شناسهٔ خبر: 24954398 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

خدا نشانده تو را در تمام باورها(چشم به راه سپیده)

صاحب‌خبر -


Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir
برایم بنویس
معنی فاصله‌ها چیست برایم بنویس
درد این واژه‌سرا چیست برایم بنویس
تو تماشاگر من بلکه نه من فاصله‌ای
علت دوری ما چیست برایم بنویس
همه جا غرق دعا می‌شوم از آمدنت
معنی اشک و دعا چیست برایم بنویس
خون دل خوردنت از بار گناهان من است
معنی شرم و حیا چیست برایم بنویس
مثنوی نه، غزلی نه‌، نه قصیده آقا
مصرع از درس وفا چیست برایم بنویس
دست من را تو نگیری به زمین می‌افتم
حکمت دست شما چیست برایم بنویس
تو برایم بنویسی به یقین می‌فهمم
حرمت خون خدا چیست... برایم بنویس
  مهرشاد واحدی
نامکرّر
سلام وارث آزاده پیمبرها
عصاره دل آیینه‌گون کوثرها
کلیم! نوح! محمّد! مسیح! ابراهیم!
خلاصه دل پاک پیام‌آورها
روان شده است به رگ‌های آسمان خونت
که می‌زند به هوای تو نبض خاورها
نه شایدی، نه گمانی، به حتم می‌آیی
خدا نشانده تو را در تمام باورها
به کاهنان پر از ادّعا خبر بدهید
شنیده شد نفس یوسف از پس درها
نفس بکش که در این عصر زرد پاییزی
نسیم پر شود از عطر پاک گلپرها
بیا و از جگر ریش ریش باغ بپرس
چه‌ها گذشته بدون تو بر صنوبرها
چه بی‌حواس زمینی! چه ظهر غمگینی
تو را ندید که می‌آیی از پی سرها
تو را ندید که با ذوالفقار خاموشت
نشسته‌ای چه غریبانه بین خنجرها
چگونه «ناحیه» خواندی کنار آن گودال؟
چقدر خم شده قدّت به یاد خواهرها؟
هزار شاعر نور و هزار شعر صبور
کشانده‌اند تو را تا خیال دفترها
هزار بار نوشتند و تازگی داری
طلایه‌دار تمامی نامکرّرها...
  حسنا محمدزاده
عاشق‌ترین ذات
همین است ابتدای سبز اوقاتی که می‌گویند
و سرشار گل‌ست آن ارتفاعاتی که می‌گویند
اشارات زلالی از طلوع‌زاده نرگس‌-
پیاپی می‌وزد از سمت میقاتی که می‌گویند
زمین در جستجو هرچند بی‌تابانه می‌چرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که می‌گویند
جهان این بار، دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمه سبز ملاقاتی که می‌گویند
کنار جمعه موعود، گل‌های ظهور او‌-
یکایک می‌دمد طبق روایاتی که می‌گویند
کنون از ابتدای دشت‌های شرق می‌آید
صدای آخرین بند مناجاتی که می‌گویند
و خاک، این خاک شاعر، آسمانی می‌شود کم کم
در استقبال آن عاشق‌ترین ذاتی که می‌گویند
و فردا بی‌گمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتفاقاتی که می‌گویند
 زکریا اخلاقی
 عهد آدینه
جمعه‌ها واژه غم حس تكامل دارد
بغض مي‌گيرد و شب گريه تمايل دارد
جاي خالي كه دگر واژه طاقت فرساست
مانده‌ام صبر چرا بي تو تحمل دارد؟
عهد آدينه كه خود قصّه شرمندگي است
صبح مي‌بندد و شب جنس تقابل دارد
سنگ بر سنگ نشد بند به جز نام شما
كعبه اين گونه بنا گشت تعادل دارد
آسمان شوق شما هست كه باران دارد
يا زمين گستره از فرش گلايل دارد؟
گردش ماه و زمين از نظرت مي‌گذرد
و همين آينه بر اهل، ‌تأمل دارد
عدل، بر آمدنت صبر كند ور نه دمي‌-
ظلم و بيداد كجا تاب تعلّل دارد؟
دفتر شعر كه طوفان زده قافيه‌هاست
بيت بيتش اثر از ميل تفأل دارد
  محمد‌رضا حیدری تفرشی
امداد آسمانی
غروب روز سه‌شنبه دلم هوایی توست
و عاجزانه نگاهش به میزبانی توست
غروب روز سه‌شنبه دوباره می‌خوانم
بیا که لحظه امداد آسمانی توست
نظر به حال دلم کن که سرد و خاموش‌ست
همه امید من آقا به مهربانی توست
دوباره این دل شیدا مسافر راه‌ست
مسیر عاشقی‌ام صحن جمکرانی توست
نگاه مرحمت تو مرا بزرگی داد
بیا که شعر و غزل‌ها همه فدایی توست
بیا و روضه کرب و بلا بخوان امشب
بیا که فاطمه مشتاق روضه خوانی توست
 هاشم محمدی آرا
تکلیف زمین
چشمی بچرخان تا پیام دیگری باشد
پایی بکوبان! تا قیام دیگری باشد
باور مکن در سینه ما بعد از آن فریاد‌-
جز سوختن هرگز نظام دیگری باشد
سخت‌ست، ‌ای شیرین‌ترین تسبیح! تلخی را‌-
بشناسی و شهدت به کام دیگری باشد
امروز ما را خوار می‌خواند جهان شاید
فردا به فکر اتّهام دیگری باشد
با یازده پیمانه، تکلیف زمین گیج‌ست
شک نیست، در میخانه جام دیگری باشد
خورشیدهای خانه‌ات را‌ ای زمین بشمار
تا روشنت گردد امام دیگری باشد
شاید اگر آیینه‌ها را خوب بشناسی
بعد از حَسَن، حُسن ختام دیگری باشد
مرتضی حیدری آل‌کثیر

نظر شما