شناسهٔ خبر: 24178788 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

آیا عده‌ای عمداً می‌خواهند مردم را عصبانی کنند!

صدور کارت هوشمند کار خوبی است، هر جای دنیا کارت هوشمند به یک ضرورت تبدیل شده است، اما گویا مسئولان این کار، راه درستش را بلد نیستند.

صاحب‌خبر -

قدس آنلاین-صدور کارت هوشمند کار خوبی است، هر جای دنیا کارت هوشمند به یک ضرورت تبدیل شده است، اما گویا مسئولان این کار، راه درستش را بلد نیستند. دائم مردم را هول می‌کنند تا اسفند ۱۳۹۶ همه ملت ایران باید دارای کارت هوشمند شوند. هزینه گزافی می‌گیرند. صدور هر کارت برای هر نفر حدود ۳۴ هزار تومان تمام می‌شود؛ یعنی یک خانواده پنج نفری باید بابت صدور کارت ۱۷۰ هزار تومان بپردازد. مردم را به دفاتر پست یا مراکز مشابه آن می‌کشانند. یک عکاس هم نشانده‌اند که باید جواب ۱۰۰ نفر را بدهد. پیرزن ۹۰ ساله را دیدم که او را برای صدور کارت به آنجا کشانده‌اند.

یک دختر جوانی را نشانده‌اند که برگه‌ای را به مراجعه کنندگان می‌دهد. درحالی که در ترکیه وقتی وارد ورودی فرودگاه می‌شوید، ۱۵-۱۰ دختر پلیس نشسته‌اند و با سرعت مسافران را رد می‌کنند، آن‌ها با نگاهی به رایانه جلویشان و کوبیدن مُهر روی گذرنامه، کار ارباب و رجوع را راه می‌اندازند.

اینجا پس از صدور برگه، مراجعه کننده باید روی نیمکت بنشیند تا صدایش کنند. دقایق می‌گذرد و به ساعت تبدیل می‌شود، دفعه اول که رفته بودم عکس بگیرم، هزار کار روی میزم داشتم، به اصرار خانم تاکسی گرفتیم و به پستخانه مرکزی رفتیم. قبلاً همسرم رفته و نوبت گرفته بود. ساعتی نشستیم تا عکس گرفتند و از انگشتمان انگشت نگاری مدرن کردند و بعد گفتند بروید. خودمان برایتان پیامک خواهیم فرستاد.

باور کنید دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید، سخنرانی داشتم، مصاحبه رادیویی داشتم، اوراق کتاب در دست نگارشم را روی میز کارم گذاشته بودم، ساعت دو بعدازظهر باید ناشری برای دیدارم از قم می‌آمد. ساعت سه بعدازظهر قرار دیگری داشتم. ساعت چهار با پزشک قلبم جلسه ویزیت داشتم. دیدم در پستخانه ۶-۵ دختر خانم پشت پیشخوانی که جلویش احدی پر نمی‌زد، بیکار ایستاده‌اند و یک خانم باید تمام کارهای نامنویسی و تهیه فرم آن همه مراجعه کننده را اجرا کند.

چه می‌شود رئیس محترم این پستخانه، که نمی‌دانم مقامش چیست؛ مدیرعامل است، مدیر کل است (این روزها همه مدیرکل شده اند) رئیس است از دفتر و محل کارش خارج شود و گشتی بزند و به آن خانم هایی که منتظر ارباب رجوع هستند و ارباب رجوعی نمی‌آید، دستور بدهد کمک کنند تا کار مردم راه بیفتد.

این وضعیت را می‌توان در بانک‌ها هم شاهد بود. یک یا دو باجه جواب ارباب رجوع را می‌دهند و بقیه سرشان به کار خودشان است و سندی، برگه‌ای، چیزی جلویشان نیست.

