شناسهٔ خبر: 24227938 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

ماجرای ماه عسل جهادی در چهارمحال و بختیاری

R1359/P1359/S9,1299/CT12

طلبه‌های جهادگری که وقت‌شان را به محرومیت‌زدایی می‌گذرانند.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، مصطفی محمد‌دوست و دوستانش را شاید من و شما نشناسیم، اما اگر سراغشان را در روستاهای محروم درح و میربگ، از هر کسی بگیرید خیلی‌ها آنها را می‌شناسند و همیشه چشم به راهشان هستند. مصطفی محمددوست و دوستانش، طلبه‌های جوانی هستند که مدت‌هاست کنار هم، یک گروه جهادی را تشکیل داده‌اند؛ گروهی به نام طلاب جهادی موسسه جهادی و فرهنگی عباد.

بچه‌های عباد، سال‌هاست به یک قول و قرار عاشقانه پایبندند، قول و قراری که حالا شعار راهشان هم شده است: «حضوری برای ظهور، روزهایی برای خدا» آنها یک روز، یک جا، یک لحظه، تصمیم گرفتند روزهای زندگی‌شان برای خدا باشد، همین قول و قرار عاشقانه آنها را تا دورترین و محروم‌ترین روستاهای کشورمان کشاند. خیلی چیزها دیدند، خیلی حرف‌ها شنیدند اما ایستادند و حالا سابقه حرکت جهادی‌شان، 9ساله شده است؛ بچه‌های عباد، در تمام این سال‌ها ایستادند شانه به شانه مردمی که به زندگی در شرایط سخت عادت کرده‌اند، مردمی که لحظه‌های‌شان بسختی می‌گذرد، طلبه‌های جهادی اما رفته‌اند که روی زخم این محرومیت‌ها مرهم بگذارند. نشان به آن نشان که حالا مدت‌هاست وقتشان به جهاد می‌گذرد و در سربیشه و نورآباد سراغشان را از هرکسی بگیرید، ساعت‌ها حرف برای گفتن دارد از حضور و همراهی این جوان‌ها.

همین بهانه کافی است تا با مصطفی محمد دوست، مدیر این موسسه جهادی و فرهنگی به گفت‌وگو بنشینیم. گفت‌وگویی که بعد از مدت‌ها هماهنگی، بالاخره صبح یکی از روزهای سرد بهمن ماه، وقتی این مدیر جوان تازه از یک اردوی جهادی برگشته بود، انجام شد.

http://www.jamejamonline.ir/Media/Free/1396/12/01/636547572510583788.jpg

آقای محمددوست، اهل کجا هستید؟

اهل یکی از روستاهای استان خراسان جنوبی هستم.

پس از فضای کار و سازندگی در روستا دور نبودید؟

بله، من قبل از حضور و فعالیت جهادی در روستاهای محروم کشورمان طعم زندگی در روستا را چشیده بودم و اتفاقا همین تجربه یکی از دلایل حضور و فعالیتم در بحث کار جهادی بود، فعالیتی که حالا سابقه‌اش
14 ـ 13ساله شده است.

خود بحث کار جهادی از کی برای شما مطرح شد؟

این نوع نگاه همیشه در خانواده ما وجود داشت، پدر من کشاورز هستند، منتهی در کنار کار کشاورزی و قالیبافی، همیشه در کارهای عام‌المنفعه و خدمات‌رسانی به مردم فعالیت می‌کنند بجز این، در دورانی که من برای تحصیل طلبگی به تهران رفتم، شرایطی پیش آمد که در این مسیر قرار گرفتم. آن موقع معمولا در روزهای آخر هفته وقت من به مطالعه می‌گذشت، اول هم این مطالعه با ادبیات داستانی شروع شد و بعد به مطالعه زندگی شهدا رسید و حالا که فکر می‌کنم می‌بینم، یک قسمت بزرگی از تغییر نگاه‌ها و تغییر سبک زندگی من، در همین برهه و با مطالعه سبک زندگی شهدا اتفاق افتاد. اما در کل، نقطه شروع فعالیت جهادی من از وقتی شروع شد که برای ادامه تحصیل به قم آمدم و با یکی از هم حجره‌ای‌هایم آشنایی بیشتری پیدا کردم. ایشان در کار جهادی بود و همان موقع گفت عازم چهارمحال و بختیاری است‌. من هم همانجا همراهشان شدم و فعالیت جهادی‌‌ام از همان زمان شروع شد. آن موقع با این که فعالیت‌های جهادی در سطح کشور وجود داشت، اما به شکل امروز نبود که سازماندهی شده باشد، همیشه چندتا جوان کنار هم می‌رفتند و در یک منطقه محروم بسته به نیاز منطقه، کاری را انجام می‌دادند.

