شناسهٔ خبر: 23689878 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

پیام نامه هنیه به رهبر انقلاب ایران تثبیت حماس به عنوان بخشی از جریان مقاومت به رهبری ایران است

چرا حماس از سعودی‌ها قطع امید کرد؟

نامه اسماعیل هنیه س به رهبر انقلاب و اظهارات مهم رهبری درخصوص مساله قدس، مورد توجه بسیاری از کارشناسان و اهالی رسانه قرار گرفت؛ نامه‌ای که عبارات آن در برخی موارد آنقدر محکم و متقن بود که مجال تفسیر به رای اظهارنظر‌کنندگان داخلی و منطقه‌ای درخصوص روابط ایران و حماس را گرفت.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، نامه اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس به رهبر معظم انقلاب ساعاتی پس از برگزاری کنفرانس بین‌المجالس‌اسلامی و اظهارات مهم رهبری انقلاب اسلامی درخصوص مساله قدس، مورد توجه بسیاری از کارشناسان و اهالی رسانه قرار گرفت؛ نامه‌ای که عبارات آن در برخی موارد آنقدر محکم و متقن بود که مجال تفسیر به رای اظهارنظر‌کنندگان داخلی و منطقه‌ای درخصوص روابط ایران و حماس را گرفت. این نامه در تحلیل برخی کارشناسان ، فصل جدیدی از کتاب مقاومت در منطقه را آغاز کرده است.

اما اینکه چرا این نامه ارسال شد و چرا اینقدر مورد توجه قرار گرفت، شاید مهم‌ترین سوال این اتفاق باشد و حتی از آنچه در آینده روی خواهد داد بیشتر نیاز به بررسی داشته باشد. در این زمینه بد نیست ماجرای ایران، حماس و منطقه را از حدود 6 سال پیش مورد بررسی قرار دهیم، زمانی که انقلاب‌های مردم در کشورهای عربی به وقوع پیوسته و جرقه‌هایی از آن هم در کشور سوریه زده شده بود. البته این مساله نافی این نیست که تعاملات ایران و گروه‌های فلسطینی از جمله حماس در ایام قبلی این اتفاقات ارزش و اهمیتی ندارد، خیر، بلکه این برهه زمانی از این باب بیان می‌شود که اشل کوچکی از سالیان متمادی گذشته است و وقایع آن می‌تواند تا حدودی بازگو‌کننده کلیت وقایع گذشته نیز باشد.

همان‌گونه که خیلی‌ها می‌دانند از گذشته دور حماسی‌ها که رابطه نزدیکی با جریان اخوان‌المسلمین منطقه داشتند- به موجب همین نزدیکی فکری- عقیدتی- مورد حمایت کشورهایی از جمله ترکیه و قطر قرار گرفتند که آنها هم ریشه‌های اخوانی برجسته‌ای را نمایندگی می‌کنند و از این مسیر با قدرت بیشتری در تاریخ فلسطین اشغالی ایفای نقش کرده‌اند. فتحی‌ها یا همان «جنبش آزادی‌بخش میهنی فلسطین» که با یاسر عرفات شناخته می‌شوند از گذشته مورد حمایت عربستان در منطقه بوده‌اند و همچنان که عملکرد عرفات و محمود عباس نشان می‌دهد تعاملات آنها با اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورها و گروه‌های موثر در منطقه کپی برابر اصل آن چیزی است که سعودی‌ها در سطح کلان‌تری پیگیر آن هستند. این گروه در ایام مبارزه برای استقلال فلسطین کمترین شدت عمل نسبت به اسرائیل را داشته و در به رسمیت شناختن این رژیم پیشقدم بوده است. گروه سوم هم جهادی‌ها هستند، فتحی شقاقی مبارز فقید فلسطینی بخشی از هویت جنبش جهاد اسلامی فلسطین است و حالا هم که رمضان عبدا... ریاست آن را برعهده دارد همچنان این گروه توانسته مواضع خود علیه رژیم غاصب اسرائیل را حفظ کند و در خط مقدم مبارزه باقی بماند. در افواه عمومی از جهاد اسلامی به‌عنوان نزدیک‌ترین گروه فلسطینی به انقلاب اسلامی ایران یاد می‌شود.

