شناسهٔ خبر: 24523395 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

جایگاه اهل بیت (ع) در آثار سنایی غزنوی - بخش اول

بندگی کن آل یاسین را به جان تا روز حشر

در این نوشتار سعی شده است که جایگاه زیباترین جلوه ها و نورانی ترین تجلی های حقیقت اهل بیت(ع) در سروده های حکیم سنایی غزنوی بیان شود.

صاحب‌خبر -

 

چکیده

در قرآن کریم و در آیات متعدد نظیر آیه ی تطهیر، آیه ی ولایت و آیه ی تبلیغ به مسأله اهل بیت(ع) عنایت ویژه ای شده و از سوی دیگر، در سنت قطعی نظیر احادیث ثقلین، «یوم الدار»، منزلت و غدیر نیز بر اهمیت توجه و شناخت اهل بیت(ع) تأکید فراوان شده است. بر اساس مجموع این رویکردها است که علمای همه مذاهب اسلامی و به خصوص عرفای نازک اندیش و دقیق النظری مانند مولانا جلال الدین محمد بلخی، عطار نیشابوری، خواجه عبدالله انصاری، عبدالرحمن جامی و به خصوص حکیم سنایی غزنوی در این زمینه به نحو نیکویی سخن گفته و نکته های ژرف، مهم و آموزنده ای درباره ساحت های وجودی اهل بیت(ع) بیان داشته اند.

 از این رو، در این نوشتار سعی شده است که جایگاه زیباترین جلوه ها و نورانی ترین تجلی های حقیقت اهل بیت(ع) در سروده های حکیم سنایی غزنوی بیان شود و در کنار این هدف نیک، نیم نگاهی به زندگی نامه و شهر تاریخی غزنین(زادگاه حکیم سنایی) انداخته شود.

کلیدواژگان

اهل بیت(ع)؛ سنایی غزنوی؛ شیعه؛ امام علی(ع)؛ امام حسین(ع)؛ کربلا؛ امام رضا(ع)؛ خراسان؛ غزنه

مقدمه

در صحیفه الهی «آل عبا» به «اهل بیت(ع)» تعبیر گردیده است و در منابع معتبر روایی مورد وفاق شیعه و اهل سنت و بر پایه  احادیث تفسیرگر آیه 33 سوره احزاب، به رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امامان حسن(ع) و حسین(ع) تعریف شده و آنان در پاکی و قداست، بی همتا به شمار آمده اند (طباطبائی، 1417ق، ج 16، ص 462).

این روایات، بیشتر از هفتاد حدیث است که در منابع معتبر اسلامی و از طرق بسیارى از ام سلمه، عایشه، ابى سعید خدرى، سعد، وائله بن الاسقع، ابى الحمراء، ابن عباس، ثوبان (غلام آزاد شده ی رسول خدا)، عبدالله بن جعفر، امام على(ع) و امام حسن(ع) نقل شده است (رک: سیوطی، بی تا، ج5، ص198؛ حسکانی؛ 1411ق، ج 4، ص 18، حاکم نیشابوری؛ بی تا، ج 3، ص 146، خواجه عبدالله انصاری؛ بی تا، 8/46).

شیخ صدوق در کتاب «معانی الاخبار» از کتاب «یاقوتیّه» محمد بن عبد  الواحد نقل می کند که ابن اعرابی، ده معنا برای عترت ذکر کرده است؛ آن گاه، وی هر  یک از این معانی را بر خاندان پیغمبر اکرم(ص) تطبیق کرده است. معنای اول این است که عترت به قطعات بزرگ مُشک گفته می شود که در نافه آهو شکل می گیرد: «العتره قطاع المسک الکبار فی النافجه» (ابن بابویه، 1403ق، ص 91) آن گاه گفته است: «این از آن جهت است که از میان بنی هاشم و جمیع فرزندان ابوطالب، ائمه(ع) قطعه های مشک  هستند.»

