شناسهٔ خبر: 24213842 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

مدح ‏و رثای‏ اهل‏ بیت‏ پیامبر(ص) در شعر شاعران کرد

این مقاله، تلاشی است برای بررسی بخشی از اشعار شاعران نامدار کرد که در مدح و رثای اهل بیت پیامبر(ص) به زبان فارسی یا به لهجه ‏های مختلف کردی سروده ‏اند.

صاحب‌خبر -

چکیده

در تاریخ ادبیات ما، مدح اهل بیت پیامبر(ص) همواره زینت‏بخش دیوان شاعران و فرزانگان بوده است؛ تا آنجا که کمتر دیوان شعری را می‏توان یافت که قطعه شعری در مدح پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهل بیت مکرم ایشان در آن ثبت نشده باشد. شاعران کرد نیز همچون دیگر شاعران مسلمان در این زمینه، گوی فصاحت را به میدان انداخته و آثار زیبایی خلق کرده ‏اند که دفتر اشعارشان را زینت بخشیده است. این مقاله، تلاشی است برای بررسی بخشی از اشعار شاعران نامدار کرد که در مدح و رثای اهل بیت پیامبر(ص) به زبان فارسی یا به لهجه ‏های مختلف کردی سروده ‏اند.

کلیدواژگان

 پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت پیامبر(ص)، شاعران کرد

مقدمه

بی شک آن‏چه ‏در طول تاریخ موجب غنای میراث فرهنگی ما شده است، توجه به اعتقادات و ارزش‏های دینی بوده است. ایرانیان پس از پذیرش دین مبین اسلام، خدمات بسیاری در راستای توحید و خداپرستی و ترویج این آخرین آئین الهی انجام دادند.

در این رهگذر، عشق به محمد(ص) و آل محمد(ص) از دیرباز در میان آنان جایگاهی خاص داشته ‏و چون یکی از عرصه‏های بارز تجلی و تبلور باورهای دینی، هنر و ادبیات است، اعتقادات پاک مردم ما در هنر و ادبیات این سرزمین به شکلی بارز منعکس شده است؛ آن‏چنان که طی سالیان متمادی در تعزیه‏ گردانی‏ها، شبیه ‏خوانی‏ها، نمایش‏ها، نطق سخنوران و شعر شاعران، خطبه‏ های علما و مقالات نویسندگان سیره‏ ی زندگی و شهادت پر افتخار اهل بیت پیامبر(ص) محور اصلی موضوعات بوده است.

 در این میان در عرصه‏ ی  شعر، بهترین و زیباترین سخنان منظوم آن است که‏ با الهام از آیات کلام ‏الله‏، احادیث نبوی، آموزه‏ های دینی، عرفان اسلامی، زندگانی و سیره‏ ی پیامبر گرامی اسلام(ص) و خاندان مطهّرش سروده ‏شده است؛ چنان که ‏در برگ برگ ادبیات این سرزمین می‏توان اثر این طرز تفکر را احساس نمود.

نگاهی گذرا به دیوان اشعار شاعران پر شمارمان بیان‏گر این نکته است که‏ عموم این بزرگان، دیوان اشعار خود را، پس از راز و نیاز با خدای یکتا با نعت پیامبر اکرم(ص) و ذکر مناقب و فضائل بی شمار خاندان بزرگوارش آغاز نموده ‏اند. برخی از این شاعران تا آن جا پیش رفته ‏اند که‏ در میان مردم به شاعران اهل بیت(رض) شهرت یافته‏ و عمده ‏ترین بخش آثارشان را مدایح و مرثیه ‏هایی تشکیل می‏دهد که ‏به منظور بزرگداشت شأن و منزلت اهل بیت پیامبر(ص) سروده ‏اند.

اما این مسئله ‏تنها به ادبیات فارسی محدود نمی‏شود و تنها مختص شاعران شیعه ‏مذهب نیست، بلکه ‏مسلمانان از هر مذهبی و با هر طرز فکری در این زمینه، ‏قلم را به گردش در آورده ‏اند و آثار شعرا در نواحی مختلف سرزمین‏های مسلمانان، سرشار از این گونه اشعار است. یکی از عرصه ‏هایی که ‏به خوبی بیان‏گر این مدعاست، اشعاری است که ‏شاعران کرد- که غالباً هم اهل تسنن و شافعی مذهب بوده‏ اند- در این رابطه ‏سروده ‏اند.

