شناسهٔ خبر: 23714202 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

«اکبر آقا» آکتورسینمای ایران در ۵۰۰ کلمه

مطبوعات

اکبر عبدی؛ بازیگر توانمندی که گرچه نام بردن از او و لذت تماشای بازی‌های‌اش سهل است، اما درست از برای همین توانمندی، آهنگ نوشتن از او کار را سخت می‌کند و دل را پر مشغله. کافیست سری رو به تعدد بازی‌های او در اقسام فیلم‌های تاریخی و اجتماعی تا جدی و کمدی از دیروز تا امروز بگردانیم تا شاهد گرانی بر ادعای ما آید.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایسنا، محمدحسین لواسانی در بولتن مجازی جشنوره فیلم فجر نوشت: اکبر عبدی؛ بازیگر توانمندی که گرچه نام بردن از او و لذت تماشای بازی‌های‌اش سهل است، اما درست از برای همین توانمندی، آهنگ نوشتن از او کار را سخت می‌کند و دل را پر مشغله.  کافیست سری رو به تعدد بازی‌های او در اقسام فیلم‌های تاریخی و اجتماعی تا جدی و کمدی از دیروز تا امروز بگردانیم تا شاهد گرانی بر ادعای ما آید.
بازیگری که بر خلاف برخی از چهره‌های شاخص پرده نقره‌ای از مرد تا زن، به جد و بی‌برو برگرد چند بعدی شناخته می‌شود، از آن رو که تفاوت بازی‌های او حتی در جلدهای مشابه هم هویداست، چه آن‌سان که مرد بوده، چه آن‌سان که زن، چه آن‌سان که در قالب جوان نوعارض یا کودکی درآمده، چه آن‌سان که در جلد زن جوانِ زلف‌دوتا کرده‌ای دلداده دنیایی در غربت می‌شود تا زن میان‌سال و ...
از «مادر» و «دلشدگان» تا «ای ایران» و «اجاره‌نشین‌ها»، از «آدم برفی» و «روز فرشته» تا «قاعده بازی» و «خوابم می‌آد» همه و همه، حکایت «هنرپیشه»‌گی‌های لذیذ اکبرآقا، آکتور سینماست و البته که در کنار همه این‌ها نمی توان از اوج هنرنمایی‌های او در مقام یک کمدین هم گذشت.
 دهه شصتی که باشی، بهانه برای زخمه به تار و پود جانت بسیار است، و البته برای سفر به دوردست‌ها، از لوازم‌التحریر بگیر تا کاست‌هایی که نوار آن وسط ترانه‌ای دوست‌داشتنی جمع می‌شد، از گل‌کوچیک تا هفت‌سنگ یا حتی برفی که برای آمدن و چندی نشستن، سال‌هاست امروز و فردا می‌کند. اما کمی آن‌طرف‌تر، از چوبین و بل و سباستین و می‌تی کومان و.. که بگذریم به «در خانه» و «باز مدرسم دیر شد» می‌رسیم؛ به این‌پا – اون‌پا کردنای محسنِ بازیگوش، پشت درِ مدرسه یا صدای پدر محسنِ «در خانه» که تو هیاهوی بازی بچه‌ها داد می‌زد «بچه‌ها بابا یه‌خورده یواش‌تر بازی کنید»‍! صدا و صحنه‌هایی که احتمالا هر یک از ما بیش و کم تجربه‌اش کرده‌ایم. بعد از این‌ها نوبت به سینما و فیلم‌ها و آدمای خاصش است، که بی‌شک پای ثابت یکی از همه آن‌ها اکبر عبدی‌ست. دهه شصتی که باشی، دور است مسافر زمان باشی و تا کوچه‌های تودرتو و خونه‌های کاهگلی «سفر جادویی» نری؛ و چه بسیار که طنازی‌های این «مرد آفتابی» ما را رهسپار دهکده‌های قهقهه نکرد، گاهی با اون نمک صورتی که هر دم به شکلی در می‌آمد، گاهی‌ با لهجه‌های شیرین و گاهی‌ام با بازی‌های بی کلام و میمیک دوست‌داشتنی‌اش....
هنوز هم اگر در شبِ یک روز کاری پرمشغله‌ «مدرسه پیرمردها» یا «اجاره‌نشین‌ها»ی مزه و نمک سینمای دیروزمان را در حال پخش از جعبه جادویی ببینیم، رغبت تماشای آن در ما زنده است، مگر ترس از نوستالژی روزهای آرام و بی‌مخاطره محذورمان دارد.
به هر حال، اکبر عبدی بازیگر دوست‌داشتنی و توانمندی‌ست که گرچه نام بردن از او و مرور فیلم‌های‌اش راحت است، اما نوشتن از او و بازی‌های‌اش سهل و ممتنع؛ با همه آنچه باید در این چند بند می‌آمد و نیامد، حال‌مان خوب است از برای برگزاری جشنواره‌ای که مرد هزار چهره سینمای ایران را در بخش بزرگداشت خود می‌بیند.

انتهای پیام

نظر شما