شناسهٔ خبر: 23654474 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: صدا و سیما | لینک خبر

بی استعدادی ترامپ در یادگیری قانون اساسی

«مایکل وولف» نویسنده کتاب «آتش و خشم» می‌نویسد،مشاور ترامپ تنها توانسته ۴ متمم از ۲۷ متمم قانون اساسی آمریکا را به او بیاموزد.

صاحب‌خبر -

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیمابه نقل از مشرق ؛ در کتاب «آتش و خشم» نوشته «مایکل وولف» که طی اولین روزهای سال ۲۰۱۸ میلادی منتشر شد، اسرار زیادی از کمپین انتخاباتی و سال اول ریاست ‌جمهوری ترامپ افشا شد. این کتاب جنجالی خیلی زود به پرفروش‌ترین کتاب در فروشگاه‌های اینترنتی تبدیل شد و صدها هزار نفر آن را خواندند. واکنش‌های ترامپ به این کتاب و تلاش تیم او برای جلوگیری از انتشار آتش و خشم نیز عامل دیگری شد تا این کتاب سر و صدای زیادی در آمریکا به پا کند.
نقل‌قول‌ها یا بخش‌هایی از کتاب آتش و خشم را در اختیار مخاطبان محترم قرارمی دهیم که مطرح‌ترین رسانه‌های غربی و آمریکایی به عنوان نکات مهم کتاب وولف آن را انتخاب کرده اند .
ترامپ نه فکرش را می‌کرد، و نه می‌خواست، رئیس‌جمهور شود
یکی از مطالبی که کتاب مایکل وولف به آن اشاره می‌کند، انتظارات تیم ترامپ از رقابت‌های انتخاباتی سال ۲۰۱۶ است. نویسنده توضیح می‌دهد که ترامپ نه تنها امیدی به پیروزی در انتخابات نداشت، بلکه اصلاً «نمی‌خواست» رئیس‌جمهور شود. در این‌ باره می‌خوانیم:

در سیاست، یک نفر باید ببازد، اما همه بدون استثنا فکر می‌کنند که می‌توانند برنده شوند و احتمالاً هیچ‌کس نمی‌تواند پیروز شود، مگر آن‌که باور داشته باشد که برنده خواهد شد؛ به استثنای کمپین ترامپ. آن‌چه ترامپ درباره کمپین انتخاباتی خودش بارها تکرار می‌کرد، این بود که این کمپین چقدر آشغال است و همه کسانی که در آن دخالت دارند، بازنده هستند. او به همان اندازه هم معتقد بود که افراد کمپین رقیبش یعنی هیلاری کلینتون، برنده‌های باهوشی هستند. وی مدام می‌گفت: «آن‌ها بهترین‌ها را دارند و ما بدترین‌ها را.» همراهی با ترامپ در هواپیمای کمپین او در سفرهای تبلیغاتی، اغلب تجربه‌ای مملو از توهین‌های سنگین بود: همه افراد اطراف او، احمق بودند.

 بی استعدادی ترامپ برای یادگیری قانون اساسی

ترامپ اعضای تیم خودش را «احمق» و اطرافیان کلینتون را «باهوش» می‌دانست

ترامپ حتی به دنبال پیروزی در انتخابات هم نبود. در بخشی از آتش و خشم می‌خوانیم:
"ترامپ بعد از شکست، هم به شکل دیوانه‌واری مشهور می‌شد و هم تبدیل به یک مبارز علیه «هیلاریِ فاسد» (عبارتی که ترامپ در رقابت‌های انتخاباتی برای اشاره به کلینتون استفاده می‌کرد)تبدیل می شد. دختر او «ایوانکا» و دامادش «جراد» به افراد مشهور بین‌المللی تبدیل می‌شدند. «استیو بَنِن» استراتژیست ارشد و برکنارشده کمپین ترامپ عملاً رئیس جنبش «تی پارتی» می‌شد. «کِلی‌ان کانوی» مدیر وقت کمپین و مشاور کنونی ترامپ می‌توانست ستاره برنامه‌های خبری تلویزیونی شود. «ملانیا ترامپ» هم که شوهرش به او اطمینان داده بود رئیس‌جمهور نخواهد شد، می‌توانست بار دیگر به ناهار خوردن‌های نامحسوس خود و بدون توجه به رسانه‌ها بازگردد. به این ترتیب، شکست، کار همه را راه می‌انداخت.

