چکیده
اصل منع توسل به زور برای حفظ و تقویت صلح جهانی، عنصر محوری در نظام بین المللیِ مبتنی بر منشور ملل متحد است. در پی ممنوعیت جنگ و تکرار این قاعده در اسناد بین المللی متعدد، مسأله ممنوعیت تبلیغات برای جنگِ تجاوزکارانه نیز در حقوق بین الملل مطرح گردید. با بروز مخاصمات بین المللی و داخلی متعدد و متنوع پس از جنگ سرد، به ویژه در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، موضوع تبلیغ برای جنگ اهمیت بیشتری یافته است. در این مقاله، ممنوعیت تبلیغ توسل به زور در نظام منابع حقوق بین الملل بررسی شده است و ممنوعیت آن خصوصاً با توجه به تصریح برخی معاهدات محرز است. بر این اساس، دولتها نباید با کاربرد ابزارهای مختلف از جمله رسانه، به این عمل مبادرت ورزند. در دیدگاه اسلامی نیز، موضوع در قرآن و سنّت ارزیابی شده است. در این قسمت، علاوه بر شواهد متعدد قرآنی و روایی، از اصول کلّیِ مستنبط از این منابع استفاده میشود که اقتضای اصالت صلح و منع شروع به جنگ، ممنوعیت هر گونه تبلیغات برای جنگ تجاوزکارانه نیز هست. سیره نبوی (ص) و رفتار امام علی (ع) در آغاز کردن جنگها، پشتوانه مهمی برای این برداشت است و نقطه مثبت و متمایزِ رهیافت اسلامی در این قلمرو تلقی میشود.
تازه های تحقیق
همانطور که در مباحث مربوط به حقوق بینالملل طرح شد، مسأله ایجاد محدودیت و ممنوعیت تبلیغ برای جنگ و توسل به زور، همزمان با طرح اصل منع توسل به زور مورد توجه قرار گرفته است. محاکمه و محکومیت برخی از رهبران نازی در دادگاه نورنبرگ به اتهام تحریک به جنگ تجاوزکارانه و تبلیغات این چنین جنگی، نقطه عطفی در این موضوع است؛ چه این که رسیدگی قضایی و اجرای قواعد بینالمللی از این طریق، ابزار کمکیِ مؤثری برای احراز قاعده حقوق بینالملل است. با این حال، این فقط آغاز راه در عرصه جرمانگاری و محاکمه و محکومیت تبلیغ برای جنگِ تجاوزکارانه بود. پس از آغاز، ممنوعیت تبلیغات برای جنگ همزمان با اصل منع توسل به زور وارد منابع و اسناد حقوق بینالملل گردید. منشور ملل متحد به عنوان مهمترین معاهده جهانی که پایهگذار نظم حقوقی بینالمللی موجود است، ایجاد و تقویت صلح و امنیت بینالمللی را در ماده 1 هدف ملل متحد اعلام نموده است؛ همچنان که در ماده 2، برای تحقق این هدف، منع توسل به زور (بند 4 ماده 2) و توسل به شیوههای مسالمتآمیز حل اختلافات بینالمللی (بند7 ماده 2) را به مثابه اصول راهنما برای دستیابی به این هدف اعلام نموده است. بنابراین، هرگونه تبلیغات برای جنگ و توسل به زور، در تعارض با اهداف و اصول منشور و در نتیجه، نقض آشکار حقوق بین الملل است. در حالی که منشور بدون اشاره صریح به ممنوعیت تبلیغات توسل به زور، موضوع صلح و تقویت صلح را برجسته کرده است، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، به صراحت در بند اول ماده 20، هر نوع تبلیغ جنگ را ممنوع اعلام میکند. اهمیت این مقرره علاوه بر صراحت آن، به اهمیت میثاق به عنوان یک معاهده جهانی و از اسناد اساسی حقوق بشری بر میگردد. اما اشکال کار آنجاست که برخی کشورهای غربی این حکم را در تعارض با آزادی بیان و انتشار اطلاعات دانسته و نسبت به این ماده اعتراض نمودهاند. ممنوعیت تبلیغات برای جنگ در معاهدات دیگری چون کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر نیز مقرر شده است. با این حال، محدودیت راجع به معاهدات این است که اولاً؛ فقط برای کشورهای عضو الزامآور هستند ثانیاً؛ تکالیف دولتها در جرمانگاری و ایجاد ممنوعیت لازم وابسته به اراده و میزان پایبندی آنها است. با این وصف، تکلیف اعلامیهها وقطعنامههای بینالمللی که غالباً ماهیت غیر الزامآور داشته و در قلمرو حقوق نرم تلقی میشود روشن است؛ چه این که دولتها تعهدی به تمکین از مفاد این اسناد و اجرای آنها برای خود نمیبینند یا قائل نیستند. البته ارزش معنوی و فضاسازی این اسناد را برای ایجاد قواعد الزامی و ترغیب دولتها به پذیرش و اجرای تعهدات بینالمللیِ خود نمیتوان نادیده گرفت.
