شناسهٔ خبر: 24174672 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

طبابت زیر گلوله

حتی بیمارستان های پزشکان بدون مرز در مناطق جنگی امن نیست

صاحب‌خبر -

دکتر محمد در میانه جنگ در جنوب سوریه، یک نوزاد دختر را به دنیا آورد. چند ساعت بعد، بیمارستان‌شان با خاک یکسان شد. بعد از حمله، دکتر محمد تنها دو ساعت وقت داشت تا بیمارستان را تخلیه کند.
ده‌ها‌ سال است که از بیمارستان‌ها به‌عنوان مکان‌های امن برای درمان بیماران و مجروحان در بحبوحه جنگ یاد می‌شود. براساس کنوانسیون ژنو که از سوی 196 کشور امضا شده است، افراد بشر حق مسلم درمان را دارا هستند. پزشکان و بیمارستان‌ها نیز ذیل کنوانسیون ژنو مورد حمایت قرار گرفته‌اند. درواقع این کنوانسیون را می‌توان نشان افتخار بشریت در عصر جنگ‌های خونین و خشونت‌بار دانست. اما با توجه به این‌که برخی از کشورها دیگر به کنوانسیون ژنو پایبند نیستند، این کنوانسیون بیش از هر زمان دیگری مورد تهدید قرار گرفته است. در حقیقت، چهار کشور از پنج کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد ائتلافی جنگی را شکل داده‌اند که به بمباران بیمارستان‌ها در سوریه، یمن و افغانستان می‌پردازد.
تله مرگ
در عصر جنگ با ترور، دولت‌ها به طرز فزاینده‌ای حق مجروحان دشمن برای درمان‌شدن را نادیده می‌گیرند. آنها معتقدند این افراد تروریست و جانی هستند و لزومی ندارد که درمان شوند. وقتی شرایط به این‌گونه پیش می‌رود، شرایط کاری برای پزشکان بدون مرز هم بسیار دشوار می‌شود. خیلی‌ها از طرف‌های درگیر جنگ آنها را به‌عنوان حامیان تروریست‌ها محسوب می‌کنند و بی‌طرفی پزشکان در منطقه جنگی را نادیده می‌گیرند. در نتیجه، بیمارستان‌ها به جای این‌که مکان امنی باشند به تله مرگ تبدیل می‌شوند. یکی از سازمان‌هایی که به‌طور خاص از این مسأله آسیب دید، سازمان پزشکان بدون مرز است. این سازمان بزرگترین و سازمان‌یافته‌ترین سازمان کمک‌های پزشکی در سراسر جهان است که 37‌هزار داوطلبش در 69 کشور به فعالیت مشغول هستند و تقریبا به‌طور کامل به کمک‌های مردمی و بخش‌های خصوصی وابسته است.
دنیا این سازمان را به‌عنوان متخصصی برای کمک به آسیب‌دیدگان در جنگ‌های داخلی و بلایای طبیعی می‌شناسد. آنها فعالان اجتماعی و افراد شجاعی هستند که با انعطاف کامل سازمان و کمترین بروکراسی در سراسر جهان به کار و فعالیت مشغولند و حاضرند برای انجام ماموریت خود هر خطری را بپذیرند. از 45‌سال پیش که این سازمان تاسیس شد همواره مسیر پیشرفت را در پیش گرفت و در‌ سال 1999 میلادی برنده جایزه صلح نوبل شد. این سازمان درحال حاضر بهترین سازمان خیریه در جهان است. اما در ‌سال 2016 و پس از اتفاقاتی که افتاد، مدیران این سازمان رفته‌رفته دچار تردید شدند که چطور می‌توانیم جان انسان‌ها را بدون این‌که جان خودمان را از دست بدهیم، نجات دهیم؟
حمله به بیمارستان‌ها
تقریبا هر هفته به یکی از بیمارستان‌های سازمان پزشکان بدون مرز در سراسر جهان حمله می‌شود یا کارکنان بیمارستان مورد حمله قرار می‌گیرند. این خود باعث می‌شود سازمان فعالیت در منطقه مورد حمله واقع شده را مدتی به حال تعلیق درآورد و همین مسأله موجب می‌شود هزاران‌هزار نفر از دریافت درمان‌های اضطراری محروم شوند.
