شناسهٔ خبر: 23666817 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

تحلیل سازه انگارانه سیاست خارجی نوین ترکیه و رقابت با جمهوری اسلامی ایران - بخش دوم و پایانی

نوعثمانی گری ترکیه و رقابت با ایران

بررسی چرایی و چگونگی این برخورد منافع که بیشتر ﻣﺘﺄثر از سیاست خارجی نوعثمانی گری ترکیه نتیجه می شود، هدف تحقیق حاضر است.

صاحب‌خبر -

 

2. 3. 3. 2.  توسعه طلبی یا بهره مندی از عمق استراتژیک در خاورمیانه

رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال خاورمیانه را نمی توان الزاماً در قالب وجه اشتراک مذهبی این کشور با خاورمیانه دانست. بلکه نوعی توسعه طلبی و منفعت اندیشی سیاسی و تاریخی در این رویکرد دیده می شود که از هویت اسلامی جدید ترکیه برمی آید. همان گونه که در چهارچوب نظری مطرح شد، هویت سیاست گذاران برساختی از هویت اجتماعی آنان است همان گونه که تعریف منافع ملی تابع آن می باشد.

 به همین دلیل مشاهده می شود که ترکیه با تعریف تازه ای که از خود و سیاست خارجی خود ارائه کرده حضور در خاورمیانه را اساس کار خود قرار داده است. «تبدیل خاورمیانه و شمال افریقا به کانون توجه تلاش های سیاست خارجی ترکیه نشان از وجود بعد قدرتمند هویتی در سیاست خارجی جدید این کشور دارد» (Dagi, 2005: 11). ترکیب این ﻣﺴﺄله با تاریخ و جغرافیا و نمود آن در دکترین عمق استراتژیک سبب می شود که «ترکیه هدف خود در خاورمیانه را از تبدیل شدن به قدرت منطقه ای تغییر داده و تبدیل شدن به قدرت مرکزی را در دستور کار خویش قرار دهد»  2006, 82) Nasr,).

و از تمام موقعیت هایی که در منطقه فراهم است در جهت رسیدن به این هدف و تثبیت موقعیتش استفاده کند. ترکیه بر اساس سیاست نوعثمانی گری به خاورمیانه از ابعاد مختلف به عنوان بهترین دارایی خود می نگرد. فرصت های اقتصادی موجود در این منطقه که از عقب ماندگی شدید رنج می برد، جامعه بی سواد و بی اطلاع از رویدادهای جهانی، نظام های فاسد، جنبش های متعدد اسلام گرای و سکولار در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا این فرصت طلایی را برای ترکیه در حال رشد فراهم ساخته است تا به این منطقه به عنوان مرکز سیاست های توسعه طلبانه منفعت محور خود بیاندیشد.

 «ترک ها در راستای تبدیل شدن به قدرت مرکزی و حفظ این موقعیت تلاش دارند بحران های منطقه خاورمیانه را مدیریت کنند و با همکاری با اسرائیل، عربستان و آمریکا خود را تنها بازیگر موثر در این منطقه نشان دهند» (محمدشریفی و دارابی منش، 1392: 141). این کشور بعد از به قدرت رسیدن اسلام گراها با تغییر در مدل سیاست خارجی واقع گرایانه دوران کمالیسم به سیاست خارجی عثمانی گریی تلاش دارند از یک رویکرد سازه انگارانه در تحولات خاورمیانه پیروی کنند.

 «ترکیه از آنجایی که نقش قدرت مرکزی منطقه را از آن خود می داند، در راستای تقویت این جایگاه حق تصمیم گیری و عمل اختیاری در برابر امریکا و غرب را برای خود محفوظ می داند و گاه هم راستا با امریکا و گاه مخالف خواست آن کشور عمل می کند» (اطهری؛ 1389: 102). این سیاست، نشانگر  آن است که ترکیه تلاش دارد استقلال عمل خود در خاورمیانه را برای رقبای تاریخی خود در برابر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای حفظ نماید. به عنوان مثال در مورد ﻣﺴﺄله استقلال کردهای عراق، گرچه با ایران منافع مشترک دارد، اما با استقلال این منطقه بیش از ایران موافق است.

حال آنکه در مورد ﻣﺴﺄله کردهای سوریه مخالفت شدید خود با استقلال یا حتی خودمختاری آنها را با تهدید نظامی همواره دنبال کرده است. درمجموع پیرامون سیاست نوعثمانی گری ترکیه در خاورمیانه می توان گفت که سه عامل دین، امنیت و اقتصاد موجبات همکاری بین این کشور و دیگر کشورهای خاورمیانه را تا پیش از شروع بهار عربی در خاورمیانه فراهم می ساخت، اما بعد از بهار عربی و بحران سوریه، عراق و شمال آفریقا این عوامل به مسائل اساسی بین ترکیه و کشورهای عرب تبدیل شده اند.

چرا که برداشت سکولار ترکیه از دین با برداشت های دینی کشورهای مصر، تونس، عراق و سوریه همخوانی نداشته و همچنین فقدان امنیت به عنوان مهمترین عامل بی ثباتی به دلیل دخالت های مستقیم ترکیه و عربستان در عراق، سوریه و لیبی موجب پیدا شدن چالش های اساسی در سیاست نوعثمانی گری در این منطقه شده است.

2. 3. 3. 3. منفعت طلبی در قبال بهار عربی

از جمله مهمترین مبانی تاریخی و فکری سیاست نوعثمانی گری که برخاسته از هویت اجتماعی این کشور می باشد، منفعت محوری است. بنابراین سیاست منافع ملی ترکیه اولویت اول سیاست گذاران حزب عدالت و توسعه محسوب می شود؛ لذا مشاهده می شود که در جریان بهار عربی ترکیه همواره از یک سیاست تردید برای حفظ منافع خود پیروی کرده است. «با نگاهی به دیپلماسی ترکیه می توان به پیچیدگی تفکرات دولت مردان این کشور پیرامون بهار عربی (2010-2012) پی برد.