از نقطهنظر رویه قضایی بینالمللی، با توجه به درج ممنوعیت تبلیغ برای جنگ و ایجاد نفرت و ترویج خشونت در اساسنامه دادگاه یوگسلاوی سابق و دادگاه رواندا و با ملاحظه عملکرد این دو دادگاه بینالمللی کیفری، و پیش از این دو، سابقه دادگاه بینالمللی کیفری نورنبرگ، میتوان گفت رویهای مهم در این خصوص وجود دارد، اما همه این دادگاهها «موردی» بودهاند و باید منتظر ورود دیوان کیفری بینالمللی به عنوان یک دادگاه جهانی به این موضوع بود؛ اگرچه تأسفبار این که، این دادگاه نیز با موانع راجع به صلاحیت و عضویت دولتها از یک سو و عدم پیشبینی صریح این ممنوعیت در اساسنامه آن روبرو است.
به هر حال، ممنوعیت تبلیغ توسل به زور، از منابع حقوق بینالملل قابل استنباط است اما ضمانت اجرای این قاعده، ضعف و دیگر کاستیهای آن نیز زیاد است. اما نباید مغفول داشت که هرگونه کاستی در اجرای قواعد، ناشی از کاستیهای بزرگتری در ماهیت نظام حقوق بینالملل است؛ زیرا اولاً، ساز و کار تقنینی، قضایی و اجراییِ نظام حقوق بینالملل در مقایسه با ساختارهای حقوقهای ملی ناقص است و یک سلطه کامل همانند حقوق داخلی ندارد. ثانیاً، تابعان و مجریان قواعد این نظام حقوقی - یعنی دولتها - خود واضع قواعد و ناظر بر اجرای آنها هستند و این به طبیعت این نظام حقوقی برمیگردد. در این چارچوب است که دولتی چون ایالات متحد آمریکا از یک سو بیشترین حمایت مالی را از سازمانهای بینالمللی انجام داده و در هر کنفرانس دیپلماتیک برای تنظیم اسناد بینالمللی فعال است و از سوی دیگر، بیشترین تهدید به جنگ و توسل به زور علیه کشورها و تبلیغات برای این پدیده شوم را خود مرتکب میشود؛ عضویت این کشور در معاهدات و نیز دادگاههای بینالمللی، گام دیگری در مسیر پیمودن همین راهبرد آمریکا است.
