شناسهٔ خبر: 23941699 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: شفاف | لینک خبر

پژوهشگر حوزه آسیای مرکزی وقفقاز:

ایران با مکانیسم های چندجانبه در قفقاز نقش تاریخی خود را احیا کند/ نیازمند دیپلماسی ترکیبی هستیم

قرابت جغرافیایی، پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی، زبانی، قومی و مذهبی که بین ایران و منطقه قفقاز وجود دارد، مهم ترین ظرفیت و مبنای همکاری ایران با کشورهای این منطقه است. کمتر منطقه‌ای در قفقاز از ایروان، قره‌باغ، نخجوان، لنکران، باکو و تفلیس تا اوستیای شمالی و جنوبی، آبخازیا، داغستان، چچن و دربند می‌توان یافت که نشانه‌ای از فرهنگ و تمدن ایرانی را در زبان و گویش‌های محلی، آداب و رسوم، موسیقی و معماری نداشته باشد.

صاحب‌خبر -

به گزارش شفاف به نقل از ایرنا مناطق پیرامونی ایران با چهار زیرسیستم منطقه ای مختلف یعنی «آسیای مرکزی و قفقاز»، «افغانستان و شبه قاره»، «منطقه خلیج فارس»، «عراق، ترکیه و شرق مدیترانه» مواجه است که هر یک شرایط و اقتضائات خاص خود را دارد، حتی شرایط و اقتضائات دو سوی خزر در آسیای مرکزی و قفقاز نیز با یکدیگر متفاوت است، پس هر منطقه نیازمند سیاستگذاری و برنامه ریزی جداگانه و مستقلی است. 
در این میان آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی به عنوان بخش مهمی از عقبه تمدنی، تاریخی و فرهنگی ایران، از جایگاه و منزلت استراتژیک و گرانسنگی در عرصه سیاست خارجی ایران برخوردار است.

«ولی کوزه گر کالجی» عضو شورای علمی موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) معتقد است: با اصلاح ذهنیت ها، برداشت ها و ایجاد نگاه واقع بینانه به ظرفیت ها و توانمندهای متقابل «دیپلماسی عمومی» به عنوان مکمل «دیپلماسی رسمی» می توانیم علاوه بر هم افزایی، سیاست خارجی ایران را در منطقه قفقاز تکمیل و تقویت کنیم.
به اعتقاد وی سطح دیپلماسی رسمی یا «دیپلماسی خط یک»، سطح تعامل خوبی بین ایران با کشورهای منطقه به ویژه جمهوری آذربایجان شکل داده است، اما باید با بهره گیری از «دیپلماسی خط دو» نیز زمینه و محور تعاملات و ارتباطات نخبگان و مراکز علمی، دانشگاهی و مطالعاتی ایران و کشورهای منطقه قفقاز فراهم شود.
پژوهشگر ارشد حوزه آسیای مرکزی و قفقاز با بیان این که بحران سوریه و گسترش موج افراط گرایی، دو سوی شمالی و جنوبی منطقه قفقاز را تحت تاثیر قرار داده است، گفت:همکاری اطلاعاتی و امنیتی ایران با کشورهای حوزه قفقاز ضروری است.
به گفته کالجی، تبدیل منازعه های منطقه در چچن، آبخازیا، اوستیای جنوبی و قره باغ از وضعیت «قومی و سرزمینی» کنونی به وضعیت «دینی و مذهبی» نگران کننده است و می تواند با «کشمیری شدن» منازعه های یاد شده، شرایط سیاسی و امنیتی منطقه قفقاز به مراتب پیچیده تر و دشوار از شرایط کنونی شود. 

مشروح گفت و گو با «ولی کوزه گر کالجی» پژوهشگر ارشد مجمع تشخیص مصلحت نظام در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز به شرح زیر است:

جایگاه منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در کجای سپهر سیاست خارجی ایران قرار دارد؟ این منطقه چرا و تا چه میزان برای اکنون و آینده سیاست خارجی ایران مهم است؟
کالجی: در چارچوب «سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران» (در افق 1404 هجری شمسی یا 2025 میلادی) می توان به اهمیت مناطق آسیای مرکزی و قفقاز برای سیاستگذاران ایران پی برد؛ این سند نشان می دهد که سیاستگذار ایران، به مناطق آسیای مرکزی و قفقاز در چارچوب جغرافیای وسیع «آسیای جنوب غربی» توجه خاصی نشان داده است و «مناطق آسیای مرکزی و قفقاز» یکی از مناطق زیرمجموعه «منطقه آسیای جنوب غربی» مورد نظر در اسناد بالادستی کشور در افق 1404 ایران است.
با وجود تاکیدات اسناد فرادستی و مقامات ارشد کشور در رابطه با اهمیت مناطق آسیای مرکزی و قفقاز و مناسباتی که در طی ٢٥ سال گذشته میان ایران و هشت کشور واقع در این دو منطقه صورت گرفته است، گویای آن است که آسیای مرکزی و قفقاز در قیاس با دیگر مناطق پیرامونی ایران، همواره در سیاست خارجی کشورمان «با اهمیت اما غیر استراتژیک» بوده است و هیچ گاه در عمل به سطح و منزلت استراتژیکی نرسیده است.

به چه دلیل؟
کالجی: یکی از مهم ترین دلایل این امر، عدم احساس تهدید نظامی جدی برای کشورمان از سوی مناطق آسیای مرکزی و قفقاز و در مقابل چالش های نظامی و امنیتی از ناحیه افغانستان، عراق و کشورهای عربی جنوب خلیج فارس است؛ در صورتی که در نگرش جدید، مفهوم استراتژیک الزاماً در بعد سلبی و منفی و در مقابل تهدید تعریف نمی شود و بازیگران با تعریف منافع در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، سطح مناطق مختلف را به جایگاه و منزلت استراتژیک می رسانند. 

 اساسا سیاست های منطقه ای ایران در حوزه غرب آسیا و خلیج فارس با حوزه قفقاز، آسیای مرکزی و یا اوراسیا تفاوت آشکاری دارد؟ در تنظیم مناسبات سیاسی و روابط خارجی، سیاست های اقتصادی، امنیتی و ژئوپلیتیکی را می توان منطقه بندی و جدا جدا تدوین کرد؟ 
کالجی: به طور کلی، ایران در مناطق پیرامونی خود با چهار زیرسیستم منطقه ای مختلف یعنی «آسیای مرکزی و قفقاز»، «افغانستان و شبه قاره»، «منطقه خلیج فارس»، «عراق، ترکیه و شرق مدیترانه» مواجه است که هر یک شرایط و اقتضائات خاص خود را دارد و در این راستا، هر منطقه نیازمند سیاستگذاری و برنامه ریزی جداگانه و مستقلی است؛ حتی شرایط و اقتضائات دو سوی خزر در آسیای مرکزی و قفقاز نیز با یکدیگر متفاوت است، اما از طرف دیگر، الزامات راهبردی ایجاب می کند که در حوزه های مختلف به ویژه حوزه اقتصادی، یک نگرش و رویکرد یکپارچه با هدف پیوند میان چهار زیرسیستم منطقه ای پیرامون ایران دنبال شود.عضویت و تحرک ایران در سطح سازمان های منطقه ای یکی از راه های تحقق این هدف است. با این وجود، به جز سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، ایران عضو اصلی و دائم هیچ از یک سازمان های منطقه ای دیگر مانند سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا نیست. به نظر می رسد شکل گیری مکانیسم های سه یا چهارجانبه، به صورت محدود و با دستور کار مشخص، می تواند بخش مهمی از ناکارآمدی های موجود در عرصه سازمان های منطقه ای را برطرف کرده، محدودیت های دیپلماسی دو جانبه را پوشش دهد و به روند احیای نقش و جایگاه تاریخی و سنتی ایران در اتصال مناطق مختلف کمک کند. 

