چکیده
در تاریخ ادبیات ما، مدح اهل بیت پیامبر(ص) همواره زینتبخش دیوان شاعران و فرزانگان بوده است؛ تا آنجا که کمتر دیوان شعری را میتوان یافت که قطعه شعری در مدح پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهل بیت مکرم ایشان در آن ثبت نشده باشد. شاعران کرد نیز همچون دیگر شاعران مسلمان در این زمینه، گوی فصاحت را به میدان انداخته و آثار زیبایی خلق کرده اند که دفتر اشعارشان را زینت بخشیده است. این مقاله، تلاشی است برای بررسی بخشی از اشعار شاعران نامدار کرد که در مدح و رثای اهل بیت پیامبر(ص) به زبان فارسی یا به لهجه های مختلف کردی سروده اند.
کلیدواژگان
پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت پیامبر(ص)، شاعران کرد
مقدمه
بی شک آنچه در طول تاریخ موجب غنای میراث فرهنگی ما شده است، توجه به اعتقادات و ارزشهای دینی بوده است. ایرانیان پس از پذیرش دین مبین اسلام، خدمات بسیاری در راستای توحید و خداپرستی و ترویج این آخرین آئین الهی انجام دادند.
در این رهگذر، عشق به محمد(ص) و آل محمد(ص) از دیرباز در میان آنان جایگاهی خاص داشته و چون یکی از عرصههای بارز تجلی و تبلور باورهای دینی، هنر و ادبیات است، اعتقادات پاک مردم ما در هنر و ادبیات این سرزمین به شکلی بارز منعکس شده است؛ آنچنان که طی سالیان متمادی در تعزیه گردانیها، شبیه خوانیها، نمایشها، نطق سخنوران و شعر شاعران، خطبه های علما و مقالات نویسندگان سیره ی زندگی و شهادت پر افتخار اهل بیت پیامبر(ص) محور اصلی موضوعات بوده است.
در این میان در عرصه ی شعر، بهترین و زیباترین سخنان منظوم آن است که با الهام از آیات کلام الله، احادیث نبوی، آموزه های دینی، عرفان اسلامی، زندگانی و سیره ی پیامبر گرامی اسلام(ص) و خاندان مطهّرش سروده شده است؛ چنان که در برگ برگ ادبیات این سرزمین میتوان اثر این طرز تفکر را احساس نمود.
نگاهی گذرا به دیوان اشعار شاعران پر شمارمان بیانگر این نکته است که عموم این بزرگان، دیوان اشعار خود را، پس از راز و نیاز با خدای یکتا با نعت پیامبر اکرم(ص) و ذکر مناقب و فضائل بی شمار خاندان بزرگوارش آغاز نموده اند. برخی از این شاعران تا آن جا پیش رفته اند که در میان مردم به شاعران اهل بیت(رض) شهرت یافته و عمده ترین بخش آثارشان را مدایح و مرثیه هایی تشکیل میدهد که به منظور بزرگداشت شأن و منزلت اهل بیت پیامبر(ص) سروده اند.
اما این مسئله تنها به ادبیات فارسی محدود نمیشود و تنها مختص شاعران شیعه مذهب نیست، بلکه مسلمانان از هر مذهبی و با هر طرز فکری در این زمینه، قلم را به گردش در آورده اند و آثار شعرا در نواحی مختلف سرزمینهای مسلمانان، سرشار از این گونه اشعار است. یکی از عرصه هایی که به خوبی بیانگر این مدعاست، اشعاری است که شاعران کرد- که غالباً هم اهل تسنن و شافعی مذهب بوده اند- در این رابطه سروده اند.
باغستان ادب کردی، آراسته به گلهای رنگارنگی است که از این دریا سیراب شده است. شاعران اهل سنت، همواره دیوان اشعار خود را با مدح پیامبر اسلام(ص) و خاندان مکرمش آغاز کردهاند و در میان اشعار ایشان، گاه شاهبیتهایی را میتوان مشاهده نمود که هر خوانندهای را به شگفتی وامیدارد؛ نظیر این بیت از شیخ رضای طالبانی شاعر مشهور کرد:
لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است
عشق بازی سر به میدان وفا افکندن است
اما از آن جا که ممکن است اغلب مردم با این گنجینه ی پر بار و غنی آشنا نباشند، بر آن شدیم تا گوشه ای از این گنج مخفی را در قالب مقالهای ارائه نماییم. البته بی گمان اینگونه اشعار به حدی است که گردآوری و بررسی آنها در قالب مقالهای مختصر نمیگنجند؛ اما آنچه در این مقاله میآید چونان نمی از یمی است و برگ سبزی است که تقدیم علاقهمندان میشود.
