شناسهٔ خبر: 24390734 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جام‌جم | لینک خبر

دکتر مجید صفاتاج،کارشناس ارشد مسائل فلسطین در گفت‌و‌گو با جام‌جم عنوان کرد:

دولت خودگردان در پایان راه

تصمیم رئیس‌جمهور آمریکا برای انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس و به رسمیت شناختن این شهر مقدس مسلمانان به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، بازی صلح و مذاکرات میان فلسطینیان و اسرائیل را کاملا برهم زد. انگار کسی زده باشد زیر ترازویی که یک کفه‌اش همیشه به نفع صهیونیست‌ها سنگین بود و ترازو را به انبار تاریخ انداخته باشد. اما به نظر می‌رسد محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین همچنان چشم امید دارد ترازو را از انبار دربیاورند تا شاید روزی کفه صهیونیست‌ها سبک‌تر شود و چیزی به فلسطینی‌ها برسد. عباس که بتازگی به سازمان ملل رفته بود، در سخنرانی خود در جلسه شورای امنیت برای از سرگیری فوری مذاکرات با طرف اسرائیلی بدون عقب‌نشینی در مورد قدس شرقی یا هر قطعنامه بین‌المللی دیگر اعلام آمادگی کرد. با دکتر مجید صفاتاج، کارشناس ارشد مسائل فلسطین درباره وضعیت تشکیلات خودگردان فلسطین پس از اعلام تصمیم ترامپ و راه‌های پیش روی این تشکیلات برای خروج از بحران‌هایش گفت‌وگو کرده‌ایم.

صاحب‌خبر -

به نظر میرسد پس از اعلام انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس، دولت خودگردان فلسطین بیش از گذشته تحت فشار قرار گرفته است. اگر مسئولان این دولت نتوانند در برابر انتقال سفارت و به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی مقاومت کنند، دولت خودگردان چه آیندهای خواهند داشت؟

نهاد خودگردان فلسطین یا به تعبیر محمود عباس دولت خودگردان فلسطین نهادی است که تأسیس آن پس از کنفرانس اسلو و مذاکرات فلسطینیان و رژیم صهیونیستی در سال 1991 کلید زده شد. پس از این توافق، نهاد مذکور در مناطق فلسطینی شامل بخشهایی از کرانه باختری رود اردن و نوار غزه تشکیل شد.

اما بتدریج رژیم اشغالگر قدس
نه تنها به توافقاتش عمل نکرد بلکه بر اثر نقطه ضعف نهاد خودگردان فلسطین برخلاف تعهداتش به توسعه شهرکهای یهودینشین دست زد.

آیا توسعه شهرکسازی توسط رژیم صهیونیستی تنها به ضعف دولت خودگردان برمیگردد یا بیاعتنایی کشورهای عربی نیز در آن نقش داشت؟

رژیم صهیونیستی هم از نقطه ضعف دولت خودگردان و هم از وضعیت موجود جهان اسلام استفاده کرد. هر زمان که جریانی در جهان عرب شکل گرفته، مانند بحران سوریه یا عراق، این رژیم به توسعه شهرکهای یهودی اقدام کرده و دولت خودگردان عملا در برابر این اقدامات دستبسته و مستأصل بوده است. البته وضعیت به همین جا ختم نشد. امید عباس به آمریکاییها و صهیونیستها برای این که در سایه مذاکرات بتواند بخشهایی از کرانه باختری و نوار غزه را منطقه خودمختار اعلام کند و موقعیت نهاد یا دولت خودگردان فلسطین را تحکیم بخشد، با اقدام دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا مبنی بر انتقال سفارت کشورش به قدس، به یاس تبدیل شد. در واقع، اقدام ترامپ مهر بطلانی بود بر موجودیت نهاد خودگردان فلسطین که به توصیه خود آمریکاییها برای جلوگیری از انتفاضه مردم فلسطین شکل گرفته بود.

پس چرا آمریکاییها در حفظ آن نمیکوشند؟ آیا آنها و صهیونیستها از شکلگیری انتفاضه دیگری در سرزمینهای اشغالی نگران نیستند؟

آمریکاییها وقتی احساس کردند این نهاد کارایی خود را از دست داده و تاریخ مصرفش تمام شده است قدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناختند و با تصمیمی که گرفتند عملا دولت خودگردان فلسطین به یک آلت دست تبدیل شده است.

آیا در زمان یاسر عرفات نیز دولت خودگردان دچار چنین ضعفی بود؟

در آن دوره، یکی از خطوط قرمزی که عرفات داشت و هیچگاه زیر بار آن نرفت، همین بحث انتقال سفارت آمریکا به قدس بود. در واقع، قدس شرقی یکی از خطوط قرمز عرفات بود و شاید به همین علت مورد غضب صهیونیستها قرار گرفت و به شکل بیولوژیک ترور شد. عرفات در چارچوب توافق اسلو و دیگر توافقات، قدس را خط قرمز خود مینامید، ولی پس از آن که اسرائیلیها او را نیز از سر راه خود برداشتند، با اقداماتشان و همراهی آمریکاییها، محمود عباس عملا به رئیس پلیس رژیم صهیونیستی در مناطق فلسطینی تبدیل شد. البته صهیونیستها به این هم بسنده نکردند و از عباس خواستند حماس را خلع سلاح کند که به درگیریهای غزه و دستگیری نیروهای مقاومت در کرانه باختری منجر شد.

