شناسهٔ خبر: 24623465 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنو | لینک خبر

3 سال است کور شده ام / آن شب لعنتی همیشه تاریک ماند

صاحب‌خبر -
 یک دنیا غم و غصه در سینه دارم و کارم حسرت و اندوه است. گاهی آرام و بی صدا در دل ناله می کنم و به بلایی که سرم آمده می اندیشم.
 پسر۲۵ساله آهی کشید و با صدایی بغض گرفته افزود: صدای انفجار ترقه شاید هیجان داشته باشد، شاید دیدن ترس مردم هنگام انفجار مواد محترقه خنده دار به نظر برسد. اما اگر لحظه ای فکر کنیم که این کارها چه عواقب خطرناکی می تواند داشته باشد هیچ وقت خطر را به جان نمی خریم. این شادی های دروغین و قهقهه خنده در روز چهارشنبه سوری می تواند به یک عمر پشیمانی، حسرت و اندوه تبدیل شود. 
سه سال از آن روز لعنتی می گذرد. سه سال که دنیا برایم تیره و تار شده و دیگر نمی توانم زیبایی های دنیا، مردم و اطرافیان، آسمان، درخت ها و گل ها و بهار و تابستان و پاییز و زمستان را ببینم. در تمام این مدت لحظه به لحظه خاطرات گذشته را مرور می کنم و حسرت می خورم. روز چهار شنبه سوری با دوستانم قرار گذاشته بودم. در حال جابجایی مواد محترقه و آتش زا بودم و داشتم ترقه ها را داخل پلاستیک می چیدم که نمی دانم چرا ناگهان مواد محترقه منفجر شد. این آخرین تصویری بود که از دنیای زیبای خودم می دیدم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم چشمانم را بسته اند. روی تخت بیمارستان بودم. از پدرو مادرم سوال کردم ،با صدایی غمناک می گفتند تا چند روز باید چشم هایت بسته باشد. یک هفته بستری بودم. از بیمارستان که مرخص شدم تا مدتی چشم هایم را باند پیچی می کردند. تا این که مادرم با چشم هایی گریان حقیقت تلخی را برایم آشکار ساخت. من در حادثه Incident انفجار ترقه ها آسیب جدی دیده و به علت شدت انفجار هردوچشمم را تخلیه کرده اند. من پسر چوانی هستم که پدر و مادرم آرزوهای قشنگی برایش داشتند. حالا باید یک عمر در تاریکی مطلق و نابینایی زندگی کنم. باورتان نمی شود هرموقع اسم روز چهارشنبه سوری را می, شنوم قلبم به طپش می افتد و تمام بدنم از ترس می لرزد. من دعا می کنم هیچ کس سراغ این مواد خطرناک نرود و مثل من دچار حادثه غیر قابل جبران نشود.

ركنا

برچسب‌ها:

نظر شما