بررسی اشعار شاعران کُرد
در یک تقسیم بندی کلی، اشعاری را که شاعران کرد در مدح و رثای اهل بیت مکرم پیامبر(ص) سروده اند را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: نخست؛ اشعاری که شاعران کرد به انگیزههای مختلف سروده و در آن، به دلایلی از اهل بیت پیامبر(ص) و ماجراهای تاریخ اسلام نظیر واقعهی جانگداز کربلا یاد کرده اند و دوم؛ اشعاری که به طور اخص در مدح و رثای اهل بیت پیامبر(ص) سروده اند. از این رو، در این مقاله ابیاتی از هر دو نوع شعر شاعران کرد را به عنوان نمونه میآوریم و به طور مختصر بررسی میکنیم.
الف- اشعاری که شاعران در آن، به طور غیرمستقیم به اهل بیت پیامبر(ص) اشاره کرده اند.
مولوی تاوه گویزی(1221 - 1300 ه.ق)، شاعر بیبدیل کرد، هنگام مرگ همسرش در فراق او شعری به لهجه ی اورامی سروده و در این شعر از واقعه ی کربلا یاد کرده و احوال پر ملال خود را به احوال اسیران کربلا تشبیه نموده است. نخست این چند بیت را میآوریم، سپس آن را ترجمه کرده و مورد بررسی قرار میدهیم.
«شوورای عاشووران دیسان بهزمش بهست
موحهذذهم ئاما مهحرهم شی نهدهست
ئهو خهریک نهچؤص شاری عهدهمدا
من نه کهربه لای سارای ماتهم دا
ئهو«یهزید» مهرگ وه ئهسیر بهرده
من زادهی زیاد، خهم یهقیر کهرده
بازاذهن وادهی مامهصَهن ساقی
ههی بگره فانی، وهی بدهر باقی
ذؤ! حسه ین ئاسا فهردا که ذؤبؤ
داخؤَم سهر جهکؤَ لاشهم جهکؤ بؤ»
(مولوی کرد، 1961م، صص 341- 340)
یعنی: «دسته ی عزاداران عاشورا دوباره شور و نوا آغاز کردند. ماه محرم آمد و مَحرمِ من(همسرم) از دست رفت. او در شهر خلوت عدم است و من در کربلای صحرای ماتم. او را یزید مرگ همراه برده است و من نیز اسیر ابن زیاد غم و اندوه هستم. دنیا چون بازار و هنگام معامله است ساقی. آنچه فانی است بگیر و آنچه باقی است به من بده. وای بر من! راستی فردا که روز موعود، یعنی روز رستاخیز، فرا خواهد رسید، تو گویی من نیز چون حسین(رض) سرم کجا و تنم در کجا خواهد بود؟»
وی در این ابیات ماتم را به صحرا، مرگ را به «یزید» و غم و اندوهی که او را فرا گرفته به «ابن زیاد» تشبیه نموده است که بازماندگان واقعهی کربلا را به اسارت گرفت. مولوی در نهایت در این قطعهی حزین دنیا را به بازاری که محل معامله است تشبیه کرده و از ساقی میخواهد آنچه باقی است، نصیب او کند و در نهایت میگوید فردا که روز جزا فرا رسید، ما نیز حسینآسا سر و تنمان از هم جدا میشود.
مهحوی (ملا محمد بالخی، 1246- 1324 ه.ق) عارف رازآشنا نیز در این بیت فارسی به واقعهی کربلا اشاره نموده و آمدن پیرش را به نزد خویش، هم چون رفتن بزرگی به زیارت کربلا تشبیه کرده است:
«کرد او گذر به خاک من خفته در بلا
شاه آمد از برای زیارت به کربلا»
(محوی، 1367ش، ص 16)
وی همچنین در بیتی ملمع که کردی و ترکی است، با اشاره به ماجرای کربلا و شهدای آن واقعه میگوید که یار چو کشتار خانهی عاشقان را دید گفت: «من نخستین یزید هستم و این جا کربلای مکرر است»:
«تورکی من کوشتار خانهی عاشقانی دی وتی
من بیرنجی بیر یه زید، ئیره ئیکینجی کربلا»
(همان)
ملا احمد نودشهای ملقب به «فانی» (1228- 1302 ه.ق) نیز بدین شیوه به پنج تن آل عبا اشاره کرده است:
«در عبای تن لطائف در سلوک
شیوهای زان پنج تن دارد همی
زندهدل هرگز نمیرد «فانیا»
ننگ از قید کفن دارد همی»
(نودشهای، 1368ش، ص 41)
و ملا خدر نالی (1215 - 1273 ه.ق) شاعر خوش قریحه و نازک خیال کرد نیز اینچنین به واقعهی کربلا اشاره کرده است:
«هه موو ذؤژم دؤعایه داخؤ کهی بث
به تیرثکم شههیدی کهر بهلا کهی»
(نالی، 1961م، ص 49)
یعنی هر روز دعایم این است که کی آن لحظه فرا میرسد که با تیری، شهید کربلایم کنی.