موضوع این نوشتار اما حماس است. در ایام پایانی مبارزه مقاومت با داعش در عراق«الشرق‌الاوسط» گزارش داد که «در نبرد موصل، حماس در کنار عراقی‌ها و ایرانی‌ها می‌جنگد» خیلی‌ها اصل خبر را نه باور کردند و نه جدی گرفتند و قطعا گمان نمی‌کردند که خبرهای دیگری از این دست هم در راه باشد.

چند سال پیش در ایام انقلاب‌های مردمی منطقه- که در رسانه‌های عربی به بهار عربی معروف شد- حماسی‌ها که با مجموعه قطر و ترکیه قرابت‌های نظری و سیاسی داشتند توسط خالد مشعل رئیس سابق دفتر سیاسی خود اعلام کردند که مواضع ما در مورد وقایع منطقه و آنچه در سوریه در حال انجام است با ایران متفاوت است. این اظهارنظر در کنار برخی شواهد میدانی از جمله حضور برخی فلسطینیان در کنار گروه‌های معارض در سوریه در آن زمان، شرایطی را فراهم آورد که گفته شود فاصله جدی و موثری میان ایران و یکی از مهم‌ترین گروه فلسطین ایجاد شده است، حرفی که البته در ابتدا آنچنان بیراه هم به نظر نمی‌رسید و با اندکی تحقیق میدانی می‌شد رگه‌هایی از تحلیل غلط و مسیر نابخردانه برخی کشورهای عربی و غیرعربی منطقه در جریان وقایع سوریه  آن را مشاهده کرد. چیزی که قطعا سود اولیه و اصلی آن تنها به اسرائیل و عربستان سعودی می‌رسید و قطعا در مسیر احیای مساله قدس و زنده نگه داشتن آن اختلالات جدی هم ایجاد می‌کرد. (در این گزارش از آن رو نام خالد مشعل بیشتر ذکر خواهد شد که وی به علت تصدی دفتر سیاسی حماس بخش قابل توجهی از اعلام مواضع این گروه فلسطینی را در سال‌های متمادی برعهده داشته است.)

این مساله البته تنها فاصله‌گیری بین حماسی‌ها از ایران به‌عنوان پرچمدار مبارزه با اسرائیل در منطقه نبود. زمانی که مشعل در سال 91 از تصمیم حماس برای تحقق کشور فلسطین در داخل مرزهای پیش از 1967، سخن گفت یا بعد از آن ماجرای «احفاد الرسول» و دیگر گروه‌های معارض در سوریه را دنبال کرد یا زمانی که در جریان به قدرت رسیدن مرسی حاشیه‌سازی کرد یا بعدها در گفت‌وگو با شبکه خبری «فرانس 24» در اسفند سال 94 اعلام کرد ایران دیگر حامی اصلی حماس نیست و حماس قصد جنگ با اسرائیل را ندارد، خیلی‌ها یقین کردند که حماس مسیر خود را جدا کرده و به همه حمایت‌های ایران از فلسطین و این گروه مبارزه پشت پا زده است.

البته اظهارات خالد مشعل به همین مواضع هم ختم نشده بود، چراکه وی در گفت‌وگو با «اشپیگل» گفته بود: «اگر حماس احساس کند که اسرائیل اراده‌ای جدی برای صلح دارد، متقابلا آماده سازش است.»

این مدل اظهارات تنها معطوف به خالد مشعل هم نبود، و اسماعیل هنیه دستی بر آتش داشت. AFP در این رابطه گزارش داده بود که هنیه در قامت نخست‌وزیر دولت منتخب فلسطین در جمع نمازگزاران جمعه مسجد الازهر قاهره اظهارات مشابهی را درخصوص سوریه مطرح کرده بود.»