پیش از این هر جا می‌رفتیم، رئیسی، معاونی، بازرسی، ناظری، گشتی در محوطه اداری، کار مردم را راه می‌انداخت. از وقتی که دولت رفاه و تدبیر و توسعه و استراحت سر کار آمده، همه این امور موقوف شده است.

 من مدت هاست که دیگر رانندگی نمی‌کنم، اما حساب کردم همسرم یک بار رفته و وقت گرفته و برگشته، ۳۰ هزار تومان پول تاکسی داده است. یک بار هم خودم با ایشان رفتم. سه ساعت معطل شدم. باز هم ۳۰ هزار تومان کرایه رفتن و برگشتن پرداخت کردیم، بار دیگر که باید برویم تاکارت هوشمند را بگیریم باز هم همین مقدار باید هزینه رفت و برگشت بدهیم. آخر چرا ۹۰ هزار تومان خرج گردن امثال بنده می‌گذارید.

با دفتر وزیر ارتباطات تماس گرفتم و ماجرا را با رئیس دفتر ایشان درمیان گذاشتم. قول دادند به جناب وزیر جوان عرض خواهندکرد در این مورد تدابیر مقتضی اتخاذ کنند! نمی‌دانم چه رازی در کار است که به هر طریقی که هست عده‌ای قصد دارند مردم را عصبانی و خسته و ناراضی کنند.

دلم سوخت خانم بسیار سالخورده‌ای را دیدم که فکر می‌کنم از دوشیزگان سال‌های دهه ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۰ ه. ش بود. او را در حالی که سه نفر اطراف ایشان را گرفته بودند، آوردند و جلوی دوربین نشاندند که عکسشان را برای کارت هوشمند بگیرند.

آخر چرا آن خانم نود و چند ساله را اذیت می‌کنید؟ عجالتاً از جوانان و میانسالان شروع کنید و برای سالخوردگان زمانی را آن طرف سال بگذارید. مگر اینجا ژاندارمری یا قزاقخانه قدیم است که عده‌ای فرمان می‌دهند و خیال می‌کنند مردم نوکر و گماشته پدر آقایان هستند!

پس از دو هفته پیامک دادند بیایید و کارت هوشمندتان را تحویل بگیرید. کارهای سنگین نوشتاری‌ام را رها کردم و تاکسی آژانس گرفتم. باز هم ۱۵ هزار تومان دادم و به پستخانه رفتیم، شانس آوردیم خانم محترمی از کارمندان راهنمایی کرد که بروید شماره بگیرید. شماره گرفتیم، گفتند بروید که کارت هوشمند شما را پس از انگشت نگاری از انگشت چهارم به شما تحویل خواهند داد. ۲۰۰۰ تومان را (جمعاً ۴۰۰۰ تومان برای خود و عیال) پرداخت کردیم. برگه هایی را که پست در خانه می‌آورد، نشان دادند گفتند به آن کیوسک تحویل دهید. گفتیم چیزی باید رویش بنویسیم. گفتند لازم نیست، همین طور ورقه سفید را تحویل آن باجه بدهید. ماتم برد که این دیگر چه بازی است؟ شعبده بازی است؟ چشم بندی است؟ مگر قرار نبود کارت هوشمند را پستچی در خانه بیاورد؟ حالا چرا از این طرف سالن به آن طرف که ۳۰ متر نمی‌شود، برگه سفیدی نوشته ۲۰۰۰ تومان هم از مردم اسیر بدبخت می‌گیرند!

به نظرم رسید برگه‌های سفید زیاد دارند و به این ترتیب می‌خواهند برگه‌های به درد نخور را آب کنند و تنخواهی برای شب عید و کمک به صندوق خالی دولت فراهم کنند. پول را دادیم از انگشت چهارم انگشت نگاری الکترونیکی کردند و کارت هوشمند را در جیب گذاشتیم؛ آن هم با چه عکس‌های رنگ پریده و زشتی، باور نمی‌کنم این عکس من باشد.

نظر شما