مرحوم سید محمدطاهر سیدزاده هاشمی(1290 - 1382ه.ش ) از علما و شعرای معاصر نیز در یکی از ابیات شیوایش چنین از علیبن ابیطالب(رض) یاد کرده است:
«لهکوث وهک تؤ کهسث سهرمهستی بادهی نوور و تهو حیده
به دهستی مورتهزا حهوجار، لهکاسی موستهفا ذهحمث»
(هاشمی، 1370ش، ص 71)
یعنی «چه کسی مانند تو سرمست بادهی نور و توحید است، (خدایا) به دست مرتضی(مولا علی(رض)) هفت بار از جام مصطفی(ص) رحمی کن.» وی در این بیت، جام را استعاره برای رحم و مروت پیامبر اکرم(ص) آورده و نیز از مجاز ظرف و مظروف استفاده کرده است؛ یعنی جام را آورده، اما از آن محتوای جام را اراده کرده است.
ایل بیگی جاف( 898- 961 ه.ق) صوفی بلند آوازهی کرد نیز در پیشگوییهای مشهورش که به لهجهی گوران است، این چنین در مورد حضرت علی(رض) سخن رانده است:
«عهلی لهغهیب پهیدا دهبث
دولدول بؤ شهذ شهیدا دهبث
مونکیر خوارو ذیسوا دهبث
دیسان جیهان ئاوا دهبث
ههروا بووهو ههروا دهب»
(ایل بیگی، 1362ش، ص 57)
یعنی: علی از غیب پیدا میشود، دلدل شیدای جنگ میشود. منکر خوار و رسوا خواهد شد، دوباره جهان آباد خواهد شد، چنین بوده و چنین خواهد شد.
ب- اشعاری که شاعران کرد به طور مستقیم در مدح و رثای اهل بیت پیامبر(ص) سرودهاند.
همچنان که در بخش اول مقاله اشاره کردیم، دستهی دوم اشعاری است که شاعران کرد به شکل مستقیم در مدح و رثای اهل بیت مکرم پیامبر(ص) سرودهاند و به جرأت میتوان گفت که دیوان هیچکدام از شاعران برجستهی کرد، خالی از این گونه اشعار نیست.
با بررسی شعر شاعران کرد درمییابیم که شاعران برجستهای چون نالی، مهحوی، مولانا خالد نقشبندی، قانع، حافی، مولوی، غریق، بیخود، شارق هرسینی، ملاپریشان دینوری، غلامرضا خان ارکوازی، سیفالقضات، شیخ رضای طالبانی، ملا احمد خاکی، ترکه میر، حه مدی، جوهری، مینه جاف، دبیر، منوچهرخان کولیوند، ملا احمد نودشهای، حزین سنندجی، میرزا عبدالقادر پاوهای، حقیقی، ملا کامل امامی، سیدحسن سورینی، فقیه قادر همهوند، زیور، اللهمراد هرسینی، شامی کرماشانی، مجدی، سیدطاهر هاشمی، مستوره اردلان، سیدابراهیم ستوده، گلشن کردستانی و دهها تن دیگر در این میدان به شایستگی داد سخن دادهاند.
در این بخش، نمونههایی از اینگونه اشعار شاعران کرد را مورد بررسی قرار میدهیم.
