شناسهٔ خبر: 24223325 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

قدردان تماشاگران فوتبال نیستیم!(نکته ورزشی)

صاحب‌خبر -

سرویس ورزشی-
همیشه نوشته‌ایم که فوتبال و به طور کلی ورزش مال مردم است. مردم نباشند، ورزش معنی ندارد بهترین و فنی‌ترین مسابقات و رقابت‌های ورزشی حرارت و هیجان و کیفیت و معنی خود را از دست می‌دهند. اصولاً در نگاهی فرا ورزشی و کلی ملاحظه می‌کنیم که همه چیز این دنیا و جامعه مال مردم و در خدمت مردم هستند. مگر سینما مال مردم نیست؟ سینمای بدون مردم اصلاً معنی دارد؟ دانشگاه چی؟ اقتصاد چطور؟ حکومت و سیاست را چه می‌گویید؟! وقتی فقط این معنای ساده را بفهمیم که خداوند پیامبران- بهترین بندگان- خود را برای نجات و هدایت و در یک کلمه «خدمت» -آن هم بهترین و راست‌ترین خدمت- انسان‌ها و مردم مبعوث می‌کند، آن وقت دیگر نیازی به توضیح واضحات و زیاده‌گویی در این باره وجود ندارد. از نظر مکاتب توحیدی و صاحب این مکاتب (خداوند تبارک و تعالی) بهترین مردم کسی است که نفع و فایده‌اش بیشتر به «مردم» برسد... این مقدمات را گفتیم تا برویم سر اصل بحث و موضوع خودمان که ادامه مباحث قبلی است.
وقتی می‌گوئیم ورزش مال مردم است، یعنی آنها که مسئولیتی در ورزش دارند و صاحب پست و منصبی در این حوزه هستند، باید خود را خادم و خدمتگزار مردم بدانند و هرگز این فکر را به خود راه ندهند که صاحب و وارث ورزش هستند و با آن هر طور که دلشان می‌خواهد معامله کنند.
همواره این حقیقت و این اصل را در جایی از ذهن و قلب خود به عنوان یک «باور»، محکم نمایند که «مهمان چند روزه» ورزش هستند و قرار نیست برای همیشه در این حوزه و این پست‌ها ماندنی باشند و مفتش صاحبخانه را بازی کنند. صاحب این خانه فقط «مردم» هستند!
خوشبختانه در ورزش ایران، «مردم» حضوری فعال دارند. نماد و نماینده مردم در عرصه ورزش «تماشاگران» هستند که با حضور خود به ورزش و رقابت‌ها و اماکن ورزشی، شور و حال می‌بخشند و اگر نباشند همه آن فعالیت‌ها و رقابت‌ها به پشیزی نمی‌ارزد و به اصطلاح مفتش گران است. حضور مردم را در ورزش و میادین و اماکن ورزشی باید قدر بدانیم، عملاً هم قدر بدانیم نه اینکه فقط حرف از مردم قهرمان و تماشاگران عزیز! بزنیم، اما در عمل با آنها رفتاری داشته باشیم که نه در شأن قهرمان است و نه در شأن «عزیزان» ما!
اصلی که رعایت نمی‌شود
متأسفانه در ورزش ما و به ویژه در جنبه قهرمانی آن، این اصل و امر ضروری، رعایت نمی‌شود و تأسف‌بار اینکه حتی خیلی وقت‌ها ضد و عکس آن عمل می‌شود. در این باره بارها و به وقت و موقع خودش حرف‌ها را نوشته و اعتراض و انتقاد خود را صریحاً اعلام کرده‌ایم. یکی از این مواقع، که سال‌هاست درباره آن می‌نویسیم، زمان و روز برگزاری «شهرآورد» (یا همان دربی) تهران میان تیم‌های پرطرفدار پرسپولیس و استقلال است. بارها در این باره نوشته‌ایم و آخرین بار که نوشتیم بعد از آخرین دربی (آبان 96) بود، و امیدواریم آخرین بار هم باشد که این ترجیع‌بند و موضوع را تکرار می‌کنیم که آقایان، مسئولان و دست‌اندرکاران، حرمت مردم را پاس بدارید! حضور این مردم را در ورزشگاه اگر گلباران نمی‌کنید، حداقل برایش سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی نکنید.
