شناسهٔ خبر: 23719148 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

«طاهره بخشایی» در گفت‌وگو با دفاع پرس:

به خاطر علاقه به دین، امام خمینی و خدمت به مردم به جبهه رفتم

یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس می‌گوید:به خاطر علاقه به دین، ایمان، امام خمینی (ره) و خدمت به مردم، سه بار از طریق سپاه پاسداران و یک بار هم از طریق بهداری ثبت‌نام کردم و به جبهه اعزام شدم.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، خاطرات پرسنل و خدمه‌ بیمارستان‌ها در روزهای جنگ تحمیلی بسیار شنیدنی و حتی تکان‌دهنده است. پرستارهایی که بیشتر آن‌ها در حال گذراندن دوران بازنشستگی هستند و گوشه ذهن‌شان از خاطرات آن روزها خالی نمی‌شود و هنوز اثرات آن التهاب‌ها و اضطراب‌ها را در زندگی شخصی‌شان یدک می‌کشند.

به‌مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت عقیله بنی‌هاشم حضرت زینب کبری (س) که مصادف است با روز «پرستار»، خبرنگار دفاع پرس به گفت‌وگو با «طاهره بخشایی» یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس پرداخته است.

ماحصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

دفاع پرس: لطفا از بیوگرافی و زندگی‌تان بگویید؟

«طاهره بخشایی» متولد سال ۱۳۳۴ از شهرستان «سمنان» هستم. دارای دیپلم بهداری و بهیار در بیمارستان امداد سمنان و پرستار دوران دفاع مقدس که در مناطق عملیاتی خدمت کرده‌ام.

دفاع پرس: چگونه به جبهه اعزام شدید؟

به صورت داوطلبانه. هرپرستاری که دوست داشت می‌توانست داوطلبانه ثبت‌نام کند و به جبهه برود. من هم سه بار از طریق سپاه پاسداران و یک بار هم از طریق بهداری ثبت‌نام کردم و به جبهه اعزام شدم.

دفاع پرس: چند بار اعزام شدید و در کدام مناطق حضور داشتید؟

چهار بار به جبهه رفتم، در سال‌های ۵۸، ۶۱ و ۶۳. در اهواز، شادگان و بیمارستان صحرایی اندیمشک خدمت کردم.

بیمارستان صحرایی اندیمشک را خیلی خوب به خاطر دارم. در عملیات «والفجر ۱» بود که مجروح زیادی می‌آوردند، پیش می‌آمد که شب‌ها نمی‌خوابیدم و مجروحین را برای عمل آماده می‌کردیم.

 زنانی از جنس آرزوها.../// ویژه تولد  حضرت زینب(س)

دفاع پرس: نظر خانواده‌تان در مورد حضور شما در جبهه چه بود؟

به هر حال به خاطر علاقه و ایمانی که داشتیم، حتی اگر خانواده‌هایمان هم راضی نبودند، آن‌ها را راضی می‌کردیم.

دفاع پرس: چه دیدگاه و اعتقادی شما را به جبهه کشاند؟

علاقه به دین، ایمان، امام خمینی (ره) و خدمت به مردم.

دفاع پرس: شهادت کدام مجروح در خاطرتان پررنگ‌تر است؟

شهادت یکی از رزمندگان خیلی من را ناراحت کرد. وضعیت خوبی نداشت، برای اتاق عمل آماده‌اش می‌کردم از من آب خواست، ولی به خاطر عمل نباید چیزی می‌خورد و ناچاراً به او آب ندادم، خیلی طول نکشید که به شهادت رسید. خیلی متأثر شدم، اگر می‌دانستم که شهید می‌شود...

دفاع پرس: جبهه برای پرستاران دفاع مقدس چگونه بود؟

جبهه برای ما پرستارها صدای وحشت بود و لوازم پزشکی، آه بود و ناله. دست و پا‌های بریده، سر‌های جدا شده و خون. جبهه خاطره بود، خاطره...

دفاع پرس: از ترس و دلهره‌ جنگ بگویید.

ترس و دلهره امری طبیعی است. حمله، هجوم، شلیک هواپیما‌ها و یکسان شدن خانه‌ها با خاک. این طبیعی بود که بترسیم و یا دلهره داشته باشیم، ولی توکل می‌کردیم...

زنانی از جنس آرزوها.../// ویژه تولد  حضرت زینب(س)

دفاع پرس: خاطراتی از دوران دفاع مقدس و خدمت‌رسانی‌ها نقل کنید؟

دو تا دست‌ رزمنده‌ای را قطع کرده بودند، گریه می‌کرد، به او گفتم چرا گریه می‌کنی برادر؟ گفت: هر وقت به خونه می‌رفتم فرزندم به طرفم می‌دوید و من را بغل می‌کرد، حالا ناراحتم که چطور فرزندم را در آغوش بگیرم...

صحنه فجیع و دلخراشی در زمان جنگ دیدم شاید به اندازه سه تا کامیون دست و پا و سر قطع شده را داخل یک خانه خالی کردند و روی آن را سیمان می‌کشیدند و می‌نوشتند دست و پا و سر ناشناس. این صحنه‌ها بسیار دلخراش و ناراحت کننده بود.

دفاع پرس: سخن آخرتان چیست.

من که خدمتی نکردم، ولی قدر آن‌هایی را که حضور داشتند و خدمت کردند، بدانید. دین و ایمان را حفظ کنید و محیط جامعه را سالم و امن نگه دارید.

انتهای پیام/

نظر شما