آیت الله جوادی آملی نیز درباره این گفتار شیخ معتقد است: «ائمه به منزله قطعات بزرگ مُشک هستند که در نافه آهو تشکیل می شود. ولایت کلیّه الهیّه، به منزله همان نافه آهوست که محل تکوّن این مشک های خوشبو است. قرار گرفتن قطعات مشک در نافه آهو همانند قرار گرفتن چند تکه سنگ و کلوخ در داخل یک ظرف نیست که ارتباط و اتصالی با یکدیگر نداشته باشد، بلکه این قطعات به وسیله مویرگ هایی با یکدیگر ارتباط دارند، چنان که مجموع آن ها به وسیله همین مویرگ ها با نافه مرتبط اند و به سبب اتصال به نافه، تکّون و رشد پیدا می کنند. ائمه اطهار(ع) با رشته های ولایت با یکدیگر، با نبی اکرم(ص) و با ولایت کلیه الهیّه در ارتباط اند و با همین اتصال و ارتباط، تکوّن و تکامل پیدا می کنند و به آن مقامات می رسند» (جوادی آملی، ج1، 1389، ص 323).

اهل بیت(ع) مطابق آیه مبارکه «إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا» معصوم و مصون از هر گونه خطا و اشتباه  هستند (مغنیه، 1424ق، ج 6، ص 217؛ رازی، 1420ق، ج 25، ص 167) و بنا به حدیث متواتر و معروف «ثقلین» تا روز قیامت همراه با کتاب الله می باشند و افزون بر آن، ده ها آیه و صدها روایت در فضائل آن بزرگواران آمده است و علی رغم سال ها دشمنی بنی امیه و بنی عباس با آنان، فضایل آنها سراسر عالم را فراگرفته است.

بیشتر نویسندگان از مذاهب گوناگون اسلامی در این باره سخن های نغز و دل نشینی گفته  و با پیروی از رهبران مذاهب اربعه، دوستی و مودّت آن ها را فرض شمرده اند. اکثر اندیشمندان و فخر آورانی که در قله های علم، ادب و عرفان قرار دارند، به گونه ای، در آثار خویش از برتری ها، خصایل نیک و سجایای پسندیده آن بزرگواران سخن گفته  و محبت آنان را فرض دانسته اند. «حکیم غزنوی» نیز از دانشورانی است که به تبیین جایگاه اهل  بیت(ع) پرداخته و در «حدیقه الحقیقه» و «دیوان غزلیات» با توجه به آیات و روایات از مناقب آل عبا(ع) به خوبی سخن گفته است.

غزنه؛ زادگاه سنایی

غزنه یا غزنین، نقش بسیار مهمی در رشد و تعالی تمدن اسلامی داشته است. این شهر، عروس شهرهای آسیای وسطی نامیده می شد (محمد، بی تا، ص113) و عظمت و شکوهی داشت که از پادشاهان باج و از دریاها امواج می گرفت. به گزارش «ویل دورانت»، وقتی سلطان محمود از فتوحات برمی  گشت، نمایشگاهی از «گوهرها و دُرهای ناسفته، یاقوت هایی درخشنده چون اخگر یا چون شراب منجمد، و زمردهایی چون شاخه های نورسته ی مو و الماس هایی هر یک به وزن و اندازه ی انار، برپا می کرد و سفرای خارجی را به حیرت می انداخت (دورانت، 1366ش، ج 1، ص 526).

استانلی لین پول، در کتاب تاریخ طبقات سلاطین اسلام می گوید: «در عهد او (سلطان محمود)، غزنین حکم دارالعلم را داشت و جلالِ دربارِ او، جالبِ بزرگ ترین نمایندگان ادبیات آن دوره بود. شاید بتوان گفت که هیچ یک از پایتخت های آسیا تا آن تاریخ، مظهر چنان جلالی نبود. به علاوه این شهر، عمارات و مساجد و سدّ ها و ابنیه خیریه بسیار داشت.» (لین پول، 1369 ش، ص 60) در این شهر، صدها اثر فاخر چون تاریخ بیهقی و کشف المحجوب هجویری به نگارش آمد، این حقیقت از دید شاعران، نویسندگان و پژوهشگران مسلمان پنهان نمانده است و هر یک از منظری به آن نگریسته اند. علامه اقبال لاهوری در سفری به غزنه، بر مزار حکیم سنائی صبر و اختیار از دست داد و سوگمندانه سرود:

خیزد از دل ناله ها بی اختیار

آه! آن شهری که اینجا بود پار

آن دیار و کاخ و کو ویرانه ای است

آن شکوه و فال و فر افسانه ای است

آه غزنی! آن حریم علم و فن

مرغ زار شیر مردان کهن

دولت محمود را زیبا عروس

از حنابندان او دانای طوس

خفته در خاکش حکیم غزنوی

از نوای او دل مردان قوی

در فضای مرقد او سوختم

تا متاع ناله ای افروختم

(اقبال لاهوری، 1387ش، ص 178)