توجه همزمان به افکار عمومی جهانی، منافع ملی و ملاحظات منطقه ای در تصمیمات مقامات این کشور مشهود است. نخبگان سیاست خارجی ترکیه در جریان تحولات انقلاب های عربی، همواره در تلاش  بوده اند تا از آن به عنوان فرصتی استثنایی برای تثبیت قدرت خود در منطقه، ترویج الگوی دموکراسی ترکیه به ملت های انقلابی منطقه، زمینه سازی برای نفوذ در دولت های برآمده از انقلابات اعراب و نزدیکی روزافزون به غرب و به خصوص اتحادیه اروپا استفاده کنند.» (تقی پور، 1392: 11) در این راستا و در موقعیت های مختلف، جهت گیری های گوناگونی را در پیش گرفتند. در مورد مصر از آنجا که ترکیه به دنبال حضور مستقیم در بزرگترین کشور خاورمیانه عربی و شمال آفریقا بود، از انقلاب این کشور از ابتدا حمایت مستقیم داشت.

 به انقلابیون این کشور کمک های مستقیم مالی و اقتصادی داشت و قاطعانه از رهبران انقلاب و اخوان المسلمین حمایت کرد. در جریان تحولات لیبی به دلیل قراردادهای تجاری و حضور 25 هزار ترک در این کشور ابتدا با حمله نظامی ناتو به این کشور مخالفت کرد، اما اعلام منطقه پرواز ممنوع در لیبی با فرستاندن نیروی نظامی از تغییر سیاسی در این کشور حمایت کرد. ترکیه تحولات سیاسی تونس، الجزایر، اردن و عربستان را با نظاره گری محافظه کارانه دنبال کرد و از دخالت مستقیم پرهیز نمود. طرفهای درگیر در یمن و بحرین را به مصالحه فراخواند. بررسی کُلیت این سیاست نشان می دهد که منفعت طلبی همراه با تردید برآن تسلط داشته است. (طباطبایی و فضلی خوانی، 1393: 191-197).

 ترکیه در مورد تحولات سوریه و عراق، با مداخله مستقیم و حمایت از گروههای معارض بیشترین تلاش را برای دستیابی به اهداف تاریخی خود انجام داد. طمع ورزی به مناطق نفتی عراق و تهدید به استفاده از قدرت نظامی جهت الحاق قسمت هایی از خاک سوریه ، تلاشهایی بود که حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان و احمد داود اوغلو برای عملیاتی ساختن استراتژی عثمانی گری در این کشورها دنبال می کنند (مسعودنیا، 1393: 84).

 سیاست ترکیه در قبال بحران سوریه و عراق از چند مسئله تاریخی، سیاسی و فرهنگی قومی نتیجه می شود. مسئله خودمختاری و استقلال کردهای عراق و سوریه، مسئله آب، مسئله اختلافات ارضی بر سر شهر اسکندرون سوریه و موصل در عراق و اختلافات ایدئولوژیک و مذهبی از مهمترین دلایل دخالت مستقیم ترکیه در بحران این دو کشور است. (نیاکویی، 1391: 98).

3. سازه انگاری؛ نوعثمانی گری ترکیه و رقابت با ایران  

رقابت ترکیه با ایران در خاورمیانه را می توان بر اساس استدلال های سازه انگاری تبیین کرد. دلیل این امر را باید در نگاه ایدئولوژیک هر دو کشور به مسائل منطقه ای و نحوه پیگیری منافع ملی خود یافت. ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با طرح موضوع صدور انقلاب، حق ایدئولوژیک و تاریخی برای خود قائل است که با دشمنان اسلام و ایران در خاورمیانه مقابله نماید.

 بر اساس این استراتژی، ایران همواره سعی کرده است تا با برساختن الگوی حکومت دینی برای کشورهای عرب و جهان اسلام، الگوهای سکولار و لائیک را به چالش بکشد. این سیاست بنا بر نظریه سازه انگاری تعریف منافع ملی بر اساس اولویت های فرهنگی و هویت اجتماعی معنا می یابد (هادیان، 1382: 914). این استراتژی ایران تا طرح و پیگیری دکترین نوعثمانی توسط ترکیه بدون رقیب در خاورمیانه عربی دنبال می شد. اما با ورود ترکیه، منافع ملی و منطقه نفوذ ایران با تهدیداتی روبرو شد.

 بر این اساس مشاهده می شود که رهبران جدید اسلام گرای ترکیه «در این اندیشه اند که چگونه از برگ اعمال نفوذ منطقه ای برای ارتقای پرستیژ جهانی خود بهره بگیرند. سیاست نوعثمان گرایی نخبگان ترکیه گرچه براساس نوعی هویت جویی جدید شکل گرفته  است، دو هدف دارد: بازیابی هویت منطقه ای براساس تلفیق اندیشه اسلام متساهل با دستاوردهای مدرنیته که خواستگاه اجتماعی استواری در مصر، تونس، مراکش، سوریه و کشورهای عرب دارد؛ و دوم ارتقای نقش جهانی ترکیه؛ که از  یک  سو عضو ناتو و از طریق دیگر روابط نزدیکی با آمریکا و اسرائیل دارد» (کوزه گر، 1386: 179).

