شناسهٔ خبر: 24197823 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

در آستانه شب شاعر ویژه «ایرج قنبری»

شعری که به درخواست مشفق کاشانی سروده شد

سورنا جوکار در یادداشتی به مناسبت چهل‌ و دومین شب شاعر ویژه «ایرج قنبری» شاعر و ترانه‌سرای معاصر نوشت: یکی از معروف‌ترین بهاریه‌­های شعر انقلاب، شعر «بهار آمد و شمشاد­ها جوان شده­‌اند» اثر ایرج قنبری که به گفته‌ او به درخواست مشفق کاشانی سروده شده‌است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، چهل‌ و دومین شب شاعر ویژه «ایرج قنبری» شاعر و ترانه‌سرای معاصر روز یک شنبه ساعت 15 در سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار خواهد شد.

به همین جهت «سورنا جوکار»، از شاعرانِ جوان کشورمان یادداشتی را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است؛

بهار آمد و شمشادها جوان شده‌اند

بهاریه، یعنی شعری که درباره­ فصل بهار سروده می‌­شود. ادبیات ما سرشار از بهاریه‌­هاست و در شعر کهن فارسی، بهار دارای مفهوم گسترد‌ ­ای است و این نوع از شعر محور تصویرسازی­‌ها و بیان‌­های شاعران‌هاست. اما اگر بهار در شعر کهن ایران بیشتر به خاطر طراوت و خرمی ستوده می­‌شده در شعر روزگار حاضر علاوه بر آن، بار نمادین و معنایی تازه­ای پیدا کرده، چرا که در کنار حفظ فرم و محتوای سنتی، ظرفیت­‌های سیاسی اجتماعی نیز به آن اضافه شده و هر واژه­ای به صورت نماد وارد شعر می­‌شود. نمادهایی که بیش از همه به شاعران آرمانگرا کمک رسانده‌­اند و ابزار طبع آزمایی آنان در مقابله با ناملایمات روزگارشان بوده است.

چنان که یکی از معروف‌ترین بهاریه‌­های شعر انقلاب، یعنی شعر «بهار آمد و شمشاد­ها جوان شده­‌اند» اثر طبع جناب ایرج قنبری نیز بنا به گفته‌ شاعر به درخواست استاد مشفق کاشانی سروده شده و قرار بر آن بوده تا از نمادهای مقاومت مردم ایران در سال­های دفاع مقدس در آن استفاده شود و این خود تاییدی بر آن است که بهاریه‌­ها در دوران معاصر فقط  در خدمت توصیف بهار نیستند و این مهم با مراجعه به متن شعر جناب قنبری و نوع کاربری از واژگان و ترکیب‌­هایی مانند لاله، صنوبرو شانه‌­های زمین با توجه به سابقه­‌ ذهنی ما از آن­ها به طور کامل مشهود است.

آن چه بیان شد مقدمه­‌ای بود بر این که بی تردید بهاریه ایرج قنبری یکی از معروفترین و شنیده شده­‌ترین بهاریه­‌­های ادبیات معاصر است و تمام مردم ایران حتی آنان که اهل شعر نیستند هم از دهه­ هفتاد به بعد بارها و بارها آن را شنیده­ و زمزمه کرده‌­اند و دلیل این توفیق در کنار طراوت شعر، امتزاج مناسب و همگون  آن با موسیقی صمیمی فرید شب­خیز و صدای پرنیان بیژن خاوری است که این همکاری خاطره­‌ای جاودان را برای مردم ایران به جای گذاشته تا آن جا که با جستجویی ساده می­‌توان آن را در تمام مجموعه­‌های موسیقی ماندگار و خاطره‌­انگیز نسل­‌های بعد از انقلاب مشاهده کرد و چه سعادتی است که نام هنرمندی مانند ایرج قنبری با شعر خود به گوش مردم می‌­رسد و در حافظه­ آن­ها ماندگار می‌­شود نه با بیان خاطرات مشترکی که با شاعران و نامداران هم عصر خود دارد. که می‌­دانیم امروزه حتی ذکر یک خاطره از دیدارهای اتفاقی با اشخاصی چون قیصر و سید حسن یا سلمان برای عدهی بسیاری دکان شهرت شده است.

چه این که ایرج قنبری نیز می‌توانست به واسطه­ همشهری بودن با سلمان هراتی از این رهگذر نانی برای خود گرم کند. اما بدون هیچ تعارفی در مورد سلمان می‌­گوید: «او تا اویل سال‌­های 64- 65 تسلط لازم را بر وزن و عروض نداشت و می­‌توان افزایش‌­های وزنی را در آسمان سبز سلمان مشاهده کرد» و گفتن چنین حرفی نشان از بی پروایی و زلالی چشمه­ ذات جناب قنبری دارد، شاعری که شاید کمتر شعرهای دیگرش به نظر آمده باشد، اما هیچ کدام از ما شعر بهار ایشان را فراموش نخواهیم کرد و هربار شنیدنش به طروات بهار نخستین است.

بهار آمد و شمشاد­ها جوان شده‌­اند

پرندگان مهاجر ترانه‌­خوان شده­‌اند

دوباره پنجره‌­­ها بال عشق وا کردند
دوباره آینه‌­ها با تو مهربان شده‌­­اند

شکوفه‌­های معطر دوباره می‌­خندند

که میزبان قدم­‌های ارغوان شده­‌اند

بهار آمد و آن لاله‌­های روشن دشت
چراغ خلوت شب‌­های عاشقان شده­‌اند

صنوبران جوان روی شانه­‌های زمین
دوباره چتر گشودند و سایه‌­بان شده‌­اند

انتهای پیام/

       

 

نظر شما