شناسهٔ خبر: 25071376 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

امام جماعت نباید از مسجد حقوق بگیرد/ ماجرای لات‌هایی که شهید شدند در خاطرات آیت‌الله شاه‌آبادی

فرهنگ > دین و اندیشه - ماهنامه خیمه گفت‌وگویی را با آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی منتشر کرده است که به همت عطاالله اسماعیلی تهیه شده است. بخشی از متن این گفت‌وگو را پس از گذشت چهل روز از رحلت آن روحانی تاثیرگذار در تهران به شرح زیر می‌خوانید.

صاحب‌خبر -

آیت‌الله درباره بازگشت‌ از نجف به ایران و قبولی امام جماعت مسجد می‌گوید: پامنار در آن زمان وضعيت عجيبى داشت. بعضى خانه‌ها در هر اتاقش يك يا دو خانواده ساكن بودند، وضعيت فقر و فحشا هم بيداد مي‌كرد. آن موقع در بین جوانان بيتل و هيپى مد بود. يكى را در خيابان ديدم به او سلام كردم و جوياى احوالش شدم گفتم دوست دارم امشب تو را در مسجد ببينم. قبول كرد. به مسجد آمدم و به رفقاى صف اول كه معمولا پيرمردها هستند گفتم اگر جوانى وارد مسجد شد صف اول برايش جا باز كنيد، خودتان برويد صف عقب و اگر صف عقب جا نبود برويد منزل‌تان نماز بخوانيد. جا را براى جوان‌ها خالى كنيد!

عده‌ای ناراحت شدند كه این چه حرفى است که شما مي‌زنيد؟ گفتم اين جوان كه بچه من نيست فرزند شماست كه من به مسجد آوردمش. او مثل نهال مي‌ماند كه مي‌شود با مراقبت او را نگهداشت. او آمادگى تربيت و پرورش را دارد برخلاف شما كه سنتان بالا رفته و تغيير رفتار و كردارتان كار مشكلى است. به‌ هر حال حرف‌هايم موثر واقع شد و آن جوان آمد و جذب شد و دوستش را هم آورد و آن هم ديگرى را و...

جوانان هیپی و بیتل در جلسات اخلاق

مسجد ما پر شده بود از جوانان هيپى و بيتل و من براي‌شان جلسات آموزش اخلاق، احكام، تربيت اسلامى و قرآن می‌گذاشتم. هيأتى به‌نام جوانان حضرت على اكبر(ع) تاسيس كردیم هر كجا مي‌رفتم آن‌ها را با خودم مي‌بردم. مردم تعجب مي‌كردند كه اين همه جوان هيپى دور اين شيخ چه مي‌كنند. حتى در يكى از سفرهايم كه آنها را به مشهد برده بودم، بدون من به حرم رفته بودند. مرحوم اسدآقا خلخالى این جوانان را ديده و گفته بود چادر سرتان كنيد! ناراحت شده و جواب داده بودند چرا متلك مي‌اندازى سيد؟ گفته بود اگر مرد هستيد چرا مثل زن‌ها گيس بلند داريد آنها هم گفته بودند ما با آيت‌الله شاه‌آبادى هستيم ايشان فرمودند پيامبر هم موى بلند داشت و اشكالى ندارد. مرحوم آقاى خلخالى هم گفته بود سلام مرا به ايشان برسانيد. وقتى قضيه را شنیدم، گفتم من تا به حال راجع به قيافه و موى شما چيزى نگفتم ولى حالا يك سوال مي‌كنم، چند نفر را سراغ داريد با اين قيافه و تيپ در جامعه كه عاشق و پيرو امام زمان(عج) باشند؟ گفتند هيچكس. گفتم حالا كه ياور امام زمان به اين شكل و قيافه سراغ نداريد چرا خودتان را سياهى لشكر دشمنان آن حضرت مي‌كنيد. شما موهايتان را برخلاف مد و تيپ آنها اصلاح كنيد هر وقت آنها موهايشان را كوتاه كردند شما هم بعكس عمل كنيد. الغرض فردا ديدم همه موهايشان را تراشيده و نزد من آمدند حتى به يكى از اين جوانان پيشنهاد كرده بودند هزار تومان مي‌دهيم مويت را كوتاه نكن، قبول نكرده بود. آن‌ زمان پول سلمانى دو قران بود، هزار تومن خيلى پول مي‌شد، ولى به‌حرف من گوش كرد بود. من زندگي و وقتم را صرف جوانان و مردم كرده بودم.