در این سال‌ها خیلی از کسانی که در داخل یا خارج با مساله مقاومت و دفاع از فلسطین مشکل داشتند از این اقدام‌های حماس و بعدا از وقایعی که در سوریه اتفاق افتاد برای فشار به ایران استفاده کردند و کار را به جایی رساندند که در ایام مختلف از سال 89 تا 96 شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» از برخی معابر تهران به گوش برسد و رسانه‌های مخالف نظام هم آن را منعکس کنند.

حالا اما چه شده که حماس با این اوصاف نامه‌ای به رهبر انقلاب زده و گفته است: «تمامی مردم پایدار فلسطین مواضع ثابت و ارزشمند جمهوری اسلامی در مساله فلسطین و قدس و حمایت از مقاومت مردمی فلسطین با انواع کمک‌ها را می‌ستایند.»

 چند نکته مهم و کلیدی دارد؛ اول ماجرای سوریه؛ واضح بود که طی سالیان اخیر رگه‌های عقیدتی و عرق اخوانی این گروه مبارز فلسطینی بر هدف اصلی مقاومت در فلسطین چیره شده بود و آنها با رها کردن قدس در کنار ترک‌ها و قطری‌ها سودای سوریه دیگری را در سر می‌پروراندند. رفتاری که امروز با مشخص شدن ماهیت گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه، فرونشاندن داعش و منهدم شدن بسیاری از گروه‌های تروریستی، دیگر مجالی برای تفسیر وقایع در سوریه باقی آن نمانده و حالا خیلی‌ها دیگر می‌دانند که حق با کیست و حقانیت در کجاست. حماسی‌ها هم به نظر می‌رسد حالا به اشتباه گذشته خود پی برده‌اند و دریافته‌اند که این سناریوی غربی برای فاصله انداختن میان آرمان اصلی جهان اسلام یعنی قدس شریف با بدنه جوامع اسلامی بوده است. گفته می‌شود حماس حالا با مدیریت جدید و حذف خالد مشعل که مخالف اصلی بشار اسد در این جریان بود، به دنبال بهبود رابطه با سوری‌ها هم رفته است، هرچند برخی کارشناسان این اقدام را بی‌رابطه با پیشرفت ارتش سوریه و حزب‌ا... در قنیطره و نزدیک شدن به بلندی‌های جولان نمی‌دانند.

«المیادین» در این خصوص گزارش داده بود: «حماس می‌گوید رهبرانش هنگام شعله‌ور شدن جنگ سوریه در زندان بودند و دخالتی در حمایت از معارضان سوریه و انتقال دفتر حماس در دمشق نداشتند.»

دوم مساله عربستان؛ با به قدرت رسیدن محمد بن سلمان در عربستان و مشخص شدن این نکته که برای فردی با ویژگی‌های ولیعهد عربستان سعودی اتحاد با غرب و رسیدن به قدرت مقدم بر هر آرمان و هدف اصیل اسلامی است، حماسی‌ها هم جمع‌بندی‌های خود از منطقه و تعاملات‌شان را تغییر دادند چنانکه «بی‌بی‌سی» عربی به‌خوبی این نکته را ماه‌ها پیش مطرح کرده و گفته بود: «حمایت آمریکا در ازای بسته شدن پرونده فلسطین و دست برداشتن از دشمنی با اسرائیل و عادی‌سازی روابط با آن توسط سعودی‌ها تنها راه به قدرت رسیدن سریع و ساده محمد بن سلمان در این کشور خواهد بود.»