لذا مشاهده می شود که بازیابی هویت منطقه ای ترکیه در قالب دکترین نوعثمانی گری در تضاد کامل با منافع ایران در منطقه است. رقابت ایران و ترکیه در منطقه از سه بعد برای اسلام گرایان ترکیه اهمیت دارد. اعتقادات دینی دو کشور که دو رقیب تاریخی در بین مذاهب اسلامی هستند، منازعات تاریخی خلافت عثمانی و دولت صفوی و سوم برداشت دو کشور از اسلام سیاسی و سکولار. این سه مسئله موجب شده تا رهاورد تاریخی منازعات بعد از به قدرت رسیدن اسلام گرایان در ترکیه دوباره عینیت یابد. اولین سطح از چالش بین ایران و ترکیه به هویت اجتماعی دو کشور بازمی گردد.

از نظر اجتماعی و فرهنگی رقابت دو کشور بر سر نوع برداشت از دین اسلام است. جامعه ترکیه طی یک قرن گذشته برداشت های سکولار و لائیک از دین اسلام را پذیرفته و هویت اجتماعی مسلمان و در عین حال سکولار آن به تربیت مدیران و سیاست گذاران این کشور انجامیده است (قاسمی، 1388: 233). حال آنکه در ایران برداشت دینی از حکومت، به هویت دینی و اجتماعی سیاست گذاران انجامیده که تعاریف دوگانه و متفاوتی از منافع ملی را هم برای ایران و هم برای ترکیه ارائه داده است.  به عبارت دیگر بنابر نظر سازه انگاری از آنجا که منافع ملی ﻣﺘﺄثر از فرهنگ و هویت اجتماعی است، الزاماً اتحادها و همکاری بین المللی بوجود نمی آید و نوعی رقابت همیشگی در این موضوع وجود دارد (Checkel, 1998: 137).

 در بُعد منطقه ای، رقابت بین ایران و ترکیه با طرح دکترین نوعثمانی گری تشدید شده و مسائل جدیدی را مطرح ساخته است. رقابت دیرینه ایران و ترکیه که ریشه های آن به جنگ های صفویه و خلافت عثمانی می رسد، گویای وجود دشمنی و تضاد در منطقه بین دو کشور است. رویکرد ترکیه به شرق موجب شد تا دخالت های این کشور در تروریست خواندن حزب الله لبنان، و تلاش برای سرنگونی دولت سوریه و اخلال در دولت وحدت ملی عراق بعد از سقوط صدام منافع منطقه ای ایران را تهدید کند (حیدری و رهنورد، 1390:  65).

 بر این اساس می توان گفت سیاست ترکیه در خاورمیانه علیه ایران بیشتر ریشه در هست شناسی دکترین نوعثمانی گری دارد که در آن دو برداشت از دین اسلام و رخدادهای تاریخی، موجبات برخورد دو کشور را فراهم می سازد؛ همچنین حضور ترکیه در بازارهای کشورهای عربی و حمایت این کشور از اخوان المسلمین گویای آن است که رقابت نوعثمانی گری با ایران نتیجه برداشت ها و سیاست گذاری هایی است که ریشه در تعریف منافع ملی جدید ترکیه دارد. سومین بعد از رقابت و تضاد دکترین نوعثمانی گری ترکیه با ایران به نگاه ترکیه به قدرت های فرامنطقه ای بازمی گردد.

 به این دلیل که ترکیه جزو بلوک غرب در خاورمیانه شناخته شده و با برآمدن اسلام گرایان در این کشور، روابط اقتصادی گسترده ای با روسیه برقرار کرده است. در مقابل، ایران با اتخاذ سیاست مستقل در قبال غرب و روسیه از لزوم خروج قدرت های فرامنطقه ای از خاورمیانه تأکید دارد. به همین دلیل می توان گفت منفعت  محوری و مصلحت اندیشی درونی دکترین نوعثمانی گری همواره تلاش داشته تا با حمایت از حضور قدرت های فرامنطقه ای چون آمریکا و ناتو، ایران را تحت فشار قرار دهد (نقدی نژاد، 1388: 74). این سیاست از منظر سازه انگاری به برداشت تصمیم گیران سیاست خارجی ترکیه از تحولات و فرایندهای نظام جهانی بازمی گردد چرا که ترکیه برخلاف ایران بعد از فروپاشی شوروی، با برقراری نظام تک قطبی، جهانی شدن تجارت و ترویج اسلام سکولار موافق بوده است.

در مجموع می توان گفت از آنجا که ایران خواهان سیاست «اتحاد و ائتلاف» با کشورها و گروه های سیاسی دوست در منطقه از جمله، سوریه، حزب الله و حماس و گروه های شیعی در عراق است؛ با اصول دکترین نوعثمانی گری منفعت محور ترکیه رقابت دارد. نوعثمانی گری ترکیه که خواهان «میانجی گری» و حفظ به ظاهر بی طرفی در خاورمیانه است، منافع ملی ایران را در خاورمیانه تهدید می کند. این تهدیدات گرچه به دلایل امنیتی و استراتژیک از رودرویی مستقیم بین این دو جلوگیری کرده، اما مانع از آن نشده که رقابت بین دوکشور در خاورمیانه به چالش همچون سوریه و عراق تبدیل نگردد.

3. 1. ترکیه و رقابت با ایران در عراق  

رویکرد ترکیه نسبت به بحران عراق از 2003 تاکنون مبتنی بر عمل گرایی سیاسی و متفاوت با سوریه است. در عراق، ترکیه منافع اقتصادی، امنیتی و سیاسی- حقوقی خاصی را دنبال می کند که بر اساس آن، آنارشی و بی نظمی موجود در این کشور را بر اساس واقعیات تفسیر می نماید.