غزنه افزون بر جلوه های مادی، خاستگاه  اندیشوران بزرگی مانند هجویری، سنائی، عنصری، فرخی، اشرف الدین حسن غزنوی، احمد بن محمد (نویسنده کتاب اصول الدین) نیز بوده است؛ اما در این میان، «سنایی» جایگاه خاصی دارد. گزافه نیست اگر بگوییم که سنایی، نام غزنه را ابدی کرد و این شهر هم اکنون و در آینده به سنایی شناخته می شود. امروز نه از اقتدار و شکوه سلطان محمود خبری است و نه از گنج های مملو از جواهرات او، اما از «حدیقه الحقیقه» حکیم سنایی هر روز می توان گل  چید و از میوه های معرفتی آن چشید؛ چه این که خود وی گفته است:

از غزل های سنایی خاصه در شعر و مثل فخر

دارد خاک بلخ امروز بر بحر عدن

(سنایی، 1388ش، ص 309)

زندگی نامه

ابوالمجد، مجدود بن آدم سنایی در سال 573 ق در شهر تاریخی «غزنی» مرکز اقتدار غزنویان، دیده به جهان گشود. پس از آشنائی با علوم و فنون مختلف به دربار سلطان مسعود (492-598ق) و بهرام شاه بن مسعود (511-522ق) راه یافت و در اوصاف آن دو، اشعاری سرود و در نزد آنان تقرب یافت تا جایی  که بهرام شاه، بر  آن شد که خواهر خود را به ازدواج او در آورد، اما سنایی ناگهان، از شاه و دربار و جاه و جلال وی روی برتافت.

تذکره نویسان در علت تغییر حال او آورده اند: شخصی معروف به «لای خوار» در گلخنی نشسته بود و سنایی شعری ساخته بود که برای شاه در بیرون غزنین بخواند، از در گلخن می گذشت، لای خوار که لای شراب می خورد، گفت: ساقی قدحی پر کن به کوری محمودک سبکتکین (محمود سبکتکین در این داستان اشتباه است و باید مسعود یا ارسلان باشد.) تا بخورم و پس از تعریض و رد، محمود گفت: ساقی قدحی پر کن به کوری سنائیک شاعر.

ساقی گفت: سنایی مردی فاضل و لطیف طبع است.

گفت: اگر لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که وی را به کار آمدی، گزافی چند بر کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که وی را برای چه کار آفریده اند.

سنایی چون آن بشنید، حال وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار، از مستی غفلت هشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوک روی آورد (جامی، 1370ش، ص 595).

سنایی مدتی در شهرهای بزرگ آن زمان (هرات، بلخ، سرخس و نیشابور) ماند و سپس به قصد حج و دیدن عارفان بزرگ، از خراسان به مقصد مکه رهسپار گردید. در این سفر با علما و بزرگان دیدار کرد و آشنا شد و از هر خرمنی، خوشه ای برگرفت و بیشتر به سیر و سلوک پرداخت تا عارف و حکیم بلند آوازه ای گردید. زمانی که از این سفر معنوی برگشت، عزلت برگزید و به سلوک عملی و تفکر علمی پرداخت (سجادی، 1393ش، ص 114).

سنایی اولین شاعری است که مطالب بلند عرفانی و ذوقی را در شعر آورد و پس از او، شاعران عارفی نظیر عطار، نظامی، مولوی، حافظ، سعدی و جامی روش او را ادامه دادند. مولوی در این زمینه چنین می سراید:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم (مولوی، 1384ش، ص 508)

و یا:

ترک جوشی کرده ام من نیم خام

از حکیم غزنوی بشنو تمام (مولوی، 1382ش، ص 501)

برخی نیز معتقدند که الهام بخش و محرک اصلی مولانا در سرودن مثنوی، الهی نامه سنایی بوده است (فروزانفر، بی تا، ج 1، ص 107).