در این زمینه «فارین‌پالیسی» هم چندی پیش روایت رابرت ستلاف، مدیر انستیتو واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک، درخصوص ملاقات وی با سران عربستان سعودی را این‌گونه منتشر کرد: «در دیدار ما با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان هم سخنی از اورشلیم به میان نیامد؛ او نمی‌خواهد درباره اورشلیم حرف بزند. بن سلمان از آینده امیدبخش روابط ریاض و تل‌آویو در پی تحقق صلح بین فلسطین و اسرائیل حرف زد.»

مساله سوم درگیری قطری‌ها با سعودی؛ «رای‌الیوم» در این باره می‌گوید: «حماس از «اردوگاه سنی» ناامید شده و این روزها با تلخی از آن یاد می‌کند. این جنبش از برخی متحدان خود در خلیج فارس که می‌گفتند سقوط دمشق حتمی است، فریب خورده است.» این روایت فریب خوردن وقتی به چالش اساسی قطر با عربستان اضافه می‌شود،کاملا نسبت حماس با کشورهای عربی منطقه را مشخص می‌کند.

«هافینگتون پست» طی گزارشی در این باره می‌گوید که شاخ به شاخ شدن سعودی با قطر باعث شکنندگی جدی مواضع شورای همکاری خلیج فارس هم در قبال سوریه و هم در قبال فلسطین شد و برخی سران حماس که برای مدت‌های زیادی در قطر سکونت داشتند مجبور شدند از میان دوحه و ریاض یکی را انتخاب کنند.

مساله چهارم ماجرای ترکیه؛ دو عامل جدی طی یکی دو سال گذشته موجب ایجاد فاصله میان حماس با سران دولت ترکیه شد. اولین ماجرا به در خواست دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از ترکیه به دی  سال 94 برمی‌گردد. در آن زمان گفته شد که ترکیه به درخواست رژیم صهیونیستی «صالح عاروری»، یکی از رهبران حماس را از این کشور اخراج کرده است. این مساله نقطه عطف جبهه‌گیری حماسی‌ها در مقابل آنکارا شد. دومین موضوع مربوط به سردرگمی ترک‌ها درخصوص مسائل منطقه و دور رفاقت- درگیری آنها با ایران و آمریکا بود. مواضع و عملکرد سست ترک‌ها در سال‌های اخیر طبعا نمی‌توانست نقطه اتکا و پشتوانه محکمی برای حماس ایجاد کند و آنها مجبور بودند  برای بقای مقاومت در فلسطین که شرط بقای حماس هم هست تصمیمات جدیدی اتخاذ کنند.

مساله پنجم که شاید مهم‌ترین نکته باشد، صداقت و استقامت ایران در مسیر آرمان قدس بود. رهبری ایران تنها سیاستمدار جهان اسلام است که از روز اول تا به حال هم بر احیای مساله قدس به‌عنوان اولین مساله جهان اسلام تاکید داشته و هم به دفعات (نه صرفا در برهه‌ای خاص برای رسیدن به یک هدف سیاسی) آن را مطرح کرده است. در توضیح این مساله البته باید موفقیت نهایی ایران در سوریه و عراق و مستحکم کردن زنجیره مقاومت در منطقه را هم در نظر گرفت. سیاست اصولی ایران که حالا بعد از گذشت 6 سال از مساله سوریه نه‌تنها دمشق و مردم سوریه را از تروریسم رهانیده، بلکه قطر و ترکیه را نیز از اتحاد استراتژیک با آمریکا و سعودی تا حدود قابل توجهی جدا کرده است. این اتفاق قطعا حقانیت ایران و موفقیت مسیر مقاومت را مشخص کرده است.

مساله ششم تغییر رئیس دفتر حماس؛ خالد مشعل همان‌گونه که ذکر شد و از سفرهای متعددش به عربستان مشخص بود، نزدیکی قابل توجهی به سعودی‌ها داشت و خروج وی و جایگزینی اسماعیل هنیه تحولات مهمی در رویکرد حماس را رقم زد.

