رخدادهای 4 دهه گذشته و نوع کنشهای سیاسی جامعه در این مدت، نشان داده است که مردم علیرغم اینکه برای انتخاب مسئولان کشور پای صندوقهای رأی میروند و گاه رأی قاطع خود را به نام افرادی به صندوق میاندازند، اما درعینحال هیچوقت با کسی تا ابد عقد اخوت نبستهاند و رأیشان به افراد همواره رأی مشروط است. همین مسئله موجب شده تا مردم زمانی رأی قاطع خود را به نام ابوالحسن بنیصدر و زمانی محمدعلی رجایی و زمانی هم محمود احمدینژاد و حسن روحانی به صندوق بریزند. در واقع این تنوع انتخابهای مردم پیام مشخصی را برای منتخبین دارد و آنهم اینکه رأی مردم به رئیسجمهور، چک سفید امضا نیست.
تجربهی اولین رئیسجمهور کشور و تصور وی از رأی مردم و به تبع آن نوع برخوردش با این مسئله، یکی از قطعههای عبرتانگیز تاریخ جمهوری اسلامی است. بنیصدر که زمانی موفق شده بود اکثریت قاطع آرای مردم را به خود اختصاص دهد و با 11 میلیون (76 درصد) رأی، اولین رئیسجمهور ایران لقب بگیرد، تصورات موهومش نسبت به آرای مردم، فرجام بدی برای او رقم زد و 36 سال قبل در چنین روزهای بود که بعد از یک سال و چند ماه، از ریاست جمهوری خلع شد.
مجموعهای از عوامل و مشخصههای رفتاری و شخصیتی در بنیصدر وجود داشت که کار وی را به آنجا رساند و به عبرتی برای همهی رؤسای جمهور بعد از خودش تبدیل شد. بررسی تاریخی عملکرد و رفتارها و نوع مواجههی بنیصدر با جامعه و ارکان حکومت، بیانگر برخی از این مشخصههای رفتاری و شخصیتی خاص است:
1. برخوردهای متفرعنانه و متبخترانه با منتقدین یکی از مشخصههای بارز بنیصدر بود. این سبک برخوردها هم در هجمههای گسترده به نهادهای انقلابی نظام خود را نشان داده بود و هم حتی در برخی برخوردهای شخصی او با دیگران. حسن یوسفی اشکوری، که خود از نمایندگان حامی بنیصدر در مجلس اول بود، میگوید: «ایشان پس از حضور در افتتاح مجلس گفته بود که مجلس او را تخفیف کرده است و دلیل آن را نیز عدم بلند شدن نمایندگان هنگام ورود ایشان به مجلس میدانست. این حرف بسیار موجب شگفتی و خشم بسیاری شد. بار دوم که ایشان میخواست به مجلس بیاید، آقای هاشمی رئیس مجلس، از نمایندگان خواهش کرد که بهخاطر حفظ وحدت جلو پای رئیسجمهور بلند شوند. واقعاً توقع شگفتی بود. همهی ما از این توقع ناخرسند بودیم، اما عموم نمایندگان به خواستهی هاشمی تن داده و جلو پای بنیصدر ایستادند.»
همچنین احمد توکلی، نمایندهی مجلس اول که در جریان اختلافات بر سر معرفی کابینه با بنیصدر تعامل داشت، در رابطه با رفتارهای مغرورانهی وی میگوید: «در بحث معرفی وزرا به مجلس، 4 نفر را آقای بنیصدر نپذیرفت. حکمیت شد. آیتالله یزدی از جامعهی مدرسین و نایبرئیس مجلس، آیتالله انواری عضو جامعه روحانیت مبارز و نماینده تهران حَکَم شدند. حکمها همراه با ما 4 نفر به اضافهی شهید رجایی به دفتر بنیصدر رفتیم. من مهندس موسوی را برای اولینبار در آنجا دیدم. وارد دفتر شدیم. آقای بنیصدر شلوار کردی پاش بود و روی کاناپه نشسته بود. یک پاش را هم روی کاناپه جمع کرده بود. وقتی وارد شدیم، او به احترام هیچکدام ما، حتی 2 شخصیت روحانی از جای خود بلند نشد. یک صندلی در اتاق کم بود. من رفتم کنار بنیصدر روی کاناپه نشستم تا کمی توجه پیدا کند.»
