سیدمحمدطه موسوی مسئول دفتر نمایندگی ولیفقیه در موسسه آموزش عالی هلال
مدينه اينروزها سوالبرانگيزترين روزهاي خود را سپري ميكند. شهادت دختر رسول خدا و مادر حسنين و همسر اميرالمومنين همه را در بهت عظيمي فرو برد. تنها بعد از دوماه و اندي بعد از رحلت رسول خدا يارانش پاره جگرش راشبانه بر دوش در آغوش خاك سپردند و علي(ع) تنها تكيهگاهش را در مدينه از دست داد.
غصه از دستدادن زهرا كافي بود تا كمر فاتح خيبر و دلاور احد و پيروز جنگهاي تنبهتن مكه و مدينه را خم كند تا جايي كه اميرالمومنين بعد از دفن كوثر خطاب به بارگاه پاك رسول خدا فرمود؛ بعد از دخترت فاطمه(س) من طعم خوشي را نخواهم چشيد و شب و روزم يكسان خواهد بود. حال مدينه ماند و پرسشهاي فراوان كه چه بر سر دختر 18ساله پيغمبر آمده است كه حاضر نشد اهل مدينه زير تابوتش را بگيرند، مگر فاطمه چه كرده كه فرزندان نوجوانش نبايد در تشيیع جنازهاش با صداي بلند گريه كنند. گناه اميرالمومنين چه بود كه بعضي به ظاهر بزرگان و شبهمردان مدينه ميخواستند او را دستبسته و بهزور به مسجد ببرند و مگر وصي و داماد پيغمبر چه چيزي جز خواسته رسول خدا ميفرمود كه بايد در جلوي ديدههاي همسر و فرزندانش مورد جسارت قرار بگيرد. هنوز صداي شيونها و نالههاي زهراي جوان در جلوي خانه علي در حمايت از ولايت به گوش ميرسد و جسارتهاي بيحدي كه زبان از بيانش قاصر است و در كام محبوس ميماند اما علي اينروزها در عزاي همسري نيلي بهتن کرد كه خودش بارها فرمود در كوران حوادث و نگرانيهاي مدينه نگاه به صورت زهرا همه رنجهايم را از بين ميبرد. فاتح خيبر اينروزها براي كسي زانوي غم در بغل گرفت كه در پاكدامني و عفت و حيا و زهد بديلي در دنيا نداشت.
ديگر اين شبها علي ماند و كودكان اشكبار زهرا كه هركدام چراغي روشن براي اسلام شدند. اينروزها علي (ع) ماند و طعنههاي دشمنان و سختترين خاطرات علي كه امانتي پيامبر به علي (ع) سپرده بود با خاطري آزرده و بازوي كبود به پدر برميگشت و فاطمه اما با چشمي گريان از تنهايی فرزندان خردسال و چشمي خندان از ملاقات با پيامبر از مدينه
پركشيد.
∎
نظر شما