در تاریخ سوم اکتبر ‌سال 2015، نیروی هوایی آمریکا به بیمارستان سازمان پزشکان بدون مرز در قندوز افغانستان حمله کرد و 42 نفر جان باختند که از میان آنها 14 نفر از کارکنان پزشکان بدون مرز بودند.
در 20 ژانویه ‌سال 2015، هواپیمای جت متعلق به رژیم سودان، بیمارستان سازمان پزشکان بدون مرز در شهر فراندالا را بمباران کرد، درحالی‌که 150 بیمار و کارمند سازمان در بیمارستان بودند. در تاریخ 18 مه‌ سال 2016، حمله‌کنندگان ناشناس به دو خودروی سازمان پزشکان بدون مرز در آفریقای مرکزی حمله کردند و راننده آن را کشتند. جولای‌ سال 2016 نیز چهار بیمارستان در حلب مورد حمله واقع شدند. شورشیان سوری و ارتش سوریه هر یک دیگری را مقصر قلمداد کردند.
در یمن، هر دو طرف درگیر در جنگ به بیمارستان‌های سازمان پزشکان بدون مرز حمله می‌کنند. در ماه آگوست‌ سال 2016، در یک حمله 19 نفر جان باخته و 20 نفر مجروح شدند و سازمان پزشکان بدون مرز اعلام کرد که موقتا فعالیت خود را در یمن به حال تعلیق درمی‌آورد. بمباران شدن و مورد حمله قرار گرفتن بیمارستان‌ها و کارکنان سازمان پزشکان بدون مرز چه معنایی برای این سازمان دارد؟ دو عامل است که معمولا کارکنان سازمان پزشکان بدون مرز را در خطر قرار می‌دهد. یکی از این عوامل گسستگی مناطق در برخی کشورها و عدم توانایی دولت مرکزی برای اعمال حاکمیت و حفظ امنیت است. در برخی از دولت‌های ورشکسته نظیر آفریقای مرکزی، کارکنان سازمان که خدمات بهداشت و درمان برای نیازمندان مهیا می‌کنند، مجبورند از یک مکان به مکان دیگری بروند یا در برخی از مکان‌های دورافتاده مستقر شوند. اما این مکان‌ها معمولا ناامن هستند، چراکه دولت مرکزی آن‌قدر ضعیف است که نمی‌تواند حاکمیت منطقه‌ای خود را اعمال کرده و امنیت را حفظ کند. عامل دوم افزایش دفعات حمله گروه‌های مسلح به کارکنان سازمان است که معمولا در تضاد با قوانین بین‌المللی بشردوستانه صورت می‌گیرد.
آفریقای مرکزی یکی از فقیرترین کشورهای جهان و جایی است که پزشکان سازمان باید توجه ویژه‌ای به امنیت خود داشته باشند. مقررات منع آمدوشد برای کارکنان سازمان در آفریقای مرکزی از ساعت 6 عصر آغاز می‌شود. بعد از این ساعت آنها تنها اجازه دارند به 6 رستورانی که از قبل برای آنها انتخاب شده، بروند، البته به شرط این‌که خودرو در مقابل در خانه منتظر آنها باشد. آنها اجازه ندارند بیشتر از 300 متر در پیاده‌رو خیابان‌ها راه بروند و بیشتر از این مسافت را حتما باید با خودرو طی کنند. وقتی آنها به منطقه ماموریت اعزام می‌شوند، باید پسورد حساب فیس‌بوک و توییتر خود را در یک گاوصندوق به امانت بگذارند تا اگر کشته شدند، افرادی بتوانند حساب‌های آنها را ببندند. آنها به سوالاتی فکر می‌کنند که تنها خودشان جوابش را می‌دانند، بنابراین همکاران آنها می‌توانند در صورت ربوده شدن‌شان آنها را شناسایی کنند. آنهایی که به آفریقای مرکزی اعزام می‌شوند می‌دانند که هر روز ممکن است آخرین روز زندگی‌شان باشد.
آفریقای مرکزی
 مذاکره با رئیس شورشیان
هنگام عصر بود که ماریان پیترز، پرستار فرانسوی و 27ساله سازمان پزشکان بدون مرز با خطر روبه‌رو شد. آنها داشتند روی بالکن استراحت می‌کردند که دو مرد که صورت‌های‌شان را پوشانده بودند با دو قمه بزرگ روی بالکن آمدند.