«برخلاف سایر کشورهای منطقه خاورمیانه، از نظر اکثر احزاب اپوزیسیون ترکیه، عراق در سیاست خارجی این کشور جایگاه ویژه ای دارد؛ برای نمونه حزب جمهوری خواه خلق و حزب عدالت و توسعه در مسائل خاورمیانه اولویت اول را به عراق قرار می دهد و در ارتباط با عراق؛ تروریسم، مسائل شمال عراق، کرکوک و دفاع از حقوق ترکمن های عراق در کانون توجه این احزاب قرار دارد» (حیدری و رهنورد، 1390: 84)؛ به عبارت دیگر روابط ترکیه و عراق تحت ﺗﺄثیر مولفه هایی است که از چشم داشت های تاریخی ترکیه به شمال و استان های نفت خیز عراق، اختلاف بر سر آب میزان برداشت از رودخانه های دجله و فرات و مسئله کردها و رقابت محور شیعه و سنی خبر می دهد.

بر این اساس می توان تمایلات ترکیه را تاریخی، سیاسی- امنیتی، اقتصادی و عقیدتی در مورد عراق دسته بندی کرد. ترکیه با آگاهی از شرایط عراق جدید بیش از آنکه خود را ملزم به رعایت اصول همجواری بداند، تلاش دارد تا منافع خویش را تأمین نماید. حزب عدالت و توسعه در ظاهر سیاست های مرتبط با عراق را بر پایه صلح، امنیت، دموکراسی و ثبات قرار داده و معتقد است که در این حوزه ها ترکیه باید نقشی فعال داشته باشد و در مقام یک کشور مدعی ظاهر گردد.

 این حزب در خصوص مسائل شمال عراق، ضمن ﺗﺄکید و توجه خاص به حقانیت و ضرورت اعاده حقوق ترکمن ها، هر سه قوم ترکمن، کرد و عرب ساکن در منطقه را خویشاوندان ترکیه محسوب می کند و برای گسترش مناسبات تجاری با آنها اهمیت زیادی قائل است.» ضعف دولت مرکزی، شورش نیروهای سنی و برآمدن خلافت اسلامی شرایط را به گونه ای رقم زده است تا ترکیه نسبت به بحران عراق اصل منفعت را بر اصل آرمان گرای ترجیح دهد.

سیاست حزب عدالت و توسعه در برابر عراق همواره ﻣﺘﺄثر از الگویی است که در آن مشارکت حداکثری ترکیه در تأمین ثبات و امنیت عراق لحاظ شود؛ چرا که هویت کردی عامل تنش زا برای تحولات داخلی ترکیه به شمار می رود.

لذا بر اساس دکترین کاهش مشکلات با همسایگان و عمق استراتژیک سیاست همکاری با دولت کردستان عراق، حمایت از جریان های سنی و گفتگو با دولت مرکزی ازجمله رویکردهای سیاسی ترکیه نسبت به عراق بوده است. سومین مسئله که حضور ترکیه در عراق و برخورد با ایران را نشان می دهد سیاست در ظاهر متناقض این کشور در قبال داعش یا حکومت اسلامی شام و عراق است.

 ظهور داعش فرصت هایی برای آزمایش تئوری و عمل جدید سیاست خارجی ترکیه در عراق و سوریه و حتی در سطح جهانی ایجاد کرده است. تقویت حضور ترکیه در عراق و سوریه به بهانه اینکه بتواند افراط گرایی سلفی را کنترل کند بهانه لازم برای برخورد با منافع ایران را فراهم ساخته است. تلاش برای «توافق ژنو» و سقوط بشار اسد اولین رویکردهای ترکیه نسبت به بحران عراق بوده و یکی از کلیدهای اصلی و راهگشا در حل و فصل بحران های سوریه و عراق به شمار می رود (کسرایی، 1393: 45).

به همین دلیل شاید با کمی اغماض بتوان گفت حمایت همه جانبه ترکیه در ابتدای ظهور داعش استفاده ابزاری از این گروه برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ به همین دلیل دولت اردوغان اولین و اصلی ترین اهداف خود را در حل چالش های منطقه ای و بین المللی در ظاهر امر در گرو حل بحران عراق و داعش تعیین کرده است. ﺗﺄکید بر گفتگوی سازنده و کمک مستقیم مالی و تسلیحاتی به این گروه نشان می دهد که ترکیه در استراتژی جدید خود نسبت به عراق تلاش دارد منطقه مورد ادعای داعش را به منطقه  نفوذ خود در آینده تبدیل نماید. این سیاست یعنی رسیدن و عملی شدن ادعای تاریخی حکومت عثمانی ها بر مرکز خاورمیانه با هدف حذف حاکمیت بشار اسد در سوریه و شیعیان در عراق دنبال می شود.

 به واقع داعش فرصتی فراهم کرد که ترکیه با تجمیع گروههای سلفی منطقه عراق و شام زیر چتر حمایتی خود از نزدیک شدن منافع ایران با آمریکا در عراق جلوگیری نماید (حاتمی، 1394: 26). بررسی چگونگی برخورد منافع ایران و ترکیه در عراق را می توان در اهداف بلند مدت حزب عدالت و توسعه ارزیابی کرد؛ به عبارت دیگر، حمایت همه جانبه ترکیه از داعش در ابتدای امر نشان از آرمانگرایی سازه انگارانه این کشور دارد و موضع گیری اخیر این کشور برای مبارزه با داعش نشان از پذیرفتن نقش منطقه ای ایران و توان مقابله به مثل آن است. هدف سیاست خارجی ایران برای مبارزه و مواجهه با داعش در عراق، ادامه نفوذ و مدیریت خود در کشورهای بحرانی است تا جایی که می تواند با کشورهای منطقه ای برای جلوگیری از افراطی گری و بازگشت صلح و ثبات به منطقه، همکاری کند و همچنین مداخله خارجی را مدیریت نماید.

این سیاست با ورود روسیه به بحران سوریه و عراق در سیاست خارجی ترکیه به خوبی قابل اثبات است. زیرا هم اکنون در کشورهای بحرانی عراق و سوریه، یک حلقه بین المللی شامل آمریکا و روسیه و بازیگران فعال منطقه مثل عربستان و ترکیه و بازیگران ذی نفع که منتظر نتیجه منازعات هستند و هر کدام برای رسیدن منافع ملی خود از بحران داعش استفاده می کنند، ضروری می سازد تا ایران مقابله با داعش و منفعت محوری ترکیه را در رأس عملکرد خود در عراق قرار دهد.

