در کنار این سازمانهای جاسوسی و به طور موازی تلویزیون، رادیو و رسانههای مکتوب این کشورها با زیرکی تاریخی خود مشغول جمعآوری اسناد مربوط به انقلاب بودند و در این میان بودند کسانی که با استفاده از بینظمی روزهای اول انقلاب، در خروج این اسناد از کشور به غربیها کمک کردند. انگلیسیها را به جرات میتوان سردمدار این حرکت دانست و جالب این که استفاده و بهرهبرداری از این تصاویر و فیلمها نه در همان زمان که قریب به چهار دهه بعد اتفاق میافتد. این نکته بیش از هر چیز اهمیت و قدرت اطلاعات و تصاویر مستند را در نمایش تحولات سیاسی جهان نشان میدهد. گونهای از فیلمسازی که به طور مستقیم با پژوهش و تحقیق در ارتباط است و حفظ منابع تصویری دست اول در هر کشور میتواند به رشد این گونه فیلمسازی کمک کند.
از قاهره تا لندن!
سالهای ابتدایی دهه 90 سالهایی است که انگلیسیها با سرمایهگذاری روی یک شبکه فارسیزبان شروع به بهرهبرداری از تصاویر مستند انقلاب و پیش از آن میکنند. مستندهایی همچون از تهران تا قاهره و رضا شاه حاصل همین برنامهریزی است. دیدن این دو مستند اولین سوال و واکنشی که برای مخاطب به وجود میآورد چگونگی دسترسی این شبکه به منابع و تصاویر دوران سلطنت پهلوی است. مستندهایی که تماما آرشیوی است و از تکنیک تدوین استفاده و به همین جهت به شکل هوشمندانهای در چینش و نوع روایت دخالت و مثلا نقاطی از تاریخ را که دوست ندارد حذف یا کمرنگ میکند.
سادهلوحی است اگر تصور کنیم این دو مستند و حتی فیلم دیگری به نام ملکه و من حاصل کار دو یا چند فیلمساز به صورت مستقل است و سیاستی پشت تولید آن قرار ندارد. این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که بدانیم انگلیسیها بهترین و کاملترین آرشیو تصویری و صوتی را در اختیار دارند و به شکل مرموزی از تمام تحولات سیاسی و حتی فرهنگی و هنری جهان تصویر تهیه و چند دهه بعد آنها را منتشر میکنند. درست مانند اتفاقی که درباره این دو مستند میافتد. چند فیلمساز یکباره فیلمهایی میسازند و تاریخ را آنگونه که بریتانیا میخواهد روایت میکنند و در این میان برگ برنده آنها، تصاویری است که با ناجوانمردی و خیانت، از ایران خارج شده است. نکتهای که در نگاه اول شاید ساده به نظر برسد، اما در درازمدت اثرات بسیار منفی بر افکار عمومی خواهد داشت.
نکته وقتی جالبتر میشود که بدانیم در همان روزهای انقلاب مستندی به نام «برای آزادی» توسط حسین ترابی ساخته میشود که بسیار تاثیرگذار و دارای تصاویری ناب و بکر است. این مستند آنقدر تاثیرگذار میشود که دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا پس از تماشای فیلم به سوی بیمارستان محل بستریشدن محمدرضا پهلوی میروند و تظاهراتی گسترده انجام میدهند، اما هرگز شبکههای خارجی از این تصاویر استفاده نمیکنند.
ارثیه پدری
«ارثیه پدری» ساخته مهدی نقویان در 15 سکانس به سلطنت محمدرضا پهلوی میپردازد. مستندی خلاقانه که با استفاده از نام فیلمهای ساخته شده پیش از انقلاب، هر دوره از سلطنت محمدرضا شاه را نامگذاری میکند. این فیلم براساس مستندات تاریخی دقیقا با همان روش دو فیلم از تهران تا قاهره و رضاشاه، نکاتی را که آنها فراموش کردهاند! یادآوری میکند تا قضاوت تاریخی به عهده مخاطب باشد. مخاطبی که حالا و پس از چهاردهه باید با گوشههای پنهان تاریخ معاصر روبهرو شود.