توجه و ارادت مولانا جلال الدین بلخی به سنایی به حدی است که در موارد متعدد در مثنوی، سخنان حکیمانه وی را محور گفتار خویش قرار داده و آن را شرح کرده است. هر دو شاعر به عمق و باطن قرآن کریم که انسان های ظاهربین از آن محروم اند توجه کرده و این مبحث را با تمثیل، به نحوی بسیار زیبا بیان نموده اند که مناسب است به آن اشاره گردد. سنایی در این زمینه، چنین می سراید:

عروس حضرت قرآن، نقاب آن گه براندازد

که دارالملک ایمان را مجرّد بیند از غوغا

عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز حرفى

که از خورشید جز گرمى نیابد چشم نابینا

(سنایی، 1388ش، ص 456)

مولانا نیز با توجه به این بیان گفته است:

خوش بیان کرد آن حکیم غزنوى

بهر محجوبان مثـال معنوى

که ز قرآن گر نبیند غیر قال

این عجب نبود ز اصحاب ضلال

کز شعاع آفتاب پر ز نور

کور جز گرمى نیابد در عبور

چون کتاب الله بیامد هم بر آن

این چنین طعنه زدند آن کافران

که اساطیر است و افسانه نژند

نیست تعمینى و تحقیقى بلند

کودکانه خرد فهمش مى کنند

نیست جز امر پسند و ناپسند

ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش

ذکر یعقوب و زلیخا و غمش

ذکر حمل مریم و نخل و مخاض

ذکر زکریا و یحیى و ریاض

ذکر موسى و شجر طور و عصا

خلع نعلین و خطابات و عصا

ذکر عیسى و عروجش بر سما

ذکر ذوالقرنین و خضر و ارمیا

ذکر فضل احمد و خلق عظیم

که قمر از معجزاتش شد دو نیم

ظاهر است و هر کسى پى مى برد

کو بیان که گم شود در وى خرد

گفت اگر آسان نماید این به تو

این چنین یک سوره گو اى سخت رو

جنّیان و انسیان و اهل کار

گو یکى آیت از این آسان بیار

(مولوی، 1382ش، ص 522)

درباره تاریخ وفات سنایی اختلاف است؛ برخی تاریخ وفات او را سال 525  ق و بعضی 535 ق ذکر کرده اند، ولی قول معتبر و قابل اعتنا سال 545  ه‍.ق است. (سجادی، 1368ش، ص 427)

اهل بیت(ع) از نگاه سنایی

گرچه علما، حکما و عرفای بزرگ مذاهب اسلامی در آثار منثور و منظوم، از اوصاف و ویژگی های اهل بیت(ع) فراوان یاد کرده اند، ولی اندکی از آنان، به عمق و گستره سنائی از آن بزرگواران سخن گفته اند، وی در مناسبت   های مختلف به شأن و منزلت اهل بیت(ع) پرداخته و گوشه های از فضایل آنها را برشمرده و به دیگران تذکر داده است. بی شک تبیین و پرداختن به تمام زوایای آنچه را که سنایی درباره اهل بیت(ع) به نظم درآورده، آن قدر گسترده است که می توان کتاب مستقلی درباره ی آن تدوین کرد که از توان این نوشتار بیرون است. از این رو، به ناچار از دریای معرفتی که سنایی ساخته است، قدحی برداشته و به تشنگان عرضه می داریم.

دو گوهر پُربها

از حدیث متواتر ثقلین (رک؛ ابن حنبل، بی تا، ج 4، ص 267؛ البخاری، 1422ق، ج 7، ص 123؛ متقی هندی، 1401ق، ج 1، ص 178) به دست می آید که پیامبر(ص) دو چیز مهم و گران بها در میان امت به جای گذاشت: کتاب خداوند که به هیچ روی، باطل در آن راه ندارد و دیگری اهل بیت(ع) است؛ آن دو، هیچ گاه از هم جدا نیستند و اگر مسلمانان به آن دو تمسک جویند، گمراه نخواهند شد. حکیم سنایی با توجه به این حدیث شریف در «حدیقه الحقیقه» پس از ذکر جریان صفین و شهادت عمار یاسر گفته است:

مصطفی گاه رفتن از دنیا

چون بسیجید منزل عقبی

جمله اصحاب مرو را گفتند

که چه بگذاشتی بر آشفتند

گفت بگذاشم کلام الله

عترتم را نیکو کنید نگاه

(سنایی، بی تا، ص 257)

این سخن حکیم سنایی اشاره به آیه مبارکه 23 شوری نیز دارد که خداوند خطاب به رسول الله(ص) فرمود:

«قُل لَّا أَسألُکم عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّه فىِ الْقُرْبى »

«من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)».

