شناسهٔ خبر: 24680878 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

اصفهان| اینجا صدای تو را نمی‌شنوم؛ "فراموشی" تلخ ترین واژه‌ای است که آموخته‌ایم

R41346/P1377/S6,51/CT6

"صادقیه" فقط سرای سالمندان نیست، خانه‌ای است برای بخش اعظمی از انسان‌‌ها که به هر دلیل در آنجا سکونت دارند اما در کنج خلوت فراموشی خویش، ما را از یاد نبرده‌اند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری تسنیم ازاصفهان، امروز اگرچه رد پای سبز تو را در آشیانهای جستجو میکردم که همواره روشنی و گرمایش را از وجود تو وام گرفته بود اما تو را نَه در مأمنی به نام خانه، بلکه در سرای سالمندان یافتم.

اینجا بیشباهتتر از هر مکانی به خانهات بود؛ دیگر از آن حوض آبی رنگ و ماهیان سرخ خبری نبود، در خانه و استقبال گرم با لباس گل گلی و لبهای خندانت.

ای کاش نمی‌دانستی که این عناصر و این آدم‌ها مدتهاست که با تو بیگانه شدهاند و سراغی از تو نمیگیرند، ای کاش واژه تلخ "فراموشی" برای تو اینگونه تعبیر میشد.

ای کاش به جای فراموش کردن اسم و سن و هویتت، خاطره تلخ آمدنت به سرای سالمندان را از یاد میبردی تا بتوانی کمی آسودهتر کنار دیگر هم سن و سالهایت زندگی را سپری کنی.

سالمندان برای ما نماد کهنگی هستند، البته نَه از آن قدیمی شدن‌ها که از ارزششان کاسته شده و به مرور زمان کنار گذاشته می‌شوند بلکه از همان عتیقه‌هایی که هرچه روزهای عمرشان سپری می‌شود، قدر و ارزش وجودیشان هم افزایش می‌یابد.

یک روز در خانه سالمندان صادقیه

روزهای سال هم مصداق گذر عمر است، یک سال میرود و از پی آن سالی دگر میآید، و ما امروز به بهانه نو شدن سالی دیگر و به رسم ادب که کوچک‌ترها به دیدار بزرگ‌ترها می‌روند پیش از پایان سال 96 به دیدار بزرگ‌ترهایمان رفتیم.

به دیدار پدربزرگ و مادربزرگهایی که در خانه سالمندان، چشمهایشان به در دوخته شده که کسی بیاید و احوالی از آنان بپرسد.

"خانه‌ سالمندان صادقیه" یکی از خانههای سالمندان نصف جهان است که با نیتی خیر و همتی بلند پذیرای این عزیزان بوده، آنهایی که هرجور چرتکه بیاندازی و حساب کتاب کنی باز هم مایه خیراند.

به سراغشان میروم تا حرفهای دلشان را گوش دهم، حرفهایی که نقطه عطف همهشان یک چیز است "فراموش نکردن" آنها در این برهه زمانی سخت.

یکی برای همه، همه برای یکی

در حیات آسایشگاه تعداد بسیاری از زنان و مردان سالمند را میدیدی که در کنار هم نشسته بودند، میخندیدند، راه میرفتند، حرف میزدند، ورزش میکردند و گاهی در گوشهای میان خاطرات خود محو میشدند.

از دور که نگاهشان میکردی مشخص بود، شده بودند همه کس و همه چیز همدیگر، مصداق واقعی "یکی برای همه، همه برای یکی".

وارد ساختمان که میشدی در بدو ورود چند مادربزرگ خوشحال را میدیدی که روی صندلیهای کنار ورودی نشستهاند و با دیدنت ذوقزده میگویند: «خوش اومدین.. صفا آوردین.. سلام..»

زمانی رسم بود کوچکترها جلوی بزرگتر خود می‌ایستادند و سلام می‌کردند اما در صادقیه همه چیز فرق می‌کند، میزبانان اینجا خوب بلدند رسم مهمانداری را.

اینجا سن و سال معنایی ندارد، هرکسی که در این سرای سالمندان زندگی میکند برایش فقط یک چیز مهم است؛ دیدار دوباره فرزند و نوههایش، تجدید دیدار با یک آشنا، هرکسی که میخواهد باشد، حتی گاهی غریبهها برای شنیدن حرفهایشان.

خانه سالمندان صادقیه اصفهان؛ دومین مرکز بزرگ کشور

قبل از آغاز بازدید از مرکز ما را به سمت کتابخانه هدایت کردند، از میان راهرویی عبور میکردیم که اتاقهای متعدد روبروی هم قرار داشتند و برای هر یک از آنها اسمی انتخاب شده بود که نشان میداد نام خیّر سازندهاش است.

