در بخش قبلی این گفتوگو «دکتر محمدباقر خرمشاد»، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در راستای تبیین مفهوم «پیچ تاریخی»، آن را مجموعه شرایطی دانستند که در آن، مجموعهای از گفتمانها و خرده گفتمانها در حال رقابت هستند و افق آیندهی نظم جهانی را برآمدن طلایههایی از شکلگیری تمدن نوین اسلامی با محوریت و مرکزیت ایران عنوان نمود. این گفتوگو را پی میگیریم.
الزامات ایران برای عبور موفق از «پیچ تاریخی» چیست؟
اولین نکته، داشتن بصیرت نسبت به آن چیزی است که در حال وقوع است؛ به عبارت دیگر، کسانی که در این زمینه مسئولیت و اختیار دارند، لایههای میانی جامعه و تودههای مردم هر کدام نقش و سهمی در این باره بر عهده دارند. طبیعتاً آگاهی تودههای مردم بر عهدهی رهبران خواهد بود. فهم این مقطع خاص تاریخی از اولین الزامات عبور موفق از پیچ تاریخی و تحقق خواست رهبری محسوب میشود.
دومین نکته، باور به جایگاه ممتاز ایران در منطقه و جهان است؛ باید به این مسئله باور داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران میتواند، هم به نمایندگی از خود و هم به نمایندگی از جهان اسلام، در این «پیچ تاریخی» نقشی اساسی و بنیادین ایفا کند. وقتی این باور ایجاد شد، باید به تمهیدات لازم برای این مهم مبادرت کرد. تهمیداتی که در این زمینه میتوان اندیشید باید متناسب با مفهوم «ایران؛ قدرت منطقهای» باشد.
در واقع امروز به نوعی دشمنان ایران در بیرون، بیشتر از بعضی از دوستان در داخل، ایران را به عنوان قدرت منطقهای میشناسند. قدرت منطقهای بودن از الزامات گذر موفق از پیچ تاریخی است، ولی از جانب دیگر خود این مسئله، نیازمند تمهید دیگری است.
سومین نکته که، تمهید تبدیل ایران به قدرت منطقهای نیز میباشد، آن است که ایران از شکل بازیگر منزوی خارج شود و علاوه بر این که خود به عنوان بازیگری فعال عمل میکند، حداقل در سطح منطقه بازیساز نیز باشد. البته به علت حضور تأثیرگذار قدرتهای منطقهای در مبادلات جهانی و روابط بینالملل، بازیسازی در منطقه مستلزم تحول در نگاه به سیاست خارجی است.
در واقع از الزامات این امر، باور داشتن به قدرت منطقهای ایران و آگاهی از شرایطی است که قدرت منطقهای با خود به همراه دارد. در حال حاضر کشورهایی مانند هند، برزیل و آفریقای جنوبی به عنوان قدرتهای منطقهای مطرح هستند و الزامات این مسئله را پذیرفتهاند.
جمهوری اسلامی ایران هم بایستی به لحاظ نظری از الزامات قدرت منطقهای بودن آگاهی پیدا کند و به لحاظ عملی در این مسیر گام بردارد، زیرا وقتی کشوری قدرت منطقهای میشود، افزون بر این که خودش یک بازیگر مؤثر منطقهای محسوب میشود، بازیساز منطقه هم خواهد بود. بنابراین باید در این پیچ تاریخی به الزامات این مسئله هم توجه داشته باشیم.
نکتهی چهارم، این است که اساساً چون نوع نگاه جمهوری اسلامی ایران به انسان، جهان و هستی متفاوت از تمدن و فرهنگ مسلط غرب است، جمهوری اسلامی پیامآور سبک زندگی و تمدن جدیدی است که در مبانی و مبادی با تمدن غالب غرب تفاوت دارد.
چنانچه در حدود 50 سال قبل این موضوع مطرح میشد، به دلیل این که مدرنیته به عنوان یکی از بنیادهای فکری غرب در اوج قدرت بود، نظریههای رقیب نمیتوانستند موفق باشند؛ ولی خلأهایی که امروز مدرنیته ایجاد کرده است به شدت نیازمند راهحلهایی میباشد.
در این میان، نگاه جمهوری اسلامی ایران به انسان، جهان و هستی که انسان و زندگی او را دوساحتی میداند و قائل به هدفدار بودن هستی است، میتواند این خلأ را پر کند. از این رو، بر خلاف 50 سال قبل که شاید این حرف کمتر گوش شنوا داشت، در حال حاضر اقبال به آن روزبهروز افزایش مییابد.
یکی از علل عناد غرب در مقابل جمهوری اسلامی، وجود این نگاه در جمهوری اسلامی است. در واقع جمهوری اسلامی پیامآور و بنیانگذار تمدن جدیدی است که رقیبی جدّی برای تمدن غرب محسوب میشود. در واقع از آن جا که تمدن غرب دارای خلأهایی است، راه برای پیام انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران هموار شده است. چنانچه جمهوری اسلامی ایران بتواند به این فضای تمدنی شکل دهد، میتواند جایگزین تمدن غرب شود.
پنجمین نکته، باور به این مسئله است که جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت لازم برای شکلدهی به یک تمدن نوین برخوردار است و اگر بتواند این مهم را محقق سازد، فضای بسیار جدیدی فراروی کشور و جامعه به وجود خواهد آمد.