بر اساس این آموزه متعال، معلوم می شود که التزام به محبت اهل بیت(ع)، یک تکلیف واجب بر همه مسلمانان است. زمخشری که از علمای بزرگ اهل سنت است می گوید: وقتی این آیه «مودت» نازل شد، از رسول خدا(ص) سوال شد که مراد از اقاریب شما که محبت آن ها واجب گردیده، چه کسانی اند؟ حضرت فرمود: «علی و فاطمه و ابنهما» (زمخشری، 1407ق، ج4، ص 468) امام فخر رازی نیز در ذیل آیه مودّت، بعد از نقل این حدیث می گوید: گرچه در باره این که مراد از آل محمد(ص) چه کسانی اند، اختلاف نظر است، ولی طبق نقل های متواتر ثابت شده است که فاطمه، حسن و حسین بیشترین تعلق و وابستگی را به پیامبر(ص) داشته اند و حضرت نیز محبت خاصی به آنان داشته است و از این امر، معلوم می شود مراد از ذوی القربی در آیه مودت، این چهار نفر هستند (رازی، 1420ق، ج 27-28، ص 143).

زیباتر از همه، سخن امام شافعی، رئیس یکی از مذاهب بزرگ اهل سنت در شعر معروف اوست که با الهام از آموزه های وحیانی گفته است:

یا آل بیت رسول الله حبّکم

فرضُ من الله فی القرآن أنزله

کفاکم من عظیم الفخر أنکم

مَن لم یصل علیکم لاصلاه له

«ای آل بیت رسول الله، بر اساس حکم خداوند در قرآن کریم، محبت شما واجب است، و در عظمت و افتخار شما همین کفایت می کند که اگر کسی در تشهد نمازش بر شما صلوات نفرستد، نماز او ادا نشده است» (الحسینی الفیروزآبادی، 1369ش، ج2، ص 81).

سنایی محبت خود را نسبت امام علی(ع) و برائت خود را نسبت به مخالفان او چنین اظهار داشته است:

جانب هر که با علی نه نکوست

هر که گو باش، من ندارم دوست

هر که با علی است دین میدان

ورنه چون نقش پارگین میدان

(سنایی، بی تا ص 261)

(پارگین یعنی گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع شود. (فرهنگ فشرده سخن، ج1، ص 433))

وی هم چنین به خوبی، پیام حدیث ثقلین را دریافته و می گوید:

جز کتاب الله و عترت ز احمد مرسل نماند

یادگاری کان توان تا روز محشر داشتن

از گذشت مصطفای مجتبی جز مرتضی

عالم دین را نیارد کس معمر داشتن

از پی سلطان دین پس چون روا داری هم

جز علی و عترتش محراب و منبر داشتن

هشت بستان را کجا هرگز توانی یافتن

جز به حب حیدر و شبیر و شبر داشتن

گر همی مومن شماری خویشتن را بایدت

مهر زر جعفری بر دین جعفر داشتن

بندگی کن آل یاسین را به جان تا روز حشر

همچو بی دینان نباید روی اصفر داشتن

(سنایی، 1388ش، ص469)

امام علی(ع) فرمود: «هیچ کس با ما اهل بیت پیغمبر(ص) قابل قیاس نیست؛ زیرا در خانه ما قرآن نازل گشته است، و کیان رسالت و نبوت در خاندان ما است» (ابن بابویه، 1378ش، ج2، ص 19؛ ابونعیم، بی تا، ج 7، ص 201). با تأسی از این آموزه، حکیم سنایی، هیچ کس را هم پایه اهل بیت(ع) نمی داند:

سراسر جمله عالم پر ز شیرست

ولی شیری چو حیدر با سخا کو

سراسر جمله عالم پر شهیدست

شهیدی چون حسین کربلا کو

سراسر جمله عالم پر امامست

امامی چون علی موسی الرضا کو

(سنایی، 1388ش، ص 653)

فضایل اهل بیت(ع)

در آثار سنایی درباره فضائل اهل بیت(ع)، به خصوص امام علی(ع) نکته های زیبا و شنیدنی آمده است، وی با اشاره به حدیث «أنا مدینه العلم و علی بابها» (الطهمانی النیسابوری، 1411ق، ج3، ص 337) بهترین تعابیر مانند «عَلمدار»، «عِلم دار» پیامبر(ص) را به کار برده است:

آن ز فضل آفت سرای فضول

آن عَلمدار و عِلم دار رسول

آن سرافیل سر فراز از علم

ملک الموت دیو آز از حلم

(سنایی، بی تا، ص 245)

آل یاسین شرف بدو دیده

ایزد او را به علم بگزیدند

سرّ قرآن بخواند بود بدل

علم دو جهان او را حاصل

(همان، ص 247)

«علمدار» بودن امام علی(ع) اشاره به جنگ خیبر است. پیامبر(ص) یک روز پیش از فرستادن امام علی(ع) به جنگ خیبر فرمود: «فردا این پرچم را به دستی کسی خواهم داد که خداوند این دژ را به دست او می گشاید؛ کسی که خدا و رسول خدا(ص) را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند (ابن عبدالبر، 1328 ق، ج3، ص 308).

عِلم دار بودن، اشاره به حدیث معروف «انا مدینه العلم و علی بابها» است و «نائب مصطفی» بودن هم اشاره به حدیث شریف متواتر «غدیر» است (متقی هندی، 1401ق، ج11، ص602).

سنایی نیز در جایی دیگر در همین باره گفته است:

خوانده در دین و ملک مختارش

هم درِ علم و هم علمدارش

شرف شرع و قاضی دین او

صدف دُرّ آل یاسین او

ذوالفقار علی(ع)

در جنگ احد، امام علی(ع) با شجاعت و رشادت، در کنار پیامبر(ص) شمشیر می زد و از وجود مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) حراست می کرد. «جبرئیل» به رسول خدا(ص) گفت: راستی که علی یاری می کند؛ فرشتگان از یاری این جوان به شگفت آمده اند. پیامبر(ص) فرمود: چرا چنین نباشد؛ او از من است و من از او هستم. جبرئیل گفت: من هم از شما هستم؛ آن روز صدایی از آسمان شنیده شد که مکرر می گفت: «لاسیف الا ذوالفقار، لافتی الا علی» ولی گوینده دیده نمی شد؛ از پیامبر پرسیدند که گوینده کیست؟ فرمود: جبرئیل (ابن ابی الحدید، 1378ق، ج14ص 243)

سنایی در این زمینه، چنین سروده است:

مصطفى چشم روشن از رویش

شاد زهرا، چو گشت وى شویش

نامش از نام یار مشتق بود

هر کجا رفت همرهش حق بود

آمد از سدره، جبرئیل امین

لافتى کرده مر او را تلقین

ذوالفقارى که از بهشت، خدای

بفرستاده بود، شرک زدای

آوریدش بـه نزد پیغمبر

گفت: «کاین هست بابت حیدر»

(سنایی، بی تا، باب ثالث ستایش امیرالمومنین)

اهل بیت(ع) و وصایت پیامبر(ص)

یکی از مباحث بنیادین اعتقادی درباره اهل بیت(ع) موضوع وصایت آنهاست. در این باره روایات بسیاری در منابع شیعه و سنی نقل شده است. به عنوان مثال، رسول خدا(ص) فرمود: «لکل نبیّ وصیّ و وارث و أن علیاً وصیّی و وارثی: برای هر پیامبری وصی و وارثی است، وصی و وارث من علی است.» (مناقب آل ابی طالب، ج2، ص 35) امام علی(ع) نیز در نهج البلاغه در این باره فرموده است: «و لهم خصائص حقّ الولایه و فیهم الوصیّه و الوارثه» (ر.ک: ابن ابی الحدید، 1378ق، ج1، ص 139-140).

حکیم سنایی در موضوع وصایت، به نکته دقیقی اشاره نموده است:

مر نبى را وصى و هم داماد

جان پیغمبر از جمالش شاد

نایب مصطفى به روز غدیر

کرده در شرع مر او را به امیر

سرّ قرآن بخوانده بود به دل

علم دو جهان او را شده حاصل

(سنایی، بی تا، ص 250)

ولایت اهل بیت(ع)

ولیّ از اسماء خداوند است، قرآن کریم فرموده است: «فا الله هو الولیّ: تنها ولی، خداوند است» (شوری، 9) و در جای دیگر به نقل از حضرت یوسف(ع) آمده است: «انت ولی فی الدنیا و الآخره : تنها تو در دنیا و آخرت مولای منی» (یوسف، 101) پس ولی حقیقی، خداوند است و ولایت بالذات و بالاصاله از آن او می باشد.