باغستان ادب کردی، آراسته‏ به گل‏های رنگارنگی است که ‏از این دریا سیراب شده است. شاعران اهل سنت، همواره دیوان اشعار خود را با مدح پیامبر اسلام(ص) و خاندان مکرمش آغاز کرده‏‏اند و در میان اشعار ایشان، گاه ‏شاه‏بیت‏هایی را می‏توان مشاهده نمود که هر خواننده‏ای را به شگفتی وامی‏دارد؛ نظیر این بیت از شیخ رضای طالبانی شاعر مشهور کرد:

لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است

عشق بازی سر به میدان وفا افکندن است

اما از آن جا که ‏ممکن است اغلب مردم با این گنجینه‏ ی پر بار و غنی آشنا نباشند، بر آن شدیم تا گوشه ‏ای از این گنج مخفی را در قالب مقاله‏ای ارائه نماییم. البته بی گمان این‏گونه اشعار به حدی است که ‏گردآوری و بررسی آنها در قالب مقاله‏ای مختصر نمی‏گنجند؛ اما آنچه در این مقاله می‏آید چونان نمی از یمی است و برگ سبزی است که‏ تقدیم علاقه‏مندان می‏شود.

بررسی اشعار شاعران کُرد

در یک تقسیم‏ بندی کلی، اشعاری را که شاعران کرد در مدح و رثای اهل بیت مکرم پیامبر(ص) سروده ‏اند را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد: نخست؛ اشعاری که شاعران کرد به انگیزه‏های مختلف سروده‏ و در آن، به دلایلی از اهل بیت پیامبر(ص) و ماجراهای تاریخ اسلام نظیر واقعه‏ی جانگداز کربلا یاد کرده ‏اند و دوم؛ اشعاری که به طور اخص در مدح و رثای اهل بیت پیامبر(ص) سروده‏ اند. از این رو، در این مقاله ابیاتی از هر دو نوع شعر شاعران کرد را به عنوان نمونه می‏آوریم و به طور مختصر بررسی می‏کنیم.

الف- اشعاری که شاعران در آن، به طور غیرمستقیم به اهل بیت پیامبر(ص) اشاره کرده‏ اند.

مولوی تاوه گویزی(1221 - 1300 ه.ق)، شاعر بی‏بدیل کرد، هنگام مرگ همسرش در فراق او شعری به لهجه‏ ی اورامی سروده و در این شعر از واقعه‏ ی کربلا یاد کرده و احوال پر ملال خود را به احوال اسیران کربلا تشبیه نموده است. نخست این چند بیت را می‏آوریم، سپس آن را ترجمه کرده و مورد بررسی قرار می‏دهیم.

«شوورای عاشووران دیسان بهزمش به‏ست

موحه‏ذذه‏م ئاما مه‏حره‏م شی نه‏ده‏ست

ئه‏و خه‏ریک نه‏چؤص شاری عه‏ده‏مدا

من نه ‏که‏ربه لای سارای ماته‏م دا

ئه‏و«یه‏زید» مه‏رگ وه‏ ئه‏سیر به‏رده

من زاده‏ی زیاد، خه‏م یه‏قیر که‏رده

بازاذه‏ن واده‏ی مامه‏صَه‏ن ساقی

هه‏ی بگره‏ فانی، وه‏ی بده‏ر باقی

ذؤ! حسه ین ئاسا فه‏ردا که ذؤبؤ

داخؤَم سه‏ر جه‏کؤَ لاشه‏م جه‏کؤ بؤ»

(مولوی کرد، 1961م، صص 341- 340)

یعنی: «دسته ‏ی عزاداران عاشورا دوباره شور و نوا آغاز کردند. ماه محرم آمد و مَحرمِ من(همسرم) از دست رفت. او در شهر خلوت عدم است و من در کربلای صحرای ماتم. او را یزید مرگ همراه برده است و من نیز اسیر ابن زیاد غم و اندوه هستم. دنیا چون بازار و هنگام معامله است ساقی. آنچه فانی است بگیر و آنچه باقی است به من بده. وای بر من! راستی فردا که روز موعود، یعنی روز رستاخیز، فرا خواهد رسید، تو گویی من نیز چون حسین(رض) سرم کجا و تنم در کجا خواهد بود؟»

وی در این ابیات ماتم را به صحرا، مرگ را به «یزید» و غم و اندوهی که او را فرا گرفته به «ابن زیاد» تشبیه نموده است که بازماندگان واقعه‏ی کربلا را به اسارت گرفت. مولوی در نهایت در این قطعه‏ی حزین دنیا را به بازاری که محل معامله است تشبیه کرده و از ساقی می‏خواهد آنچه باقی است، نصیب او کند و در نهایت می‏گوید فردا که روز جزا فرا رسید، ما نیز حسین‏آسا سر و تن‏مان از هم جدا می‏شود.