ارثیه پدری تدوین و ریتم درستی دارد و با استفاده از صدای جادویی ناصر طهماسب، روایتی درست از سلطنت محمدرضا شاه دارد. روایتی که این بار نه بر مبنای موضوع اطرافیان شاه و فساد دربار که بر اساس تمرکز بر شخص شاه ساخته شده است. بسیاری از جملاتی که در نریشن فیلم استفاده میشود نه بر مبنای تحلیل و دریافت نویسنده و فیلمساز که بر اساس جملاتی است که شاه شخصا بیان کرده و بلافاصله هم در ادامه فیلم آن نمایش داده میشود. این روش باعث اعتماد مخاطب به فیلم و اهدافش میشود و اینجا با محمدرضاشاهی روبهرو میشود که برخلاف افسانههای ساخته شده پیرامونش نه اقتداری دارد و نه قدرتی و حتی سالها به بیماری افسردگی مبتلا بوده و قسمت شرمآور داستان اینجاست که این بیماری و تغییر حالات در گزارشهای سفارت انگلستان، شوروی و آمریکا وجود دارد و معلوم نیست ماموران این سفارتخانهها چگونه توانستهاند تااین حد در دربار نفوذ کنند!
ارثیه پدری داستان همین نفوذ است. نفوذی تا عمق حاکمیت ایران و تهیه گزارشهایی که بر مبنای آن یک مامور ساده سازمان سیا میتواند کودتای 28 مرداد را طراحی کند و سرنوشت نهضت مردمی ایران در دهه30 را تغییر دهد.
بازسازی تاریخ
گونه دیگری از فیلمهای مستند که در این سالها با اقبال مخاطبان روبهرو شده است مستندهای بازسازیشده است. فیلمهایی که ترکیبی از تصاویر آرشیوی و قسمتهای بازسازی شده تاریخ است. این گونه فیلمها به دلیل دارا بودن جذابیتهای دوگانه همواره پرمخاطب است و جای خالی آن در حوزه فیلمهای تاریخ انقلاب اسلامی بشدت مشاهده میشود. البته در آثاری که به صورت محدود ساخته شده از تکههای نمایشی سریالهای تاریخی تولید تلویزیون استفاده شده است که به نظر میرسد باید به صورت مستقل برای هر فیلم طراحی شود تا اثرگذاری بیشتری داشته باشد. مستندهایی که در مقایسه با نمونههای داستانی قطعا هزینه ساخت بسیار کمتری دارند و همانطور که گفته شد اساس آنها بر تدوین و شیوههای روایت قرار دارد.
از خون جوانان وطن لاله دمیده...
جایی در مستند ارثیه پدری گفته میشود سفرای شوروی و انگلستان ساعت 14 و 15 دقیقه صبح به منزل نخستوزیر ایران میروند و تهدید میکنند هزارتانک و جنگندههای شوروی از شمال غرب و نیروهای انگلیسی از جنوب وارد ایران خواهند شد. رضاشاه مجبور به استعفا میشود و قحطی و گرسنگی با ورود نیروهای خارجی شروع میشود.
حالا اما دوران دیگری است. جوانان ایرانی دیگر اجازه نمیدهند حتی یک تانک خارجی لولهاش را به سوی این خاک بچرخاند. همان جوانانی که از خونشان همه جا لاله دمیده... .
آرشیو به مثابه هنر!
بپذیریم آرشیویستهای خوبی برای تصاویر و اسناد وقایع مهم تاریخی کشورمان نبودهایم. این را میشود براحتی از اتفاقاتی که به دلیل نبود منابع نمیتوان دربارهشان مستند ساخت، دریافت. سوژههایی درجه یک و مهم که غبار فراموشی وجودشان را فرا گرفته است. به یاد میآورم چند سال پیش دو جوان مصری با یک دوربین تمام وقایع بهار عربی در این کشور را ثبت کردند. درست از جنس کاری که در برای آزادی اتفاق افتاد، اما این کافی نیست. بدانیم که اگر ما وقایع و اتفاقات تاریخی کشورمان را ثبت نکنیم و آنها را نسازیم قطعا انگلیسیها و دوستان دیگرشان آنطور که میخواهند آن را خواهند ساخت. بپذیریم طبقهبندی اسناد و حفظ و نگهداری آنها یک علم پیشرفته و به روز است و با یک اداره و چند مخزن عملی نمیشود. این فرهنگ باید در میان نسل جوان و تشنه اطلاعات رواج پیدا کند تا کسی هزاران کیلومتر دورتر از ما برایمان مستند نسازد، چرا که جعل تاریخ و اطلاعات مهمترین وظیفه سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی کشورهای بزرگ دنیاست.
بهرنگ ملک محمدی
نظر شما