 اشاره شما به کدام مکانیسم ها است؟ کریدور ترانزیتی شمال – جنوب در همین چارچوب است؟ 
کالجی: بله، مکانیسم سه جانبه ایران- هند- افغانستان در شرق کشور، ایران- ترکمنستان- قزاقستان در آسیای مرکزی، ایران- آذربایجان- روسیه و ایران- آذربایجان- ترکیه در منطقه قفقاز از جمله این مکانیسم های چند جانبه است که در حال حاضر این مکانیسم ها میان ایران و کشورهای منطقه شکل گرفته است،اما نیازمند تقویت و گسترش است. در ادامه همین روند، شکل گیری مکانیسم چهارجانبه ایران- قزاقستان- ترکمنستان- روسیه، مکانیسم سه جانبه ایران- ارمنستان- گرجستان و مکانیسم سه جانبه ایران- ارمنستان- روسیه نیز می تواند ضمن توسعه روابط اقتصادی و تجاری ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا در پیوند با طرح راه ابریشم چین و مکانیسم سه جانبه ایران- افغانستان- هند، اهداف کلان کریدور شمال- جنوب، تراسیکا و سایر طرح های بزرگ اقتصادی را به صورت موثرتری تحقق بخشد و صلح، ثبات و رونق اقتصادی را در یک گستره وسیع جغرافیایی برای ملت های منطقه به ارمغان آورد.

 نقاط مشترک ایران با کشورهای حوزه قفقاز که می تواند زیربنای گسترش روابط اقتصادی و سیاسی باشد، چیست؟ 
کالجی: قرابت جغرافیایی، پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی، زبانی، قومی و مذهبی که بین ایران و منطقه قفقاز وجود دارد، مهم ترین ظرفیت و مبنای همکاری ایران با کشورهای این منطقه است. کمتر منطقه‌ای در قفقاز از ایروان، قره‌باغ، نخجوان، لنکران، باکو و تفلیس تا اوستیای شمالی و جنوبی، آبخازیا، داغستان، چچن و دربند می‌توان یافت که نشانه‌ای از فرهنگ و تمدن ایرانی را در زبان و گویش‌های محلی، آداب و رسوم، موسیقی و معماری نداشته باشد.

 در شرایط کنونی در چه وضعیتی از روابط قرار داریم؟ 
کالجی: خوشبختانه طی دو سال اخیر، لغو روادید (ویزا) بین ایران با ارمنستان و گرجستان موجب شده است سطح مناسبات اقتصادی و تجاری به ویژه در بخش گردشگری گسترش قابل توجهی پیدا کند. به عنوان مثال، تعداد گردشگران ایرانی در ارمنستان در سال 1396 به حدود 300 هزار نفر (سه برابر سال های قبل) رسید و طبق گزارش سازمان گردشگری گرجستان، حضور گردشگران ایرانی در این کشور در 8 ماه نخست سال 2017 میلادی، 142 درصد رشد (از 91هزار نفر به حدود 221 هزار نفر) را تجربه کرده است و بدین ترتیب، ایران پس از کشورهای ارمنستان، روسیه، جمهوری آذربایجان و ترکیه، در جایگاه پنجم گردشگری گرجستان قرار گرفته است؛ هرچند، مشکل عدم تعادل در زمینه ورود متقابل گردشگران ارمنی و گرجی به ایران، نیازمند برنامه ریزی مناسب از سوی نهادهای مسئول در حوزه گردشگری در داخل کشور است. این روند در رابطه با جمهوری آذربایجان از وضعیت نسبتاً متعادل تری برخوردار است و به موازات حضور گردشگران ایرانی در این کشور، حضور شهروندان آذربایجان با هدف گردشگری، پیگیری امور درمانی و پزشکی به ویژه در شهر تبریز و زیارت اماکن مذهبی در شهرهایی مانند قم و مشهد نیز شایان توجه است که نیازمند توجه بیشتر به این ظرفیت مهم است.