روزنامه «الاخبار» در این زمینه گفته بود که پس از تحولات در حماس، موسی ابومرزوق، مسئول از سرگیری روابط این گروه با تهران شده است. این روزنامه لبنانی البته در همان گزارش هم گفته بود که «نوار غزه هم‌اکنون به شکلی بی‌سابقه‌ای در حال مسلح شدن است. اکنون بیشتر گروه‌های مقاومت در این منطقه، موشک‌ها و سلاح‌های جدید در اختیار دارند.»

در همین رابطه موسی ابومرزوق نفر دوم دفتر حماس هم گفته بود: «هیچ کشور عربی یا اسلامی به اندازه جمهوری اسلامی ایران کمک واقعی به مقاومت فلسطین نکرده است.»

مساله آخر هم که البته جنبه تاریخی نداشته و حالا فلسطینیان در حال لمس کردن آن با گوشت و پوست و استخوان خود هستند، آخرین اقدام و به عبارتی اصلی‌ترین توطئه آمریکا و رژیم صهیونیستی برای فروریختن مقاومت و فلسطین مستقل است؛ سناریویی به نام انتقال مرکزیت رژیم اشغالگر از تل‌آویو به شهر قدس و ساقط کردن اعتبار این شهر برای مسلمانان. واقعه‌ای که آمریکا استارت آن را زده است، سعودی‌ها حمایت کرده‌اند و کمتر کشور مسلمانی برای مخالفت با آن به میدان عمل وارد شده است. حماسی‌ها به‌خوبی می‌دانند که اگر این اتفاق رخ دهد انتفاضه مردمی هم دیگر به کار نیاید و شاید حتی مجالی برای بسیج عمومی فلسطین وجود نداشته باشد. آنها امروز از جهان اسلام برای مقابله با آمریکا و اسرائیل استمداد می‌طلبد، اما هیچ پاسخ قاطعی به جز آنچه رهبری ایران گفته و قاسم سلیمانی عمل کرده است، نمی‌بینند. حالا البته آویگدور لیبرمن، وزیر کابینه رژیم اشغالگر قدس هم مدعی شده که همکاری‌های ایران با حماس گسترده شده است. او ادعا می‌کند با کمک ایران همکاری‌های حزب‌‌ا... لبنان با جنبش فلسطینی حماس گسترش یافته است.

 

صباح زنگنه از دلایل چرخش هنیه از ریاض به تهران می‌گوید

هنیه توطئه های آمریکا را تجربه کرد

http://cdn.asemooni.com/2017/04/Sabah-Zanganeh.jpg

نامه هفته گذشته اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت فلسطین – حماس- خطاب به رهبر معظم انقلاب درست 24 ساعت بعد از سخنرانی معظم‌له در اتحادیه بین‌المجالس و اشارات صریح ایشان به موضوع فلسطین، بازتاب‌های گسترده‌ای داشت. به‌ویژه آنکه از مواضع پیشین هنیه درخصوص جمهوری اسلامی ایران که بعضا تا حد زیادی بحث‌برانگیز هم شد، زمان زیادی نگذشته است. حالا شرایط خاص منطقه، انتقال سفارت آمریکا به قدس به‌عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، تحرکات بن‌سلمان و... قدری بر پیچیدگی‌های موضوع افزوده و سوالات زیادی را به وجود آورده است.

صباح زنگنه، کارشناس مسائل غرب آسیا در تحلیل ابعاد این موضوع با بیان آنکه اسماعیل هنیه از شخصیت‌های مهم و موثر فلسطینی است، به «فرهیختگان» گفت: «او تجربه‌های زیادی با کشورهای مختلف عربی و اسلامی داشته، اما این اواخر ملاحظه کرد که توطئه‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه فلسطین و فلسطینی‌ها همچنان ادامه دارد و گسترده‌تر شده است و آخرین توطئه هم موضوع اعلام قدس شریف به‌عنوان پایتخت برای رژیم صهیونیستی بود.»

