شناسهٔ خبر: 24187489 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

تاملی آسیب شناسانه در شعر فاطمی

ما «قدر» تو را در این جهان گم کردیم

رضا اسماعیلی

صاحب‌خبر -
 

هر چه می خواهد دل تنگت، مگو!
توجه به این نکته کلیدی ضروری است که ساحت شعر آیینی، ساحت «هر چه می خواهد دل تنگت بگو» نیست. در این عرصه، مضمون یابی مثل عرصه «آزاد سروده ها» صرفا یک کار ذوقی و سلیقه ای نیست و شاعر نمی تواند تنها و تنها به مدد قدرت تخیل، تصویر پردازی و صنعتگری، به هر مضمون غریب یا خوشایندی چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونه ای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد.
در این وادی، شاعر باید امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به ادب قرآنی باشد و در دایره آموزه های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن حرکت کند. به تصویر کشیدن سیمای بزرگان دین در شعر آیینی باید دقیقا منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن بزرگواران باشد. فرایند خیال پردازی و پرواز ذهنی شاعر در این وادی، باید اندیشیده و رسالت مندانه باشد تا شاعر بتواند
چهره ای واقعی، بی تحریف و پیراسته از خرافات را از ائمه هدی (علیهم السلام) به تماشا بگذارد، سیمایی روشن و زلال که قابلیت الگوبرداری از آن برای زندگی انسان معاصر وجود داشته باشد.
شاعر آیینی، سخنگوی آیین است
با عنایت به آنچه گفته شد، شاعر آیینی نمی تواند و «نباید» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خیال وحشی بسپارد و همچون سایر عرصه ها بر طبل «خلاف آمد عادت» بکوبد و خواهان «سعادت» باشد، چرا که در این عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زیرا در این عرصه، شاعر بر مسند انبیاء و اولیاء الهی که رسالت شان اصلاح گری و تربیت نفوس است تکیه زده است. مقام شاعر در این وادی، مقام سخنگوی یک مکتب و آیین است و سخنگو در مقام سخنگویی نمی تواند و نباید بیان کننده مواضع و دیدگاه های خویش برای پیروان و سالکان آن مکتب باشد. اگر در عرصه های دیگر می توان بدون هیچ آداب و ترتیبی سخن گفت، اینجا اتفاقا باید «ادب و آداب» را به جا آورد و آن گونه ظاهر شد که «محبوب»می خواهد. عرصه شعر آیینی، مقام خودبینی، خودرایی و خودخواهی نیست، مقام ذوب شدن در «محبوب» و «فنا فی الله» است، چنان که سعدی شیرازی- که رحمت خدا بر او باد- می گوید:
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد، از دوست تمنایی
در واقع، در این وادی، دیگر «من» و «منیتی» نیست و هر چه هست «او»ست و دقیقا رمز سربلندی شاعران آیینی نیز در همین نکته و دقیقه ظریف نهفته است، چنان که «هلال جغتایی» می گوید:
جایی رسیده ایم که از خود گذشته ایم
از خود گذشته ایم و به جایی رسیده ایم
بی توجهی به وحدت جهان اسلام
و اما آنچه انگیزه نوشتن این یادداشت کوتاه شد، مرور بعضی از شعرهایی بود که این روزها با پیشانی نوشت «شعر فاطمی» در فضاهای مجازی و کانال های تلگرامی و … منتشر شده است. شعرهایی که علی رغم عنوانش، علاوه بر این که – در صورت و سیرت – نسبت چندانی با شعر فاطمی ندارند، در مواردی نیز در نقطه مقابل سیره فاطمی ایستاده اند!
هر چند که در حُسن نیت و اخلاص شاعران این شعرها شکی نیست، ولی نکته ای که متاسفانه در شعر این عزیزان مورد غفلت قرار گرفته است، بی توجهی به «وحدت کلمه» و شرایط حساس جهان اسلام و توطئه های رنگارنگ دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب – صهیونیسم، وهابیت، تکفیری ها (طالبان، القاعده، داعش و …) است . چنان که مقام معظم رهبری هم می فرمایند:
«یک شمشیر در دست دشمنان ما، همین اختلافات مذهبى است. علنى کردن اختلافات، صریح کردن مخالفت هاى اعتقادى، به زبان آوردن مطالبى که کینه‌ها را برمى‌افروزد، یکى از وسایلى است که دشمن ما از آن بیش ترین استفاده را دارد می کند. حالا [اگر] ما جورى عمل بکنیم که این مقصود دشمن برآورده بشود، این «بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً» است.
در جلسات نباید کینه ‌ورزى‌هاى مذهبى را زیاد کرد؛ این را چقدر باید تکرار کرد؟ بارها تکرار کرده‌ایم؛ بعضى حاضر نیستند [گوش کنند]. شما اگر بخواهید آن کسى را که موافق مذهب شما نیست و عقیده‌ى حقّ شما را قبول ندارد هدایت کنید، چه کار
می کنید؟ اوّل شروع می کنید به مقدّسات او بدگویى کردن و دشنام دادن؟ این که به کلّى او را از شما دور خواهد کرد و امید هدایت او را به صفر خواهد رساند. راه این کار این نیست.»(بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار مدّاحان آل اللَّه ر ۳۱ فروردین ۱۳۹۳)
این که ما در شعر فاطمی همچنان بر طبل بزرگ نمایی اختلافات تشیع و تسنن بکوبیم و از تاریخ پر شکوه اسلام و سیره عملی حضرت فاطمه زهرا (س) جز به ماجرای «دیوار و در» و «فدک» نپردازیم – آگاهانه یا ناآگاهانه – آب ریختن در آسیاب دشمن است. امروز خلاصه کردن شعر فاطمی در«دیوار و در» و «فدک» و … ، ظلمی بزرگ به اسلام و همچنین پاره تن پیامبر اکرم (ص) است.
او روح حماسه، مادر عاشوراست
دیوار و در و فدک…! حکایت این نیست
زهرا زن سرشکسته‌ی مسکین نیست
او روح حماسه، مادر عاشوراست
بر چهره کوه، از مصیبت چین نیست
این که در سروده های خود حضرت زهرا (س) را زنی مستاصل، افسرده، شکست خورده و مغموم معرفی کنیم که در گوشه انزوا با گریه بر مصائب خویش روزگار می گذراند، با روح شعر فاطمی در تقابل نیست؟ همچنین به تصویر کشیدن سیمای حضرت امیر (ع) به عنوان مردی به اسارت در آمده و ناگزیر که در برابر این مظالم جز تماشا کار دیگری از دستش بر نمی آید، آیا جز ذلت و زبونی اهل بیت پیام دیگری به همراه دارد؟
از آنجا که می دانم همه این شعرها در محبت خاندان رسالت ریشه دارد و سرایندگان آنها از مُحبان و پیروان صادق اهل بیت (علیهم السلام) هستند، می خواهم توجه این دل شدگان خاندان رسالت را به حدیثی از امام حسن عسگری جلب کنم که فرمود:
«اِتَّقُوا اللهُ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا إلَیْنا کُلَّ مَوَّدَة، وَ اَدْفَعُوا عَنّا کُلُّ قَبیح، فَإنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حُسْن فَنَحْنُ أهْلُهُ، وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.»ر «بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۳۷۲»
«تقوای الهی را ـ در همه امور ـ رعایت کنید، و زینت‌بخش ما باشید و مایه ننگ ما قرار نگیرید، سعی کنید افراد را به محبّت و علاقه ما جذب کنید و زشتی‌ها را از ما دور نمایید. در باره ما آنچه از خوبی‌ها بگویند صحیح است و ما از هرگونه عیب و نقصی مبّرا خواهیم بود.»
شعر فاطمی علیه «شعر فاطمی»!
شاعران و ذاکران نازنین اهل بیت! بیایید کلاهمان را قاضی کنیم. با توجه به حدیث بالا، به راستی شعرهایی از جنس زیر – به مصداق مشت نمونه خروار است – را در مسیر خدمت به خاندان رسالت می دانید، یا …؟!
روضه ام: باسمه تعالی… در…
می زند جای دست با پا… در…
بین دیوار و در به صوت حزین
ناله می زد علی علی تا… در…
یا :
چه بساطی شد! خدا را شکر سلمان زنده بود
گفت چادر از سرم افتاد، دستم بسته بود
زیر چشمان زن من جای دست مرد بود
زیر چشمانش ورم افتاد، دستم بسته بود
یا :
ز درد سینه و پهلو به خویش می پیچید
میان بستر خود دست و پا زد و جان داد
یا :
بدجور شکستند غرور پسرش را
یک عمر فقط ناله «نامرد! نزن» داشت
یا :
هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند
ما «قدر» تو را در این جهان گم کردیم!
خوردیم زمین و آسمان گم کردیم
در عالم خاک، بوی جان گم کردیم
قبر تو نه، می‌خورم به قرآن سوگند
ما « قدر» تو را در این جهان گم کردیم!