ملا پریشان دینوری(نیمه اول قرن هشتم تا اوائل قرن نهم ه.ق) از شاعران و عارفان برجستهی دینور در یکی از اشعار زیبای خود به لهجهی گوران، پیامبر و اهل بیت مکرم ایشان را این چنین مدح نموده است:
«چون حهق ژ ئیجاد ماسیوا پهرداخت
ژنووری ئهحمد لهوح و قهصَهم ساخت
عهرش و کورسی ههم ژنوور «مورتهزا»
ئاسمان و زهمین ژنوور «موجتهبا»
ژنووری «حسهین» به ههشت کرد بنیا
جیلوهگهربی نوور «به توولی عهزرا»
(سلطانی، 1369ش، ص 146)
یعنی: «وقتی که حضرت حق، ماسوارا خلق کرد، از نور احمد(ص) لوح و قلم را ساخت. عرش و کرسی و آسمان و زمین را نیز از نور علی(رض) و بهشت را از نور حسین(رض) بنیاد نهاد و نور زهرای بتول(رض) جلوهگر شد.»
مولانا خالد نقشبندی (1193- 1242 ه.ق) عارف نامآشنای کرد نیز در سفر به هندوستان و هنگام عبور از مشهد، در مدح مقام و مرتبت حضرت رضا(رض) و توصیف بارگاه نورانی آن حضرت، قصیدهای به زبان فارسی سروده است که با اشعار بلند شاعران پارسیگوی پهلو به پهلو میزند. ابیاتی از این شعر زیبا را به عنوان نمونه ذکر میکنیم. این شعر، چنین آغاز میشود:
«این بارگاه کیست کز عرش برتر است
وز نور گنبدش همه عالم منور است؟
وز شرم شمس پای زرش کعبتین شمس
در تخته نرد چرخ چهارم شش در است»
(نقشبندی، 1368ش)
وی سپس قصیدهاش را چنین ادامه میدهد:
«این روضهی رضاست که فرزند کاظم است
سیراب نوگلی ز گلستان جعفر است
سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست
نو بادهی حدیقهی زهرا و حیدر است
بتوان شنید بوی «محمد» زتربتش
مشتق بلی دلیل به معنی مصدر است»
(همان)
وی در ادامهی این قصیدهی زیبا، حضرت رضا(رض) را قسم میدهد که به خاطر پیامبر اسلام(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س) و ائمهی هدی(رض) بر او رحم آرد، زیرا از بازخواست روز جزا هراسان است.
وی در این شعر زیبا از پیامبر اکرم(ص) با عنوان «شاه مسند لولاک»، از پیامبران اوالعزم با عنوان «شهان اولوالعزم» و از حضرت علی(رض) با عنوان آنکه «بابی ز دفتر هنرش فتح دروازهی خیبر است»، یاد کرده است. آنگاه از حضرت فاطمهی زهرا(ع) و ائمه اطهار(رض) نام میبرد و به برجستهترین فضائل ایشان اشاره میکند:
«جانا به شاه مسند لولاک کز شرف
بر تارک شهان اولوالعزم افسر است
دیگر به حق آن که بر اوراق روزگار
بابی ز دفتر هنرش باب خیبر است
دیگر به نور عصمت آن کس که نام او
قفل زبان و حیرت عقل سخنور است
آنگه به سوز سینهی آن زهر دادهای
کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است
دیگر به خون ناحق «سلطان کربلا»
کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است
دیگر به حق «علی» کز بحر مناقبش
انشای بو فراس ز یک قطره کمتر است
آنگه به روح اقدس «باقر» که قلب او
مر مخزن جواهر اسرار را در است
دیگر به نور باطن «جعفر» کهسینهاش
بحر لباب از در عرفان داور است
آنگه به حق موسی «کاظم» که بعد از او
بر زمره اعاظم و اشراف سرور است
دیگر به قرص طلعت تو کز اشعهاش
شرمنده ماه چهارده و شمس خاور است
دیگر به نیکی «تقی» و پاکی «نقی»
و آن گه به «عسکری» که همه جسم، جوهر است
دیگر به عهد پادشهی کز سیاستش
با بره شیر شرزه بسی به ز مادر است
بر «خالد» آر رحم که پیوسته همچو بید
لرزان ز بیم زمزمهی روز محشر است»
(همان، صص 46-41)