چه سالی بود؟

سال 83 . اما بعد از یک مدت تجربه حضور در فعالیت‌های جهادی در نقاط مختلف کشور، یعنی از سال 87 فکر کردم باید این فعالیت را جدی‌تر دنبال کنم. از همان زمان بود که با چند نفر دیگر از دوستان طلبه دور هم نشستیم، گروه عباد همان وقت با عنوان Mojahedeh شکل گرفت، بعد یکی از استان‌ها را برای فعالیت مان انتخاب کردیم، روی یکی از مناطق محروم این استان تمرکز کردیم تا به نتیجه بهتری برسیم.

کدام استان و کدام منطقه؟

ما منطقه درح در مرز افغانستان و ایران را در استان خراسان جنوبی انتخاب کردیم، این منطقه از توابع شهرستان سربیشه است.

http://www.jamejamonline.ir/Media/Free/1396/12/01/636547572511365038.jpg

با چند نفر گروه جهادی عباد شکل گرفت؟

اولین باری که رفتیم یادم است 19 نفر بودیم، ایام هم ایام شهادت اباعبدا...(ع) بود، یعنی دهه محرم و فعالیت ما از همان زمان به شکل یک گروه منسجم شروع شد و تا حالا هم ادامه دارد و هیچ‌وقت متوقف نشده است.

این فعالیتها روی چه محورهایی تمرکز دارد؟

خیلی کارها اما تمرکز روی کارهای عمرانی و فرهنگی است. در بخش عمرانی، مسجد می‌سازیم، حمام، خانه و هر بنایی که مورد نیاز روستاییان باشد و نیاز به کار عمرانی داشته باشد. فعالیت‌های فرهنگی هم که همیشه در کنار این کار عمرانی برای ما مطرح بوده.

تجربه کار عمرانی را داشتید؟

بله خودم روستا زاده هستم بالاخره از کار عمرانی دور نبودم، اما در کل دوستانی که وارد کار جهادی می‌شوند، در طول کار، کار را یاد می‌گیرند. همیشه در این اردوها آدم‌های باتجربه‌ای هستند که کار یاد بدهند و حتی اگر یک نفر صفر صفر هم باشد باز به مددحضور درا ین اردوها و تجربه‌هایی که به دست می‌آورد، کار را یاد می‌گیرد. یعنی عملا در کار جهادی ما بیشتر از نیروی کاربلد، به نیروی باانگیزه نیاز داریم .

کلا برای یک نیروی جهادی چه تعریفی دارید؟

ما به نیروی جهادی می‌گوییم تسهیل‌گر. تسهیل‌گر وظیفه‌اش این است که در روستا ایجاد انگیزه می‌کند، شور و امید و نشاط به‌وجود می‌آورد، راه نشان می‌دهد و برای حل مشکلات با روستاییان مشارکت می‌کند.

http://www.jamejamonline.ir/Media/Free/1396/12/01/636547572510427612.jpg

چطور این روستاهای محروم را شناسایی میکنید؟

درحال حاضر تمرکز ما روی دو منطقه است، خراسان جنوبی و لرستان. در منطقه خراسان جنوبی وقتی می‌خواستیم کار را شروع کنیم، از کمیته امداد، بهزیستی و بسیج سازندگی کمک گرفتیم، از آنها پرسیدیم کدام منطقه محروم‌تر است . دو هفته وقت گذاشتیم و رفتیم این مناطقی را که به ما پیشنهاد داده بودند از نزدیک دیدیم تا درنهایت به این نتیجه برسیم در کدام منطقه توان کار ما بیشتر است و نتیجه بیشتری از حضورمان می‌گیریم، که در نهایت دو منطقه بسیار محروم درح و لانو در شهرستان سربیشه انتخاب شد.