نگاه معقول و منطقی به دین، پرهیز از برداشت‌های عامیانه و سطحی، پرهیز از بیان مسائل جعلی و توهمی، اتصال حوادث صدر اسلام با حوادث امروز، ظلم ستیزی، مبارزه با کفر و نفاق و فسق، پیروی عملی از خاندان رسالت، بیان مضامین عالی، استفاده از ادعیه و مناجات‌ها، تبیین سبک زندگی اسلامی، پرداختن به مبانی اخلاقی، سیاسی و فرهنگی، تربیت شاعرانی در تراز حافظ و سعدی و صائب، و خواندن دواوین بزرگان از عمده ترین کلیدواژه های مورد تاکید مقام معظم رهبری است که در شعر آیینی فاخر باید بیش از سایر موضوعات مورد توجه قرار گیرد.
در مورد حضرت زهرا نیز شرح و تفسیر هنرمندانه و منظوم خطبه ها، و آیاتی که در شان آن حضرت نازل شده از قبیل: سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بِضعه و حدیث لولاک، و همچنین پرداختن به مسائلی از قبیل:عبودیت و بندگی، مبارزه با جهل، خرافات و تحریفات، موضع هوشمندانه حضرت زهرا در ماجرای سقیفه، ولایت مداری و پیروی از امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان ولی و حجت خدا، افشای چهره منافقانه غاصبان خلافت، عفت و نجابت، مکتب تربیتی فاطمی، و… در شرایط حساس فعلی جهان اسلام واجب تر و مقرون به صواب تر از واکاوی و کالبدشکافی داستان مزار پنهان آن حضرت، و طرح مسائل اختلاف انگیزی چون فدک، و دیوار و در و… است. غفلت از حوزه های مورد اشاره در شعر فاطمی منجر به ارایة تصویری نیمرخ و ناقص از شخصیت والای اسوه بانوان جهان حضرت فاطمة زهرا(س) در آیینة شعر فارسی شده است که باید به بازسازی و مرمت آن پرداخت.
جان کلام آن که شعر فاطمی باید شعر فضیلت‌ها و ارزش‌ها باشد. شعری که ما را به سرمنزل سعادت و رستگاری رهنمون شود و«سبک زندگی اسلامی» را برای ما تبیین و تشریح کند. شعر فاطمی باید سرمشق عشق، حماسه، عرفان، حکمت، پایداری، ستم‌سوزی، استکبار ستیزی، حق‌طلبی و عدالت‌خواهی باشد. اگر ما شاعران آیینی چیزی غیر از این بگوییم، و به گونه‌ای دیگر بیندیشیم، به یقین راه به خطا برده و از مسیر روشن و سعادت‌بخش سیره نبوی و فاطمی فاصله گرفته ایم که هرگز این چنین مباد.
به امید روزی که شعر فاطمی از زیر آوار «دیوار و در» بیرون بیاید و جانی تازه بگیرد، تا شاعران آیینی با جوهر«محبت و معرفت» سیمای با شکوه و پر صلابت حضرت زهرا (س) را بر بوم فضیلت به تصویربکشند. حسن ختام این یادداشت را به دو «فاطمی سروده» اصیل و فاخر از دو شاعر معاصر – قیصر امین پور و عبدالجبار کاکایی – اختصاص می دهم و دامن سخن را بر می چینم.
۱ – قیصر امین پور:
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم های تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه ی زخم های تو نیست
به آن زخم های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
۲ – عبدالجبار کاکایی:
مثل ابری و نم بارانش
مثل خورشیدی و تابستانش
مثل بی تابی دریا برخاک
موج بی وقفه و بی پایانش
بحر غلغل زد و چون مروارید
ریختی در صدف جوشانش
تو دمیدی که بر آید از خاک
تا ابد باغ گُل و ریحانش
تو شکفتی که پس از این انسان
طعنه بر سنگ زند ایمانش
کوثر نور شدی تا برسد
ملک جاوید به فرزندانش
ولی افسوس که تاریخ نبود
خالی از مکر و دم و دستانش
پرکشیدی و نماندی در گُل
مثل عطر از قفس گلدانش
سوختی در کلمات واعظ
بر سر منبر نامیزانش
له شدی بین در و دیوارش
گم شدی بین لب و دندانش
رمز طوبی چه بگوید وقتی
پی نبردست به باغستانش
«فُطِمَت فاطمهٌ مِن شرٍ»
شر این معرکه و دکانش
«فُطِمَت فاطمهٌ مِن زاهد»
که ندارد خبر از عرفانش
یاوه گویی که به مقصد نرسد
دور بی حاصل و بی پایانش
مار گیری که ازو نشنیدم
جزهیاهوی نی و انبانش
ابر می نالد و باران بی تاب
که چه شد قطره سرگردانش
موج می پرسد و ساحل خاموش
که کجا رفت دُرِ غلطانش؟
نازنینی که بر اوبرهان شد
سوره مختصر قرآنش
آفتابی شد و از شدت نور
کرد از چشم جهان پنهانش

code

نظر شما