گفت‌وگو با قماربازان قهوه خانه

آیت الله شاه آبادی می گوید: یادم هست که یک بار شب اول ماه رمضان به مسجد مي‌رفتم ديدم در قهوه‌خانه عده زيادى نشسته‌اند رفتم نماز و برگشتم ديدم قهوه‌خانه جاى سوزن انداختن نيست و مشغول قمار و خلاف‌هاى مختلف هستند وكركره آن‌را هم تا نيمه پايين كشيده‌اند. سمت قهوه‌خانه رفتم. رفقاى مسجدى گفتند كجا مي‌رويد آقا، وضع اينجا خيلى خراب است، گفتم شما كارى به‌كار من نداشته باشيد. كركره قهوه‌خانه را بالا كشيدم و وارد قهوه‌خانه شدم و با صداى بلند به همه سلام كردم. آنها هم به احترام من بساط قمار و لهو و‌ لعب‌شان را جمع كردند و يكى هم گفت براى سلامتى حاج‌آقا صلوات.

بلند گفتم اگر قديمي‌ها لوطى بودند پس شما چه هستيد؟ لوطي‌هاى قديم يک عالم كه بهشان اظهار علاقه مي‌كرد برایش جان مي‌دادند، من اينقدر به شما علاقه دارم ولى يك نفرتان سراغم نيامده؛ اين است رسم لوطى گرى؟ ميخواهم دعوت‌تان كنم که فردا شب به خانه من بياييد، چاى و زولبيا و قليان هم هست، من هم برای‌تان حرف می‌زنم. القصه از فردا شب قهوه‌خانه تعطيل شد و به منزل ما آمدند. تا شب آخر ماه رمضان در صحبت‌هایم از آنها حلاليت طلبيدم كه من را ببخشيد وقت‌تان را گرفتم و سرتان را درد آوردم. يكى از همان آقايان قهوه خانه بلند شد گفت حاج آقا خيلى ناشكرى!

من تا آن شب كه منزلتان آمدم سر به سجده حق نگذاشته بودم ولى از آن شب نماز خوان شدم، نه تنها من فلانی هم همینطور. با اسامى مختلف و القاب خودشان يكى يكى صدایشان مي‌كرد و اعتراف مي‌كردند و من اشك مي‌ريختم و خدا را شكر مي‌كردم كه توفيق خدمت به من عطا فرمود. اين قدم اول بود. جمع كردن اراذل و قمار بازها از محله با كمك همين جوانان و تاسيس كتابخانه و تبديل خانه پدرى در خيابان اميركبير به مركز آموزش عقائد و قرآن هم قدم ديگر بود.

همين جوانان در اول انقلاب و همچنين در زمان جنگ از بهترين نيروهاى پاسدار و كميته شدند و خدمات بسيارى انجام دادند و بعضى نيز به‌شهادت رسيدند. محمد رمضانى (كه قبل از انقلاب به محمد راشكاپور معروف بود!) از پاسداران كميته بود كه وقتى در ميدان ارگ متوجه شد که در كپسول گاز پيك نيك بمب گذاشتند براى جلوگيرى از تلفات، آن‌ را به بغل گرفت و به ‌سمت فضاى ميدان دويد كه همان‌جا منفجر شد و به‌درجه رفيع شهادت رسيد. شهيد على‌اكبر صادقى و على‌اصغر صادقى دو فرزند حاج محمدعلى خادم مسجد ما بودند كه در همين جلسات تربيت شده بودند....

