شناسهٔ خبر: 24266791 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جهان نیوز | لینک خبر

حجت الاسلام حمید رسایی طی یادداشتی تصریح کرد:

نامه احمدی‎نژاد شبیه نامه‎های میرحسین و خطبه‎های کسی است که در استخر فرح غرق شد

اگر بدنه انقلابی حساب خودش را جدا نکند، مجبور به پرداخت هزینه‎های بعدی خواهد شد

صاحب‌خبر -
به گزارش جهان نيوز؛ به دنبال نامه محمود احمدی‎نژاد خطاب به رهبرانقلاب که در آن درخواست‎هایی نظیر عزل رئیس قوه قضائیه و برگزاری انتخابات زودهنگام مطرح شده بود، حمید رسایی طی یادداشتی تفصیلی به تحلیل این نامه و وضعیت احمدی‎نژاد پرداخت. او این نامه را مشابه نامه‎های میرحسین موسوی در ایام فتنه و نیز خطبه‎های هاشمی ارزیابی کرد و هدف احمدی‎نژاد را از این اقدام بنا بر تصور خودش به دست گرفتن رهبری معترضان دولت و قوه قضائیه دانست. 
 
متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
 
*شباهت ها و تفاوت های احمدی نژاد و جریان فتنه
بالاخره بعد از مدتها کش و قوس و آسمان به ریسمان بافتن، محمود احمدی نژاد آنچه در دل داشت را بیرون ریخت و با زبان بی زبانی در نامه ای خطاب به رهبر انقلاب که بیشتر شبیه به بیانیه های میر حسین موسوی است، اعلام کرد اگر می خواهید مشکلات کشور حل شود، راه حل آن به هم ریختن مملکت و تغییرات اساسی در سه قوه، نهادها و ارگان های کشور، دفتر رهبری، سیاست‎های اقتصادی، فرهنگی و تغییر قانون اساسی و در یک کلام، سپردن همه امور به "من" است.
 
*شباهت مطالبات احمدی نژاد و فتنه گران
خط نامه احمدی نژاد به رهبر انقلاب، القای این نکته است که کشور در بن بست قرار دارد و تنها راه حل برون رفت از این بن بست، انجام اقدامات چهارگانه زیر است: 
 
۱. حذف شورای نگهبان و نظارت این نهاد،
۲. برگزاری انتخابات مجدد ریاست جمهوری و مجلس،
۳. تغییر رییس قوه قضاییه و ابطال احکام قضایی،
۴. آزادی کسانی که به دلایل جرایم سیاسی در بازداشت هستند.
 
نامه احمدی نژاد را باید بیانیه جدید سران فتنه سال ۸۸ دانست. مرور بیانیه های میرحسین موسوی و دیگر سران فتنه و کودتای سال ۸۸ از جمله مرور خطبه های نماز جمعه فردی که در استخر فرح غرق شد، حکایت از همین خط می کند. آنها هم روزی همین نگاه را داشتند که کشور در بن بست است و تنها راه حل ابطال انتخابات، حذف نظارت شورای نگهبان، برگزاری مجدد انتخابات و آزادی دوستان سیاسی شان از زندان است. خطی که این روزها با ادبیات کادو پیچی شده ای از زبان حسن روحانی با عنوان «رفراندوم» مطرح شد!
 
این شباهت رفتاری احمدی نژاد و فتنه گران نشان می دهد که هر دوی آنها از گذشته خود پشیمان و رویگردان هستند بنابر این تنها راه حضور مجدد خود در قدرت را در یک گزینه جستجو می کنند؛ به هم زدن ساختار نظامی که انقلاب در آن قرار دارد. هر دو دسته خود را اصل انقلاب می داند، هیچ یک خود را ضدانقلاب نمی داند اما جالب اینجاست که هر دو، نقطه امید دشمنان انقلاب شده اند و دقیقاً اینجا همان نقطه ای است که تفاوت نگاه رهبر انقلاب با این جریانات را نشان می دهد!  
 