در این کتاب، درباره ناراحتی ملانیا ترامپ از پیروزی همسرش در انتخابات هم به طور خاص آمده است:
شب انتخابات، کمی بعد از ساعت ۸، وقتی به نظر می‌رسید سناریوی غیرمنتظره (که ترامپ ممکن است واقعاً پیروز شود) دارد محقق می‌شود، «دونالد جونیور» [پسر ترامپ] به یکی از دوستانش گفت که چهره پدرش، ، به گونه‌ای شده بود که گویی جن دیده است. ملانیا هم داشت اشک می‌ریخت؛ اشک‌هایی نه از روی خوشحالی.

بی استعدادی ترامپ برای یادگیری قانون اساسی

تجسمی از چهره جن‌دیده ترامپ و اشک‌های ملانیا پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری

ترامپ از مراسم تحلیف خودش نفرت داشت
آتش و خشم اشاره می‌کند که ترامپ به هیچ عنوان از مراسم تحلیفش لذت نبرد، بلکه از آن متنفر بود. وی در این مراسم به شدت عصبانی به نظر می‌رسید و ناراحت بود که افراد مشهور از حضور در مراسم تحلیفش خودداری کرده‌اند. در کتاب می‌خوانیم:
ترامپ از مراسم تحلیف خودش لذت نبرد. او از این‌که ستاره‌های درجه یک، این رویداد را تحقیر کرده و نادیده گرفته بودند، عصبانی بود؛ از امکانات مهمان‌خانه ریاست‌جمهوری ناراضی بود و با همسرش، که به نظر می‌رسید در آستانه اشک ریختن است، علناً دعوا می‌کرد. وی در طول روز، چهره‌ای را به خود گرفته بود که برخی از اطرافیانش آن را «چهره گُلفی» او می‌دانستند: عصبانی و برآشفته، شانه‌ها قوزکرده، دست‌ها آویزان، پیشانی پر از چین و چروک، لب‌ها جمع.

ترامپ نمی‌توانست با کاخ سفید کنار بیاید

چنان‌که وولف در کتابش تشریح می‌کند، ترامپ بعد از پیروزی در انتخابات، علاقه‌ای به نقل مکان کردن به کاخ سفید نداشت. آتش و خشم زندگی ترامپ در کاخ سفید را این‌گونه توصیف می‌کند:
[ترامپ] به اتاق خواب خود عقب‌نشینی کرد؛ از زمان حضور کِنِدی در کاخ سفید به این سو، اولین بار بود که زوج ریاست‌جمهوری [رئیس‌جمهور و همسرش ] اتاق‌های جداگانه‌ای برای خودشان داشتند. ترامپ در همان روزهای اول، دستور داد دو تلویزیون، علاوه بر تلویزیونی که پیشاپیش در آن‌جا بود، نصب کنند و هم‌چنین یک قفل هم روی در بگذارند؛ اقدامی که تنش میان او و «سرویس مخفی» را تسریع کرد، چراکه آن‌ها اصرار داشتند به اتاق دسترسی داشته باشند. ترامپ خدمتکاران کاخ سفید را به خاطر برداشتن پیراهنش از کف زمین توبیخ می‌کرد: «اگر پیراهن من روی زمین است، یعنی من خواسته‌ام که روی زمین باشد.» وی سپس مجموعه‌ای از قوانین جدید را اِعمال کرد: هیچ‌کس نباید به چیزی دست می‌زد، مخصوصاً به مسواک او. ترامپ ترسی قدیمی از مسموم شدن داشت، و یکی از دلایلی هم که دوست داشت از مک‌دونالد غذا بگیرد، همین بود: هیچ‌کس نمی‌دانست که او دارد به مک‌دونالد می‌رود و بنابراین غذای آن‌جا با رعایت ایمنی از پیش آماده شده بود. ترامپ هر وقت می‌خواست، خودش به خدمتکارها می‌گفت ملافه تختش را صاف کنند، و خودش هم روکش‌ها و رواندازهای تختش را درمی‌آورد.