مه‏حوی (ملا محمد بالخی، 1246- 1324 ه.ق) عارف رازآشنا نیز در این بیت فارسی به واقعه‏ی کربلا اشاره نموده ‏و آمدن پیرش را به نزد خویش، هم چون رفتن بزرگی به زیارت کربلا تشبیه ‏کرده ‏است:

«کرد او گذر به خاک من خفته‏ در بلا

شاه آمد از برای زیارت به کربلا»

(محوی، 1367ش، ص 16)

وی همچنین در بیتی ملمع که‏ کردی و ترکی است، با اشاره‏ به ماجرای کربلا و شهدای آن واقعه می‏گوید که یار چو کشتار خانه‏ی عاشقان را دید گفت: «من نخستین یزید هستم و این جا کربلای مکرر است»:

«تورکی من کوشتار خانه‏ی عاشقانی دی وتی

من بیرنجی بیر یه زید، ئیره ‏ئیکینجی کربلا»

(همان)

ملا احمد نودشه‏ای ملقب به «فانی» (1228- 1302 ه.ق) نیز بدین شیوه به پنج تن آل عبا اشاره کرده است:

«در عبای تن لطائف در سلوک

شیوه‏ای زان پنج تن دارد همی

زنده‏دل هرگز نمیرد «فانیا»

ننگ از قید کفن دارد همی»

(نودشه‏ای، 1368ش، ص 41)

و ملا خدر نالی (1215 - 1273 ه.ق) شاعر خوش قریحه و نازک خیال کرد نیز این‏چنین به واقعه‏ی کربلا اشاره کرده است:

«هه موو ذؤژم دؤعایه داخؤ که‏ی بث

به تیرثکم شههیدی کهر بهلا کهی»

(نالی، 1961م، ص 49)

یعنی هر روز دعایم این است که کی آن لحظه فرا می‏رسد که با تیری، شهید کربلایم کنی.

مرحوم سید محمدطاهر سیدزاده ‏هاشمی(1290 - 1382ه.ش ) از علما و شعرای معاصر نیز در یکی از ابیات شیوایش چنین از علی‏بن ابیطالب(رض) یاد کرده است:

«له‏کوث وه‏ک تؤ که‏سث سه‏رمه‏ستی باده‏ی نوور و ته‏و حیده

به ده‏ستی مورته‏زا حه‏وجار، له‏کاسی موسته‏فا ذه‏حمث»

(هاشمی، 1370ش، ص 71)

یعنی «چه کسی مانند تو سرمست باده‏ی نور و توحید است، (خدایا) به دست مرتضی(مولا علی(رض)) هفت بار از جام مصطفی(ص) رحمی کن.» وی در این بیت، جام را استعاره برای رحم و مروت پیامبر اکرم(ص) آورده و نیز از مجاز ظرف و مظروف استفاده کرده است؛ یعنی جام را آورده، اما از آن محتوای جام را اراده کرده است.

ایل بیگی جاف( 898- 961 ه.ق) صوفی بلند آوازه‏ی کرد نیز در پیشگویی‏های مشهورش که به لهجه‏ی گوران است، ‏این چنین در مورد حضرت علی(رض) سخن رانده است:

«عه‏لی له‏غه‏یب په‏یدا ده‏بث

دولدول بؤ شه‏ذ شه‏یدا ده‏بث

مونکیر خوارو ذیسوا ده‏بث

دیسان جیهان ئاوا ده‏بث

هه‏روا بووه‏و هه‏روا ده‏ب»

(ایل بیگی، 1362ش، ص 57)

یعنی: علی از غیب پیدا می‏شود، دلدل شیدای جنگ می‏شود. منکر خوار و رسوا خواهد شد، دوباره جهان آباد خواهد شد، چنین بوده و چنین خواهد شد.

ب- اشعاری که شاعران کرد به طور مستقیم در مدح و رثای اهل بیت پیامبر(ص) سروده‏اند.

همچنان که در بخش اول مقاله اشاره کردیم، دسته‏ی دوم اشعاری است که شاعران کرد به شکل مستقیم در مدح و رثای اهل بیت مکرم پیامبر(ص) سروده‏اند و به جرأت می‏توان گفت که دیوان هیچ‏کدام از شاعران برجسته‏ی کرد، خالی از این گونه اشعار نیست.

با بررسی شعر شاعران کرد درمی‏یابیم که شاعران برجسته‏ای چون نالی، مه‏حوی، مولانا خالد نقشبندی، قانع، حافی، مولوی، غریق، بیخود، شارق هرسینی، ملاپریشان دینوری، غلام‏رضا خان ارکوازی، سیف‏القضات، شیخ رضای طالبانی، ملا احمد خاکی، ترکه میر، حه مدی، جوهری، مینه جاف، دبیر، منوچهرخان کولی‏وند، ملا احمد نودشه‏ای، حزین سنندجی، میرزا عبدالقادر پاوه‏ای، حقیقی، ملا کامل امامی، سیدحسن سورینی، فقیه قادر همه‏وند، زیور، الله‏مراد هرسینی، شامی کرماشانی، مجدی، سیدطاهر هاشمی، مستوره اردلان، سیدابراهیم ستوده، گلشن کردستانی و ده‏ها تن دیگر در این میدان به شایستگی داد سخن داده‏اند.

در این بخش، نمونه‏هایی از این‏گونه اشعار شاعران کرد را مورد بررسی قرار می‏دهیم.