3. 2. ترکیه و رقابت با ایران ؛ برخورد در سوریه

اوج چالش ها و حتی برخوردهای ایران و ترکیه را می توان در منافع دو کشور در سوریه مشاهده کرد. سوریه به عنوان متحد استراتژیک ایران، نقش مهمی را در دشمنی های ایران و اسرائیل، حمایت از حزب الله و گروه های فلسطیینی و همچنین نزاع های عقیدتی در منطقه برعهده دارد. حال آنکه ترکیه نسبت به این کشور دارای اداعاهای تاریخی، سرزمینی و اقتصادی دارد. نکته دیگر اینکه به دلیل آنکه سوریه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیک ترین متحد عربی با جمهوری اسلامی ایران بوده است، ظهور بحران در این کشور ﺗﺄثیر مستقیم بر روابط هم پیمانان ایران در منطقه خاورمیانه داشته است.

 « باوجود نظام های سیاسی متفاوت ایران و سوریه و همگرایی نسبی نوع حکومت در سوریه و عراق، نظام سوریه در جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه ایران، سوریه با ایران همراهی می کرد. روابط حسنه سوریه با جمهوری اسلامی ایران در راه اندازی و تقویت جبهه مقاومت، بعد از انقلاب همواره ادامه یافته است. به همین دلیل ایران به سوریه به عنوان یک متحد دیرین می نگرد.» از جمله دولت اقلیم کردستان عراق با حمایت از خودمختاری کردهای سوریه از ابتدای شروع بحران در مقابل سیاست های ایران و دولت مرکزی عراق اتخاذ کرده است (سیمبر، 1393: 51). اهمیت راهبردی سوریه برای ایران و دلایل حمایت از سوریه که در تقابل با سیاست  عمق راهبردی نوعثمانی گری ترکیه است را می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:

1- سوریه در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیک ترین متحد عربی با جمهوری اسلامی ایران بوده است، اما جزئی جدا شده از ترکیه برای اسلام گرایان این کشور محسوب می شود.

2- وجود همگرایی نسبی بین حکومت در سوریه و ایران و حمایت نظام سوریه در جنگ تحمیلی از ایران اسلامی، همکاری دو طرف را راهبردی نموده است، حال آنکه ترکیه به سوریه به چشم کشوری ضعیف می نگرد.

 3- روابط حسنه سوریه با ایران در راه اندازی و تقویت جبهه مقاومت شیعه، همواره ادامه یافته است که ترکیه با اتحاد با اسرائیل در برابر آن قرار دارد.

 4- سوریه بعد از انقلاب اسلامی همواره در ضدیت با اسرائیل با ایران همراهی کرده است.

 5- تحولات سوریه بر ژئوپلیتیک منطقه و در عین حال در سطح بازیگری و نقش آفرینی ایران در منطقه ﺗﺄثیر زیادی دارد، که ترکیه با آن مخالف است.

 6- راهبرد بلندمدت و تأمین کننده اهداف و منافع ایران در سوریه حضور پایدار در سوریه است که این حضور مبتنی بر اتصال و پیوستگی حلقه های مقاومت به یکدیگر است (فرزندی، 1391: 37). ادامه بحران در سوریه، و همراهی دولت اقلیم با کشورهای عربی برای جلوگیری از گسترش نفوذ هلال شیعی در کشورهای عربی از یک طرف و تضعیف نظام سوریه با اعلام خودمختاری کردهای این کشور موثر بر روابط ایران و کردستان عراق می باشد. موارد یاد شده را می توان بر اساس منافع ملی ایران و سوریه بعد از بوجود آمدن بحران سوریه پذیرفت؛ لذا ایران به دلایل ذیل خود را ملزم می داند که در تحولات سوریه مداخله نماید:

1- ایران و سوریه دارای منافع مشترکی در غرب آسیا هستند. دوستی ایران و سوریه از قبل انقلاب شروع شده و در دوران جنگ تحمیلی ادامه پیدا کرده و بعد از آن هم به عنوان دو کشوری که منافع راهبردی مشترکی داشتند، در منطقه به ایفای نقش پرداخته اند؛

2-  ایران با کمک سوریه توانسته آزادی عمل را در لبنان داشته باشد تا بتواند از گروه های مبارز فلسطینی یا حزب الله حمایت کند. از این لحاظ برای آنکه ایران این آزادی عمل را حفظ کند، باید از دولت سوریه حمایت کند؛

3- ایران با فروپاشی نظام سوریه به صورتی که مشخص نباشد بعد چه کسانی سر کار می آیند و چه مدت طول می کشد که این بحران را مهار کنند، مخالف است؛

4-  ایران معتقد است اگر نظام سوریه بخواهد تغییر کند، ایران یک متحد راهبردی خود که می توانسته آزادی عملی را در بخش غربی آسیا برای ایران به وجود بیاورد، از دست خواهد داد؛ چون مدعیان زیادی خواهد داشت و آن نظام، وابستگی هایی به کسانی خواهد داشت که به گروه های مخالف کمک کردند یا برای حفظ قدرت خود مجبور هستند به قدرت های منطقه ای یا فرامنطقه ای وابسته شوند؛

5- دیگر اینکه در سیاست های کلی آمریکا که بوش عنوان کرده بود و سوریه هم مورد غضب وی بود، اگر اکنون سوریه فرو بپاشد و بخشی از آن طرح خاورمیانه بزرگ محقق شود، خواه  ناخواه کشور بعدی، ایران خواهد بود؛

6- با فروپاشی دولت سوریه نیروهایی که به گونه ای از جانب سوریه مهار می شدند ازجمله کردها، اکنون آزاد می شوند و احتمالاً ایران را هدف قرار می دهند؛

7- علاوه بر این ها، فروپاشی نظام سوریه ممکن است به تضعیف حزب الله و گروه های فلسطینی هم منجر شود؛ یعنی خیال اسرائیل را راحت می کند و این کشور بدون هیچ گونه احساس تهدید از واکنش سوریه می تواند فشارهای خود را علیه حزب الله و گروه های فلسطینی افزایش دهد.

