شناسهٔ خبر: 24227848 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

بازخوانی وصیت‌نامه شهید نورالحسین امیری

گروه اجتماعی ـ شهید نورالحسین امیری در وصیت‌نامه خود نوشته است: «خدایا گواه باش كه هدف آمدن من به جبهه برای تو و در راه امامان خود است و نه برای مال و نه برای ریاست بلكه هدف اصلی تویی و عبد تو بودن را از عبد هر كسی بهتر می‌دانم به همین دلیل با دیدی باز بندگی تو را قبول كردم و نه به‌وسیله ارثی بودن این مسئله و چون دنیا و آخرت بستگی به لطف و كرم تو دارد و هر لحظه می‌توانی جان ما را كه خود تو داده‌ای بگیری چه بهتر مردن از این‌كه در راه تو باشد».

صاحب‌خبر -

به گزارش ایکنا از لرستان، شهید نورحسین امیری در سال 1337 در روستای امیر الشتر در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود.نخست تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و تحصیلات متوسطه را در شهر الشتر گذرانده و سپس جهت اخذ دیپلم عازم شهر اراک شد.
هدف از عزیمت وی به اراک بدین جهت بود كه برادرش در مدرسه عالی اراك مشغول تحصیل بود و به همراه دیگر برادران دانشجو علیه رژیم طاغوت مبارزه می‌کردند؛ لذا نورحسین نیز همراه برادرش در این مبارزات شركت داشت.
در سال 57 در بخش الشتر قبل‌از پیروزی انقلاب در تظاهرات مردم الشتر علیه رژیم شاهنشاهی شركت فعالانه داشت و به‌وسیله مزدوران رژیم كه او را هدف قرار داده بودند از ناحیه دست مجروح شد و تحت تعقیب عوامل مزدور پهلوی قرار گرفت و سپس عازم نهاوند شد تا به مبارزات خود ادامه دهد مدتی را نیز در نهاوند و همدان گذراند و بعد به تهران رفت و در تظاهرات مردم مسلمان تهران بر علیه رژیم پهلوی فعالانه شركت داشت.
بعد از پیروزی شكوهمند انقلاب اسلامی مردم ایران مدتی در كمیته انقلاب اسلامی الشتر فعالیت نمود و از بدو شروع جهادسازندگی به عضویت این نهاد انقلاب اسلامی درآمد و در قسمت‌های مختلف جهاد سازندگی لرستان ازجمله عضویت در سرپرستی جهاد بخش حومه خرم‌آباد به محرومین مسلمان آن منطقه خدمت نمود.
وی در شهریور1360 به خدمت مقدس سربازی رفت بعد از دوره آموزش كه در تهران گذرانده به جبهه اعزام شد و پس‌از مدتی خدمت به‌علت قبولی در كنكور تربیت معلم در رشته پرورشی جهت تحصیل از خدمت سربازی معاف و برای تحصیل به تهران رفت بعد از یک سال تحصیل در تهران دانشگاه ملی برای گذراندن دوره عملی در بخش الشتر به‌عنوان مسئول علوم تربیتی مدرسه راهنمایی شهید آیت‌الله بهشتی مشغول انجام وظیفه گردید.
رابطه این شهید با دانش‌آموزانش طوری بود كه او را «معلم اخلاق» می‌نامیدند رابطه‌ای برادری و صمیمانه برقرار بود در اسفند 1361 داوطلبانه برای رضای خدا و حفظ اسلام عازم جبهه‌های حق علیه باطل گردید و سرانجام در پنجم فروردین‌ماه 1362هنگامی‌كه عازم سنگرهای خط مقدم در تپه دو قلو بود به فیض شهادت كه آرزوی همیشگی‌اش بود نائل گردید به گواهی هم‌رزمانش آخرین كلامش در هنگام شهادت «یا مهدی یا مهدی» و كلمه شهادتین بوده و نیز آخرین كلامش در وصیت‌نامه شعار «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» بوده است.