ملا پریشان دینوری(نیمه اول قرن هشتم تا اوائل قرن نهم ه.ق) از شاعران و عارفان برجسته‏ی دینور در یکی از اشعار زیبای خود به لهجه‏ی گوران، پیامبر و اهل بیت مکرم ایشان را این چنین مدح نموده است:

«چون حه‏ق ژ ئیجاد ماسیوا په‏رداخت

ژنووری ئه‏حمد له‏وح و قهصَه‏م ساخت

عه‏رش و کورسی هه‏م ژنوور «مورته‏زا»

ئاسمان و زه‏مین ژنوور «موجته‏با»

ژنووری «حسه‏ین» به هه‏شت کرد بنیا

جیلوه‏گه‏ربی نوور «به توولی عه‏زرا»

(سلطانی، 1369ش، ص 146)

یعنی: «وقتی که حضرت حق، ماسوارا خلق کرد، از نور احمد(ص) لوح و قلم را ساخت. عرش و کرسی و آسمان و زمین را نیز از نور علی(رض) و بهشت را از نور حسین(رض) بنیاد نهاد و نور زهرای بتول(رض) جلوه‏گر شد.»

مولانا خالد نقشبندی (1193- 1242 ه.ق) عارف نام‏آشنای کرد نیز در سفر به هندوستان و هنگام عبور از مشهد، در مدح مقام و مرتبت حضرت رضا(رض) و توصیف بارگاه ‏نورانی آن حضرت، قصیده‏ای به زبان فارسی سروده است که با اشعار بلند شاعران پارسی‏گوی پهلو به پهلو می‏زند. ابیاتی از این شعر زیبا را به عنوان نمونه ذکر می‏کنیم. این شعر، چنین آغاز می‏شود:

«این بارگاه ‏کیست کز عرش برتر است

وز نور گنبدش همه‏ عالم منور است؟

وز شرم شمس پای زرش کعبتین شمس

در تخته‏ نرد چرخ چهارم شش در است»

(نقشبندی، 1368ش)

وی سپس قصیده‏اش را چنین ادامه می‏دهد:

«این روضه‏ی رضاست که ‏فرزند کاظم است

سیراب نوگلی ز گلستان جعفر است

سرو سهی ز گلشن سلطان انبیاست

نو باده‏ی حدیقه‏ی زهرا و حیدر است

بتوان شنید بوی «محمد» زتربتش

مشتق بلی دلیل به معنی مصدر است»

(همان)

وی در ادامه‏ی این قصیده‏ی زیبا، حضرت رضا(رض) را قسم می‏دهد که به خاطر پیامبر اسلام(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س) و ائمه‏ی هدی(رض) بر او رحم آرد، زیرا از بازخواست روز جزا هراسان است.

وی در این شعر زیبا از پیامبر اکرم(ص) با عنوان «شاه مسند لولاک»، از پیامبران اوالعزم با عنوان «شهان اولوالعزم» و از حضرت علی(رض) با عنوان آن‏که «بابی ز دفتر هنرش فتح دروازه‏ی خیبر است»، یاد کرده است. آن‏گاه از حضرت فاطمه‏ی زهرا(ع) و ائمه اطهار(رض) نام می‏برد و به برجسته‏ترین فضائل ایشان اشاره می‏کند:

«جانا به شاه‏ مسند لولاک کز شرف

بر تارک شهان اولوالعزم افسر است

دیگر به حق آن که ‏بر اوراق روزگار

بابی ز دفتر هنرش باب خیبر است

دیگر به نور عصمت آن کس که نام او

قفل زبان و حیرت عقل سخنور است

آن‏گه ‏به سوز سینه‏ی آن زهر داده‏ای

کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است

دیگر به خون ناحق «سلطان کربلا»

کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است

دیگر به حق «علی» کز بحر مناقبش

انشای بو فراس ز یک قطره‏ کمتر است

آن‏گه‏ به روح اقدس «باقر» که‏ قلب او

مر مخزن جواهر اسرار را در است

دیگر به نور باطن «جعفر» که‏سینه‏اش

بحر لباب از در عرفان داور است

آن‏گه ‏به حق موسی «کاظم» که ‏بعد از او

بر زمره ‏اعاظم و اشراف سرور است

دیگر به قرص طلعت تو کز اشعه‏اش

شرمنده ‏ماه‏ چهارده ‏و شمس خاور است

دیگر به نیکی «تقی» و پاکی «نقی»

و آن گه ‏به «عسکری» که ‏همه‏ جسم، جوهر است

دیگر به عهد پادشهی کز سیاستش

با بره ‏شیر شرزه‏ بسی به ز مادر است

بر «خالد» آر رحم که ‏پیوسته‏ همچو بید

لرزان ز بیم زمزمه‏‏ی روز محشر است»

(همان، صص 46-41)

مستوره‏ی اردلان (1220- 1264 ه.ق) شاعر سنندجی، که یکی از زنان نامدار عهد امارت اردلان‏ها در کردستان بوده است، در شعری با این مطلع:

من آن زنم که‏ به ملک عفاف صدر گزینم

ز خیل پرد گیان نیست در زمانه ‏قرینم

(اردلان، 1363ش، ص 74)

این چنین ارادت خود را به مولا علی(رض) ابراز می‏دارد:

ز تاج و تخت جم و کی مراست عار و لیکن

به آستان ولایت کمینه‏ خاک نشینم

«علی» عالی اعلی امیر صفدر حیدر

که ‏هست رهنمای یقین و رهبر دینم

کمینه‏وار چو مستوره‏ دل بدو بسپردم

هزار بنده ‏به درگه‏ ستاده‏ همچو نگینم»

(همان)

مولوی تاوه گویزی، شاعرِ عالم و مجتهدِکردِ شافعی مذهب نیز در کتاب «العقیده المرضیه» که به لهجه‏ی اردلانی است، در مدح اهل بیت پیامبر(ص) سنگ تمام گذاشته و در مدح حسنین(رض) می‏گوید:

«ئه‏ولاد که‏ئه‏ولا و فه‏زصَی جه‏لی بوو

ئه‏ولا تاج له‏ولا ئه‏م لا عه‏لی بوو

نواندی ئه‏وساف که‏ماصی ئه‏سصه ین

ئاینه‏که‏ی ساف «حه‏سه‏ن و حسه‏ین»

ئه‏خلاقی «حه‏سه‏ن» نایثته ‏ته‏قریر

زوان کام که‏لام؟ خامه‏کام ته‏حریر؟»

(مولوی، 1407ق، صص 79 الی81)

یعنی: «اولاد که اولی و دارای فضل جلی باشند، از یک سو به تاج لولا(حضرت ختمی مرتبت(ص)) و از یک سو به حضرت علی(رض) وصل خواهد بود. آیینه‏ی پاک حسن و حسین(رض) اوصاف کمال اصل را نمایاند. اخلاق حسن‏بن علی(رض) به تقریر در نمی‏آید. کدام زبان قدرت بیان و کدام قلم قدرت به تحریر در آوردن آن را دارد؟»

او در ادامه‏ی این شعر زیبا می‏گوید: ترکیب «ذبح عظیم» که در آیه‏ی یکصد و هفتم سوره‏ی مبارکه صافات آمده است، در شأن حضرت حسین‏بن علی(رض) است:

«(قالَ واصِفاً حَضرَتُ العَلیم) (وَ فَدَینهُ‏ بِذِبحٍ عَظیمٍ)»

«ئه‏لَبه ت ئه‏و زیبحه ‏حسه ین بوو ذاسه

ئه‏سفیا هه‏رچی ده‏فه‏رموون واسه

په‏ز ئه‏رچی چرای ذه‏وزه‏ی نه‏عیم بث

ده‏شث بؤچ لایه‏ق وه‏سفی عه‏زیم بث»

(همان، 79 الی81)

گفت: خداوند علیم چنین وصف نموده: «و او را در ازای قربانی بزرگی رهانیدیم.» (صافات، 107)

«بله اینکه گفته‏اند آن ذبح عظیم حسین(رض) بود، سخنی راست است. اسفیا هرچه فرموده‏اند همان درست است. زیرا قوچ هر چند قوچی بهشتی باشد، چگونه می‏تواند لایق «وصف عظیم» باشد؟»

جعفر قلی زنگلی(1230- 1320 ه.ق) شاعر کرد خراسانی نیز در این رابطه ابیات بسیار دلنشینی دارد. وی در یکی از اشعار فارسی‏اش این‏گونه ارادت خود را به علی ابن ابی طالب(رض) بیان می‏کند:

«اهل ایمان را سرو سردار سابق یا علی

عالم شرع و کلام‏الله ناطق یا علی

کاشف و دانای اسرار و حقایق یا علی

مظهر انوار و ملجأ خلایق یا علی

مسند آرای رسول‏الله ‏سابق یا علی»

(زنگلی، 1369ش، صص 166 الی 168)

جعفر قلی زنگلی همچنین در یکی از اشعار کردی‏اش که به لهجه‏ی ‏کردهای خراسان(کرمانجی) سروده است، برای شفاعت به دامان پاک خاندان پیامبر(ص) پناه برده است و می‏گوید:

«یا رِه‏ب وه‏حورمه‏ت په‏نج ته‏ن عه‏با

عه‏قص و خیره‏دک مه‏رغووب به من ده

من شه‏و زنده‏دار که‏بث شک و ذیا

عیشقی دیاری خه، مه‏حجوب په‏من ده

من له‏عه‏مه‏لی خثر تؤ بکه ذاغیب

له‏نه‏فسی ئه‏مماره ‏من بکه ‏غالیب

له‏عیشقی «ئه ئیممه» من بکه‏تالیب

نووری جه‏مالی وان، مه‏تلووب په‏من ده

قه‏ناعه‏تا ذه‏سوول، که‏ره‏ما ئه‏میر

عیسمه‏تا زه‏هرایه، بث شبه و نه‏زیر

حیلما «موجته با» و قووه‏تا «شوبه یر»

غیره‏تا «عه بباسی» مه‏حبووب په‏من ده»

(همان)

یعنی: «یارب به حرمت پنج تن آل عبا، عقل و خیری مرغوب به من بده

مرا شب زنده‏دار کن بی‏شبه و ریا، عشق دیدار خودت را محجوب به من عطا کن.