علیرضا شعبانی با بیان اینکه سرای سالمندان صادقیه دومین خانه سالمندان بزرگ کشور در اصفهان است، اظهار داشت: مرکز صادقیه دارای 2 بخش شهروندان ارشد و خیریه است و شرایط پذیرش و رسیدگی برای همه یکسان بوده و در بدو ورود از افراد سوال میشود که قصد دارند سالمند خود را در کدام محل مستقر کنند.

پزشک و مسئول فنی آسایشگاه صادقیه با بیان اینکه سالمندان نیز به 3 دسته مستقل، نیمه مستقل و وابسته به تخت تقسیمبندی شدهاند، افزود: 2 فاز مجزا برای زنان و مردان در نظر گرفته شده که هر سالمند به فراخور شرایط خود در یکی از دستهها سکونت مییابد.

وی ادامه داد: قریب به 350 سالمند در این مرکز نگهداری میشوند که نزدیک به 100 نفرشان وابسته به تخت هستند. تعدادی از سالمندان از طریق بهزیستی معرفی شدند و مجهول الهویت بوده و تعدادی هم از طرف خانوادههایی که بهزیستی معرفی میکند و نزدیک به 170 نفر هم پذیرش آزاد هستند.

رعایت تمام خط قرمزها

شعبانی تصریح کرد: در این مرکز ملاقات هرروز از 10 صبح تا 4 بعدازظهر برقرار بوده و حضور روزانه پزشک عمومی، چشم پزشک و دندان پزشک هفتگی، فیزیوتراپی 3 روز در هفته و پزشک متخصص زنان و زایمان ازجمله خدمات پزشکی ارائه شده در مرکز است.

وی با بیان اینکه هر سالمند باکس دارویی مخصوص خود را دارد، گفت: داروهای هر فرد صبح و شب توسط نیروها داده شده و علیرغم وجود برخی شایعات یک عدد قرص اضافه بدون تجویز پزشک به سالمند داده نمیشود.

پزشک خانه سالمندان صادقیه افزود: در این مرکز تمام خط قرمزها رعایت میشود و اگر کوچکترین خطایی بنا به درخواست خود سالمند مبنی بر استفاده دارویی یا غیره رخ دهد با فرد خاطی شدیدترین برخورد صورت گرفته و انضباطی میشود.

پدر و مادر خود را به سرای سالمندان نبرید

همه نشسته بودیم منتظر رئیس هیئت مدیره خانه سالمندان صادقیه که از راه برسد، در باز و پیرمردی سال خورده با کتی زرد رنگ و عصای چوبیاش وارد شد و با رویی خوش بابت دیر آمدنش عذرخواهی کرد.

حاج کریم پوستی به مدت 44 سال مدیرعامل و به گفته کارمندان "پدر مرکز" بود و چه برازنده بود این لقب برای اویی که تمام جوانیاش را صرف کار خیر کرده و اکنون که خودش هم به کهنسالی رسیده بود به فکر ساخت و اداره سرپناه و مرکز امنی برای دورهمی سالمندان افتاده بود.

سخنش را با یک توصیه آغاز کرد: قبل از هرچیز من پیشنهاد میکنم حتی الامکان پدر و مادرهای خود را در منزل نگه دارید و از آوردن به سرای سالمندان خودداری کنید.

وی افزود: پدر و مادری زحمت کشیدهاند تا کانون گرم خانواده را درست کنند و به همه افراد خانواده و تک تک دیوارهای خانه علاقه و محبت دارد و دلش میخواهد در همان خانه کوچک بماند و اگر به هتل عباسی هم برود راضی نخواهد بود.

بیتوجهی مسئولان نسبت به سرای سالمندان

پوستی ادامه داد: ما علیه خودمان تبلیغ میکنیم اما واقعیت این است که والدین 70 سال زحمت میکشند تا در آخر کنار نوه و فرزندان خود زندگی کنند و سالمندانی که اینجا میآیند شاید حداقل هر 15 روز یکبار به ملاقاتشان بیایند.

وی با تاکید بر کمک خیرین اصفهانی برای ساخت این مرکز گفت: این سرای سالمندان در سال 54 بدون سرمایه اولیه با کمک مردم راه اندازی شد و هرچه امروز در این مرکز میبینید از آنِ مردم است.

مدیرعامل خانه سالمندان صادقیه افزود: این مرکز 35 هزار متر مربع زمین و 14 هزار مترمربع ساختمان در بخشهای مختلف دارد و شبانهروزی از سالمندان مراقبت میکند.

