شناسهٔ خبر: 24651409 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

آشوب‌آفرینی فقرای شمال شهرنشین!

صاحب‌خبر -
علی قربان‌نژاد

شامگاه روز 14بهمن 1396 خبرهایی در فضای مجازی از درگیری و آشوب در خیابان گلستان هفتم پاسداران منتشر شد. در برخی خبرهای فضای مجازی که از کانال‌های مشخصی منتشر می‌شد دراویش فرقه گنابادی (نعمت‌اللهی) در اعتراض به دستگیری قطب این فرقه تجمع کرده و دست به آشوب زده بودند.
ساعاتی گذشت و معلوم شد که نه تنها دستگیری صورت نگرفته بلکه حتی قراری هم برای بازداشت کسی نبوده است. این درگیری تا فردای آن روز یعنی 15بهمن ادامه داشت. در این میان سایت‌های ضدانقلاب مانند بی‌بی سی فارسی با انتشار اخباری افراد این فرقه را تحریک می‌کردند که به محل آشوب بروند: «یکی از دراویش گنابادی که عصر همان روز یعنی، یکشنبه ۱۵ بهمن ماه، در محل درگیری بود، به بی‌بی‌سی فارسی گفت که از زمان حضور شب گذشته نیروهای امنیتی... به تدریج به جمعیت حامیان و مریدان او اضافه شده است»!
اعضای این فرقه در آن شب ضمن بستن خیابان با وسایل مختلف وضعیت رفت و آمد را در آن منطقه مختل کرده و حتی موتورسیکلت‌های برخی از مردم عادی را از آنها گرفته و آتش زدند که تصاویر آن در فضای مجازی و سایت‌ها و خبرگزاری‌ها منتشر شد.
پلیس آن روز در نهایت مدارا و مماشات با آشوبگران برخورد کرد. یعنی به واقع نه هیچ کس بازداشت شده بود و نه حتی قرار بود بازداشت شود که به بهانه آن آشوب‌ها رخ داد. سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی پایتخت در حاشیه دیدار رئیس‌پلیس مسکو از مرکز فرماندهی و کنترل پلیس تهران بزرگ در جمع خبرنگاران گفت: «رسانه‌های معاند این اخبار را دامن زده‌اند؛ اما باید بگویم نه پلیس نه دادستانی و نه هیچ دستگاه دیگری، هیچ برنامه‌ای برای برخورد با دراویش در تهران نداشته و ندارند. متأسفانه برخی رعایت نکردند؛ پلیس در این قضیه رأفت و رحمت داشت.» به این ترتیب این ماجرا پایان می‌یابد اما همچنان گلستان هفتم آبستن حوادث بود.
روز واپسین بهمن 96 باردیگر گلستان هفتم شاهد شورش و اغتشاشگری افرادی منسوب به فرقه دراویش گنابادی است. اما ماجرا از جایی دیگر آغاز شده است؛ کلانتری 106نامجو.
سردار رحیمی در شرح ماجرا می‌گوید: «...کلانتری مربوطه فرد متهم به سرقت را به همراه فرد دیگری که با وی دستگیر شده بود به مرجع قضایی معرفی کرده که در مسیر هم درگیری‌هایی ایجاد می‌شود و این افراد فرار می‌کنند ولی در خاتمه یکی از افرادی که اقدام به درگیری با پلیس کرده به نام «نعمت‌الله ریاحی» دستگیر می‌شود. پس از دستگیری این فرد، عده‌ای تحت عنوان انتساب وی به فرقه‌ای خاص، تجمع می‌کنند. این در حالی است که همکاران من در همان ابتدا بارها به این افراد عنوان می‌کنند که این شخص،‌ مرتکب جرم شده و مرجع قضایی نیز حکم وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی برای وی صادر کرده است و این فرد باید تا ادامه رسیدگی به جرمش در بازداشتگاه بماند.»
در آغاز ماجرا حدود 20 تا 30 نفر در مقابل کلانتری پاسداران تجمع می‌کنند و با لحنی طلبکارانه و گستاخانه به افسران کلانتری مزبور اولتیماتوم می‌دهند که تنها نیم ساعت زمان دارند تا فردی را که با نیروهای انتظامی درگیر شده بود تا سارقان خودرو را فراری دهد، آزاد کنند. آنها در ادامه حتی تهدید کردند که کلانتری را‌اشغال خواهند کرد.