8- در نهایت، اگر دولت اقلیم کردستان سوریه تشکیل گردد، نوعی دومینو استقلال بین کردهای ایرن و ترکیه اتفاق می افتد که تهدید بزرگی برای حفظ تمامیت ارضی و تأمین منافع ملی ایران به شمار می رود (آجرلو،1390: 139).

با توجه به مطالب فوق، می توان گفت از آنجا که بحران سوریه به رویاروی منافع ایران و ترکیه انجامیده، موجب می گردد تا از اتخاذ راهبرد مشترک بین ایران و دولت اقلیم جلوگیری نماید. با توجه به اینکه نظام آتی سوریه نامشخص است و ضمناً تشکیل نظامی پایدار احتمالاً زمان زیادی به طول می انجامد، ایران عملاً متحد خود در منطقه را از دست می دهد و ارتباط و حمایت ایران از لبنان و فلسطین با مشکل مواجه خواهد شد و احتمالاً به تضعیف لبنان و فلسطین می انجامد.

از طرف دیگر با توجه به طرح خاورمیانه ی بزرگ، به احتمال زیاد ایران مورد حمله های مستقیم غرب برای دادن حقوق بیشتر تحت عنوان خودمحتاری و استقلال روبرو خواهد شد که در این موضوع چالش مشترک با ترکیه دارد. به نظر می رسد از آنجا که ایران خواهان سیاست «اتحاد و ائتلاف» با کشورها و گروه های سیاسی دوست در منطقه از جمله، سوریه، حزب الله و حماس و گروه های شیعی در عراق است؛ با اصول دکترین نوعثمانی گری منفعت محور ترکیه رقابت دارد. نوعثمانی گری ترکیه که خواهان ایفای نقش «میانجی گری» و حفظ به ظاهر بی طرفی در ایفای نقش خود در خاورمیانه است، منافع ملی ایران را در خاورمیانه تهدید می کند.

این تهدیدات گرچه به دلایل امنیتی و استراتژیک از رودرویی مستقیم بین ایران و ترکیه همواره جلوگیری کرده است، اما مانع از آن نشده که رقابت بین دوکشور در خاورمیانه به چالش همچون سوریه و عراق تبدیل نگردد. در مجموع می توان گفت سیاست ترکیه نسبت به تحولات جهان عرب از یک رویکرد سازه انگارانه پیروی کرده است. در این سیاست حفظ منافع ملی ترکیه در تعامل با انتظارات داخلی، منطقه ای و جهانی از دولت این کشور پیگیری شده است.

 دولت ترکیه برای رسیدن به این اهداف در سیاست داخلی خود از انسجام برخوردار بوده، اما نتوانست در جریان انقلاب عربی پیش بینی دقیقی انجام دهد. به همین دلیل همواره از عواقب تصمیمات خود بی خبر بوده و به هنگام تهدید منافع این کشور در کشورهای عربی سیاست خود را تغییر داده است. اشتباه در محاسبات پیرامون مصر و لیبی گویای منفعت محوری سیاست این کشور می باشد.

نتیجه گیری

پیروزی اسلام گرایان در ترکیه موجبات تغیرات اساسی در سیاست داخلی و خارجی این کشور را فراهم آورد. از آنجا که موضوع مقاله حاضر بررسی چالش های نوعثمانی گری در سیاست خارجی ترکیه بر اساس نظریه سازه انگاری بود، تمرکز بحث بر سیاست خارجی این کشور و چالش های آن با ایران در خاورمیانه قرار گرفت. از مجموع مباحث مطرح شده بدست آمده از منظر سازه انگاری، اسلام گرایان ترکیه با برساختن هویت اسلامی و تاریخی خود ذیل دکترین نوعثمانی گری تلاش کرده اند از سال 2002 تاکنون، رویکرد یکجانبه سیاست خارجی ترکیه در قرن بیستم را با گردش به شرق متوازن سازند.

این رویکرد که با عنوان عثمانی گری شناخته می شود با نظریه عمق استراتژیک احمد داود اوغلو پیگیری شده است. مضافاً براینکه رویکرد سازه انگاری در فهم سیاست خارجی کشورها و آگاهی از نقاط ضعف و قوت آنها و به طور اخص برای مطالعه سیاست خارجی ایران و ترکیه می تواند بسیار مؤثر و تعیین کننده باشد، زیرا این رویکرد به شکل تاریخی تر، جامعه شناختی تر و عملی تر نسبت به سایر رویکردها، روابط بین الملل را مورد بررسی قرار می دهد. از سویی دیگر سازه انگاری نگرشی جدید به نقش عقلانیت در وضعیت ها و پدیده های دسته جمعی انسان ها است و همانگونه که بر ساختارهای مادی – اجتماعی تأکید می ورزد، ساختارهای هنجاری و معنوی را نیز دارای اهمیت تلقی می کند، این ویژگی ها هم با عملکرد دستگاه دیپلماسی و هم با اصول مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مربوط به سیاست خارجی می باشند، و هم با دکترین نوعثمانی گری ترکیه هماهنگی دارد.

