شناسهٔ خبر: 25083435 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جام‌جم | لینک خبر

در ستایش سرگرمی

نزدیک به 43 هزار سال قبل، یک خرس جوان غارنشین میان تپه‌های شمال غربی اسلوونیای امروزی مرد.

صاحب‌خبر -

هزار سال بعد، یک ماموت در جنوب آلمان مرد. چند قرن بعد از آن، یک لاشخور گریفون نیز در همان اطراف مرد و ما چیزی از نحوه مرگ اینها نمیدانیم، اما این جانوران متفاوت در زمان و مکانی دور از هم به سرنوشت مشابه و جالبی دچار شدند؛ بعد از مرگشان، یک استخوان از اسکلتهایشان بوسیله دست انسان تبدیل به فلوت شد. یک ثانیه به این فکر کنید. تصور کنید مرد غارنشینی هستید در 40 هزار سال قبل. مسلط به آتش شدهاید. ابزار سادهای برای شکار ساختهاید. آموختهاید چگونه از پوستِ حیوانات لباس درآورید تا خودتان را در زمستان گرم کنید. انتخاب بعدیتان برای اختراع چیست؟ به نظر احمقانه است که بخواهید فلوت را اختراع کنید، وسیلهای که مولکولهای هوا را بیهوده مرتعش میکند. اما اجدادمان همین کار را کردند.

و این یعنی خیلی از اختراعات بشر برای سرگرم شدن بوده نه رفع نیازهای اولیهاش!

عجیب اینکه این کار به صورت مشترک در تاریخ نوآوری انجام شده و معمولا مردم چیزهایی اختراع میکنند چون میخواهند زنده بمانند یا بچههایشان را سیر کنند یا به روستای مجاور حمله کنند. اما گاهی اوقات، ایدههای جدید به دنیا میآید چون فقط سرگرمکننده است و اینجا به مسألهای عجیب برمیخوریم: بیشتر آن اختراعات جالب ولی در ظاهر احمقانه شکلهای مهم و درخشان دیگری شدند در علم، در سیاست و در جامعه. مهمترین اختراع عصر نوین را در نظر بگیرید: رایانههای برنامهپذیر. داستان عمومی این است که اختراع رایانهها به فناوری نظامی بازمیگردد، چون بیشتر رایانههای ابتدایی مخصوص این طراحی شده بودند که رمزهای جنگی را شکسته یا مسیر حرکت موشکها را حساب کنند اما در واقع، خاستگاه رایانه نوین بیش از همه در سرگرمی است، حتی در موسیقی، بیش از آنچه تصور میکنید. ایده پشت فلوت، یا دمیدن هوا درون لوله به منظور ایجاد صدا، در نهایت به ساخت اولین ارگ تکامل یافت. بیش از 2000 سال پیش. یک نفر به این ایده درخشان از تولید صدا رسید که با انگشت دکمههایی کوچک را فشار دهیم و اینگونه نخستین ساز کیبورد اختراع شد. حالا، کیبوردها از ارغنون به کلاویکورد و بعد به هارپسیکورد و به پیانو تکامل پیدا کردند تا نیمه قرن نوزدهم، زمانی که عدهای مخترع بالاخره به این فکر افتادند که از کیبورد نه برای صدا بلکه برای تولید حروف استفاده شود. درواقع، ابتداییترین ماشین تحریر در اصل «هارپسیکورد مخصوص تحریر» نامیده میشد.

اولین اختراعات برای سرگرمی

فلوت و موسیقی به پیشرفتهای بیشتری هم انجامید. نزدیک هزار سال پیش، در اوج رنسانس اسلامی، سه برادر در بغداد وسیلهای طراحی کردند که یک اُرگ خودکار بود. اسمش را گذاشتند «سازی که خودش مینوازد.» این وسیله اساسا یک جعبه موسیقی بزرگ بود. این ارگ میتوانست یاد بگیرد آهنگهای گوناگون را با دستورالعملهایی بنوازد که با میخهایی ثابت روی یک استوانه دوار حک شده بود و اگر میخواستید این ماشین موسیقی متفاوتی بنوازد، تنها استوانهای دیگر را جایگزین میکردید که کد متفاوتی داشت. این ساز در نوع خودش اولین بود. قابل برنامهریزی بود.