ممنوعیت تبلیغ توسل به زور در دیدگاه اسلامی نیز از جنبه مقدمه توسل به زور و جنگ تجاوزکارانه بررسی شد. جنگ در اسلام که در قالب مفهوم متعالی جهاد طرح شده است از لحاظ انگیزه، اهداف و روش متفاوت است و اصولاً ماهیت دفاعی دارد. آیات قران نیز مطابق بررسی تخصصی که مفسران و فقیهان بهعمل آوردهاند تنها برای دفاع از مسلمانان یا دین اسلام جهاد را تجویز نموده و جنگ تجاوزکارانه ممنوع است. در نتیجه، تبلیغ برای جنگ تجاوزکارانه نیز به عنوان مقدمه این کار منع شده است. در مقاله، همچنین نسبت به مسأله جهاد ابتدایی به اختصار بحث شد و بهویژه به دیدگاه فقیهان شیعه در این باب اشاره شد. این استنباط بر اساس شواهد قرآنی و نظر مفسّران در این باره طرح شد و هم البته تأکید شد که اندیشمندان مسلمان در موارد تردید، به عمومات و احکام کلی مستخرج از قرآن و سنّت رجوع و استناد میکنند. اصل صلحطلبی، اصل دعوت و عدم شروع به جنگ، و اصل نهی از منکر، در این چارچوب بررسی شد و ممنوعیت تبلیغات برای جنگ و توسل به زور با تکیه بر این اصول نیز استنباط گردید. در این میان، سیره نبوی در جنگها و سیره امام علی (ع) در جنگهای داخلی مبنی بر پرهیز از شروع به جنگ و خودداری از تحریک وتشویق به جنگ تجاوزکارانه، مهمترین نقطه قوت در رهیافت اسلامی راجع به موضوع بحث اعلام شد؛ زیرا در حالی که در نظام بینالمللی کنونی، بهرغم وجود برخی مقررات که توسل به زور و تبلیغ برای آن را ممنوع میکند مشکل و ضعف اصلی، همانا عدم پایبندی دولتها به آن، و فقدان یک رویه قابل توجه در این باره است؛ لکن در مقابل، سنّت پیامبر اعظم (ص) و سیره امام علی (ع) در پانزده قرن پیش یعنی در عصری که ممنوعیت جنگ به هیچ وجه مطرح نبوده است، غیر قابل انکار و بسیار هم آموزنده و الهامبخش است. در نتیجه، میتوان گفت ممنوعیت هر نوع تبلیغ برای توسل به زور و جنگ تجاوزکارانه، از منابع فقه اسلامی قابل استنباط است. علاوه بر این، این ممنوعیت با انگیزه الهی و به عنوان یک تعهد دینی و اخلاقی دارای پشتوانه اجرایی قویتر خواهد بود. با این حال، برداشتهای ناصواب از برخی آیات و روایات توسط گروههای افراطی درباره جنگ علیه اقلیتهای مذهبی و حتی پیروان مذاهب اسلامی مایه نگرانی است. در مقابله با این معضل و بلکه این بحران، اگرچه مراجع دینی در تمام مذاهب اسلامی، این برداشتها را رد کردهاند لکن اطلاعرسانی و تبیین مواضع اسلام در نفی تکفیر و منع تبلیغ خشونت باید در سطح جوامع اسلامی و بینالمللی برجستهتر شود.
در پایان سخن، می توان ادعا نمود که ممنوعیت تبلیغ توسل به زور در حقوق بینالملل و اسلام، یک «اصل» و «قاعده» کلّی است که همه دولتها باید به آن پایبند باشند. چنانچه دولتی از این اصل و قاعده تخطی کند یا در سرزمین و تحت صلاحیت آن این قاعده نقض شود مسئولیت بینالمللی برای دولت ایجاد میشود؛ که البته این موضوع نیازمند بحث مستقلی است.
کلیدواژه ها: تبلیغات؛ جنگ؛ رسانه؛ توسل به زور؛ اسلام؛ حقوق بین الملل
نویسندگان:
غلامعلی قاسمی: استادیار گروه حقوق بین الملل دانشگاه قم
مسلم ملکی: دانشجوی دکتری حقوق بینالملل دانشگاه مفید قم
فصلنامه پژوهش تطبیقی حقوق اسلام و غرب - دوره 3، شماره 2 - شماره پیاپی 8، تابستان 1395.
∎
نظر شما