 توسعه صنعت گردشگری و تراز پایاپای توریسم نیازمند توسعه زیرساخت های مانند ترانزیت و راه است؛ برنامه های عملیاتی حمل و نقل و ترانزیت ایران با منطقه قفقاز در چه وضعیتی است؟
کالجی: بله، همین طور است. قرار است اتصال شبکه ریلی ایران و جمهوری آذربایجان (آستارا- آستارا) تا پایان 1396 به مرحله عملیاتی و اجرایی برسد که در صورت تحقق می تواند تحول مهمی را نه تنها در گردشگری بلکه در مناسبات اقتصادی و تجاری ایران و جمهوری آذربایجان و نیز کریدور شمال- جنوب ایجاد کند؛ این اتفاق و روند ریل گذاری و اتصال شبکه راه آهن دو کشور (آستارا- آستارا) که با تکمیل خط آهن رشت ـ آستارا پیوند خورده است، علاوه بر تاثیر در حوزه توریسم، ظرفیت های بسیار مناسبی که در حوزه ترانزیتی و تجاری بین ایران و کشورهای منطقه قفقاز وجود دارد را گسترش می دهد. همچنین، ایجاد بازارچه های مرزی مشترک، توسعه دو منطقه آزاد تجاری ارس و منطقه آزاد تجاری ماکو، افزایش ظرفیت پایانه های مرزی از جمله پایانه های بیله‌سوار، آستارا و پلدشت و اعطای برخی تسهیلات گمرگی، بانکی، بیمه ای و نظام صدور روادید (ویزا) از جمله اقدامات زیرساختی مهمی است که در مناسبات اقتصادی و تجاری دو کشور روی داده است. افتتاح منطقه آزاد اقتصادی مِغری در مرز مشترک ایران و ارمنستان با حضور نخست وزیر ارمنستان در 25 آذر 1396 نیز تحول مهمی است که با توجه به عضویت ارمنستان در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، امضاء توافقنامه تجارت آزاد ارمنستان با اتحادیه اروپا (نوامبر 2017) و قرابت جغرافیایی منطقه مغری با منطقه آزاد اقتصادی ارس می تواند نقش مهمی در توسعه تجارت و سرمایه گذاری متقابل ایران و ارمنستان ایفا کند. موضوع اتصال شبکه ریلی ایران به گرجستان از طریق آذربایجان (خط راه آهن آستارا- آستارا) و ارمنستان (خط راه آهن ایران- ارمنستان) از موضوعات مهمی است که طرف گرجی بسیار علاقه مند به تحقق آن است. ورود کشوری مانند چین به این طرح می تواند بخش مهمی از مشکلات اقتصادی و تامین مالی این طرح را برطرف کند. در راستای ترغیب مقامات چینی برای ورود به طرح خط راه آهن ایران- ارمنستان، «سرژ سرکسیان» ، در ٢٨ مارس ٢٠١٥ میلادی و «هویک آبراهامیان» ، نخست وزیر سابق ارمنستان در سپتامبر ٢٠١٥ میلادی به پکن سفر کردند، اما طرف چینی تاکنون به درخواست طرف ارمنی پاسخ مثبت و قطعی نداده است.

 چرا چینی ها تاکنون ورود نکرده اند؟ ایران می تواند در ترغیب چینی ها موثر باشد؟
کالجی: واقعیت این است که ارمنستان به دلیل سطح پایین قدرت سیاسی و اقتصادی، فاقد توانایی لازم برای چانه زنی و ترغیب مقامات چینی برای ورود و سرمایه گذاری اقتصادی در پروژه ساخت راه آهن ایران و ارمنستان است؛ لذا منافع ایران اقتضا می کند که با تشکیل یک کمیسیون سه جانبه میان ایران، ارمنستان و چین، مطالعه و هدایت سرمایه گذاری در پروژه ساخت راه آهن ایران و ارمنستان را در دستور کار قرار گیرد. در این صورت، به موازات خط ریلی ایران- آذربایجان- روسیه، یک شبکه ریلی دیگر یعنی ایران- ارمنستان - گرجستان نیز در سطح منطقه قفقاز شکل خواهد گرفت که از نظر تنوع بخشی به کریدورهای ارتباطی و افزایش پوشش جغرافیایی و سطح دسترسی و روند صادرات و واردات، منافع اقتصادی و تجاری ایران به صورت موثرتری تامین خواهد شد. 

حوزه انرژی نیز در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز موضوع بسیار حساس و مهمی است؛ به خصوص نفت و گاز که به عنوان یکی از عوامل موثر در مناسبات سیاسی- اقتصادی منطقه، رقابتی است؛ تحولات آینده حوزه انرژی را در این منطقه چگونه ارزیابی می کنید؟ 
کالجی: حوزه انرژی به تدریج از عامل رقابت و واگرایی در حال تبدیل شدن به یکی از محورهای همکاری و نزدیکی ایران و کشورهای منطقه قفقاز به ویژه جمهوری آذربایجان است؛ شرایط بی ثبات بازارهای جهانی نفت و گاز زمینه مناسبی را برای همکاری و رایزنی جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور خارج از اوپک نفتی و اوپک گازی با ایران به عنوان یکی از اعضای تاثیرگذار این دو سازمان مهم بین المللی در حوزه انرژی فراهم ساخته است. دعوت دولت جمهوری آذربایجان از ایران برای توسعه میدان گازی «شاه دنیز»، انعقاد قرارداد میان پژوهشگاه صنعت نفت ایران و موسسه نفتی «سوکار» جمهوری آذربایجان برای توسعه میدان‌های نفتی و مشارکت احتمالی ایران در پروژه های گازی «تاپ و تاناپ» از جمله مواردی است که نشان دهنده تحولات مثبت در همکاری های ایران و جمهوری آذربایجان در حوزه انرژی است؛ موضوع انتقال گاز ایران به گرجستان از طریق ارمنستان نیز از دیگر ظرفیت های مهم در حوزه انرژی به شمار می رود که عدم تامین مالی و نیز عدم ظرفیت کافی و صادراتی خط لوله کنونی گاز ایران به ارمنستان در عمل مانع از تحقق این طرح شده است. 