چالشهای فراروی جمهوری اسلامی در گذر از این پیچ تاریخی چیست؟
اولین چالش، نبود آگاهی و باور به آن چهار نکتهای است که در الزامات مطرح شد. ایران باید نسبت به این که قدرت منطقهای است، آگاه باشد و در حدقدرتهای منطقهای عمل کند. ضمن این که باید بداند در حال تبدیل شدن به کانون رقابت با تمدن غرب است. بنابراین اولین چالش جمهوری اسلامی این است که نتواند جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و متناسب با جایگاهش، عمل کند. چالشهای دیگری در گذر از این پیچ تاریخی وجود دارد که به نوعی به رقبای جمهوری اسلامی ایران بر میگردد.
دومین چالش، وجود غرب به رهبری ایالات متحدهی آمریکا به عنوان رقیب سنتی ایران، جهان اسلام و کشورهای در حال توسعه است. غرب تلاش میکند نظم فعلی را حفظ کند، زیرا به وسیلهی آن حداکثر منافعش تأمین میشود. حتی اگر قرار باشد تغییری در نظم موجود به وجود آید، غرب در مقابل آن مقاومت میکند.
بعضی از تحرکات غرب از جمله اتفاقی که در مورد سوریه در شورای امنیت افتاد نشان داد که غرب حاضر است حتی با اقدامهای رادیکال، وضعیت نظام بینالملل را به گونهای در جهت منافع خود ترمیم کند و در این راه نیروهایی را که انتقاد یا مخالفتی با نظم بینالمللی غربی دارند از میدان خارج خواهد کرد تا فضا را در انحصار خود نگه دارد.
در نتیجه، یکی از چالشهای فراروی جمهوری اسلامی بازیگری غرب به عنوان رقیب بزرگ است. البته روند به گونهای است که روزبهروز غرب نسبت به گذشته ضعیفتر میشود و جمهوری اسلامی ایران و به طور عام هر تفکر غیرغربی در موضعی بهتر و قدرتمندتر قرار میگیرد.
به عنوان سومین چالش، بخشی از چالشهای فراروی جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از درون جهان اسلام میجوشد؛ ظهور بازیگران رقیب از درون جهان اسلام میتواند چالشی عمده باشد. به تعبیر دیگر خنثی شدن توان و انرژی کشورهای اسلامی توسط نحلهها و گروههای مختلفی که در درون این کشورها شکل میگیرد، چالشی جدّی در مسیر ایران در عبور از پیچ تاریخی است.
انشقاق، دودستگی یا چند دستگی میان افراد و گرایشهای درونی جهان اسلام که گاه به حسب اقتضای طبیعی و گاه با دستکاری و حمایت غرب شکل میگیرد از جمله مسائل چالشبرانگیز است. اختلاف شیعه و سنی، اختلافهای قومی، اختلافهای نژادی همچون اختلافهای عرب و عجم، اختلافهای سیاسی مانند رقابت غیرطبیعی ترکیه و عربستان با ایران و تبدیل این مسائل به چالشها و معضلات لاینحل در راستای تضعیف توان جهان اسلام، مصادیقی از عمدهترین چالشهای پیش روی ایران است.
چنانچه جهان اسلام در این پیچ تاریخی بتواند به عنوان هویت واحد یا توان واحد عمل کند انتظار این است که بتواند کاری از پیش برده و آنچه را که سزاوار آن است به دست بیاورد، در غیر این صورت، غرب این توان را تحلیل میبرد، هدایت، کنترل و مدیریت میکند و با توجه به خوی استکباری که به مدت چند قرن در غرب ریشه دوانده است، فرصتی به جهان اسلام نخواهد داد. در نتیجه یکی از چالشهای عمده، مسائلی است که توان جهان اسلام را به تحلیل میبرد.
چالش چهارم، اختلافهای درونی میان نیروهای سیاسی کشور است؛ به این معنا که بازیگران داخلی کشور بدون در نظر گرفتن شرایط حساس جهانی که در آن قرار گرفتهاند، بر سر مباحثی ساده با یکدیگر به منازعه میپردازند که چنانچه به افقهای بینالمللی بنگرند، بسیار قابل اغماض، گذشت و قابل مصالحه و در واقع قابل مدیریت است.
هماکنون یکی از حساسترین مراحل تاریخ جهان اسلام است، پدیدهای که در اطراف ما در حال روی دادن است و از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد میشود، تهدیدهایی آن را مورد هجمه قرار داده است، تهدیدهایی همچون: «تحرکات غرب برضد پروندهی هستهای ایران، هدف قراردادن سرپلهای ایران در جهان اسلام و در نقطهی مقابل تکثیر، تولید و تقویت رقبای غربگرا به عنوان سرپلهای غرب جهت ایجاد اختلال در روند طبیعی جهان اسلام»
البته این حرکت با مقاومت، بازیافت هویت، بازیافت عزت و کرامت در حال پیشروی است. اما در یک چنین شرایطی در داخل جنگهای سیاسی آشکار و عریانی از سوی محافل خصوصی و خاص در حال شکلگیری است که این مسئله با توجه به یک سالی که برای انتخابات ریاستجمهوری مانده افق نگرانکنندهای را فرارو قرار میدهد.
چنانچه این اختلافها و درگیریها به گونهای کور تشدید شود و جلوی چشمها را بگیرد- چشمهایی که باید منطقه، جهان و فضای جهانی را ببینند- ما شاهد فرصتسوزی مجددی خواهیم بود، قرنها افسوس را با خودش به همراه داشته باشد، از این رو یکی دیگر از چالشهای در پیش رو، تشدید اختلافها به گونهای غیرمعقول و آسیب رسان در داخل میتواند باشد.
ادامه دارد...
با تشکر اینکه وقت خود را در اختیار «برهان» قرار دادید. (*)
مجید میری
انتهای متن/
∎
نظر شما