وی خاطرنشان کرد: دولت تاکنون کمک آنچنانی به ما نداشته و این مرکز هرچه دارد از کمک خیرین بوده و هست و در پول برق، آب، گاز و هیچ چیز دیگری از طرف دولت کمکی نشده است.

پوستی با بیان اینکه مسئولین توجهی به این مرکز خیریه ندارند، گفت: هرکسی در این مرکز نگهداری میشود نیازهای خاص خود را دارد و همه حقوق او باید سرجای خودش باشد و به آنها توجه شود.

"امن یُجیب.." بخوان برای حال خوش دلهای ما

در حیات قدم می زدم که پیرزنی را دیدم برای عکاس ژست گرفته بود، عکسش که تمام شد از پشت همان پنجرههای فلزی صدایم زد و گفت: «سلام عزیزم.. خوش اومدین.. بیا تو اتاقم ببوسمت» و من سریعاً خواستهاش را اجابت کردم و با خرسندی دعوت میزبان را پذیرفتم.

از میان راهرو گذشتم و تک به تک اتاقها را نگاه کردم تا مادربزرگ قصهها را پیدا کنم، یافتم و وارد اتاق شدم و بلند سلام کردم، قهقهه زنان خندید و گفت: «چه زود پیدام کردی.. بیا تو بشین اینجا»

و ضمیر اینجا برمیگشت به تختی ساده که زیر آن کلی وسیله یا بهتر بگویم مجموعهای از خاطراتش را جمعآوری کرده بود. میگفت یک خانه دو طبقه دارد در کردآباد و یک ماهی است اینجا آمده، از کسی شکایت نداشت و به گفته خودش کاری هم به کار کسی نداشت.

میگفت: «خیلی وقتها دانشجوها و کسایی مثل شما میان اینجا، یه عالمه میوه و شیرینی میارند ولی من نمیخورم، میگم بزار یکی که نداره بخوره من تو زندگیم از این چیزا زیاد خوردم».

تو هم با پدر و مادرت مهربونی؟

از فرزندانش گفت و روزگار خوش تنها زیستن، میگفت: «از تنهایی خسته نشدم اما پسرم گفت نمیشه تنها بمونی و اومدم اینجا، حالا دوستای زیادی دارم ولی تنهایی رو بیشتر دوست دارم».

از من سراغ پدر و مادرم را گرفت و پرسید: «پدر و مادرت مهربونن؟» و زمانی که پاسخ مثبتم را شنید مجدد پرسید: «تو چی؟ توام باهاشون مهربونی؟» و همینجا بود که زمان برای من ایستاد، دیگر چیزی نشنیدم، فقط در چشمان براقش نگاه کردم و به این فکر کردم که من هرچقدر هم مهربانی کرده باشم باز هم کم است.

حرفها زدیم از روزگار عروسیاش و دعای خیرش که بختگشای بسیاری از دختران و پسران مجرد بوده و روزگاری که زوج زوج برای رساندن خبر خوش وصال به سراغش آمده بودند.

میخواستم بگویم مرا به حال خوش دلت مهمانم کن که برایم "امن یجیب.." خواند و این دعا شد بهترین بدرقه راهم برای ادامه مسیر، برای رسیدن به خوشبختی.

گذر از خانه سالمندان به خانه مادربزرگ

باید نام این محل را از سرای سالمندان، آسایشگاه سالمندان، خانه سالمندان یا هرچیز دیگری که چنین بار و مفهومی دارد به خانه تجربهها، سرای شادی بزرگان، سرای برکت یا حتی خانه مادربزرگ تغییر داد.

اینجا سرای سالمندان نیست، اینجا خانه‌ای است برای بخش اعظمی از انسان‌‌ها که به هر دلیل به فراموشی سپرده شدند اما آن‌ها در کنج خلوت فراموشی خویش ما را از یاد نبرده‌اند. خانه‌ای برای گردهمایی کهنسالان زندگی انسان‌ها، افرادی که اکثرشان بالاجبار زیستن در این فضا را انتخاب کرده‌اند، باز هم برای آسایش فرزندانشان.

یادمان باشد که نباید این برکت‌های سراسر تجربه را از یاد ببریم، نرسد روزی به خاطرشان بیافتیم که برای تجدید دیدار و مرور خاطرات و ثانیه‌ای گفتگو بسیار بسیار دیر شده باشد.

گزارش از فوزیه یکتاپور

عکس از معین مرتضوی

انتهای پیام/ش

نظر شما