وی افزود: «با این اقدام که مورد حمایت عربستان بود، آقای هنیه و بقیه تشکیلات فلسطین و حتی تشکیلات دولت خودگردان فلسطین دریافتند که عربستان به آنها از پشت خنجر می‌زند و به موجودیت فلسطین و قدس و میراث اسلامی و فرهنگ اسلامی فلسطین خیانت می‌کند.»این کارشناس مسائل منطقه در ادامه خاطرنشان کرد: «آنها وقتی در جهان اسلام بررسی می‌کنند، درمی‌یابند که جمهوری اسلامی ایران جدی‌تر از همه حامی آنها بوده و اصلی‌ترین مدافع موجودیت فلسطین و حقوق فلسطینی‌ها است و بر پایه همین موضوع است که آقای هنیه اقدام به نوشتن نامه می‌کند.»


زنگنه با اشاره به بیانات رهبر انقلاب در اجلاس بین‌المجالس اسلامی یادآور شد: «تقدم و تاخر نگارش نامه و بیانات رهبری را باید دید. رهبر انقلاب بر این موضوع تاکید داشتند که موضوع فلسطین باید از اولویت برخوردار باشد، لذا به نظر می‌رسد این نامه بیشتر ناظر بر روند جبهه‌گیری‌ها و انعکاس این جبهه‌گیری‌ها درخصوص فلسطین و حقانیت فلسطینی‌ها در سرزمین آنها باشد.»

وی خاطرنشان کرد: «هشدار مقام معظم رهبری همواره بوده و هست و موضوع فلسطین این بار در حضور مقامات رسمی کشورهای اسلامی مطرح شد و طبیعی است که این مساله قوت قلبی برای فلسطینی‌های مقاوم باشد.»

این کارشناس مسائل غرب آسیا در ادامه به موضوع عربستان در قبال انتقال سفارت آمریکا به قدس اشاره کرد و گفت: «این کشور در اجلاس کشورهای اسلامی که برای محکوم کردن این اقدام تشکیل شده بود، در سطح بالا حاضر نشد و یک وزیر معمولی را اعزام کرد، در حالی که قرار بود سران در آن اجلاس باشند. ضمن آنکه تمام خبرها و اطلاعات نشان می‌دهد عربستان یعنی محمد‌ بن سلمان با همکاری نتانیاهو به دنبال این موضوع بودند و هستند و وقتی این تلاش‌ها افشا شد، ناگزیر شدند بیانیه بی‌رمقی هم صادر کنند.»

زنگنه یادآور شد: «مقامات سعودی بیشترین اموال مسلمانان را به آقای ترامپ تقدیم کردند و جشن‌های هزار و یک شب اسطوره‌ای و افسانه‌ای برای او برگزار کردند. این اقدامات مشخص می‌کند عربستان پشت این قضایا است و وقتی افشا شد، موضع نیم‌بندی هم اتخاذ کردند.»

وی همچنین با اشاره به بیانات رهبر انقلاب مبنی‌بر اینکه کشورهای اسلامی نباید اجازه دهند رژیم صهیونیستی حاشیه امن پیدا کند، در تبیین اقدامات عملی قابل‌انجام گفت: «کشورهایی که در رژیم صهیونیستی سفارتخانه دارند، باید سفارتخانه خود را تعطیل کنند. آنها همچنین باید سفرای خود را از سرزمین‌های اشغالی فرابخوانند و به روابط تجاری با رژیم صهیونیستی خاتمه دهند، با موسسات واقعا فلسطینی ارتباط تجاری برقرار کنند، از فلسطینی‌های مقیم قدس شریف حمایت کنند تا خانه‌هایشان تخریب نشود و بیکار نشوند و محل زندگی خود را ترک نکنند. حمایت از تمام روش‌های ایستادگی و مقاومت قابل‌بیان و قابل عمل و اجرا است.»

 

* نویسنده : علی جمشیدی دبیر گروه سیاسی

نظر شما