مردان قمه به دست هیچ نمی‌گفتند. پیترز پرسید: چه می‌خواهید؟ مردان قمه به دست مقداری پول، رادیو و کامپیوتر را برداشته و سپس دستور دادند کارکنان سازمان روی زمین دراز بکشند. برای 10دقیقه، دو مرد قمه به دست با دسته‌های قمه کارکنان را کتک زدند تا آنها را تحقیر کنند. این تنها یکی از بسیار رخدادهایی است که کار را برای کارکنان سازمان پزشکان بدون مرز سخت می‌کند. در یکی از این رخدادها به یکی از جلسات کارکنان سازمان حمله شد و در این حمله مردان مسلح 16 نفر را کشتند. حملات دیگری نیز به خودرو‌های سازمان انجام شد.
چند هفته بعد مریم پیترز روی ایوان جایی که حمله اتفاق افتاد، نشسته بود. جین رنگ و رو رفته‌ای پوشیده و گوشواره‌های گردی به گوش دارد و قبل از آن‌که به سمت بیمارستان حرکت کند تا به دخترکی که زخم‌های سوختگی دارد، سر بزند به فهرستی از داروها نگاه می‌کند. به یکی از همکارانش می‌گوید: «برای کنار توالت هم باید سقف بزنیم.» اینها چیزهای کوچکی هستند که او برایشان از چیزهای بزرگتر در اروپا گذشت کرده، مانند شغلش در واحد مراقبت‌های ویژه در لندن و نامزدش که مجبور است وقتی برای پزشکان بدون مرز خارج از کشور می‌رود از او دور بماند.
بعد از جمهوری دموکراتیک کنگو و سودان جنوبی، جمهوری آفریقای مرکزی یکی از کشورهایی است که اعضای پزشکان بدون مرز در آن فعالیت دارند. این کشور مانند دیگ بخار می‌جوشد، آماده است که هر لحظه بترکد. بعد از کودتای ‌سال 2013 و کشتار میان مسلمانان سلکا و شبه‌نظامیان مسیحیان آنتی‌بالاکا، جمهوری آفریقای مرکزی رئیس‌جمهوری دیگری انتخاب کرده اما ساختار‌های دولتی عملا وجود ندارد.
در مقایسه ناچیز است
پایگاه پیترز در بمباری مانند یک اردوگاه بزرگ پناهجوها است. هزاران نفری که از بوته‌زارها به آن‌جا آمده‌اند حالا در کلبه‌ها یا ویرانه‌های ساختمان‌ها زندگی می‌کنند. شورشیان شهر را میان خودشان تقسیم کرده‌اند و در تمام طول روز صدای آتش گلوله به گوش می‌رسد.
پیترز دوست ندارد درباره حمله آن شب صحبت کند. او این خشونتی را که به چشم خود دیده در مقایسه با تجربیات افراد محلی ناچیز می‌شمارد. او می‌گوید: «احساس می‌کنم ضعیف شده‌ام، اما طبیعی است.»
داوطلبان بعد از حمله چند روز را مرخصی گرفتند، بعضی‌ها هم به پایتخت رفتند تا پیتزا بخورند. تور والیبال جدیدی را نصب کردند اما بعد از حمله هیچ‌کس این پروژه را ترک نکرد. پیترز می‌گوید: «هدف حمله پزشکان بدون مرز نبود.» پس از آن سراغ شورشیان رفت و به آنها گفت که هیچ‌گونه خشونتی را تحمل نمی‌کند. او هشدار داد: «وگرنه این پروژه را تعطیل می‌کنیم.»
قبل از آن‌که پزشکان بدون مرز «ماموریتی» را راه بیندازند، تیم‌های تحقیقاتی پایگاه را در منطقه بررسی می‌کنند. اگر روزانه میزان مرگ‌ومیر از هر 1000 نفر بیش از یک نفر باشد، پزشکان بدون مرز آن منطقه را در شرایط اضطراری اعلام می‌کنند و وارد عمل می‌شوند.
پزشکان بدون مرز به‌عنوان قدم نخست به تمام گروه‌های درگیر توضیح می‌دهند که آنها داوطلبان بی‌طرف هستند و هیچ گرایشی به سیاست ندارند. قبل از آن‌که بیماران را مداوا کنند، با رئیس گروه‌های شورشی و پیشوایان محل دیدار می‌کنند تا توضیح دهند که کی هستند و چه برنامه‌ای دارند. به گروه‌های درگیر می‌گویند: «اگر می‌خواهید به شهروندان شما رسیدگی کنیم، باید این اجازه را به ما بدهید تا به دشمن شما دسترسی داشته باشیم.»