*تفاوت احمدی نژاد و جریان فتنه
هم احمدی نژاد و هم فتنه گران، قائل به تفکیک "جمهوری اسلامی" به عنوان ظرف از "انقلاب اسلامی" به عنوان مظروف هستند با این تفاوت که یکی معتقد به انقضای تاریخ مصرف "ظرف" است و دیگری از انقضای تاریخ مصرف "مظروف" سخن می گوید؛ فتنه گران از پایان دوره شعارهای انقلاب سخن می گویند و معتقدند با این شعارها دیگر نمی توان کشور را اداره کرد، باید واقعیت ها را درک کرد، سیاست خارجی را تغییر داد و از اصول و ارزشهایی که به زعم آنها مانع پیشرفت کشورند، دست کشید. احمدی نژاد هم معتقد است که ساختار این نظام دیگر پاسخگو نیست، باید سه قوه را بهم ریخت، نهادها و ارگان ها را تغییر داد و بنیان جدیدی بنا کرد.
 
البته به نظر می رسد هر دو جریانِ به ظاهر رو در روی هم که مانند دو لبه متضاد قیچی در تقابل با یکدیگرند و با انگشتان یک دست تحریک می شوند و حرکت می کنند تا به هم برسند، یک مانع قوی به نام ولایت فقیه در برابر خود دارند. امام خامنه ای در دیدار اخیر مردم تبریز با ایشان، به ادعای کسانی که به دنبال القای وجود بن بست در کشور هستند و از انقضای تاریخ مصرف ظرف و مظروف سخن می گویند، اینگونه پاسخ دادند: 
 
«نظام اداره‌ کشور محترم است، قانون اساسی محترم است، باید همه‌ اصول قانون اساسی رعایت بشود؛ انقلاب در این قالب ریخته شده است، [لذا] این قالب بایستی محترم نگه داشته شود؛ این لازم است. این هم که ما خیال کنیم انقلاب بدون نظام معنی می دهد، یک خطای دیگری است که از آن طرف، بعضی تصوّر می کنند انسان باید به همه چیز، به همه حوادث، به همه بخشهای نظام اسلامی زبان اعتراض و انتقاد و مانند اینها پیدا کند به اسم انقلاب؛ نه، این [صحیح] نیست. انقلاب یعنی نظام انقلابی؛ این نظام اسلامی، همین نظام امّت و امامت، نظام مردم‌سالاری دینی باید باشد با هدفهای انقلاب، با حرکت انقلابی، با جهت گیری انقلاب؛ این باید اتّفاق بیفتد.» (29 بهمن 96)‌
 
اما احمدی نژادِ امروز دنبال چیست؟ آیا مساله او واقعا رأی مردم است؟ آیا مساله او واقعاً بی عدالتی در دستگاه قضاست؟ آیا مسأله او واقعا عدالت است؟ با مقدماتی که گذشت، به نظر می رسد مسأله اصلی احمدی نژادِ امروز، هیچ یک از این موارد نیست؛ مسأله او خودش است! به تعبیر یکی از علمای برجسته اخلاق، شجاعت احمدی نژاد بر تقوای این فرد سایه انداخته و همین نکته او را به تقابل با گذشته خودش کشانده است.
 
متأسفانه ناکارآمدی دولت روحانی در اداره کشور و بهم ریختگی بازار و اقتصاد مردم،‌ در کنار اشرافی گری و امتیازطلبی مسئولان، بی‌مبالاتی به بیت‌المال، بی‌اعتنائی به طبقه‌ مستضعف که جملگی به تعبیر رهبر انقلاب از جمله حرکتهای ضدّ انقلابی است، همراه با انفعال نهاد عدالت گستر قوه قضائیه در برابر برخی مفسدان اقتصادی و برخی تنگ نظری های مسئولان این قوه در برابر منتقدان برادران لاریجانی، موجی از نارضایتی عمومی را فراهم آورده است. 
 