2. مجموعهی سخنرانیها و مواضع بنیصدر در همان مدت یک سال و چند ماهی که وی رئیسجمهور بود، کینهتوزی شدید وی نسبتبه نهادهای انقلابی و هجمههای تند به این نهادها را نشان میدهد. بهعنوان مثال وی در سخنرانی 22 بهمن سال 59 نهادهای انقلابی را مورد هجمه قرار داد و آنها را به دیکتاتوری متهم کرد: «فقدان امنیت قضایی، وجود مراکز تصمیمگیری، اقدامات خودکامه و علاوه بر آن رواج روش ترور و بعضی روشهای نادرست دیگر عاملیت و حاکمیت دولت را در بسیاری نقاط به خطر انداخته است. به شما مردم نسبتبه نبود امنیت اعلام خطر میکنم. ما امنیت قضایی و اخلاقی میخواهیم. اینکه هنوز بتوان در خیابانها کتاب سوزاند و هنوز بتوان به خوابگاهها حمله کرد و هنوز بتوان به غیر از طریق مقامات قانونی مدرسه تعطیل کرد، امری نیست که با آن بتوان در جمهوری اسلامی پیش رفت. همهی کارمندان ما باید امنیت شغلی و امنیت از هر لحاظ پیدا کنند» (روزنامهی انقلاب اسلامی، 11 بهمنماه 1359).
3. بنیصدر درحالیکه رئیسجمهور و دومین شخص نظام بود، اما درعینحال مدام به دنبال این بود که از خود چهرهای در قالب اپوزسیون نظام ارائه دهد. وی با متهم کردن انقلابیون به زورگویی و تلاش برای ارائهی تصویری خشن از آنها، این هدف خود را دنبال میکرد. سخنرانی او در 17 شهریور سال 59 در میدان شهدا، که وی طی آن از اقلیتی سخن میگوید که به گفتهی او قصد تسخیر همهی امکانات سیاسی و نظامی کشور را دارند و اولین هدف آنها رویارویی با رئیسجمهور و از میان بردن قدرت اوست، در همین راستا بود: «یک نظریهای وجود دارد که باید یک اقلیت منسجم در خط حاکمیت کامل برقرار کند. این اقلیت برای استقرار حاکمیت خویش کوشیده است و میکوشد رهبری نهادهای انقلابی را به دست بگیرد. کوشیده است و میکوشد رادیو و تلویزیون و روزنامه را به دست بگیرد و نگذارد هیچ نشریهای که مخالف باشد، امکان حیات داشته باشد» (روزنامهی کیهان، 18 شهریور 1359). همچنین سخنرانی جنجالی او در غائلهی 14 اسفند نیز از دیگر نمونههایی است که سیاست اپوزسیوننمایی وی را نشان میدهد. وی در بخشی از این سخنرانی با تخطئهی نیروهای انقلابی و حزباللهی، در رابطه با آنها میگوید: «عدهای برای اخلال اینجا آمدهاند. اگر دست از اخلال برندارند، من از شما مردم خواهم خواست چماقبهدستانی را که میخواهند جمهوری را به لجن بکشند، تنبیه کنید» (روزنامهی انقلاب اسلامی، 16 اسفند 59، تیتر اول).
4. کسب 11 میلیون رأی، بنیصدر را به قدری غره کرده بود که او از تلاش برای اینکه حتی ائمهی معصومین علیهمالسلام را هم با خود تطبیق بدهد، ابایی نداشت. او در مردادماه 59 در سخنرانی عمومی با حمله با منتقدانش گفت: «این سخن تازهای نیست. در صدر اسلام نیز در برابر عدل علی، پیراهن عثمان را پرچم کردند و هر روز به بهانهای عرصه را بر امام (ره) تنگ کردند. ما نیز اینکه در برابر این انحصارگران و در برابر دستهی دوم خوارجی که میخواهند به نام خدا و دین خدا، استقرار حکومت اسلامی را غیرممکن کنند، ایستادهایم.»
لذا آنچه مبرهن است و تاریخ انقلاب اسلامی در چند دههی اخیر نیز نشان داده، این است که از مسیر تندروی و اپوزسیوننمایی و تقابل با نظام و انقلاب کسی طُرفی نبسته است. در واقع هرچند ممکن است این رویه، در کوتاهمدت برای کسانی آوردهای داشته، اما در نهایت بعد از مدتی این طیف افراد از سوی مردم رانده شدهاند. این واقعیتی است که سرنوشت چهرههای سرشناسی که از ابتدای انقلاب تاکنون چنین رویهای اتخاذ کردهاند، آن را تأیید میکند.
عباس حسینی: کارشناس مسائل سیاسی
انتهای متن/
∎
نظر شما