مرا بر انجام عمل خیر غالب کن و بر نفس اماره چیره کن.

مرا طالب عشق ائمه بکن، نور جمال آنان را به شکل مطلوب به من ده.

قناعت رسول(ص) و کرم امیر(رض)، عصمت زهرای بی‏شبه و نظیر(س)،

حلم مجتبی(رض) و قوت حسین(رض)، غیرت عباس محبوب را به من عطا کن.»

شیخ محمد سمیرانی مشهور به «حافی» ( 1241- 1321 ه.ق) عارف برجسته‏ی سنندجی نیز در یکی از اشعارش در بخشی از کتاب «نظم المحاسن» ضمن بر شمردن فضائل پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در مورد علی(رض) و حضرت فاطمه‏ی زهرا(س) و حسنین(رض) چنین نغمه‏ سر می‏دهد:

«پس علی مرتضی زوج بتول

شد مدار از وحدت و شرع رسول

نور علم و زهد و ورع و انقطاع

زو چو شمس انداخت در عالم شعاع

لیک شد بر وی زمستان این جهان

از خوارج وز گروه‏ یاغیان

نهب زد قهرش بر ایشان برف‏وار

قتل از ایشان کرد جمعی بی شمار

بعد رحلت کردن آن نور عین

مقتدی آمد حسن دیگر حسین

***

باز آن شهزادگان مفتخر

هر دو از زهر قضا تیغ قدر

با جفا و جور اعوان یزید

عاقبت گشتند مظلوم و شهـید

رستخیز آمد زمین از هجرشان

آسمان از غم بر ایشان خون فشان

الغرض زاولاد زهرا مختصر

پیشوا گشتند تا اثنی عشـر

هر کسی از امرشان گردن کشید

مستحق آمد به انواع وعید»

(حافی، 1380ش، ص 125)

شیخ رضای طالبانی(1253- 1327ه.ق) شاعر برجسته‏ی کرد نیز سه قطعه شعر فارسی در مدح و رثای حسین(رض) و آل علی(رض) دارد که به راستی خود به تنهایی برای معرفی جایگاه و مقام ادبی هر شاعری کافی است. سال‏هاست این ابیات در مجالس مذهبی و زورخانه‏ها خوانده می‏شود و شاید بسیاری ندانند که شاعر این ابیات گهربار شیخ رضای طالبانی است. وی در ماتم آل علی(رض) چنین نوحه سر داده است:

«در ماتم آل علی خون هم چو دریا می‏رود

تیغ است و بر سر می‏زند، دست است و بالا می‏رود

از عشق آل بوالحسن این بر سر و آن سینه‏‏زن

داد و فغان مرد و زن تا عرش اعلی می‏رود

پیراهن شمع خدا یعنی حسین و مجتبی

جان‏ها همی گردد فدا سرها به یغما می‏رود

کوتاه ‏کن انکار را بدعت مگو این کار را

این سوگ آل حیدر است این خون نه بیجا می‏رود»

(طالبانی، 1949م، صص 117 و 118)

وی سپس غزل زیبای خویش را این‏گونه به پایان می‏برد:

«خون سیاوش شد هبا، در ماتم آل عبا

تا دامن روز جزا، تا جیب عقبا می‏رود

من سنّی‏ام، نامم رضا کلب امام مرتضی

درویش عبدالقادرم، راهم به مولا می رود»

(همان)

شیخ رضای طالبانی در شعری دیگر در مورد عاشقان راستین حسین(رض) می‏فرماید:

«لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است

عشق‏بازی سر به میدان وفا افکندن است

گر هوا خواه حسینی، ترک سر کن چون حسین

شرط این میدان به خون خویش بازی کردن است»

(همان)

و در بیتی دیگر از همین شعر، چنین با دشمنان حسین(رض) اتمام حجت می‏کند:

«شیعه ‏و سنّی ندانم دوستم با هر که‏ او

دوست باشد، دشمنم آن را که ‏با او دشمن است»

(همان)

ملک‏الکلام مجدی سقزی(1268- 1344 ه.ق) ادیب، خوشنویس و شاعر مسلمان کرد که در گورستان ابن بابویه تهران آرام گرفته است، در رثا‏ی حسین(رض) قطعه شعر زیبایی سروده و بدین وسیله، ارادت خود را به آن حضرت بیان نموده است. بخشی از این شعر را در این قسمت می‏آوریم:

«ای توتیای دیده‏‏ی جان خاک پای تو

برتر ز عرش بارگه ‏کبریای تو

در رستخیز خون جگر بر زمین چکد

ز آن شاخ گل که‏ بردمد از نینوای تو

کردی به راه ‏دوست تن و جان خود فدا

بادا هزار جان گرامی فدای تو

در بحر رحمت است شناور هر آن کسی

یک قطره‏ اشک ریزد اندر عزای تو...