لرستان را چطور انتخاب کردید؟

بحث کار جهادی در لرستان مدتی بعد از جدی شدن کار جهادی گروه عباد مطرح شد. به خاطر فاصله زیاد و حدودا 15-14 ساعته‌ای که بین تهران و شهرستان سربیشه وجود داشت، ما وقتی در ایام آخر هفته وقت آزاد داشتیم، نمی‌توانستیم در این منطقه حضور پیدا کنیم چون اگر هم حرکت می‌کردیم، تا به مقصد می‌رسیدیم باید برمی گشتیم . به خاطر همین تصمیم گرفتیم یک منطقه دوم هدف پیدا کنیم که نزدیک‌تر باشد و اوقات خالی پنجشنبه و جمعه‌های ما هدر نرود. با تحقیقاتی که انجام دادیم احساس کردیم لرستان مناطق محروم‌تری دارد و بین شهرستان‌های این استان هم منطقه میربگ نورآباد در شهرستان دلفان را انتخاب کردیم. آن موقع این منطقه نه مدرسه داشت، نه مسجد و از نظر امکانات اولیه زندگی خیلی در سطح محرومی بود. در هردوی این منطقه‌ها هم هدف را بر این گذاشتیم در این منطقه‌ها به آبادانی نرسیم کار را رها نکنیم. همان طور که می‌دانید در بحث اردوهای جهادی، روال بر این تغییر منطقه است و کار مستمر در یک منطقه کمتر انجام می‌شود، اما ما سعی کردیم هدف را بر آبادانی کامل بگذاریم.

فکر میکنید تجربه حضور در اردوهای جهادی چقدر ضرورت دارد یا چقدر مورد نیاز جامعه است؟

خیلی زیاد. الان عمده مشکلی که به نظر من وجود دارد این است که مسئولانی که از بالا تصمیم می‌گیرند با کف میدان و کار صف آشنایی ندارند، جنس کار را نمی‌فهمند، لذا تصمیماتی می‌گیرند که باعث آبادانی و پیشرفت در منطقه نمی‌شود؛ اما وقتی کسی میدان را بشناسد، روستا را بفهمد، محرومیت را از نزدیک لمس کرده باشد حداقل تصمیمات بهتری می‌تواند بگیرد. مسأله بعدی در بحث اردوهای جهادی، چشیدن درد این محرومان است. ما خیلی وقت‌ها به رفقایمان می‌گوییم حداقل ده روز در این شرایط سختی که همیشه این محرومان دارند زندگی کنید، ببینید اینها چطور با این مشکلات و این کمبودها می‌سازند، این تجربه قطعا به درد می‌خورد. بحث دیگری هم که وجود دارد، این است که در کار فرهنگی و جهادی و خدمت به مردم، خود جهادگر رشد می‌کند و از نظر معنوی تقویت می‌شود.

الان گروه طلبههای جهادی چقدر عضو دارد؟

بعد از گذشت 9 سال از فعالیت مستمری که این گروه داشته، الان نزدیک به هزار نفر با ما همکاری دارند، که از این بین، حدود 300 نفر ارتباط‌شان ثابت است و بقیه به صورت مقطعی مشارکت می‌کنند. در هر اردوی بلند مدت یعنی یکماهه بین 50 تا صد نفر حضور و مشارکت دارند.

در این اردوهای یکماهه، شما 30 روز از زندگی شخصی تان دور میشوید. درس و خانواده و کار و... اینها را چه کار میکنید؟

همان کاری که در ایام جنگ رزمنده‌ها می‌کردند، همه را می‌سپاریم به خدا. ما بین خودمان یک اصطلاحی داریم و این حضور و کار جهادی را شبیه دوران جنگ و دفاع مقدس تعبیر می‌کنیم. می‌گوییم آن موقع رزمنده‌ها چه‌کار می‌کردند؟! ما هم الان، همان کار را به شکلی دیگر انجام می‌دهیم. البته در بحث کار جهادی، همیشه مشارکت و همراهی خانواده بچه‌های جهادگر وجود دارد و خیلی‌ها با خانواده هایشان در این اردوها شرکت می‌کنند.