به نظر شما محمود عباس چه راهی برای حل این بحران دارد؟ آیا او تسلیم خواست صهیونیستها وآمریکاییها میشود؟

تسلیمپذیری محمود عباس سبب شد تا ترامپ انتقال سفارت آمریکا به قدس را امضا کند و خواستار تسریع روند آن شود. فشار آمریکاییها صدای عباس را در آورد و اعلام کرد با این شرایط آمریکا نمیتواند دیگر به عنوان یک طرف ثالث در مذاکرات حضور داشته باشد. با وجود این، او تحت فشار سعودیها و آمریکاییها قرار گرفته تا این تصمیم را بپذیرد و روستای ابودیس در حومه قدس را بهعنوان پایتخت دولت خودگردان انتخاب کند. اگر او به این شرایط تن دهد، شاهد پوست‌‌اندازی جدیدی در حوزه مقاومت در فلسطین خواهیم بود. همانطور که سازمان آزادیبخش فلسطین پس از شکلگیری گروههای مقاومت همچون یک پوستاندازی جدید در مبارزات مردم فلسطین سر برآورد و پس از چند دهه که سازمان آزادیبخش دیگر کارایی سابق را نداشت، جریان مقاومت اسلامی شکل گرفت. اگر دولت خودگردان با تصمیم آمریکا موافقت کند شاهد پایان کار این نهاد خواهیم بود.

راه دیگری پیش روی دولت خودگردان خواهد بود؟

راه دیگر را گروههای مقاومت و شخصیتهای ملی فلسطینی پیشنهاد کردهاند. البته محمود عباس مردد است و هم تحت فشار قرار دارد که این پیشنهاد را نپذیرد. او از این جهت مردد است و به این نتیجه رسیده که مذاکرات صورتگرفته عملا بیفایده بوده و اگر بخواهد از این مسیر برگردد، تحت فشار سعودیها و آمریکاییها و صهیونیستها خواهد بود. اگر هم بخواهد در این مسیر بماند تحت فشار مردم خود قرار خواهد گرفت. بنابراین عباس در یک بنبست قرار گرفته است.

یعنی راهی برای خروج از این بنبست ندارد؟

با توجه به سن و سال محمود عباس، نیاز است پوستاندازی جدیدی در گروههای مقاومت فلسطینی صورت گیرد. بهترین راه این است که او استعفا کند و اجازه دهد در سازمان آزادیبخش فلسطین به صورت مردمی و به دور از فشارهای خارجی ریاست سازمان انتخاب شود و ضمن بازگشت به منشور اولیه سازمان، در آن گروههای دیگر هم مشارکت کنند. با این اقدام عباس از خود سلب مسئولیت میکند و گروههای دیگر به جای او تصمیم خواهند گرفت.

با این پوستاندازی چه تغییری در شرایط ایجاد میشود؟

در این پوستاندازی باید هم جریانهای اسلامگرا و هم گروههای ملی مقاومت مانند جبهه خلق برای آزادی فلسطین و ... و حتی بخشهایی از جنبش فتح که اعتقاد به مبارزه مسلحانه دارند، دوباره احیا شوند و در قالب و شکل و شمایل یک جریان نوپای دیگری برای آزادی سرزمینیهای اشغالی فلسطین و بازگرداندن حقوق حقه ملت فلسطین اعلام موجودیت کنند.

واکنش جهان اسلام، بویژه دنیای عرب دربرابر تصمیم ترامپ آنچنان نبود که او از تصمیمش صرف نظر کند. آیا این واکنشها مردم فلسطین را مأیوس نساخته است؟

به هر حال، این واکنشها بر ملت فلسطین تأثیر دارد. وقتی از جهان عرب نام برده میشود، متأسفانه مراد بخش دولتی کشورهای عرب است. هر چند در این کشورها هم در ابتدا شاهد واکنشهای مردمی شدید بودیم ولی بتدریج تحت فشار دولتهای آنها اعتراضات کمرنگ شد. باید توجه داشت مسأله فلسطین یک اجماع جهانی یا حداقل یک اجماع منطقهای را میطلبد. متأسفانه به دلیل اعمال فشار دولتهایی مانند مصر، عربستان سعودی، امارات و دیگر رژیمهای وابسته عرب، شاهد واکنش نبودیم. اما در دیگر کشورهای اسلامی مانند اندونزی، مالزی، پاکستان و... تظاهرات و راهپیمایی و اعتراض به انتقال سفارت آمریکا شکل گرفت.

مردم فلسطین بویژه جریانهای مقاومت این موضوع را درک کردهاند. وقتی دیدگاههای رهبران جدید جنبش حماس و پیامهایشان را در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران و از آن طرف رژیم آلسعود بررسی میکنیم، متوجه میشویم آنها از رهبران عرب مأیوس هستند اما در حوزه مردمی این ظرفیت وجود دارد که به نوع عملکرد گروههای مقاومت فلسطینی برمیگردد. طبیعتا اگر مقاومت فلسطین همچنان پایدار، مصمم، منسجم و یکپارچه باقی بماند و در تمامی سطوح نظامی و غیرنظامی به صورت نبرد نامتقارن و... مقابل رژیم صهیونیستی مقابله کند و سبب شود که رژیم صهیونیستی خوی ددمنشی خود را مجددا به منحصه ظهور برساند، قطعا افکار عمومی جهان عرب با مقاومت فلسطین خواهد بود.

در واقع، شرایط بهگونهای است که فلسطینیها باید برای رسیدن به هدف اصلیشان یعنی آزادسازی قدس فداکاری و ایثار بیشتری داشته باشند.

نظر شما