شناسهٔ خبر: 24651707 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه رسالت | لینک خبر

تفکر تکفيري چگونه به مرزهاي اروپا رسيد؟

صاحب‌خبر - محمد قادري قسمت دوم قرن ها گذشت و از کوچه پس کوچه هاي تاريخ کور سوي اميدي نمايان شد و بالاخره از گوشه اي از اين کره خاکي بنده اي از بندگان صالح خدا بيرق توحيد و عبوديت بر دوش گرفت و از پس صدها سال حاکميت ظلمت و تاريکي نداي آزادي و آزادگي از بند شيطان سر داد و با انقلابي بزرگ هيمنه حاکميت مستکبرين عالم را به چالش کشيد. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) مسير آزادي از مخلوق و بندگي خالق را به جهانيان نشان داد. اين حادثه تاريخي که از آن تعبير به انفجار نور شد، از همان ابتدا و در دفاع از مظلومين، مستکبرين و حکام خودکامه جهان را به مبارزه طلبيد و همين شد که دشمني ها دوباره سر برآورد تا هم ريشه اش را بخشکاند و هم مستضعفين عالم را از هم نوايي با آن بر حذر دارد. با گذشت سه دهه از اين حادثه بود که کم کم ملت‌هاي منطقه به حقانيت اين راه پي برده و با الگوگيري از آن، مسير مبارزه با دست نشانده هاي فاسد و جنايتکار شيطان بزرگ را در پيش گرفتند. انقلاب هاي عربي منطقه که گاه از آن به بيداري اسلامي و گاه به بهار عربي تعبير شد، همان اتفاق مبارکي بود که نظام سلطه و ايدئولوژي ليبرال دموکراسي از آن واهمه داشت، پس دست به کار شد تا با بهره گيري از تخم بدعت و فتنه اي که قرن ها پيش کاشته بود، تصويري دروغين از اسلام ناب به افکار عمومي دنيا نشان دهد و از اين رهگذر جلوي نفوذ و گسترش آن را بگيرد. اسلام بدعتي وهابي و قرائت انحرافي سلفي از نسخه رهايي بخش پيامبر خاتم، همان چيزي بود که دست پليد استعمار با پيش بيني چنين روزهايي، آن را چون ماري در آستين پرورانده بود تا در بزنگاهي اينچنين، آن را بر فرق اسلام ناب بکوبد و مستضعفين فکري عالم را از گرايش به آن بر حذر دارد، غافل از آنکه سالهاست چنين خوانشي از اسلام، لاجرم در قلب اروپا و آمريکا نيز رشد و نمو يافته که البته در بسياري از موارد با اجازه حکام اروپايي و با هدف ارائه الگويي بي خطر از اسلام بوده است. به‌هر حال؛ تاسيس، تجهيز و تسليح جريان هاي تکفيري اگرچه به اذعان هيلاري کلينتون با هدف تقابل با ماهيت انقلاب اسلامي ايران به عنوان قلب محور مقاومت و جلوگيري از سرنگوني دست نشانده هاي فاسد غرب انجام شد و منطقه استراتژيک جنوب غرب آسيا و شمال آفريقا را دچار جنگي خانمان سوز و ويرانگر کرد تا بتواند نقش موثري در ايجاد خاورميانه جديد ايفا کند، اما در نهايت به هدف خود نرسيد و دست آخر کشورهاي اروپايي را نيز درگير ويروس تروريسم تکفيري کرد. ويروسي که بسترش از سالها قبل در اروپا فراهم شده بود. شايد اروپا در ابتداي امر از اين نکته غافل بود که اجازه ترويج اسلام وهابي در قاره سبز، به عنوان مذهبي که سر ستيز با مکاتب مادي سرمايه داري ندارد گرچه ممکن است شهروندان اروپايي به ويژه قشر جوان تشنه معنويت را از گرايش به وجوه سياسي ـ اجتماعي اسلام ناب منع کند، اما در ازاي آن فرصت را در اختيار کساني قرار مي دهد که با رويکرد تکفيري هيچ تفاوتي ميان ديگر مذاهب اسلامي و مسيحيت قائل نيستند و اين آتش افروخته شده بالاخره روزي دامان آنها را نيز خواهد گرفت. امروز اما؛ از پس شکست توطئه جنگ نيابتي غرب عليه جريان مقاومت و گفتمان جهاني انقلاب اسلامي، ويروس تروريسم تکفيري سر از شهرهاي اروپايي بر آورده و هفته و ماهي نيست که آژيرهاي خطر پليس لندن و پاريس و برلين و بروکسل و... به خاطر يک اقدام تروريستي متاثر از جريانات تروريستي تکفيري به صدا در نيايد و آرام و قرار را از شهروندان اروپايي بربايد. اين همان توفاني است که اروپا با تکيه بر کدخداي خود يعني آمريکا و مولود خبيث استعمار يعني رژيم غاصب و جعلي صهيونيسم بذرش را کاشت و اکنون بايد آن را درو کند. خسراني که شهروندان اروپايي از اين رهگذر متحمل شده و چاره اي جز کنار آمدن با آن ندارد بيش از هر چيز نتيجه اعتماد بيجا و غلطي است که حکام اين کشورها به کاخ سفيد و تل آويو داشته اند. به بيان بهتر؛ امروز ويروس اسلام التقاطي و تروريسم تکفيري بيش از هر زمان ديگري پيکره اروپا را مبتلا کرده و اين همان خواب و رويايي است که آنان براي کشورهاي اسلامي ديده بودند. اين البته تازه ابتداي راه است و اروپا قطعا در آينده بحران هاي امنيتي بسياري را در پيش رو خواهد داشت، چه، بسياري از اتباع اروپايي حاضر در معرکه عراق و سوريه، با توان رزمي چند برابر، افکاري به شدت استحاله شده تر و تجربيات ميداني پخته تر، به زادگاه هاي خود برگشته و به مثابه انبارهاي باروتي خواهند بود که مترصد انفجار هستند. پايان سخن اينکه؛ شايد در يک نگاه ابتدايي و سطحي،ارتباط زنجيره هاي فکري و تاريخي ذکر شده در اين چارچوب نظري و تحليلي، منطقي به نظر نرسد، اما کمي تعمق در برخي لايه هاي زيرين حوادثي که يکي پس از ديگري جهان پيرامون ما را به چالش مي کشد، نشان مي دهد که سير تحولات سياسي و اجتماعي جامعه جهاني به سمت و سويي است که انسان امروزي بيش از هر زمان ديگري نيازمند پشتوانه و پناهي است تا با تکيه بر آن بتواند خلأهاي معنوي خود را پر کرده و آرامش روحي از دست رفته خويش را از آن رهگذر بازيابد، که اگر اين نياز به درستي برآورده نشود گريزي از نابودي نيست. اين دقيقا همان نقطه اي است که نسخه شفابخش اسلام ناب مي تواند پاسخگوي همه نيازهاي معنوي بشر امروزي باشد، نسخه اي که سردمداران زر و زور و تزوير از فراگير شدن آن در هراسند، غافل از آنکه خالق هستي در بياني تخلف ناپذير در قرآن کريم يک بار در آيه شريفه 105 سوره مبارکه انبياء: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» و يک بار در آيه شريفه 5 سوره مبارکه قصص: «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ» اينگونه وعده داده است که مستضعفين و بندگان صالح خدا وارثان زمين خواهند بود.

نظر شما