بازخوانی وصیت‌نامه شهید نورالحسین امیری

این شهید بزرگوار از نظر اخلاقی فردی والا و رعایت مسائل شرعی را می‌نمود او برادر بزرگ‌تر خود را شدیداً احترام می‌گذاشت که بعد از شهادت معلوم شد که افرادی مستمند را زیر پوش خود داشته و با همان پول اندک و پولی که از برادر بزرگ و پدر خود می‌گرفته است به آنها کمک می‌کرده است و با برخوردهای خلاف اسلام و گرایش‌های فکری شدیداً تند برخورد می‌کرد و عملاً تحمل این افکار را نداشت.
او قبل از انقلاب محصل بود و در جریان فعالیت امت مسلمان برای سقوط رژیم شاه و برقراری جمهوری اسلامی شرکت فعالی داشت و برای هر چه عمیق‌تر کردن مبارزه به شهرهای تهران، همدان، نهاوند و خرم‌آباد عزیمت نمود و به مبارزه برخواست و در الشتر در برخورد با بلوای رژیم طاغوت از ناحیه دست به‌وسیله اسلحه شکاری مضروب شد.
شهیدامیری بعد از پیروزی انقلاب در بدو انقلاب به همراه امت حزب‌الله در کمیته‌هایی که برای حراست از انقلاب تشکیل شد حضور داشت.
بعد به عضویت جهاد سازندگی درآمد و در پایان قصد خدمت در نقش معلم را داشت. وی در برخورد با گروهک‌های ضد انقلاب موضع سختی داشت و در اکثر موارد حاضر به صحبت با آنها نبود و این‌چنین می‌توان گفت که ایشان بنیان‌شان را کج می‌دانست و غیر قابل بحث و معتقد به پوچ بودن راه و هدف آنان بود.
او می‌گفت این‌چنین می‌توان گفت که جنگ را مقابله‌ی اسلام با تمامی کفر است و در آن اوایل که هیئت‌هایی برای صلح می‌آمدند آنان را صالح نمی‌دانست او مدتی در جبهه میمک بود بعد از قبولی در تربیت معلم به تهران رفت در تعطیلات عید به‌عنوان بسیج به جبهه عزیمت کرد.
دوستانی که همراه شهید بوده‌اند چنین نقل می‌کنند که او قبل از شهادت روحیه‌ای شاد داشت و در دعای کمیل قبل از شهادت حال خاصی داشت و بعد به پادگان شهید رجایی از دعای کمیل می‌دانند خود می‌فرماید که شهید خواهد شد و برادر دیگر که او هم بعداً شهید شد او را اصلاح می‌کند و برای رفتن به خط شور خاصی داشت که سرانجام در مورخه پنجم فروردین سال 62 در تپه دوقلو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیت‌نامه شهید نورالحسین امیری
خدایا گواه باش كه هدف آمدن من به جبهه برای تو و در راه امامان خود است و نه برای مال و نه برای ریاست بلكه هدف اصلی تویی و عبد تو بودن را از عبد هر كسی بهتر می‌دانم به همین دلیل با دیدی باز بندگی تو را قبول كردم و نه به‌وسیله ارثی بودن این مسئله و چون دنیا و آخرت بستگی به لطف و كرم تو دارد و هر لحظه می‌توانی جان ما را كه خود تو داده‌ای بگیری چه بهتر مردن از این‌كه در راه تو باشد و نباید این وعده‌ی تو را از یاد برد که «هر كس را كه دوست بدارم او را خواهم كشت» یا به گفته یكی‌از معصومین «دنیا زندانی است برای مؤمن و بهشت برای كافران ولی آخرت بهشت مؤمن وعذابی سخت برای كافران است» موقع مردن بدنم را بگذارید كه مردم ببینند تا نگویند كه مریض بود دست‌هایم را باز بگذارید كه ببینند آنان كه در فكر مال و ثروت هستند كه با دستی خالی از این دنیا رفتم (از نظر مادیات)تا از این مردن درس عبرت بگیرند پاها و دست‌هایم را نشان دهید كه نگویند دست و پا بسته به جبهه رفته است چشم‌هایم را باز بگذارید كه ببینند با چشمی باز و حضوری قلبی و هدفی مشخص پا در این كار گذاشتم و گوش‌هایم را باز نگه دارید كه نگویند كر بود بلكه آن‌چه شنیدم صلاح آن‌را انتخاب نمودم.