مستورهی اردلان (1220- 1264 ه.ق) شاعر سنندجی، که یکی از زنان نامدار عهد امارت اردلانها در کردستان بوده است، در شعری با این مطلع:
من آن زنم که به ملک عفاف صدر گزینم
ز خیل پرد گیان نیست در زمانه قرینم
(اردلان، 1363ش، ص 74)
این چنین ارادت خود را به مولا علی(رض) ابراز میدارد:
ز تاج و تخت جم و کی مراست عار و لیکن
به آستان ولایت کمینه خاک نشینم
«علی» عالی اعلی امیر صفدر حیدر
که هست رهنمای یقین و رهبر دینم
کمینهوار چو مستوره دل بدو بسپردم
هزار بنده به درگه ستاده همچو نگینم»
(همان)
مولوی تاوه گویزی، شاعرِ عالم و مجتهدِکردِ شافعی مذهب نیز در کتاب «العقیده المرضیه» که به لهجهی اردلانی است، در مدح اهل بیت پیامبر(ص) سنگ تمام گذاشته و در مدح حسنین(رض) میگوید:
«ئهولاد کهئهولا و فهزصَی جهلی بوو
ئهولا تاج لهولا ئهم لا عهلی بوو
نواندی ئهوساف کهماصی ئهسصه ین
ئاینهکهی ساف «حهسهن و حسهین»
ئهخلاقی «حهسهن» نایثته تهقریر
زوان کام کهلام؟ خامهکام تهحریر؟»
(مولوی، 1407ق، صص 79 الی81)
یعنی: «اولاد که اولی و دارای فضل جلی باشند، از یک سو به تاج لولا(حضرت ختمی مرتبت(ص)) و از یک سو به حضرت علی(رض) وصل خواهد بود. آیینهی پاک حسن و حسین(رض) اوصاف کمال اصل را نمایاند. اخلاق حسنبن علی(رض) به تقریر در نمیآید. کدام زبان قدرت بیان و کدام قلم قدرت به تحریر در آوردن آن را دارد؟»
او در ادامهی این شعر زیبا میگوید: ترکیب «ذبح عظیم» که در آیهی یکصد و هفتم سورهی مبارکه صافات آمده است، در شأن حضرت حسینبن علی(رض) است:
«(قالَ واصِفاً حَضرَتُ العَلیم) (وَ فَدَینهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ)»
«ئهلَبه ت ئهو زیبحه حسه ین بوو ذاسه
ئهسفیا ههرچی دهفهرموون واسه
پهز ئهرچی چرای ذهوزهی نهعیم بث
دهشث بؤچ لایهق وهسفی عهزیم بث»
(همان، 79 الی81)
گفت: خداوند علیم چنین وصف نموده: «و او را در ازای قربانی بزرگی رهانیدیم.» (صافات، 107)
«بله اینکه گفتهاند آن ذبح عظیم حسین(رض) بود، سخنی راست است. اسفیا هرچه فرمودهاند همان درست است. زیرا قوچ هر چند قوچی بهشتی باشد، چگونه میتواند لایق «وصف عظیم» باشد؟»
جعفر قلی زنگلی(1230- 1320 ه.ق) شاعر کرد خراسانی نیز در این رابطه ابیات بسیار دلنشینی دارد. وی در یکی از اشعار فارسیاش اینگونه ارادت خود را به علی ابن ابی طالب(رض) بیان میکند:
«اهل ایمان را سرو سردار سابق یا علی
عالم شرع و کلامالله ناطق یا علی
کاشف و دانای اسرار و حقایق یا علی
مظهر انوار و ملجأ خلایق یا علی
مسند آرای رسولالله سابق یا علی»
(زنگلی، 1369ش، صص 166 الی 168)
جعفر قلی زنگلی همچنین در یکی از اشعار کردیاش که به لهجهی کردهای خراسان(کرمانجی) سروده است، برای شفاعت به دامان پاک خاندان پیامبر(ص) پناه برده است و میگوید:
«یا رِهب وهحورمهت پهنج تهن عهبا
عهقص و خیرهدک مهرغووب به من ده
من شهو زندهدار کهبث شک و ذیا
عیشقی دیاری خه، مهحجوب پهمن ده
من لهعهمهلی خثر تؤ بکه ذاغیب
لهنهفسی ئهمماره من بکه غالیب
لهعیشقی «ئه ئیممه» من بکهتالیب
نووری جهمالی وان، مهتلووب پهمن ده
قهناعهتا ذهسوول، کهرهما ئهمیر
عیسمهتا زههرایه، بث شبه و نهزیر
حیلما «موجته با» و قووهتا «شوبه یر»
غیرهتا «عه بباسی» مهحبووب پهمن ده»
(همان)
یعنی: «یارب به حرمت پنج تن آل عبا، عقل و خیری مرغوب به من بده
مرا شب زندهدار کن بیشبه و ریا، عشق دیدار خودت را محجوب به من عطا کن.