و اما موضوع امنیت منطقه ای؛ به نظر شما با توجه به نفوذ و تاثیرات بی ثبات کننده گروه های افراطی بر منطقه قفقاز، همکاری های امنیتی میان کشورهای منطقه غرب آسیا به ویژه ایران با کشورهای حوزه قفقاز تا چه میزان ضروری است؟ 
کالجی: بحران سوریه و گسترش موج تروریسم و افراط گرایی دینی، دو سوی شمالی و جنوبی منطقه قفقاز را تحت تاثیر قرار داده است؛ دقیقا همین تحولات امنیتی و شرایط بی ثبات و شکننده حاکم بر بخشی از منطقه غرب آسیا، علاوه بر موضوعات اقتصادی و تجاری، زمینه های جدیدی از همکاری و تعامل را میان ایران و کشورهای منطقه قفقاز فراهم ساخته است. تبدیل امارت اسلامی قفقاز (القاعده ای) به ولایت اسلامی قفقاز (داعشی) در منطقه قفقاز شمالی و حضور شایان توجه شهروندان این منطقه به ویژه از چچن و داغستان و نیز برخی از شهروندان جمهوری آذربایجان و گرجستان در صف گروه های تروریستی و تکفیری نظیر دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، موجب تاثیرگذاری بی سابقه تحولات پیچیده و پرشتاب خاورمیانه عربی بر منطقه قفقاز شده است. نگرانی اصلی، تبدیل منازعه های منطقه در چچن، آبخازیا، اوستیای جنوبی و قره باغ از وضعیت «قومی و سرزمینی» کنونی به وضعیت «دینی و مذهبی» است که می تواند با «کشمیری شدن» منازعه های یاد شده، شرایط سیاسی و امنیتی منطقه قفقاز را به مراتب پیچیده تر و دشوار از شرایط کنونی کند؛ این شرایط ملتهب و شکننده، همکاری ها و رایزنی های اطلاعاتی، امنیتی و نظامی ایران و کشورهای منطقه را برای مقابله مشترک و هماهنگ با تهدیدات ناشی از گسترش موج تروریسم و افراط گرایی دینی بیش از هر زمان دیگری ضرورت بخشیده است.

 کدام چالش ها، تهدیدها و نقاط آسیب زا را باید در روابط ایران با کشور های حوزه قفقاز مورد توجه قرار داد؟
کالجی: با وجود تحولات مثبتی که در مناسبات دو جانبه ایران و کشورهای منطقه قفقاز در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی به وقوع پیوسته است، اما هنوز به طور کامل و موثر از اشتراکات و ظرفیت های گسترده استفاده نشده است.
به نظر می رسد عدم شناخت دقیق و واقع بینانه از ظرفیت ها و توانمندهای متقابل، وجود برخی از ذهنیت ها، برداشت ها و کلیشه های نادرست و غیر واقع بینانه و نقش عوامل ثالث و تاثیرگذار (ترکیه، فدراسیون روسیه، رژیم صهیونیستی، ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا) از جمله موضوعات مهم و چالش برانگیزی در روابط جمهوری اسلامی در حوزه قفقاز است. البته نباید عواملی مانند اختلافات کشورهای منطقه، وضعیت مناقشه های قومی و سرزمینی در منطقه به ویژه مناقشه قره باغ، نظامی گری و رقابت های تسلیحاتی، چالش های ثبت مستقل یا مشترک میراث فرهنگی و هنری ایران و کشورهای منطقه در سازمان یونسکو و چالش های مهم زیست محیطی به ویژه در رود ارس با ارمنستان و دریای خزر با جمهوری آذربایجان، را نیز در سطح روابط ایران با کشورهای منطقه قفقاز نادیده گرفت و معتقدم باید این موارد مورد توجه ویژه قرار گیرد. 