و آن‌چه عقل به آن رای نداد انتخاب نكردم و همیشه آرزویم پیروزی بر نفس‌های شیطانی و غرائز بوده است.
حال صحبت با شما پدر و مادرم، پدر خوب و مهربانم می‌دانم از دست من خیلی ناراحت هستی ولی مرا حلال كن چون اشتباه می‌كرده‌ام مرا ببخش چون می‌خواهم كه این حلالیت تو مرا در آخرت بدرقه نماید به مدت سه ماه روزه برایم بخرید و شش ماه نماز.
و حال تو مادرم كه آرزوی دوری تو را ندارم ولیكن عاشقی بالاتر از تو دارم كه آن هم خدایم است و دوست دارم كه به لقاء او بپیوندم مادر جان هدف خداست برای من شیون نكن كه بگویند در فكر دنیاست سیاه مپوش كه بگویند سیاه از آن امام حسین(ع) است ولی مادر بدان كه شیون و سیاه برای امام حسین(ع) است نه برای من.
به رسول و علی از همین حالا نماز یاد بدهید و به آنها قرآن بیاموزید چون قرآن گنجینه‌ای گهرمند است برادر كرم‌الله امیری كه می‌دانم بعد از مرگم مادرم تو را ناراحت می‌كند ولی تو بزرگ خانواده‌ای باید تحمل كنی و باید برای همه سرمشق باشی و آنها را دلجویی كنی و هدفی جز خدا نداشته باشی كه آن هم شرک است و در خدمت به مردم مستضعف كوتاهی نكنی این گفته امام را از یادت نبری كه این انقلاب را كوخ‌نشین‌ها كردند نه كاخ‌نشین‌ها و عبادت خدا را از یادت نبری كه ایمان بدون عمل ارزشی ندارد و عملت با نیت پاک باشد و بای خدا چون اصل نیت انسان است اگر یک كافر عمل خوبی انجام دهد چون نیتش خوب نیست عملش ارزشی ندارد و این گفته امام علی(ع) را از یاد نبری كه «هیچ كاخی ساخته نمی‌شود (مالی اندوخته نمی‌شود) مگر حق فقیری را خورده باشند» از همه‌ی شما حلالیت می‌خواهم از همگی خُرد و بزرگ توضیح این‌كه خدا شاهد است كه این وصیت‌نامه را در حالی نوشته‌ام كه نه مریض هستم و نه ناراحت كه هزیان باشد. چند موضوع كوتاه به خانواده خود، حق گرفتن هیچ‌گونه پولی از بنیاد شهید ندارید مگر برای زیارت و باید آنچه كه بنیاد شهید می‌دهد به حساب جهاد سازندگی استان لرستان واریز بنمایید و این شرعاً مكلفید كه به جهاد سازندگی بدهید كتاب‌ها تمام مال فتح‌علی است اگر توانست چند جلد آن‌را به مسجد بدهد مبلغ 50000 ریال به محمدحسین پسرخاله‌ام بدهید.مبلغ 600 ریال به سید محمد موسوی و از او حلالیت بخواهید.مبلغ 5000 ریال به عبدالحسین شفاعی بدهید و از او حلالیت بخواهید.از مشهدی حیدر، صدمحمد خان، شاعلی و حاجی محمد حلالیت بخواهید كه شاید در موقع محصلی ناخنك زده باشیم و به مادربزرگم هم بگویید حلالم كند.
در پایان مبلغ 35000 ریال كه پیش مادرم است به یكی بدهید كه بیاید بر مزارم قرآن بخواند حجله عروسی درست نكنید كه این خود عروسی است از پولی كه آموزش و پرورش می‌دهد مبلغ 30000 ریال در اختیار پیشوایی بگذارید كه خرج مسجد كند و اگر آموزش و پرورش به‌جای بنیاد شهید پول بدهد باید مدت شش ماه را بگیرید بقیه را به حساب جهاد سازندگی بریزید.

 انتهای پیام

نظر شما