رحمی کن و ز لطف مرا سوی خویش خوان

زان پیشتر که‏جان دهم اندر ولای تو»

(خیریه، 1392ش، ص 219)

جوهری سنندجی (1259 - 1336 ه.ش) ملقب به «سعید دیوان» از شاعران و ادیبان شهر سنندج، در سوگ ‏حسین‏بن علی(رض) و شرح واقعه‏ی ‏کربلا مرثیه‏ای سروده که خواندن آن بی‏اختیار شعر پرشور محتشم کاشانی را در خاطر خواننده تداعی می‏کند. ابیاتی از این قصیده زیبا را در این بخش می‏آوریم:

«باز این چه ‏شیون است و چه ‏زاریست در جهان

کز دیده‏ ی سپهر بود جوی خون روان

باز این چه ‏ماتم است که ‏اندر ظهور او

در گریه ‏چشم پیر و بنالد دل جوان

باز این چه ‏شورش است و چه ‏ماتم که ‏صبح و شام

از مهر و ماه ‏اشک فرو ریزد آسمان

باز این چه ‏نوحه ‏و چه ‏فغان و چه ‏ماتم است

کز آب چشم چرخ روان رود کهکشان

بهر عزای آل رسول خدا، حسین

شاه ‏عرب، امام عجم، نور مشرقین

روزی که ‏شد به دهر چنین ظلم آشکار

در حیرتم که ‏چرخ چرا مانده ‏پایدار

در ماتم حبیب خدا، زاده‏ی بتول

ای سینه آه سرکن و ای دیده خون ببار ...

اندر عزای آل نبی آسمان گریست

فلک اشک ریخت زمین و زمان گریست

از شورش و فغان، عزادار اهل بیت

وحش و طیور و ارض و سما، انس و جان گریست

دید آن شهید را چو فتاده‏ به ‏خاک و خون

جبریل با معاشر کرّوبیان گریست

بر اهل بیت این ستم از چرخ چون رسید

مهر و مه‏ و سپهر و کون و مکان گریست»

(همان، ص 278)

سید محمدباقر حیرت سجادی (1252-1341 ه.ش) شاعر نازک خیال سنندجی نیز در مدح و رثای حسین‏بن علی(رض) قصیده‏ای دارد که بیت‏هایی از آن را در این بخش می‏آوریم:

«ای مظهر جمال حق ای حضرت حسین

ای نقد عشق خاک تو بر کائنات دین

ای آن که ‏بارگاه ‏تو چون همت رسول

برتر ز وهم بی خرد بعد مشرقین

در ذات تست هر چه ‏بخواهی مگر که ‏عجز

ز اوصاف تست هر چه‏ بخواهی مگر که‏ مین

باشد وجود عالی اعلی مقام تو

چون ذات کردگار منزه ‏بود ز شین

بهر شهادت تو شهادت ز جان بسی

بر عرصه‏ی خیال برانداخت کعبتین...

کوبند سر به خاک پدر مرده‏سان همی

اندر فراق روی تو هر شام نیرین

از هجر جانگذاز دو ابروی تو هلال

گردید قد خمیده ‏و لاغر چو حاجبین

بی‏داغ ماتم تو بود نقد قلب قلب

چون بی قبول خسرو صاحبقران حسین

شد قطره‏های اشک من اندر عزای تو

بحری که ‏شد حباب بر آن عرش چون نطین...

از روی لطف و بنده ‏نوازی خدای را

برهان مرا ز هجرت و خواری روز بین»

(همان، ص 287)

سیدمحمود گلشنی، مشهور به «گلشن کردستانی» شاعر معاصر سنندجی نیز قصیده‏ی غرایی در مدح حضرت رضا(رض) دارد که با اشعار شاعران بزرگ پارسی پهلو به پهلو می‏زند. بخش‏هایی از این قصیده را در این بخش می‏آوریم:

«جان سرگردان بدین دارالامان آورده‏ام

چون فلک رو بر در این آستان آورده‏ام

جسم بیماری در این دارالشفای بیدلان

جان بی تابی بدین دارالامان آورده‏ام

ای پدر در آستانت من که ‏فرزند توام

تا بگیرم حرز جان، خط امان آورده‏ام

ای امام هشتم ای میر خراسان سوی تو

عشق را تعویذ جسم و حرز جان آورده‏ام

کمتر از ذره ‏لیک از آفتاب مهر تو

سر به گردون فرق را بر فرق‏دان آورده‏ام

هر دو عالم را مداری گر نباشد غیر عشق

عشق عالمتاب را خود ارمغان آورده‏ام

بهر دیدار تو دارم یک جهان شوق ونیاز

آستان بوس جلالت را جهان آورده‏ام...