امدادگران به آن «مذاکرات دسترسی» می‌گویند. همه باید بدانند که پزشکان بدون مرز مستقل است و در ازای امدادرسانی نیاز دارد ایمنی‌‌اش تأمین شود. پیترز می‌گوید: «اگر گروهی مسلح برای ایمنی ما حضور داشته باشند از اصول استقلال‌مان تخطی کرده‌ایم.»
شریک جرم؟
پزشکان بدون مرز در بمباری دو کلینیک دارد یکی در قسمت مسیحی و دیگری در قسمت مسلمان آن تا بتواند بی‌طرفی‌اش را نسبتا حفظ کند. زخمی‌ها افراد مبتلا به مالاریا و کودکان گرسنه را مداوا می‌کنند. آنها همچنین بسته‌های خوراکی از عصاره بادام‌زمینی به نام «Plumpy’nut» را میان خانواده‌ها
پخش می‌کنند.
اصول امدادرسانی کاهش میزان بدترین مشکلات و سپس عبور از آنهاست؛ اما در جمهوری آفریقای مرکزی پزشکان بدون مرز وظیفه رسیدگی به مردم را که معمولا بر عهده دولت است، به عهده گرفته است؛ داوطلبان آن معمولا سال‌ها آن‌جا خواهند ماند. هیچ‌وقت فشاری روی صاحبان قدرت نمی‌گذارند و آنها را به ترک محل تهدید نمی‌کنند. تهدید نمی کنند که یک کودک زجر بکشد تا کودک دیگری بتواند10‌سال بعد زندگی بهتری داشته باشد. آیا امکان دارد این موضوع باعث شود امدادگران در بی‌عدالتی شریک‌ جرم باشند؟
این سوال 45‌سال پیش برای بنیانگذاران پزشکان بدون مرز وقتی که از صلیب‌سرخ بین‌المللی جدا شدند انگیزه‌ای ایجاد کرد. برای درک انگیزه‌شان ارزشش را دارد که به‌ سال 1859 نگاهی بیندازیم، وقتی که هنری دونانت، تاجر سوییسی، هنگام سفر با کالسکه شاهد صحنه‌های فاجعه‌باری بود. این تجربه به انفجار بزرگ (بیگ بنگ) کمک‌های بشردوستانه تبدیل شد. وقتی که دونانت از میدان جنگی نزدیک شهر سلفرینو در ایتالیا می‌گذشت، جنگ دوم استقلال ایتالیا میان پادشاهی اتریش و پادشاهی ساردینیا به راه بود. در حالی‌که هزاران فرانسوی و اتریشی به ‌طور وحشیانه کشته می‌شدند او با وحشت تماشا می‌کرد. دونانت برای سربازان کمک جمع‌آوری کرد اما هیچ‌وقت صحنه‌هایی را که دید  از یاد نمی‌برد.
سال 1864 او توانست کشورهای اروپایی را متقاعد کند تا در کنوانسیون اول ژنو برای بهبود وضع مجروحان ارتش‌های جنگی پیمانی را امضا کنند. در این پیمان ذکر‌شده تمام زخمی‌های گروه‌های درگیر در جنگ حق یکسانی برای دریافت کمک دارند. این پیمان داوطلبان و کارکنان پزشکی را تحت پوشش حمایت از بی‌طرفی قرار می‌دهد. این کنوانسیون آغاز نوعی کتاب مقدس است که پزشکان بدون مرز همچنان برای حمایت از آن تلاش می‌کنند.
دونانت مادر تمام سازمان‌های بشردوستانه را تأسیس کرد؛ کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ که به وضع زخمی‌ها در میادین جنگ رسیدگی می‌کند. این کمیته تحت قانون بین‌المللی فرمانی دریافت کرد تا به‌عنوان وکیلی برای کنوانسیون ژنو در جنگ عمل کند؛ هدف داوطلبان آن مدنی‌کردن مبارزه است.
 برابر با خیانت
برای رسیدن به این هدف صلیب‌سرخ به حسن‌نیت قدرتمندان وابسته است. منتقدان صلیب‌سرخ معتقدند وارد قراردادی با شیطان می‌شوند.