”سر”  این نارضایتی عمومی را نباید در ضد انقلاب خارج از کشور جستجو کرد، هر چند آنها که ناراضی اند از جریانات سیاسی درون کشور هم دل خوشی ندارد اما همچنان دل در گروی انقلاب خمینی دارند. برای همین، علی رغم نارضایتی و گلایه از عملکرد مسئولان کشور، پای صندوق رأی می آیند، در مثل راهپیمایی۲۲ بهمن حماسه خلق می کنند ولی تن به همراهی با دشمن نمی دهند. کما اینکه مطابق نطرسنجی دانشگاه مریلند، ۸۰ درصد مردم ناراضی اند اما ۵ درصد معتقد به تغییر نظامند.
 
در یک کلام باید گفت که این جریانِ نارضایتی عمومی، «سر» ندارد و احمدی نژاد به جای حل مساله، می خواهد با به هم زدن اصل ساختار نظام، خود را به عنوان "سر" به این جریان تحمیل کند. اما از نگاه رهبر انقلاب، این مردم معتقد به کارایی ظرف (جمهوری اسلامی) و مظروف (انقلاب اسلامی) هستند و تفاوت های اصل نظام مبتنی بر رابطه امت و امامت را با دیوان سالاری حاکم بر تشکیلات درک می کنند. برای همین ایشان خطاب به هر دو جریان پشیمان و دگراندیش در باره رفتار مردم گوشزد می کند: 
 
«یک آگاهی انقلابی، یک کمال سیاسی، در ملّت ایران به توفیق الهی به وجود آمده است که میتوانند تفکیک کنند بین نظام انقلابیِ ”امّت و امامت” و بین تشکیلات دیوان‌سالاری؛ [با اینکه] در یک جا انتقاد دارند، امّا از اصل نظامی که به وسیله‌ انقلاب به وجود آمده است، با همه‌ وجود دفاع کنند. اینکه میگوییم انتقاد داشته باشند، نه‌ فقط انتقاد از دولت یا قوّه‌ قضائیّه یا مجلس؛ نه، ممکن است کسی از شخص این حقیر هم انتقاد داشته باشد. این انتقاد هیچ منافاتی ندارد با ایستادگی پای نظام اسلامی، نظام انقلابی، نظام «امّت و امامت»؛ نظامی که با انقلاب این ملّت و با فداکاری این ملّت به وجود آمده است و صدها هزار شهید در راه این نظام در طول این چهل سال به قربانگاه رفته‌اند.»
 
سخنان رهبری انقلاب در 29 بهمن،‌ یک حرکت هوشمندانه برای به جریان انداختن مطالبات مردم از دولت، مجلس، قوه قضاییه و حتی برخی نهادهای زیر نظر رهبری بود اما ایشان از آنجا که کارکرد ظرف و مظروف (جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی) را همچنان پابرجا و باقی می دانند، به دنبال اصلاح وضعیت موجود در چارچوب نظام و انقلاب (یا همان ظرف و مظروف) هستند و اتفاقا نامه احمدی نژاد که نتیجه آن بهم ریختن کشور است، ظلمی بود که وی در حق بدنه انقلابی و جریان مطالبه گر از دولت و قوه قضاییه و دیگر نهادها کرد. 
 
اگر بدنه انقلابی و مطالبه گر به روشنی فاصله و صف بندی جداگانه خود را از احمدی نژاد این روزها نشان ندهد، مجبور به پرداخت هزینه رفتارهای احمدی نژاد خواهد شد. احمدی نژاد پیش از این هم از سال 90 و بعد از انحراف از مسیر درستی که در آن قرار داشت، در حق عدالت، جریان عدالت طلبی و جریان انقلابی ظلم کرد و تا مدتها نیروهای انقاب را به حاشیه راند. 
 