از مجموع این مباحث بدست آمد که براساس نظریه سازه انگاری نوعثمانی گری، خواست اجتماعی جامعه ترکیه و سیاست گذاران آن است که رقیب جدی کمالیسم به شمار می رود. منفعت محوری و مصلحت اندیشی مهمترین اصول این دکترین هستند که در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی دنبال می شود. این سیاست گرچه توانسته از نظر اقتصادی، ترکیه را ارتقا دهد، اما از نظر سیاسی و امنیتی چالش هایی برای این کشور ایجاد کرده است. نوعثمانی گری موجب دوقطبی شدن جامعه ترکیه و شکاف بین اسلام گراها و کمالیست ها شده است.

 در سطح منطقه ای دخالت مستقیم ترکیه در سوریه و عراق موجب تهدید منافع استراتژیک ج.ا.ایران شده که از منظر سازه انگاری در سیاست خارجی خود اولویت های فرهنگی و عقیدتی خاصی را دنبال می کند. رویکرد نوعثمانی گری ترکیه درخاورمیانه موجب شده تا این کشور به عنوان رقیب نامطمئن در دستگاه سیاست خارجی ایران تعریف شود.

این رویه بیش از آنکه موضوعی صرفاً سیاسی باشد موضوعی فرهنگی است. به این دلیل که اگرچه روابط استراتژیک دو کشور از رویارویی مستقیم تاکنون جلوگیری نموده است، اما در بعد بین المللی منفعت محوری و مصلحت اندیشی ترکیه موجب نگاه بدبینانه ایران، کشورهای منطقه و حتی غرب به این کشور شده تا جایی که اتحادیه اروپا با تمرکز بر یونان، تلاش دارد مسئله تروریسم و بحران مهاجران را حل و فصل نماید و آمریکا با همراه شدن با عربستان سعودی و حل بحران هسته ای ایران در غالب مدل برجام، سعی دارد از نیاز خود به ترکیه در خاورمیانه بکاهد. این نتایج نشانگر آن است که نوعثمانی گری به عنوان یک مدل تصمیم گیری در سیاست خارجی این کشور هویت و منافع ملی آن را در بلندمدت تهدید می کند و عاملی برای رویاروی با ایران در خاورمیانه خواهد بود.

مراجع

منابع:

- اطهری، اسدلله. (1389). اصول جدید سیاست خارجی ترکیه. تهران، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه.

- داود اوغلو، احمد. (1391). عمق استراتژیک. ترجمه محمدحسین نوحی نژاد. تهران، امیرکبیر.

- ضیائی بیگدلی، محمّدرضا. (1375). اسلام و حقوق بین الملل. تهران: نشر گنج دانش.

- عمیدزنجانی، عباس علی. (1367). فقه سیاسی. جلد سوم، تهران: امیرکبیر.

- مشیرزاده، حمیرا. (1386). تحول در نظریه های روابط بین الملل. تهران، سمت.

- مصفا، نسرین. (1385). نگاهی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

- نقدی نژاد، حمید. (1388). روابط ایران و ترکیه: حوزه های همکاری و رقابت. تهران: دانشگاه آزاد اسلامی.

- نقیب زاده، احمد. (1381). تأثیر فرهنگ ملی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

- یاسری، ابوذر. (1388). رژیم اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران؛ تعارض هویّت و منافع ملّی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

- آجورلو، حسین. (1390).”تحولات سوریه؛ ریشه ها و چشم اندازها“. فصـلنامه ی مطالعـات خاورمیانه. سال هجدهم، شماره سوم.

- افضلی، رسول و متقی،افشین. (1390). ”بررسی و تبیین ژئوپلیتیکی اسلام گرایی اعتدالی در سیاست خارجی ترکیه از 1995 تا 2011، با رویکرد سازه انگاری“. فصلنامه روابط خارجی، سال 3، شماره 4.

- اقبال،ا. (1392). ”فرایند تحول در جریان اسلام گرایی در ترکیه:از آرمان گرایی تا عمل گرایی“. فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال 20، شماره1.

- امیدی ، علی و رضایی، فاطمه. (1390). ”نوعثمانی گرایی جدید در ترکیه: شاخص ها وپیامدهای آن در خاورمیانه“. فصلنامه روابط خارجی. سال 3، شماره3.

- باقری دولت آبادی، علی و نوروزی نژاد، ج. (1393). ”بررسی علل دگردیسی در سیاست خارجی ترکیه بر اساس رهیافت سازه انگاری“. فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام. سال دوم، شماره .9

- تقی پور، سحر. (1392). ”پویش های سیاست خارجی ترکیه در قبال اقلیم کردستان عراق تحت تاثیر بهار عربی“. گزارش نشست گروه ترکیه شناسی، تهران، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه.

- چگینی زاده، غلامعلی و خوش اندام، بهزاد. (1389). ”تعامل و تقابل پیرامون گرایی و غربگرایی در سیاست خارجی ترکیه“.فصلنامۀ راهبرد، سال نوزدهم، شمارۀ 5.

- حاتمی، محمدرضا. (1394). ”شکل گیری داعش در پویش جهانی شدن“. فصلنامه مطالعات روابط بین الملل، دوره 8، شماره 30.

- حیدری، محمدعلی و رهنورد، حمید. (1390). ”نوعثمان گرایی و سیاست خاورمیانه ای ترکیه (با تأکید بر تحولات بهار عربی)“.فصلنامۀ ره نامه سیاستگذاری، سال دوم، شمارۀ 2.

- سازمند، بهاره. (1384). ”تحلیل سازه انگارانه از هویت ملی در دوران جنگ تحمیلی“. فصلنامه مطالعات ملی، شماره .22

- ساعی، احمد و محمدزاده، مهدی. (1392). ”حزب عدالت و توسعه و هژمونی کمالیسم“.  فصلنامه مطالعات اوراسیای مرکزی، دوره ششم.