در همین فاصله به تدریج به تعداد درویش‌های آشوبگر افزوده می‌شود. با گذشت زمان و تخریب تعدادی از خودروها و منازل مردم توسط اوباش، آشوبگران اقدام به آتش زدن چند خودرو در گلستان هفتم می‌کنند، به طوری که کوچه به طور کامل مسدود می‌شود.
نیروهای یگان امداد می‌آیند و ابتدای کوچه صف می‌کشند. آنها اقدام خاصی در جهت سرکوب آشوبگران انجام نداده‌اند. تمام تلاش فرماندهان یگان‌ها و کلانتری این است که آشوبگران را از ادامه تخریب و بر هم زدن امنیت باز دارند، اما آنها گوشی برای شنیدن این حرف‌ها ندارند.
یک خودروی پراید از روبرو می‌آید و با فاصله‌ای در برابر پرسنل ناجا می‌ایستد و چراغ‌های زنون را روشن می‌کند. در تاریکی هوا وجود یک چراغ پر نور در برابر آدمی دید او را کاملا کور می‌کند. دراویش گنابادی هم دقیقا همین را می‌خواهند. معلوم است که برای چنین اقداماتی از قبل فکر و نقشه کشیده و اسباب را مهیا کرده‌اند. ناگهان از کنار پراید اتوبوسی با سرعت به صف پرسنل ناجا می‌زند. خواسته بودند از کور کردن دید پرسنل ناجا استفاده کنند و با اصل غافلگیری بیشترین تلفات را به نیروهای انتظامی وارد سازند. یکی از دراویش به نام «محمد ثلاث» اتوبوس مرگ فرقه گنابادی را می‌رانده است. اقدام وحشیانه او منجر به شهادت دو پرسنل کادر یگان امداد و یک سرباز وظیفه می‌شود.
نیروهای انتظامی وارد خیابان هفتم می‌شوند تا آتشی را که دراویش گنابادی بر پا کرده‌اند خاموش کنند. آتشی بزرگ که امکان دارد حتی به خانه‌ها و ماشین‌های مردم سرایت کند. اما آشوبگران 2 کپسول بزرگ گاز خانگی را در میان آتش رها کرده و می‌گریزند. اگر منفجر شود خسارت‌های بسیار جانی و مالی در پی خواهد داشت. اما نیروهای بسیج کپسول‌ها را از آتش بیرون می‌آورند و آتش نشان‌ها آن را به سرعت سرد می‌کنند.
وقتی اوباش متوجه می‌شوند که نیروهای انتظامی با کمک نیروهای بسیج حاضر جلوی انفجار کپسول‌های گاز را گرفته‌اند، ناگهان یک خودروی سمند با سرعت 60-70 کیلومتر به سمت نیروهای امنیتی آمده و چند نفر را زیر می‌گیرد. تعدادی بر اثر برخورد خودروی سمند زخمی می‌شوند و «محمدحسین حدادیان» به شهادت می‌رسد. خودروی سمند به انتهای کوچه می‌رود و دور زده و دوباره به سوی نیروهای انتظامی و بسیج حرکت می‌کند و برای بار دوم از روی پیکر حدادیان که بر زمین افتاده  بود رد می‌شود.
نزدیک اذان صبح کنترل خیابان هفتم در اختیار نیروی ناجا است. نیروهای ناجا افرادی را که در آشوب و اغتشاش و به شهادت رساندن 4نفر از جوانان میهن دست داشتند بازداشت می‌کند. راننده اتوبوس مرگ که در بیمارستان بستری شده به خبرنگاری می‌گوید: در یک لحظه عصبانی شده و این تصمیم را گرفته است! جالب‌تر آنکه او می‌گوید اصلا تصور نمی‌کرده که کسی کشته شود!
آنچه در این مورد به وضوح دیده می‌شود سوءاستفاده عناصر این فرقه از مدارای نیروی انتظامی است. افراد این فرقه به سبب تشکیلات فرقه‌ای به خود این جسارت را می‌دهند که در برابر قانون برای خویش مصونیتی ویژه قایل شوند چنانکه درخواست غیرقانونی آنها برای آزاد کردن فردی که با حمله به ماشین پلیس اسباب متواری شدن دو سارق خودرو را فراهم کرد خود گویای این موضوع است.

نظر شما