*چه کسی مدافع واقعی حقوق مردم است؟
احمدی نژاد در سخنرانی های خود و در نامه خطاب به رهبر انقلاب، دائما از مردم سخن می گوید اما رای مردم برای او همچون جریان فتنه سال ۸۸ تنها در صورتی که مقوم به قدرت رسیدنش باشد، ارزش دارد. وی در این نامه، نظام اسلامی را به مهندسی انتخابات متهم می کند، تهمتی که بارها و بارها از زبان جریان فتنه در مواقعی که شرایط قانونی را نداشته یا رای مردم را به دست نیاورده شنیده شده، از جمله در انتخابات سال ۸۸ که شخص احمدی نژاد، خودش از سوی جریان فتنه متهم به تقلب و مهندسی انتخابات بود. 
 
نکته اینجاست که رهبر انقلاب چه در سال ۸۸ و چه انتخاباتهای قبل و بعد از آن، همواره به حفظ شان و جایگاه دو رکن مهم "ساختارهای انتخاباتی و آرای مردم" پایبند بوده اند و از هر دو دفاع کرده اند. احمدی نژاد، هاشمی، خاتمی و دیگر مسئولان کشور،‌ اگر چند دوره رئیس جمهور این کشور بوده اند، دقیقا به دلیل حفظ حرمت و جایگاه دو رکن مهم "ساختارهای انتخاباتی و آرای مردم" از سوی رهبر انقلاب بوده است. 
 
کیست که نداند در کودتای سال ۸۸ اگر رهبر انقلاب در برابر فشارهای فتنه انگیزانه هاشمی رفسنجانی و حامیان و ساکتان فتنه کوتاه آمده بودند، اساسا درگیری های داخلی، فرصت برگزاری انتخابات مجددا را نمی داد تا ببینیم احمدی نژاد مجددا رییس جمهور می شود یا نه! 
 
*چه کسانی بصیرت داشتند؟
در این بین اما به یک نکته مهم دیگر هم ‏‏باید پرداخت و آن بلوغ نیروهای ولایی و انقلابی است. همان هایی که تا قبل از این رفتارهای پرده درانه، در تجمعات احمدی نژاد شرکت می کردند و شعار «صل علی محمد، یاور رهبر آمد» سر می دادند. مواضع این روزهای احمدی نژاد برای هیچ کس این تردید را باقی نمی گذارد که متاسفانه احمدی نژاد با پنجه انداختن به صورت ولایت فقیه نه تنها یاور رهبری نیست که یاور شیطان شده است. 
 
قطعا عده ای ما را به دلیل حمایت های به جا و درست گذشته مان از احمدی نژاد در سال ۸۴ و ۸۸ شماتت می کنند و بصیرت خود را به رخ می کشند و خواهند گفت که ‎احمدی نژاد از اول اینگونه بوده! اما از این شماتتها نباید هراسید چرا که جماعتی این اتهامات را نصیب مان می کنند که وقتی در کودتای سال ۸۸ ‎خود شیطان در هاشمی، موسوی، کروبی و خاتمی و ... حلول کرده بود، آن را ندیدند و دست در دست این جماعت، مورد حمایت شیطان بزرگ بودند.
 
اتفاقا عبور از افراد و ملاک قرار دادن "حق" به جای ملاک قرار دادن "افراد" که شاخصه به یادگار مانده از امام علی علیه السلام است، بهترین ملاک برای وجود بصیرت در یک فرد یا جریان است. ما افتخار می کنیم که قاعده برای ما در هر حال "ملاک حال فعلی افراد" بوده است و در تطبیق این قاعده قرآنی، تاریخی که در وصیت نامه سیاسی - عبادی امام خمینی (ره) به عنوان یک اصل معرفی شده، تفاوتی بین احمدی نژاد، موسوی، کروبی، خاتمی، هاشمی و ... قائل نبوده و نیستیم.

نظر شما