- سیمبر، رضا و قاسمیان، روح الله. (1393). ”مؤلفه های اساسی محیط امنیتی ایران و سوریه“. فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال سوم، شماره 9.

- طباطبایی، سیدمحمد و فضلی خوانی، اکرم. (1393). ”سیاست خارجی ترکیه در قبال بیداری اسلامی در جهان عرب“. پژوهشنامه روابط بین الملل،دوره 7، شماره 25.

- علی حسینی، علی و نصراصفهانی، محسن. (1392). ”وقوع انقلاب اسلامی و تحلیل بر ساخت گرایانه رفتار کشور ترکیه در قبال جمهوری اسلامی ایران“. فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال نهم، شماره 34.

- فلاح، ر. (1391). ”مبانی گفتمانی و رفتاری اسلام گرایان ترکیه در حوزه سیاست ورزی“. فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، شماره 51.

- فرزندی، عباسعلی. (1391). ”اهمیت راهبردی سـوریه برای جمهوری اسلامی ایران“. سایت پرسمان اندیشه سیاسی ، فصلنامه پژوهش های سیاسی جهان اسلام، سال 3، شماره .3

- قاسمی،حسین. (1388). ”سیاست خارجی دولت اسلام گرای ترکیه“. ماهنامه معاونت آموزش و پرورش، رویداد ها و تحلیل ها، سال 23، شماره233.

- کسرایی، محمد سالار، داوری مقدم، سعید. (1393). ”برآمدن داعش در خاورمیانه :تحلیل جامعه شناختانه“. فصلنامه روابط خارجی. سال7،شماره 1.

- محمد شریفی، مجید و دارابی منش، مریم. (1392). ”راهبرد کلان آمریکا و چرخش سیاست خارجی ترکیه در خاورمیانه“.  فصلنامه علمی پژوهشی پژوهش های سیاسی جهان اسلام. سال سوم، شماره3.

- مسعودنیا، حسین. فروغی، عاطفه و چلمقانی، مرضیه. (1391). ”ترکیه و بحران سوریه، از میانجیگری تا حمایت از مخالفان دولت“،فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام. سال اول، شماره 4.

- نوری، وحید و ملکوتی، محمد. (1391). ”عدالت طلبی در سیاست خارجی ایران“. فصلنامه سیاست خارجی. سال26، شماره1.

- نیاکویی، سیدامیر و بهمنش، حسین. (1391). ”بازیگران معارض در بحران سوریه: اهداف و رویکردها“.  فصلنامه روابط خارجی. سال پنجم، شماره 4.

- هادیان، ناصر. (1382). ”سازه انگاری از روابط بین الملل تا سیاست خارجی“. فصلنامه سیاست خارجی. شماره 68.

- کوزه گر، ولی. (1386). ”پیروزی مجدد اسلام گرایان در ترکیه و آینده سیاست خارجی این کشور“. تهران: معاونت پژوهش های سیاست خارجی. مرکز تحقیقات استراتژیک.

- Hannes R. Stephan, (2004). Constructivism in international Relation .The Politics of Reality, Book Review, SPIRE, keele university. By Maja Zehfuss. Cambridge: Cambridge University Press.

- Nasr, Vali (October 18, 2006), The Shia Revival: How Conflicts within Islam Will Shape the Future,. New York, W. W. Norton & Company.

- Taspinar, Omer (2012), Turkey; the new Model? From the book, the Islamists are coming: who they really Are?.  (s.l.), Wilson Center and the U.S. Institute of Peace.

- Ulgen, Sinan (2010), “Place in the Sun or Fifteen Minutes of Fame? Understanding Turkey’s New Foreign Policy”, [Online]. available at: www.CarnegieEndowment.org.

- Wahyu, Wicaksana. (2013). The Constructivist Approach towards Foreign Policy Analysis. [Online]. Available at: http://citeseerx.ist.psu.edu/viewdoc.

- Zehfuss, Maja. (2002). Constructivism in International Relations, London: Cambridge Univ.

- Adler, E. (1997).“Seizing the Middle Ground: Constructivism in World Politics”. European Journal of International Relations. Vol. 3(3).

- Checkel, Jeffrey. T. (1998). “The Constructivist Turn in International Relations Theory”. World Politics, Vol. 50(2). pp. 324-348.

- Checkel, Jeffrey. T. (1997).“Norms and Domestics politics: Bridging the Rationalist-Constructivist”. European Journal of International Relations, Vol. 3(4)., 1997

- Dagi, I.D, (2005) “Transformation of Islamic Political Identity in Turkey: Rethinking the West and Westernization”, Turkish Studies. Journal, Vol.6 (1).

- Kanat, K. B. (2010). “AK Party’s Foreign Policy: Is Turkey Turning Away from the West?”. Insight Turkey, file.insightturkey.com, Vol.12 (1). pp. 205-225.

- Karimifard, Hossein. (2012).“Constructivism, National Identity and Foreign Policy of the Islamic Republic of Iran” Asian Social Science, Vol. 8(2).

- Moshirzadeh, Homeira. (2010), “Domestic Ideational Sources of Iran's Foreign Policy”. Iranian Review of Foreign Affairs, Vol.1 (1).

- CSIS. (2012). “Foreign Minister of Turkey Ahmet Davutoğlu, Turkey's Foreign Policy Objectives in a Changing World”. available at:http://csis.org/files.

- Sandrin, Paula. (2009). “Turkish foreign policy after the end of cold war from securitizing to desecuritizing actor”. available at:  www.lse.ac.uk/europeanInstitute/research.

نویسندگان:

محمد منصور عظیم زاده اردبیلی: دانشجوی دکتری تخصصی روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران 

حسین مسعود نیا: دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

 سید جواد امام جمعه زاده: دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی پاره وقت دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران

فصلنامه مطالعات روابط بین الملل شماره 38

انتهای متن/

نظر شما