مرا بر انجام عمل خیر غالب کن و بر نفس اماره چیره کن.
مرا طالب عشق ائمه بکن، نور جمال آنان را به شکل مطلوب به من ده.
قناعت رسول(ص) و کرم امیر(رض)، عصمت زهرای بیشبه و نظیر(س)،
حلم مجتبی(رض) و قوت حسین(رض)، غیرت عباس محبوب را به من عطا کن.»
شیخ محمد سمیرانی مشهور به «حافی» ( 1241- 1321 ه.ق) عارف برجستهی سنندجی نیز در یکی از اشعارش در بخشی از کتاب «نظم المحاسن» ضمن بر شمردن فضائل پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در مورد علی(رض) و حضرت فاطمهی زهرا(س) و حسنین(رض) چنین نغمه سر میدهد:
«پس علی مرتضی زوج بتول
شد مدار از وحدت و شرع رسول
نور علم و زهد و ورع و انقطاع
زو چو شمس انداخت در عالم شعاع
لیک شد بر وی زمستان این جهان
از خوارج وز گروه یاغیان
نهب زد قهرش بر ایشان برفوار
قتل از ایشان کرد جمعی بی شمار
بعد رحلت کردن آن نور عین
مقتدی آمد حسن دیگر حسین
***
باز آن شهزادگان مفتخر
هر دو از زهر قضا تیغ قدر
با جفا و جور اعوان یزید
عاقبت گشتند مظلوم و شهـید
رستخیز آمد زمین از هجرشان
آسمان از غم بر ایشان خون فشان
الغرض زاولاد زهرا مختصر
پیشوا گشتند تا اثنی عشـر
هر کسی از امرشان گردن کشید
مستحق آمد به انواع وعید»
(حافی، 1380ش، ص 125)
شیخ رضای طالبانی(1253- 1327ه.ق) شاعر برجستهی کرد نیز سه قطعه شعر فارسی در مدح و رثای حسین(رض) و آل علی(رض) دارد که به راستی خود به تنهایی برای معرفی جایگاه و مقام ادبی هر شاعری کافی است. سالهاست این ابیات در مجالس مذهبی و زورخانهها خوانده میشود و شاید بسیاری ندانند که شاعر این ابیات گهربار شیخ رضای طالبانی است. وی در ماتم آل علی(رض) چنین نوحه سر داده است:
«در ماتم آل علی خون هم چو دریا میرود
تیغ است و بر سر میزند، دست است و بالا میرود
از عشق آل بوالحسن این بر سر و آن سینهزن
داد و فغان مرد و زن تا عرش اعلی میرود
پیراهن شمع خدا یعنی حسین و مجتبی
جانها همی گردد فدا سرها به یغما میرود
کوتاه کن انکار را بدعت مگو این کار را
این سوگ آل حیدر است این خون نه بیجا میرود»
(طالبانی، 1949م، صص 117 و 118)
وی سپس غزل زیبای خویش را اینگونه به پایان میبرد:
«خون سیاوش شد هبا، در ماتم آل عبا
تا دامن روز جزا، تا جیب عقبا میرود
من سنّیام، نامم رضا کلب امام مرتضی
درویش عبدالقادرم، راهم به مولا می رود»
(همان)
شیخ رضای طالبانی در شعری دیگر در مورد عاشقان راستین حسین(رض) میفرماید:
«لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است
عشقبازی سر به میدان وفا افکندن است
گر هوا خواه حسینی، ترک سر کن چون حسین
شرط این میدان به خون خویش بازی کردن است»
(همان)
و در بیتی دیگر از همین شعر، چنین با دشمنان حسین(رض) اتمام حجت میکند:
«شیعه و سنّی ندانم دوستم با هر که او
دوست باشد، دشمنم آن را که با او دشمن است»
(همان)
ملکالکلام مجدی سقزی(1268- 1344 ه.ق) ادیب، خوشنویس و شاعر مسلمان کرد که در گورستان ابن بابویه تهران آرام گرفته است، در رثای حسین(رض) قطعه شعر زیبایی سروده و بدین وسیله، ارادت خود را به آن حضرت بیان نموده است. بخشی از این شعر را در این قسمت میآوریم:
«ای توتیای دیدهی جان خاک پای تو
برتر ز عرش بارگه کبریای تو
در رستخیز خون جگر بر زمین چکد
ز آن شاخ گل که بردمد از نینوای تو
کردی به راه دوست تن و جان خود فدا
بادا هزار جان گرامی فدای تو
در بحر رحمت است شناور هر آن کسی
یک قطره اشک ریزد اندر عزای تو...
