شناسهٔ خبر: 24667697 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران‌ورزشی | لینک خبر

غریــــــق ســــــال

«پاس»های مـرگ‌آور!

صاحب‌خبر - وصال روحانی یک مشت اسم خاطره‌ساز و تعدادی فوتبالیست برجسته و گاه غیرقابل جایگزین، تمامی خاطرات شیرین و بزرگی است که از تیم پاس تهران در ذهن داریم. سایر نکات مرتبط با این تیم از ذهن‌مان رفته است. تقصیر از ما نیست زیرا پاس را که البته از دوران اوجش فاصله گرفته و نزول کرده و بازی قدرت را به سرخابی‌های پایتخت باخته بود، حدود 8 سال پیش از تهران کندند و به شهر همدان بردند. استدلال این تغییر مکان که بعدا شامل صبا و پیکان هم شد و آنها را نیز به شهرهای قم و قزوین سوق داد (بحث سایپا که خودش تصمیم گرفت مسابقاتش را در کرج برگزار کند با تیم‌های فوق فرق می‌کرد) این بود که چون در تهران آنها را تحویل نمی‌گیرند و مسابقات‌شان در این شهر تماشاگر چندانی ندارد، بهتر است به شهرهایی بروند که به شدت خواستار داشتن تیمی در لیگ برتر هستند و قوای بومی و توان تیم‌های محلی‌شان برای این مهم کفایت نمی‌کند. پای این استدلال البته چوبین بود زیرا پاس تهران نه تنها در همدان پرطرفدار نشد و هرگز یک تیم «خودی» تلقی نشد، بلکه در نهایت به دسته اول و سپس دسته دوم سقوط کرد و در نهایت یک ماه پیش با دسته دوم نیز وداع کرد و به دسته سوم ارجاع شد که نه به طور مجتمع بلکه به شکل زیرگروه و در چند دسته برگزار می‌شود و چندان بهتر و زنده‌تر از حالت مرگ نیست. بشمارید ستاره‌ها را! از آسمان تیم پاس در سال‌های دهه 1350 ستاره می‌بارید. حسین کازرانی دفاع راست بود، از بین حسن آقای حبیبی، محسن هوشنگی و مجید حلوایی دو نفر برای دفاع وسط گزینش می‌شدند. مهدی دینورزاده دفاع چپ به حساب می‌آمد، همایون شاهرخی و محمود یاوری هافبک‌های وسط بودند، ایرج دانایی‌فرد یا محمد صادقی در دو سمت خط میانی می‌ایستادند و پرویز میرزاحسن گوش راست بود، محمد علی مالکیان در نوک حمله قرار می‌گرفت و اصغر شرفی گوش چپ بود. پاس البته نامداران دیگری هم داشت ولی وقتی عصر فوق به دهه 1360 و آنگاه 1370 پیوند خورد فروغ تیمی که با نامداران مذکور دو سال متوالی در میانه دهه 1350 قهرمان لیگ تخت جمشید شده بود، رو به کاهش رفت. عصر استیلی و کریمی عصری که حمید استیلی بر میانه میدان پاس حکم می‌راند و فیروز کریمی در حال انتقال از پست یک بازیگر در خط دفاعی به نیمکت مربیگری بود، در ابتدا دوران‌ حضور صرف‌شان پاس در مسابقات بدون کسب جام‌ها و مقام‌ها به شمار می‌آمدند و هر چند با هدایت کریمی و درخشش مدیر روستا، گروسی و یوسفی پاس دوباره چهره‌ای موفق پیدا کرد و حتی در آسیا هم قهرمان شد (1992) و سپس با هدایت مجید جلالی و گلزنی‌های آرش برهانی در لیگ برتر نیز بر سکوی نخست ایستاد، اما این دوران‌ هرگز با عصر حبیبی‌ها و شرفی‌ها در دهه 1350 که حتی در یک مقطع کوتاه پرویز قلیچ‌خانی را هم در جمع خود داشتند، برابری نکرد. روزهای قاسمپور و خطیبی امروز که پاس دسته سومی شده است، حتی حسرت دورانی را می‌خورد که دور از آن روزهای طلایی با بازیگری – مربیگری ابراهیم قاسمپور و سپس گلزنی‌های ‌رسول خطیبی لااقل موی دماغ سرخابی‌ها می‌شد. اینک پاس نه این است و نه آن و تیمی نشان می‌دهد که برای جمع کردن مجدد آن به همتی نیاز است که انتظار آن را نمی‌توان از نسلی دانست که پای کوچ‌اش به شهرستان‌ها در اواخر دهه گذشته اشکی ریختند و حسین فرکی را هم شامل می‌شود و همینطور جواد نکونام را. فوتبال در بطن خود اضافه بر درخشش‌های فنی و حرکات تاکتیکی، محل به آزمون نهاده شدن کارهای تشکیلاتی هم هست و جایی برای بهره‌گیری از شاخصه‌هایی که اگر نباشند تیم‌های ولو پر مهره با گذر زمان به آرامی ویران می‌شوند و این همانی است که بر سر پاس رفته است. نفسی نمانده است روزگاری کیوان نیک‌نفس، رضا قلفساز و البته فرامرز ظلی دروازه‌بانان پاس بودند و امروز این تیم حتی یک سنگربان «قدر قدرت» و یک گلزن چیره‌دست ندارد تا عصای دستش باشند و حتی از حداقل‌ها هم پایین‌تر آمده است و این دفاعیه و درخواست از سوی برخی مسوولان که؛ پاسی‌های سابق و اصیل بیایند و دست تیم‌شان را بگیرند، مثل این می‌ماند که فردی بر اثر بی‌تدبیری سایرین از بلندی سقوط کند و خرد شود و از افرادی که سهمی در این روند نداشته‌اند و یا از محل عبور می‌کنند، خواسته شود که فداکاری پیشه کنند و غریق را از آب بگیرند. غریقی که نفسی در سینه برایش نمانده و بوی مرگ می‌دهد.

نظر شما