ایران آنلاین / گروه اندیشه:
اکنون ما در کشورمان در زمانی بحرانی زندگی میکنیم و در زمینههای محیطزیست، نظام اجتماعی، اقتصادی و حقوقی و... کم و بیش دچار بحرانهایی هستیم. اما یکی از بحرانهای جدی ما درک از «زمان» و «تاریخ» است. حافظه تاریخی به نسلهای جدید خوب منتقل نمیشود و برای برخی اقشار، «گذشته» یک نوستالژی است. نوستالژی نوعی «آگاهی به زمان» است که از «حافظه لذتبخش» برخوردار است. بنابراین نگاه به گذشته و تاریخ بحث مهمی است. بویژه برای حوزه عمومی مردم بسیار اهمیت دارد.
هایدگر فیلسوفی است که با «زبان» بازی میکند و کلمات را اتیمولوژیک، ریشهشناسی و واکاوی مینماید و این از ویژگیهای فلسفه او است. هایدگر اصولاً فلسفه را «مراقبت از زبان» و کار زبانی میشمارد.
نوآوری هایدگر در این است که درک سنتی، شایع و عامیانه از «زمان» را دگرگون میکند و نشان میدهد که منشاء زمان در گذشته نیست. به تعبیر آگوستین، در درک رایج، «زمان» مجموعهای از اکنونهایی است که جایگزین هم میشوند. به قول آگوستین گذشته تمام شده است و دیگر وجود ندارد، آینده هم که هنوز نیامده است، پس زمانهایی که داریم، زمان حال و اکنون است و این اکنون هم، شامل گذشتهای است که دیگر نیست و هم آیندهای که هنوز نیامده است.
از همینجا نقد هایدگر شروع میشود و میخواهد نشان دهد که برخلاف این تاریخ متافیزیکی که اکنون هست، منشاء زمان در «آینده» است. یعنی ما باید اصولاً تصویر کلی زمان را برعکس کنیم و فکر کنیم که آن چیزی که زمان را به سوی خود میکشاند، نه از گذشتهای است که تمام میشود و به حال میرسیم و حالی که دارد تمام میشود و ما به سوی آینده میرویم؛ بلکه منبع و منشاء اصلی و خاستگاه زمان «آینده» است که گذشته را به سوی خود میکشد. و از برخورد این دو، آنچیزی که رها میشود، «اکنون» است. بنابراین اکنون، چیزی نیست به جز آینده گذشتهای که به دست ما داده میشود.
انسان یک «هستن معطوف به مرگ» است. این انسان را هایدگر در کلمهای به نام Sorge، یا Care در انگلیسی یا «پروا» یا «هموغم» یا «دلمشغولی» تعریف میکند. یعنی انسان از صبح که بلند میشود تا شب دلمشغول «بیرون از خودش» است. انسان اگزیستانسش اینگونه است که اصولاً در بیرون از خود وجود دارد. هایدگر اگزیستانس را جدا مینویسد Ex+istanz، یعنی قرار داشتن در بیرون از خود.
هایدگر معتقد است که در بحث زمان، ما سه بخش داریم؛ یکی «گذشته» که میتوانیم با آن دو نوع برخورد داشته باشیم؛ یکی اصیل یا «خودین»، دیگری غیراصیل یا «غیرخودین». غیر خودین این است که گذشته را یدک بکشیم یا فراموشش کنیم. اصلاً به آن نپردازیم و یا بیتفاوت به آن باشیم.
«نوستالژی» حالتی روانی است که ما گذشته را در خدمت امروز نمیگیریم، بلکه غبطه میخوریم که زمان گذشته همیشه نسبت به حال بهتر بوده و تمدنهایی که داشتیم گذشته طلایی بوده است.
در هندیها این نگاه به زمان هست که ما در دوره «کارل یوگا» هستیم به این معنا که چرخه زمان دارد بر پایه غلطی میچرخد و دوره سیاهی است. این نوع نگاه به گذشته، به قول نیچه، هر سه بخش را دارد؛ هم عنصری از حقیقت و هم عنصری از باطل و قابل نفی. حقیقتی که در بحث عتیقهجاتی هست این است که به هر حال «گذشته» موضوع کار است و ما برای فهم امروز باید گذشته را بخوانیم و برای سیر به سوی فردا، باید از گذشته آغاز کنیم.
نظر شما