وقتی که منطقه بیافرا در جنوب شرقی نیجریه استقلال خود را در ‌سال 1967 اعلام کرد، گروهی از پزشکان فرانسوی صلیب‌سرخ هم همین عقیده را داشتند. نیروهای دولتی نیجریه شورشیان را محاصره کردند و تا سر حد مرگ به آنها گشنگی دادند. سکوت صلیب‌سرخ برای پزشکان و نخست‌وزیر بعدی فرانسه، برنار کوشنر، غیرقابل تحمل و برابر با خیانت بود.
کوشنر در کمپینی رسانه‌ای دولت نیجریه را به نسل‌کشی متهم کرد و در ‌سال 1971 به همراه گروهی از پزشکان، پزشکان بدون مرز را راه‌اندازی کرد. ایده‌ای جدید به وجود آمده بود که پزشکان می‌توانند به مداوای بیماران بپردازند؛ در حالی‌ که بی‌عدالتی را تصدیق می‌کنند. این تولد پزشکان بدون مرز بود، کودک اکتیویسم.
امروزه صلیب‌سرخ و پزشکان بدون مرز دو سازمان متفاوتند. بر اساس فرمان قانون بین‌المللی صلیب‌سرخ اهداف متفاوتی دارد و نسبت به سازمان‌های امدادرسانی که بودجه دولتی ندارند محدودیت‌های مختلفی سر راهشان قرار دارد. با وجود این، این دو سازمان یکدیگر را کامل و در تعامل با یکدیگر فعالیت می‌کنند. کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در طی این سال‌ها آوازه بلندی پیدا کرده در حالی ‌که آوای پزشکان بدون مرز کمرنگ‌تر شده است. یکی از زنانی که برای مبارزه با گرسنگی کار کرده می‌گوید: «عملکرد صلیب‌سرخ آهسته و بروکراتیک است. پزشکان بدون مرز فعالان حقوق بشر به حساب می‌آیند، اما کمک‌های امدادی آنها خارج از جنگ فایده‌ای ندارد.»
در جولای امسال درگیری‌ها در جمهوری آفریقای مرکزی دوباره از سر گرفته شده. صدها نفر از بوته‌زارها به مزارع نیشکر در جنوب بمباری فرار کرده‌اند و پزشکان بدون مرز می‌خواهند به آنها کمک کنند. برای همین مریم پیترز به دیدار علی داراسا، فرمانده شورشیان مسلمان سلکا می‌رود. ارتش تحت فرمان او جاده‌ای که به سمت جنوب می‌رود را کنترل می‌کند.
داراسا هیچ عجله‌ای برای این دیدار ندارد؛ اما بالاخره بعد از نیم ساعت سر و کله‌اش به همراه اسکورتی از مردان مسلح پیدا می‌شود. مردی تنومند که لباس ارتشی و پوتین‌های سربازی به پا دارد و حالت صورتش بسیار اسرارآمیز است.
پیترز مودبانه می‌پرسد: «می‌توانیم به سراغ شهروندان در مزارع نیشکر برویم؟» فرمانده‌ای که خودش، خودش را انتخاب کرده با لبخندی می‌گوید: «حتما! در منطقه ما هیچ مشکلی وجود ندارد.» پیترز می‌گوید: «خوبه، چون ما می‌خواهیم فعالیت‌های پزشکی‌مان را در آن‌جا آغاز کنیم. برایمان مهم است که بدانیم آیا باید منتظر وقوع حادثه‌ای باشیم یا نه.»
فرمانده به دوردست‌ها خیره می‌شود. از این سوال خوشش نمی‌آید. داراسا می‌داند که رئیس‌جمهوری جدید تمام شورشیان را خلع سلاح کرده و او نمی‌خواهد این اتفاق برای سربازانش بیفتد. همچنین ممکن است که تصور کاملی از این‌که چه اتفاقی در جنگل می‌افتد، ندارد. او نمی‌تواند هیچ چیزی را گارانتی نمی‌کند.
داراسا می‌گوید: «مردی که مسئول خلع سلاح سربازان من است غیب شده و به اروپا رفته؛ اما شما می‌توانید بروید.» پیترز لبخند می‌زند.
درنهایت تیم پیترز به مزرعه نیشکر می‌رسند؛ اما وقتی که داوطلبان می‌رسند، تعداد کشته‌شدگان بیشتر شده و آنها مجبور می‌شوند عملیات را
کنسل ‌کنند.
منبع : اشپیگل
ترجمه : گروه بین الملل شهروند

نظر شما