رحمی کن و ز لطف مرا سوی خویش خوان
زان پیشتر کهجان دهم اندر ولای تو»
(خیریه، 1392ش، ص 219)
جوهری سنندجی (1259 - 1336 ه.ش) ملقب به «سعید دیوان» از شاعران و ادیبان شهر سنندج، در سوگ حسینبن علی(رض) و شرح واقعهی کربلا مرثیهای سروده که خواندن آن بیاختیار شعر پرشور محتشم کاشانی را در خاطر خواننده تداعی میکند. ابیاتی از این قصیده زیبا را در این بخش میآوریم:
«باز این چه شیون است و چه زاریست در جهان
کز دیده ی سپهر بود جوی خون روان
باز این چه ماتم است که اندر ظهور او
در گریه چشم پیر و بنالد دل جوان
باز این چه شورش است و چه ماتم که صبح و شام
از مهر و ماه اشک فرو ریزد آسمان
باز این چه نوحه و چه فغان و چه ماتم است
کز آب چشم چرخ روان رود کهکشان
بهر عزای آل رسول خدا، حسین
شاه عرب، امام عجم، نور مشرقین
روزی که شد به دهر چنین ظلم آشکار
در حیرتم که چرخ چرا مانده پایدار
در ماتم حبیب خدا، زادهی بتول
ای سینه آه سرکن و ای دیده خون ببار ...
اندر عزای آل نبی آسمان گریست
فلک اشک ریخت زمین و زمان گریست
از شورش و فغان، عزادار اهل بیت
وحش و طیور و ارض و سما، انس و جان گریست
دید آن شهید را چو فتاده به خاک و خون
جبریل با معاشر کرّوبیان گریست
بر اهل بیت این ستم از چرخ چون رسید
مهر و مه و سپهر و کون و مکان گریست»
(همان، ص 278)
سید محمدباقر حیرت سجادی (1252-1341 ه.ش) شاعر نازک خیال سنندجی نیز در مدح و رثای حسینبن علی(رض) قصیدهای دارد که بیتهایی از آن را در این بخش میآوریم:
«ای مظهر جمال حق ای حضرت حسین
ای نقد عشق خاک تو بر کائنات دین
ای آن که بارگاه تو چون همت رسول
برتر ز وهم بی خرد بعد مشرقین
در ذات تست هر چه بخواهی مگر که عجز
ز اوصاف تست هر چه بخواهی مگر که مین
باشد وجود عالی اعلی مقام تو
چون ذات کردگار منزه بود ز شین
بهر شهادت تو شهادت ز جان بسی
بر عرصهی خیال برانداخت کعبتین...
کوبند سر به خاک پدر مردهسان همی
اندر فراق روی تو هر شام نیرین
از هجر جانگذاز دو ابروی تو هلال
گردید قد خمیده و لاغر چو حاجبین
بیداغ ماتم تو بود نقد قلب قلب
چون بی قبول خسرو صاحبقران حسین
شد قطرههای اشک من اندر عزای تو
بحری که شد حباب بر آن عرش چون نطین...
از روی لطف و بنده نوازی خدای را
برهان مرا ز هجرت و خواری روز بین»
(همان، ص 287)
سیدمحمود گلشنی، مشهور به «گلشن کردستانی» شاعر معاصر سنندجی نیز قصیدهی غرایی در مدح حضرت رضا(رض) دارد که با اشعار شاعران بزرگ پارسی پهلو به پهلو میزند. بخشهایی از این قصیده را در این بخش میآوریم:
«جان سرگردان بدین دارالامان آوردهام
چون فلک رو بر در این آستان آوردهام
جسم بیماری در این دارالشفای بیدلان
جان بی تابی بدین دارالامان آوردهام
ای پدر در آستانت من که فرزند توام
تا بگیرم حرز جان، خط امان آوردهام
ای امام هشتم ای میر خراسان سوی تو
عشق را تعویذ جسم و حرز جان آوردهام
کمتر از ذره لیک از آفتاب مهر تو
سر به گردون فرق را بر فرقدان آوردهام
هر دو عالم را مداری گر نباشد غیر عشق
عشق عالمتاب را خود ارمغان آوردهام
بهر دیدار تو دارم یک جهان شوق ونیاز
آستان بوس جلالت را جهان آوردهام...
