شناسهٔ خبر: 24243381 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

پیشنهادهایی برای سپری کردن شب های طولانی اسفندماه که سرما مجال قدم زدن در خیابان ها را از ما گرفته است

با اینا زمستونو گرم می کنیم

صاحب‌خبر - گروه ادب و هنر- این روزها که هوا سرد است و همین سردی شاید حال و هوای افسردگی را بر دل عده ای غالب کند، یکی از بهترین راه های گرم و شاد شدن، مطالعه رمان ها و داستان های عاشقانه است؛ کتاب هایی که حتی وقتی مشغول خواندن شان نیستیم، می توانیم به آن فکر کنیم و با هزار و یک راه متفاوت، تکلیف شخصیت های مختلف، از عاشق ها گرفته تا معشوق ها را مشخص کنیم. امروز فهرستی از این کتاب های عاشقانه را آماده کرده ایم؛ برخی کلاسیک هستند و طولانی ولی هوای کسانی را هم که حوصله مطالعه آثار بلند را ندارند، داشته ایم. هرچند حتما این فهرست ناقص است و جای کتاب هایی مثل «گتسبی بزرگ»، «دُن آرام»، «جین ایر» و... در این فهرست خالی است. «کاپوچینو، کیک پنیر» محمد صالح علاء محمد صالح علاء را با آن نگاه و جملات و ترکیبات متفاوت همه می شناسند. الان فرصت خوبی است که به کتاب «کاپوچینو، کیک پنیر» سری بزنید و فقط چند دقیقه برای خواندن داستان «نوبت اول بود عاشق می شدم» وقت بگذارید. داستان این طور شروع می شود: «تازه عاشق عاشق شدن شده بودم. حالا که فکرش را می کنم همه تقصیر عزیز بود. فراموش کرده ام چرا یا کجا با عزیز آشنا شدم. یک روز به خودم آمدم، دیدم با عزیز دوست جون جونی ام، پسری که هیچ مناسبتی با من نداشت. هیچ چیز ما به هم نمی خورد. پسری سیه چرده با موهای وزوزی، شلخته و بی سروپا.» همین شروع کافی است تا به آن جا برسیم که طرف می رود خواستگاری و کتک مفصلی می خورد و خلاصه اولین تجربه عاشقی اش را می چشد. قیمت کتاب در فیدیبو کمتر از پنج هزار تومان است و همه چیز مهیاست تا اگر حوصله یا وقت خواندن هیچ کدام از رمان ها را ندارید، حداقل یک شب بلند زمستانی را با این کتاب سپری کنید. «بلندی های بادگیر» امیلی برونته این نویسنده انگلیسی فقط یک رمان دارد، ولی همین تک رمان موجب شده است اسمش در فهرست نویسنده رمان های حرفه ای و عاشقانه بیاید. این رمان ماجرای یک عشق خانه خراب کن است. چرا؟ چون آخر و عاقبت این دلدادگی چیزی جز نافرجامی نیست. هیث کلیف، عاشق دختری به نام کاترین می شود، آن هم در خانواده ای که همه با او مخالف هستند و تنها کسی که همیشه کمی هوایش را داشته، کاترین است. او وقتی جواب نه از کاترین می شنود، آن قدر نفرت و خشم در دلش جان می گیرد که به فکر گرفتن انتقام می افتد و سرنوشت خیلی ها را نابود می کند. این کتاب هم چند باری ترجمه شده اما یکی از ترجمه های خوب آن متعلق به رضا رضایی است. «شب های روشن» فیودور داستایفسکی اصلا مگر می شود کسی عاشقانه خوانی دوست داشته باشد و شب های روشن را نخوانده باشد؟ اگر شما جزو این دسته افراد هستید، بدون این که صدایش را درآورید که هنوز این کتاب را نخوانده اید، سریع دست به کار شوید و با قیمتی نه چندان زیاد، این کتاب را بخرید و خودتان را مهمان خواندن شب های روشن کنید. اول کتاب غمگین است. دنیایی پر از تاریکی و غم و تنهایی و بدبختی. اصلا ابتدای کتاب جان می دهد برای کسانی که این روزها احوال خوشی ندارند و حس بدبختی و فلاکت زیادی، آن هم به خاطر تنهایی هایشان دارند. ولی همین که به دنیای غمگین شخصیت اصلی عادت می کنید، کم کم ماجرای عاشقانه او با ناستنکا شروع می شود؛ دختری که دنیای همان مرد گم کرده راه را عوض و تمام فکر و ذهن او را به خودش مشغول می کند. خواندن دل نگرانی ها و اشتیاق و دیدارها و آن چه در دیدارهایشان بین این دو در شب های مختلف رد و بدل می شود، آن قدر جذاب است که اصلا نمی توان بی خیال «شب های روشن» شد و خواندن آن را به بعد موکول کرد. «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی کلا آثار نادر ابراهیمی، گزینه خوبی برای عاشقانه خوانی است. حالا از «یک عاشقانه آرام» که کلی حرف های عاشقانه اساسی دارد گرفته تا رمانی مثل «آتش بدون دود» . برای خواندن این رمان باید خیلی حوصله داشت و البته پول زیاد؛ کتاب هفت جلد است و از همین اول کار هم بگوییم که آخرش ناتمام است. با این حال، ارزش خواندن دارد، یکی از دلایلش هم این است که ابراهیمی بیش از 30 سال از عمرش را پای این کار گذاشت و برای خلق تک تک شخصیت ها و فضای عاشقانه آن زحمت کشید و لابد همین تلاش ها موجب شد که خیلی ها با شخصیت های رمانش احساس نزدیکی کنند. رمان درباره عشقی است میان پسر قهرمانی به نام گالان و دختری به نام سولماز که زیبایی اش مشهور است. از جریانی عاشقانه در طبیعت بکر ترکمن صحرا چه انتظاری می توان داشت، جز این که روزی گالان، سولماز را در حالی که از چشمه، آب برمی دارد، می بیند و همان جا شیفته و دلباخته او می شود تا حدی که گالان یک بار با اسب به چادر خانوادگی سولماز می رود و او را سوار بر اسب می کند و می برد و.... «رنج های ورتر جوان» یوهان ولفگانگ فون گوته عنوان کتاب، گویای فراز و فرود این کتاب است. رمانی که چاپ آن با کلی حرف و حدیث همراه بود و اتفاقا همین موجب شد تا بیشتر دیده و ترجمه شود. گوته در کتابش از زندگی و رنج مرد جوانی به نام «ورتر» صحبت کرده است که عاشق می شود. ماجرایش هم از این قرار است که ورتر خیلی معمولی، مثل آدم هایی دیگر برای کار و تفریح به یک دهکده می رود و به جای آن که شرایطی آرام و رویایی را تجربه کند، دختری به نام لوته را می بیند و به دام عاشقی می افتد. اما این عشق به دلیل شرایط زندگی دختر که از بد حادثه نامزد هم دارد، بی سرانجام می ماند، تا حدی که زندگی ورتر کلا نابود می شود. ماجرای نوشته شدن این کتاب هم جالب است. خود گوته تجربه ای مشابه داشته است و اتفاقا همان تجربه موجب می شود که این کتاب را بنویسد. شاید یکی از دلایل موفقیت و شهرت یافتن رمان، همین باشد که برگرفته از تجربه واقعی زندگی خود اوست. منبع: همشهری جوان

نظر شما