شناسهٔ خبر: 24666274 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

خبرگزاري دانشجو :

ريحانه و مادرش براي ده‌ها زن شغل ايجاد كردند

صاحب‌خبر - ريحانه و مادرش چگونه توانستند براي ده‌ها زن سرپرست خانوار اشتغالزايي کنند؟ گلدوزي، اينستاگرام و باقي قضايا! اين خاصيت يک زن است که از هرچيز کوچکي با عشق و مهرباني اش پديده بزرگي مي‌سازد.حکايت ريمان(ريحانه و مامان) هم از اين دست حکايت‌هاست.به گزارش دانشجو،ابتدا ريحانه دختر بيست و چند ساله که حالا او هم در کنار مادرش مدير اين کارگاه است برايمان مي‌گويد: ايده ريمان از کجا به ذهن‌تان رسيد و چه شد که چيزي به عنوان ريمان به وجود آمد و شکل گرفت؟ ريمان: تقريباً دو سال و نيم پيش بود، زماني که من عروسي کردم، هر چيزي که در زمينه خياطي دوخت و دوز مي ديدم به مامان نشان مي دادم سريع برايم درست مي کرد و اطرافيان هم مي ديدند و مي گفتند براي ما هم درست کن. مامان قبل از برنامه جهيزيه من به صورت خانگي کار مي کرد نه به اين شکل گسترده ولي آنچه مي ‌ساخت را اطرافيان درخواست مي‌کردند و مي خريدند.قسمت جدي ماجرا از زماني بود که من‌‌ زمان جهيزيه در فضاي اينستاگرام تازه وارد شده بودم و مي ديدم چقدر اين کسب و کارها زياد است، به مامان گفتم چرا ما انجام ندهيم؟ ما هم مي توانيم و واقعاً هزينه اي هم ندارد، يک ويترين مجازي است، يک بسته اينترنتي مي خريد و از کارهايتان عکس مي گذاريد. اين شد که با يکي دو تا سرويس آشپزخانه آماده شروع کرديم. شايد نهايت هزينه اي که در ابتدا مادرم داشت 300، 400 هزار تومان بود.کار ما به اين ترتيب انجام مي‌شد که سرويس آشپزخانه ها را آماده مي کرديم و به محض اين که فروش مي رفت از پول همان سرويس مي رفتيم پارچه بعدي را مي خريديم، برايمان زياد جدي نبود که بخواهيم يک سرمايه خيلي زيادي بگذاريم و طاقه بخريم و شروع بکنيم و هم اين که مي ترسيديم ريسک کنيم که يهو يک سقوط خيلي بد داشته باشد و يک شکستي باشد برايمان. اولين چيزي هم که فروختيم و هميشه از آن ياد مي‌کنم؛ سه تا سرپوش مربا بود که به هزينه دو سال پيش‌مان 9 هزار تومان مي شد و چون ما ارسال رايگان يکي از مزيت‌هاي صفحه اينستاگرام‌مان بود، 15 تومان پيک‌مان شد و اصلاً سود نکرديم ولي آنقدر خوشحال بوديم از اين که اولين محصول‌مان را يک نفر غير از خودمان که در خانواده و جمع و آشنا هستند خريده، اين برايمان بهترين چيز بود با اين که ضرر کرده بوديم ولي برايمان مهم بود که محصول به خانه مشتري برود از خانه مشتري براي ما باز هم مشتري بياورد. چه شد که به کارگاه زدن رسيديد؟ ريمان: ما فقط هدف‌مان اين بود که به صورت يک کار خانگي باشد برايمان، ودر کنار خودمان ابتدا در اقوام‌مان کار را گسترش داديم. يعني از همان اول خاله من که کار بافتني را انجام مي داد کار قلاب را انجام مي داد و کار پتوهاي نوزادي را خاله ام انجام داد، که سفارشش هم الان خيلي زياد است، جوري که کاملاً تا بعد فروردين و ارديبهشت پر شده است، دختر دايي ام کارهاي نمدي را انجام مي دهد که بيشتر کارهاي سيسموني و دوخت و دوز کارهاي نمدي است.درابتدا خانواده برايمان مهم بود.همه فاميل جمع بوديم کساني که خودشان هم دوست داشتند در زيرمجموعه اي به اسم ريمان باشند.ريمان: از وقتي که کارگاه راه اندازي شد بالاي 70 -60 نفر آموزش رايگان داشتيم.طي اين مدت يکي دو نفر خودشان مستقل شدند.يعني خدا را شکر خودشان الان کارگاه توليدي دارند و فعاليت جور ديگري دارند ولي تعدادي هنوز يک مقدار وابسته هستند و ما هم هدفمان اين است که هميشه متصل به ما نباشند ممکن است ما هميشه نباشيم يک جوري باشد که بعد از ما نياز پيدا نکنند.

نظر شما