بعد دیدارت به گردون نازم و گویم به خلق
فیضی از آن نخبهی کون و مکان آوردهام
نو گل باغ کرامت را اثر در من نگر
اختر چرخ امامت را نشان آوردهام
رشحهای نوشیدهام زان بحر رحمت خضروار
تشنه جان را موج خیز بیکران آوردهام
از بهشتی نکهت یاس و سمن بشنیدهام
وز سپهری طالع اختر نشان آوردهام
کنج عزلت جستگان را این بشارت میدهم
کز دیار عشق، گنج شایگان آوردهام...
زین سفر آوردهام خود کیمیای مهر دوست
خاطری مفتون و جانی مهربان آوردهام
تا نپنداری در این سودا بود داد و ستد
این همه از لطف یزدان، رایگان آوردهام
اقتدا کردم به حسان العجم در این مقام
بهر اخوان بهره زان گسترده خوان آوردهام
از حکیم طوس در سر، نشوهها باشد مرا
آری از طوف مزارش بوستان آوردهام
حجتالحق پیر خیامم به جان گلشن دمید
زان بهار عشق و معنی، گلستان آوردهام
از کمال شیخ نیشابور و فیض مرقدش
گنج عرفان، کاروان در کاروان آوردهام
فیض دیدار رضا را بین که با دیدار او
یک جنان دیدم و لیکن صد جنان آوردهام
در هنر، اوجم نگر از آن بهشتی میر عشق
در سخن، پرواز زان عرش آشیان آوردهام
تازگی از بیت بیت شعر گلشن بین عیان
تا نپنداری که سبک باستان آوردهام
هان و هان از یمن ایمان کلک معنی را نگر
الله، الله لطف دیگر از بیان آوردهام»
(همان، 336- 334)
نتیجه گیری
ابیات ذکر شده از شاعران فوق تنها نمونههایی از اشعاری است که شاعران کرد در مدح و رثای اهل بیت مکرم پیامبر(ص) سرودهاند. همچنان که در آغاز گفتیم، تعداد این ابیات به حدی است که نه تنها در یک مقاله، بلکه شرح آنها در چند دفتر هم نمیگنجد، بنابراین برای جلوگیری از تطویل کلام به همین مقدار بسنده میکنیم.
مراجع
فهرست منابع
1. قرآن کریم.
2. اردلان، مستوره، دیوان اشعار، به اهتمام احمد کرمی، تهران، نشر پارت، 1363.
3. تاوهگویزی، سید عبدالرحیم، (مولوی کرد)، العقیده مرضیه، به کوشش ملا عبدالکریم مدرس، بغداد الخلود، 1407 ه.ق.
4. _______________، عقیدهی مرضیه، به کوشش محی الدین صبری نعیمی، سنندج، غریقی، بی-تا.
5. ________________، (مولوی کرد)، دیوان مولوی، به کوشش ملا عبدالکریم مدرس، بغداد النجاح، 1961 م.
6. جاف، ایل بیگی، پیشگوییهای ایل بیگی جاف، گردآورنده صدیق صفیزاده (بورهکهیی)، تهران نشر خوشه،1369.
7. خیریه، بهروز، اهل بیت پیامبر در شعر شاعران کرد، قم، کتاب فردا، 1392.
8. زنگلی، جعفر قلی، دیوان اشعار، به کوشش کلیمالله توحدی، مشهد، سروش، 1369.
9. سمرانی، شیخ محمد، دیوان اشعار، به کوشش ارسلان شریعتی، سنندج، نشر تافگه، 1380.
10. سلطانی، محمدعلی، حدیقهی سلطانی، با نظارت عبدالرحمن شرفکندی، جلد دوم، ارومیه انتشارات صلاح الدین ایوبی، 1369.
11. طالبانی، شیخ رضا،، دیوان اشعار، به کوشش علی طالبانی، بغداد نشر معارف، 1949م.
12. محوی، محمد، دیوان اشعار، به کوشش ملا عبدالکریم مدرس، ارومیه، صلاحالدین ایوبی، 1367.
13. معتمدی، مهین دخت، نقشی از مولانا خالد نقشبندی و پیروان طریقت او، تهران، پاژنگ، 1368.
14. هاشمی، سید طاهر، دیوان اشعار «ههوارگهی دلان» اورمیه، انتشارات صلاحالدین ایوبی، 1370.
نویسنده:
بهروز خیریه: دکترای زبان و ادبیات فارسی - از اهل سنت
فصلنامه حبل المتین شماره 16
انتهای متن./
∎
نظر شما