 دستگاه سیاست خارجی چه رویکردهایی را در حوزه دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی عمومی و حتی پارلمانی، برنامه ریزی و اجرا کند؟
کالجی: معتقدم برای تحقق اهداف سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز، نیازمند یک دیپلماسی ترکیبی میان سطوح رسمی و غیررسمی هستیم که خوشبختانه در سطح دیپلماسی رسمی یا «دیپلماسی خط یک»، سطح تعامل خوبی بین ایران با کشورهای منطقه به ویژه جمهوری آذربایحان شکل گرفته است. «حسن روحانی» رئیس جمهور ایران و «الهام علی اف»، رئیس جمهوری آذربایجان طی چهار سال گذشته بیش از 10 بار در قالب دیدارهای دو جانبه و چندجانبه با یکدیگر دیدار کرده اند که در تاریخ مناسبات دیپلماتیک دو کشور بی سابقه است؛ علاوه براین، شکل گیری مکانیسم سه جانبه ایران- آذربایجان- روسیه که دومین اجلاس سران آن با حضور «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه و الهام علی اف در تهران در اول نوامبر 2017 (10 آبان 1396) برگزار شد و همچنین مکانیسم سه جانبه ایران- آذربایجان- ترکیه که در سطح وزیران امور خارجه (اجلاس باکو در 3 دی 1396) دنبال می شود، نقش مهمی در تحرک بخشی به مناسبات دوجانبه تهران و باکو داشته است. از طرفی، «سرژ سرکسیان» رئیس جمهوری ارمنستان ، تنها رئیس جمهوری از مناطق آسیای مرکزی و قفقاز بود که در مراسم مراسم تحلیف دکتر روحانی (14 مرداد ١٣٩٦) شرکت کرد. در مراسم تحلیف قبلی (14 مرداد 1392) نیز سرکسیان تنها رئیس جمهوری منطقه قفقاز بود که به تهران سفر کرد؛ همین امر گویای اهمیت حفظ روابط برای طرف ارمنی است. 

 رابطه تهران – تفلیس هم در همین سطح یک است؟ 
کالجی: به نظر من در رابطه با جمهوری گرجستان نیازمند توجه بیشتری هستیم؛ اهمیت این موضوع در آن است که پس از سفر مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی (رئیس جمهوری وقت) به تفلیس در آوریل ١٩٩٥ میلادی و سفر«میخائیل ساکاشویلی» رئیس جمهوری وقت گرجستان به تهران در اوت ٢٠٠٤ میلادی، دیگر دیداری میان رئیسان جمهوری ایران و گرجستان در پایتخت های دو کشور صورت نگرفته است. با این وجود، سفر محمد جواد ظریف به تفلیس (29 فروردین 1396)، سفر محمد فرهادی، وزیر وقت علوم، تحقیقات و فناوری به تفلیس (14 تیر 1396) و تشکیل ششمین کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و گرجستان در تفلیس به ریاست علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران و گئورگی گاخاریا، وزیر اقتصاد و توسعه پایدار گرجستان (17 و 18 مهر 1396) از جمله تحولات مناسبات تهران و تفلیس در سال 1396 به شمار می¬رود. در مجموع، معتقدم علاوه بر دیپلماسی رسمی، «دیپلماسی خط دو» نیز می تواند زمینه و محور تعاملات و ارتباطات نخبگان و مراکز علمی، دانشگاهی و مطالعاتی ایران و کشورهای منطقه قفقاز را فراهم کند؛ که در این صورت می توان انتظار اصلاح ذهنیت ها، برداشت ها و کلیشه های نادرست و شناخت و آگاهی درست و واقع بینانه از ظرفیت ها و توانمندهای متقابل را در سطح «دیپلماسی عمومی (خط دو)» داشت که به عنوان مکمل «دیپلماسی رسمی (خط یک)» باعث تکمیل، تقویت و هم افزایی ظریف سیاست خارجی ایران در سطح منطقه قفقاز شود.

نظر شما