دلیل کم‌رونقی مساجد

وی در پاسخ به این پرسش که دلیل کم رونقی برخی مساجد را در چه می‌دانید؟ امام جماعت چقدر مقصر است؟ می‌گوید: امام جماعت اگر بخواهد مسجدش رونق بگيرد بايد نظر مادى به مامومين نداشته باشد. يكى از علل خلوتى مساجد همين است. من يكسال تمام، همه مسائل مبتلابه شرعى و احكام را گفتم بجز مسائل خمس كه مامومين اعتراض كردند چرا مساله خمس را نمي‌گوييد. گفتم به دو جهت يكى اينكه تصور نكنيد من نظر مادى دارم، دوم هم اينكه نمازگزار تصور نكند حالا كه مسجد آمد بايد خمسش را به من بدهد. هركس هم مي‌آمد سراغم كه خمسش را حساب كند مي‌گفتم قبلا با چه كسى حساب مي‌كردى الان هم با او حساب كن. همه را رد مي‌كردم بروند پيش همان آقا حساب كنند، فقط يك نفر آمد كه تا به حال خمس نداده بود، برايش محاسبه كردم گفت فردا كه تشريف مي‌آوريد مسجد سر راه يك سر درب مغازه توقف كنيد من تقديم كنم. فردا در مسير مسجد به من گفت شما رسيد و قبض كدام مرجع رامي‌دهيد؟ گفتم برو به همان كسي كه يادت داده اين حرف را بزنى خمس بده. اگر من را قبول دارى اين حرف يعنى چه و من از تو قبول نخواهم كرد. شب آمد مسجد وجوهاتش را آورد. قبول نكردم حتى گريه كرد، عذرخواهى كرد به حدى كه رفقاى مسجد واسطه شدند. گفتم اين گمان مي‌كند براى من اين‌كار نفعى دارد! خبر ندارد كه من خودم را گرفتار كردم و بارش را به دوش گرفتم تا او را راحت كنم.
من وجوهات را براى مراجع مي‌فرستادم و آن‌ها هم برايم قبض مي‌فرستادند و تا الان كه دارم براي‌تان صحبت مي‌كنم قبض‌ها را دارم؛ براى آیت الله حكيم، آیت الله شاهرودى، آیت الله خويى و امام(ره) ولى به مردم قبض خودم را مي‌دادم. يعنى بايد امام جماعت طورى رفتار كند كه مردم او را قبول داشته باشند و به او بيش از چشمش اعتماد داشته باشند.

پول گرفتن و حقوق گرفتن امام جماعت از مسجد يا امناء يا موقوفه هم از علل خلوتى مساجد است. چون اگر مسجد موقوفه داشته باشد خورنده هم دارد. آن‌وقت اگر امام جماعت هم بخواهد بخورد هم مسجدش خلوت مي‌شود، هم هيأت امنا با او بد مي‌شوند و هم مردم هميشه از او طلبكارند.

ما در مسجد با اينكه نه موقوفه داشتيم نه پول از کسی مي‌گرفتيم با اين‌حال آن‌قدر برنامه اطعام در مراسمات داشتيم كه معروف شده بود به رستوران. چرا؟ چون مردم مسجد را خانه خودشان مي‌دانستند. امام جماعت را از خودشان مي‌دانستند. بهترين فرش را خودشان مي‌آوردند. در مراسمات خودشان پيش قدم مي‌شدند و من هم خودم همپاى آنها خرج مي‌كردم. تمام اعياد و ولادت‌ها، مراسم همراه باپذيرايى برپا بود و همه دست خودشان بود و وقتى هم مي‌خواستند مسجد را مثلا تعميركنند اول خودم پيش‌قدم مي‌شدم و پول مي‌دادم. روحانى باید خيلى استغناء و كرامت نفس داشته باشد.

مسائل سیاسی و جناحی عامل خلوت شدن مساجد

آیت الله شاه آبادی در این گفت وگو می گوید: امام جماعت بايد از جهت گيرى‌هاى حزبى نيز به دور باشد. اين جهت گيرى‌هاى حزبى و خطوط سياسى براى امام جماعت مناسب نيست. همان زمان هم به ‌من اصرار كردند بيا و عضو حزب جمهورى شو. من قبول نكردم. گفتم ما حامى نظام و انقلاب هستيم و هر وقت نياز باشد و امام فرمان بدهد در صحنه هستيم ولى حزب و گروه و امثال آن برايم جالب نبود. چراكه اگر شخصی عضو گروه و جناح سياسى باشد، بايد نظر اكثريت را تاييد كند و يا اگر حتى امر خلافى هم از اعضا سر بزند بايد آن را تاييد كند و یا حداقل سكوت كند، حال اگر اين شخص روحانى باشد امر مشكل مي‌شود. خيلى از رفقا كه در جناح‌هاى سياسى مختلف بودند و امور خلاف شرع توسط آن گروه صورت می‌گرفت الان مي‌گويند ما مخالف آن بوديم ولى قدرت جلوگيرى از آن را نداشتيم. خب اگر نداشتيد چرا مانديد، استعفا مي‌داديد و بيرون مي‌آمديد كه به ‌اسم روحانيت تمام نشود. به‌نظر من خط و حزب و جناح با مشى و مرام آخوندی سازگار نيست. امام جمعه و يا امام جماعتى كه از طيف خاصى حمايت مي‌كند و ديگران را نقد مي‌نمايد و از انتقاد نسبت به جناح خودش پرهيز مي‌كند طبعا طيف گسترده‌اى را از خود طرد مي‌كند و اثر نامطلوب در جامعه بخصوص جوانان مي‌گذارد.
/6262

نظر شما