در اندیشه حکیم سنایی، با اشاره به آیات قرآن کریم و روایات رسول الله(ص)، درباره امامت و ولایت اهل بیت(ع) نکته های زیبا و شنیدنی آمده است، از جمله گفته است:

نامش از نام یار مشتق بود

هر کجا رفت همرهش حق بود (سنایی، بی تا ص245)

قابل راز حق رزانت او

مهبط وحی حق امانت او (همان، ص 248)

رازدار خدای، پیغمبر

رازدار پیمبرش حیدر (همان، ص 289)

تا بنگشاد علم حیدر در

ندهد سنت پیامبر بر (همان، ص 252)

آنچه در کلام سنایی در باب ولایت و امامت آمده است، در واقع، بازتاب عرفانی آموزه های وحیانی است. در آیه ی ولایت به صراحت آمده است: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُون: سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند» (مائده، 55)

مراجع

فهرست منابع و مآخذ

ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، 1378ق.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1385ق.
ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیه السلام ،  تهران، نشر جهان ، 1378ش.
 ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، قم ، دفتر انتشارات اسلامى ، 1403ق .
ابن حنبل، أبوعبدالله أحمد بن محمد، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی تا.
أبونعیم، احمد بن عبدالله الاصبهانى ، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، دار ام القراء للطباعه و النشر، بی تا.
اقبال لاهوری، محمد، دیوان اقبال لاهوری، تهران، زوار، 1387ش.
البخاری الجعفی، أبوعبدالله محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الأولى، 1422ق.
جامی، نورالدین عبدالرحمن، نفحات  الانس من حضرات القدس، به کوشش محمود عابدی، تهران، اطلاعات، 1370ش.
جوادی آملی، عبدالله، أدب فنای مقربان، قم، اسراء، 1389ش.
حسکانى، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1411 ق.
الحسینی فیروز آبادی، مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، انتشارات توس، 1369ش.
دورانت، ویل، مشرق زمین یا گهواره تمدن، تهران، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1366ش.
الرازی، فخرالدین أبوعبدالله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی الرازی، فاتیح الغیب التفسیر الکبیر، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1420 ق.
رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، تهران، امیر کبیر، 1371 ش.
زمخشری، أبوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.
سجادی، سیدضیاءالدین، مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، سمت، 1393ش.
_____________، مبانی عرفان و احوال عارفان، تهران، دانشگاه تهران، 1368ش.
سنایی غزنوی، ابوالمجد بن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، با تصحیح مدرس رضوی، دانشگاه تهران، بی تا.
__________________، دیوان اشعار، به اتمام مدرس رضوی، انتشارات سنائی، 1388ش.
السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، بی تا.
طباطبایى، سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1417 ق
الطبرانی، أبوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی، المعجم الأوسط، بی نا، بی تا.
الطهمانی النیسابوری، أبوعبدالله الحاکم محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدویه بن نُعیم بن الحکم الضبی، المستدرک على الصحیحین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان عطار نیشابوری، تهران، نشر علم، بی تا.
فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه فردوسی، تهران، هرمس، 1382ش.
فروزانفر، بدیع الزمان، تحقیق در احوال و آثار مولانا، تهران، زوار، بی تا.
لین پول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، عباس اقبال آشتیانی، تهران، دنیای کتاب، 1389ش.
متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسه الرساله، 1401ق.
المحقق، طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، قاهره، دارالحرمین، بی تا.
محمد، میر غلام، افغانستان در مسیر تاریخ، بی جا، بی نا، بی تا.
مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1424 ق.
مولوی، جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تهران، هرمس، 1382ش.
__________________، کلیات دیوان شمس تبریزی، تهران، شقایق، 1384ش.
نوائی، علی شیر، دیوان اشعار، به کوشش رکن الدین همایون، تهران، کتابفروشی ابن سینا، بی تا.

نیشابوری، ابوالحسین مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالحیل، بی تا.

نویسنده:

رحمت  الله ضیائی اُرزگانی: محقق و پژوهشگر

فصلنامه حبل المتین شماره 16

ادامه دارد...

نظر شما