستان، که جلوه‌هایی از رویکرد آن را در این برنامۀ «جشن گل سرخ» دیدیم، می‌تواند آن چیزی باشد که سال‌ها منتظرش بوده‌ایم. ما همیشه به دست‌اندرکاران نهادهای فرهنگی ایران که به فکر کار در افغانستان بودند، می‌گفتیم که شما به هیچ وجه به فکر تبلیغ مستقیم «ارزش‌ها» در افغانستان نباشید. تبلیغ مستقیم در خود ایران هم جواب نداده است و شما این را به خوبی حس کرده‌اید. رویکردهای جدید در صدا و سیما و مطبوعات خود شما هم این را نشان می‌دهد که راه اصلی فقط هنر و ادبیات است، بدون هیچ تلاش تصنعی‌ای برای «محتوای ارزشی را به خورد مردم دادن».

حقیقت این است که امروز در افغانستان بهترین بستر برای فعالیت سالم و سازنده وجود دارد. هم امکانات ارتباطی نیرومند است، هم تنگناهای قانونی قدیم وجود ندارد و هم مردم در این سال‌ها از آن محصولات فرهنگی فریبنده خسته شده‌اند. 

اکنون مردم افغانستان در پی محتوای فاخرتری هستند. جریان شبیه ایجاد اینترنت است. روزگاری تصور عمومی بر این بود که مردم در شبکه‌های اینترنتی فقط و فقط در پی تفریحات سالم و یا ناسالم خواهند بود و به راستی که در آن اوایل چنین هم بود. ولی بعدها دیدیم که آن عطش فرو نشست و امروز فضای وب، یک کانون مهم دانش‌اندوزی و فرهنگ‌پروری هم هست. این اتفاق در افغانستان هم افتاده است و هم از این روی، باید با دست پر، به این بازار روی آورد و آی فیلم 2 اگر همین رویکرد را در پیش بگیرد، مسلماً می‌تواند یکی از رسانه‌های پربیننده در آنجا باشد.

انتهای پیام/.

نظر شما