بعد دیدارت به گردون نازم و گویم به خلق

فیضی از آن نخبه‏ی کون و مکان آورده‏ام

نو گل باغ کرامت را اثر در من نگر

اختر چرخ امامت را نشان آورده‏ام

رشحه‏ای نوشیده‏ام زان بحر رحمت خضروار

تشنه‏ جان را موج خیز بیکران آورده‏ام

از بهشتی نکهت یاس و سمن بشنیده‏ام

وز سپهری طالع اختر نشان آورده‏ام

کنج عزلت جستگان را این بشارت می‏دهم

کز دیار عشق، گنج شایگان آورده‏ام...

زین سفر آورده‏ام خود کیمیای مهر دوست

خاطری مفتون و جانی مهربان آورده‏ام

تا نپنداری در این سودا بود داد و ستد

این همه‏ از لطف یزدان، رایگان آورده‏ام

اقتدا کردم به حسان العجم در این مقام

بهر اخوان بهره‏ زان گسترده ‏خوان آورده‏ام

از حکیم طوس در سر، نشوه‏ها باشد مرا

آری از طوف مزارش بوستان آورده‏ام

حجت‏الحق پیر خیامم به جان گلشن دمید

زان بهار عشق و معنی، گلستان آورده‏ام

از کمال شیخ نیشابور و فیض مرقدش

گنج عرفان، کاروان در کاروان آورده‏ام

فیض دیدار رضا را بین که‏ با دیدار او

یک جنان دیدم و لیکن صد جنان آورده‏ام

در هنر، اوجم نگر از آن بهشتی میر عشق

در سخن، پرواز زان عرش آشیان آورده‏ام

تازگی از بیت بیت شعر گلشن بین عیان

تا نپنداری که ‏سبک باستان آورده‏ام

هان و هان از یمن ایمان کلک معنی را نگر

الله، الله ‏لطف دیگر از بیان آورده‏ام»

(همان، 336- 334)

نتیجه‏ گیری

ابیات ذکر شده از شاعران فوق تنها نمونه‏هایی از اشعاری است که شاعران کرد در مدح و رثای اهل بیت مکرم پیامبر(ص) سروده‏اند. هم‏چنان که در آغاز گفتیم، تعداد این ابیات به حدی است که نه تنها در یک مقاله، بلکه شرح آنها در چند دفتر هم نمی‏گنجد، بنابراین برای جلوگیری از تطویل کلام به همین مقدار بسنده می‏کنیم.

مراجع

فهرست منابع

1. قرآن کریم.

2. اردلان، مستوره، دیوان اشعار، به اهتمام احمد کرمی، تهران، نشر پارت، 1363.

3. تاوه‏گویزی، سید عبدالرحیم، (مولوی کرد)، العقیده مرضیه، به کوشش ملا عبدالکریم مدرس، بغداد الخلود، 1407 ه.ق.

4. _______________، عقیده‏ی مرضیه، به کوشش محی الدین صبری نعیمی، سنندج، غریقی، بی-تا.

5. ________________، (مولوی کرد)، دیوان مولوی، به کوشش ملا عبدالکریم مدرس، بغداد النجاح، 1961 م.

6. جاف، ایل بیگی، پیش‏گویی‏های ایل بیگی جاف، گردآورنده صدیق صفی‏زاده ‏(بوره‏که‏یی)، تهران نشر خوشه،1369.

7. خیریه، بهروز، اهل بیت پیامبر در شعر شاعران کرد، قم، کتاب فردا، 1392.

8. زنگلی، جعفر قلی، دیوان اشعار، به کوشش کلیم‏الله ‏توحدی، مشهد، سروش، 1369.

9. سمرانی، شیخ محمد، دیوان اشعار، به کوشش ارسلان شریعتی، سنندج، نشر تافگه، 1380.

10. سلطانی، محمدعلی، حدیقه‏ی سلطانی، با نظارت عبدالرحمن شرفکندی، جلد دوم، ارومیه انتشارات صلاح الدین ایوبی، 1369.

11. طالبانی، شیخ رضا،، دیوان اشعار، به کوشش علی طالبانی، بغداد نشر معارف، 1949م.

12. محوی، محمد، دیوان اشعار، به کوشش ملا عبدالکریم مدرس، ارومیه، صلاح‏الدین ایوبی، 1367.

13. معتمدی، مهین دخت، نقشی از مولانا خالد نقشبندی و پیروان طریقت او، تهران، پاژنگ، 1368.

14. هاشمی، سید طاهر، دیوان اشعار «هه‏وارگه‏ی دلان» اورمیه، انتشارات صلاح‏الدین ایوبی، 1370.

نویسنده:

بهروز خیریه: دکترای زبان و ادبیات فارسی - از اهل سنت

فصلنامه حبل المتین شماره 16

انتهای متن./

نظر شما