سال‌های سال است می‌نویسیم، نحوه برگزاری دربی، نحوه برخورد و رفتار با مردم صحیح و قشنگ و منطقی و اخلاقی و اسلامی و انسانی نیست. متأسفانه بعد از آخرین دربی همین دو، سه ماه پیش باز همین نکته را نوشتیم و یادآوری کردیم، اما مثل خیلی موارد، ظاهراً گوش شنوایی یافت نمی‌شود. معنی ندارد که دربی برگزار می‌کنیم و بلیت می‌فروشیم، اما تماشاگر بلیت به دست را به ورزشگاه راه نمی‌دهیم و سرخورده و گاه کتک خورده و تحقیر شده و توهین شنیده روانه منازل و خانه‌هایشان می‌کنیم.
حداقل احترام برای تماشاگر
بارها نوشته‌ایم - دیگران هم نوشته و گفته‌اندکه تماشاگر، سرمایه این ورزش و بزرگترین ثروت این فوتبال است، حداقل احترام را برای او قائل شوید. حداقل سرویس‌دهی را در ورزشگاه‌ها برایش ارائه دهید. این کاری است که در کشورهای صاحب ورزش و فوتبال - که ادعای اسلامی بودن، با فرهنگ بودن، تاریخی بودن و چنان و چنان بودن را هم ندارند - رعایت می‌شود، ما چرا رعایت نمی‌کنیم؟ ما چرا با این همه ادعا و شعار و...، به تماشاگری که با حضور خود به فوتبال و ورزش ما اعتبار و کیفیت و صفا می‌بخشد، احترام نمی‌گذاریم؟
 این کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، برای فوتبال خود فراوان خرج می‌کنند، همه امکانات لازم و تجهیزات پیشرفته را برای فوتبال و جان گرفتن و پیشرفت فوتبال خود فراهم آورده‌اند و تقریباً همه چیز دارند، اما خودشان می‌دانند، ما هم می‌دانیم که یک چیز اساسی و مهم و تأثیرگذار را ندارند و آن هم «مردم» یا همان تماشاگر است، چیزی که فوتبال ما علیرغم همه ناداشته‌هایش دارد. حرف هم بر سر این است که ما باید عملاً قدر داشته‌های خود را بدانیم که خیلی وقت‌ها نمی‌دانیم.
گفتیم برای اثبات این مدعا، نمونه‌ها و شواهد فراوانی هست و ماجرا فقط به «شهرآورد» ختم و محدود نمی‌شود. همین چند روز پیش ما هم مثل خیلی از اهالی فوتبال تصاویری از بازی دو تیم مازندرانی خونه به خونه و نساجی را دیدیم. ما در اینجا با آنچه در زمین از نظر فنی اتفاق افتاد، نتیجه بازی، کیفیت داوری، اتفاقات تلخ و تأسف‌بار حاشیه‌ای- که بیش از هر چیز از فقر فرهنگی این فوتبال حکایت می‌کند- و... کاری نداریم، هر کدام از این مسائل نیازمند بررسی دقیق، تحلیل علمی و کارشناسانه است، مسئولان، مدیران و برنامه‌ریزان ورزش و فوتبال ایران نباید از کنار این مسائل به ویژه مسائل تلخ حاشیه‌ای بگذرند، بلکه ریشه‌یابی و تحلیل کنند که چه فکر و جریانی بر این فوتبال حاکم شده که محور عملکرد و هدفش، تفرقه‌افکنی، حرمت‌شکنی و نفرت‌پراکنی است، آن هم در کشوری و در مقطعی که بیش از هر جا و هر وقت به «وحدت» احتیاج دارد.