حالا، از نظر مفهومی این یک گام بزرگ رو به جلو بود. ایده کلی سختافزار و نرمافزار برای اولین بار با این اختراع قابل بررسی شد. و این مفهوم بسیار قدرتمند به عنوان ابزاری جنگی یا برای غلبه یا ضرورت، هیچگاه اختراع نشد، زیرا اختراعش به خاطر لذت کمیاب تماشای یک ماشین نوازنده بود.

درواقع، ایده ماشینهای قابل برنامهریزی تا 700 سال منحصرا به وسیله موسیقی زنده ماند. در سالهای 1700 ماشینهای تولید آهنگ یکی از بازیچههای نخبگان پاریسی شد. شومِن از استوانههای کدگذاری شده مشابهی برای کنترل حرکات فیزیکی چیزی به نام آتوماتا استفاده کرد یک جور روبات نخستین. یکی از مشهورترین آن رباتها فلوتنواز خودکاری بود که یک مخترع کاردرست فرانسوی طراحیاش کرد به اسم ژاک دِو وکسا و چون دو واکسا رباتهای نوازنده خودش را طراحی میکرد، ایده دیگری طرح کرد. اگر بتوانید به یک ماشین برنامه بدهید که صداهای زیبا تولید کند چرا برنامهریزیاش نکنید تا پارچهای با الگوهای رنگی چشمنواز ببافد؟ به جای استفاده از میخهای استوانه برای بازخوانی نوتهای آهنگین میتوانند چندین نخ با رنگهای مختلف را بخوانند. اگر برای پارچهتان الگوی دیگری خواستید استوانهای با برنامه دیگر دارید. این اولین ماشین نساجی برنامهخور بود.

حالا، این استوانهها زیادی گران بودند و ساختنشان وقتگیر، اما نیم قرن بعد، مخترعی فرانسوی به اسم جاکورد به فکر بکر استفاده از کارتهای پانچ شده رسید؛ جایگزین استوانههای فلزی. کاغذ در عوض خیلی ارزانتر و منعطفتر بود برای برنامهدادن به ماشین. آن سیستم کارت پانچ شده الهامبخش چارلز ببیج مخترع دوره ویکتوریا شد که موتور محاسباتی خود را بسازد، نخستین رایانه برنامهخور واقعی که ساخته شده و کارتهای پانچ شده تا دهه 1970 مورد استفاده برنامهنویسهای رایانه بود.حالا این سوال را از خود بپرسید: واقعا چه چیزی ساختن رایانههای امروزی را ممکن کرد؟ بله، تکامل نظامی بخش مهمی از قصه است، ولی اختراع یک رایانه مصالح دیگری هم نیاز کرد: جعبههای نغمهخوان، رباتهای اسباببازی فلوتنواز، صفحهکلیدهای هارپسیکورد، الگوهای رنگی بافته شده در پارچه، و این تنها بخش کوچکی از داستان است. لیست بلندی از فناوریها و ایدههای دنیاساز که نتیجه بازی هستند: موزههای عمومی، پاککن، نظریه احتمالات، کسبوکار بیمه و خیلی بیشتر.

تفریح، مادر اختراعات

احتیاج همیشه مادر اختراع نیست. روحیه بازیدوست ذهن، اساساً اکتشافگر و دنبال شیوههای نوین در دنیای پیرامونمان است و این جستوجوگری پاسخِ چرایی خیلی از تجربههایی است که با تفریح و سرگرمی سادهای شروع شده ولی در نهایت ما را به پیشرفتهای عمیقی رساندهاند.

حالا، فکر میکنم معنای تلویحی آن این است که چگونه بچهها را در مدرسه آموزش دهیم و چگونه از نوآوری در فضای کاریمان حمایت کنیم، ولی این طرز فکر درمورد بازی و سرگرمی همچنین کمکمان میکند مقصد بعدی را شناسایی کنیم. فکر کنید: اگر در سال 1750 میلادی بودید و سعی داشتید بفهمید تغییرات بزرگ بعدی در جامعه قرن 19 و 20 چیست، ماشینهای خودکار، رایانهها، هوش مصنوعی، یک فلوت برنامهخور که بازیچه نخبگان پاریسی است مثل خیلی چیزهای دیگر در آن زمان سرنخ محکمی بود. در بهترین حالت به تفریح میمانست که به طور جدی به کار نمیآید، اما معلوم شد شروعی است از یک انقلاب فناوری که دنیا را تغییر میدهد. آینده را جایی خواهید یافت که مردم سرشان گرم آنجاست.

استیون جانسون

نظر شما