شما هم این تجربه را دارید؟

بله اتفاقا یادم است دفعه اولی که می‌خواستم با همسرم به اردوی جهادی بروم، تازه نامزد کرده بودیم. من از همان اول بحث اردوهای جهادی را با ایشان مطرح کردم و گفته بودم که راه زندگی من این است. این که در راه خدمت رسانی به مردم باشد شاید که بتوانم گرهی از مشکلات‌شان باز کنم. اتفاقا همان موقع بحث یک اردوی جهادی پیش آمد و شروع زندگی ما از همین اردو بود. یعنی ماه عسل را ما به یکی از روستاهای محروم چهارمحال و بختیاری رفتیم. الان هم که یک دختر هشت ساله و یک دختر یک سال و هفت ماهه دارم باز هم اگر فرصتی پیش بیاید و ایام مدرسه نباشد، همگی با هم در اردو شرکت می‌کنیم.

در بحث کار جهادی، شاید بحث بودجه یکی از دغدغههایی است که همیشه برای جهادگران وجود دارد. شما چطور با این مشکل کنار میآیید؟

شاید بتوانم بگویم سخت‌ترین قسمت کار ما همین قسمت است. همان طور که می‌دانید کسانی که برای کار جهادی داوطلب می‌شوند، اصلا پول نمی‌گیرند، یعنی بحث حضور و فعالیت نیروها رایگان است. سختی مشکلات دیگر مثل سرما و گرما و جا و مکان و... هم قابل تحمل است، اما بچه‌ها با این مشکلات هم کنار می‌آیند، تنها چیزی که همیشه ما را بسختی می‌اندازد همین بحث مالی است. در گروه جهادی ما هم، خیلی وقت‌ها خود رفقا پول می‌گذارند، خیلی وقت‌ها از خیرین کمک می‌گیریم و بالاخره کار به این شکل هرچند به سختی جلو می‌رود. بهتر است بگویم که کار جهادی بیشتر یک کار دلی است.

http://www.jamejamonline.ir/Media/Free/1396/12/01/636547572509802475.jpg

کلا کار جهادی را چطور تعریف میکنید؟ تجربه کار جهادی چه چیزی به شما یاد داده؟

از نظر من کار جهادی فقط عشق است؛ عشق به مردم، عشق خدمت به مردم در راه رضای خدا و هیچ انگیزه‌ای بالاتر از این برای کار جهادی وجود ندارد. اما در کل در این 13 سالی که سابقه کار جهادی دارم هرقدر بیشتر در این کار جلو رفتم بیشتر به این نتیجه رسیدم که در بحث پیشرفت و آبادانی روستاهای محروم، مشکلی که وجود دارد این است که جهادگران، مسئولان و دست‌اندرکاران به خود روستاییان اعتماد ندارند و کار را به خودشان نمی‌سپارند. ببینید رهبر معظم انقلاب، در همین زمینه فرمایشی دارند که من معتقدم باید این جمله را با طلا نوشت و به دیوار زد تا همیشه راهنمای مسیر باشد . ایشان می‌فرمایند: «مسئولان کشور و آحاد مردم بدانند که حل مشکلات کشور جز به دست خود آحاد این کشور عملی نیست و شدنی نیست.» ما باید این جمله را آنقدر تکرار کنیم که گفتمان مان بشود. برهمین اساس من فکر می‌کنم اگر کار توسط خود مردم انجام شود یعنی مردم در همه مراحل خودشان هم حضور داشته باشند چه در مرحله ارزیابی و مشکل یابی، چه ارائه راه‌حل، چه حل کردن مشکل، این کار زودتر و بهتر به نتیجه می‌رسد. نقش ما نیروهای جهادی هم در این بین همان‌طور که گفتم تسهیل گری است؛ این که روال آبادانی و پیشرفت را تسریع کنیم نه این که کار را خودمان به دست بگیریم، کار مسئولان هم همین است نه این که دور از روستا بنشینند و تصمیم بگیرند که در فلان روستا چه اتفاقی بیفتد چه مدرسه، چه قنات یا چه غسالخانه‌ای ساخته شود. اینجاست که نه به زیست بوم روستا توجه می‌شود و نه به بافت و آداب و رسوم و فرهنگ بومی مردم روستا. اینجاست که یک تصمیم کلی گرفته می‌شود که نتیجه نمی‌دهد. الان یک قسمت از مشکلات روستاهای ما همین است که خیلی از روستاهای ما بواسطه تصمیم‌هایی که خارج از روستا برایشان گرفته می‌شود، ماهیت اصلی‌شان را از دست داده‌اند، علت هم همین است که از خود روستایی‌ها برای تغییرات و پیشرفت و آبادانی کمک نمی‌گیرند.

منبع: جام جم

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

نظر شما