 جامعه‌شناسان واقعی را به میدان فرا خوانید، چرا فوتبال و ورزش که یکی از کارکردهای متنوع و تأثیرگذار آن، «ایجاد و ارتقاء و حس تعاون و همبستگی اجتماعی» است، در ورزش‌مان خیلی از کارکردهای مثبت خود را از جمله کارکرد‌اشاره شده را از دست داده یا در حال از دست دادن است. مسئولان، این مسائل را جدی بگیرند، از کنار آن به راحتی عبور نکنند، آنها وظیفه دارند، این اتفاقات تلخ، عجیب و خطرناک را به طور علمی واکاوی و تحلیل نمایند، دلایل و ریشه‌های وقوع چنین اتفاقاتی را استخراج نمایند، عوامل بروز آن را شناسایی نمایند، عملکرد آنهایی که نادانسته بساط تفرقه‌افکنی، حرمت‌شکنی، نفرت‌پراکنی را در این فوتبال پهن کرده و به آن دامن می‌زنند، اصلاح کنند، و با کسانی که عمداً و مغرضانه تلاش دارند که در فوتبال و به اسم رقابت ورزشی جنگ تمام عیار قومیتی، شهری، استانی و... راه بیندازند، برخورد قاطع و قانونی شود.
رفتار با تماشاگران در ورزشگاه بابل
ما در این باره به همین بسنده می‌کنیم و حرف خود را پی می‌گیریم. بالاتر عرض کردیم، ما به بازی‌اشاره شده از حیث برخورد و رفتار مقامات رسمی و عناصر اجرایی این بازی کار داریم. در این بازی هم متأسفانه علیرغم استقبال گرم و حضور پرشور تماشاگران مازندرانی، متأسفانه نحوه رفتار و برخورد با این تماشاگر، از بلیت‌فروشی، نحوه ورود تماشاگران (از یک در باریک و تنگ) و... گرفته تا سرویس‌دهی‌های دیگر و ابتدایی، مناسب و محترمانه نبود، شاید خود این نوع رفتار غیر محترمانه یکی از دلایل آن برخوردهای خشمگین، عصبی و درگیرانه فیزیکی بعضی از آنها در آخر بازی شد.
در هر حال همان طور که‌اشاره شد بازی ذکر شده از ابعاد و دیدگاه‌های مختلف می‌تواند مورد توجه و تحلیل قرار گیرد، و این کاری است که حتماً هم باید صورت بگیرد، فعلا بررسی شود که چرا فوتبال مازندران با این تماشاگران و این قدمت و... از ورود به لیگ برتر عاجز است ما در اینجا چون با موضوع تماشاگر کار داشتیم، به نوع و نحوه برخورد با این تماشاگر در بازی دو تیم هم استانی و مازندرانی‌اشاره‌ای داشتیم. خوشبختانه در جای جای این مملکت ورزش و رقابت‌های ورزشی، بازار گرم و تنور داغی دارد، علت اصلی آن هم حضور و علاقه تماشاگران پرشور است. حرف ما این است که متأسفانه قدر «حضور مردم» را در صحنه ورزش نمی‌دانیم، و با این سرمایه گرانبها خیلی وقت‌ها بد و ناشایست هم برخورد می‌کنیم.
حسرت تماشاگر در ورزشگاه‌های مجهز
چند سطر بالاتر گفتیم، اینجا باز تأکید می‌کنیم کشورهای همسایه به ویژه آنها که در حاشیه خلیج همیشه فارس زندگی می‌کنند برای فوتبال خیلی خرج می‌کنند، خیلی ستاره می‌خرند، خیلی تبلیغ می‌کنند، خیلی تجهیزات و امکانات فراهم می‌آورند، اما آنها، همه آنها، در حسرت این هستند که ورزشگاه‌های مجهز و پیشرفته‌شان روزی به اندازه همین تماشاگری که در ورزشگاه محقر و فاقد امکانات بابل جمع شده بودند، پر شود! هفته گذشته در بازی استقلال با حریف قطری چقدر تماشاگر بود؟ در بازی ذوب‌آهن با الدحیل تماشاگر در آن ورزشگاه مدرن چه تعداد بود؟! حرف آخر هم در این فراز، این حرف تکراری و همیشگی است که ما اگر قدر داشته‌ها و ثروت‌های خدادادی و مردمی این ورزش و این فوتبال را بدانیم و عملاً قدردان باشیم و کفران نعمت نکنیم، بدون تردید در ورزش وضع بهتری خواهیم داشت و به ویژه رشته‌های مردمی و پرطرفداری شامل فوتبال از جهش و پیشرفت بالاتری برخوردار خواهد شد.


نظر شما