 بی استعدادی ترامپ برای یادگیری قانون اساسی

تجسمی از ترامپ در اتاق شخصی‌اش در کاخ سفید

ترامپ از سیاست چیزی نمی‌دانست
در بخشی از آتش و خشم می‌خوانیم که «سم نانبرگ» مشاور اخراج‌شده ترامپ تلاش کرده تا به این نامزد وقت انتخابات ریاست‌جمهوری درباره قانون اساسی آمریکا مطالبی را بیاموزد، اما نتیجه، واقعاً ناامیدکننده است. در کتاب آمده:
در اوایل رقابت‌های انتخاباتی، «سم نانبرگ» را فرستادند تا قانون اساسی را برای نامزد توضیح بدهد. نانبرگ در این‌باره می‌گوید: «من فقط توانستم تا متمم چهارم از ۲۷ متمم پیش بروم؛ بعد از آن دیگر، ترامپ از خستگی و بی‌حوصلگی ، انگشت خود را روی لب خود گذاشته بود و چشم‌هایش را تا پشت سرش چرخانده بود.
حتی نزدیک‌ترین دوستان و متحدانش ترامپ هم بی‌اطلاعی او درباره مسائل مهم ملی و بین‌المللی را تأیید می‌کردند. به عنوان مثال، «روپرت مرداک» سرمایه‌دار و غول رسانه‌ای دنیا از این بی‌اطلاعی ترامپ شوکه شده بود. پس از جلسه‌ای با مدیران فناوری آمریکا در سال ۲۰۱۶، به گفته برخی گزارش‌ها، ترامپ به مرداک گفت، می‌خواهد به‌کارگیری ویزا برای مهاجرانی را که در مشاغل تخصصی در آمریکا فعالیت می‌کنند، برای کمک به صنایع و فناوری در آمریکا گسترش دهد. در کتاب می‌خوانیم:
مرداک گفت اتخاذ رویکرد لیبرال در قبال ویزاها، که درهای آمریکا را به روی مهاجران منتخب باز می‌کند، ممکن است با وعده‌های ترامپ درباره ساخت دیوار در مرز با مکزیک و بستن مرزها، قابل‌جمع نباشد. با این حال، ترامپ که به نظر نمی‌رسید این مسئله اهمیتی برایش داشته باشد، این‌گونه به مرداک اطمینان خاطر داد: «یک کاریش می‌کنیم.» مرداک بعد از آن‌که تلفن را قطع کرد، شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: «عجب احمقی است.»

بی استعدادی ترامپ برای یادگیری قانون اساسی

توئیت بچه‌گانه ترامپ در دفاع از هوشش: من نه تنها «ثبات روانی» دارم بلکه «اتفاقاً، خیلی هم، واقعاً باهوش هستم»


آتش و خشم به نقل از کوهن که ریاست شورای ملی اقتصادی ترامپ را نیز به عهده دارد، درباره ترامپ این‌گونه می‌نویسد:
وضعیت بدتر از آن چیزی است که بتوانید تصور کنید. یک احمق که دلقک‌ها دورش را گرفته‌اند. ترامپ هیچ چیزی را نمی‌خواند؛ نه یادداشت‌های یک‌صفحه‌ای، نه دستورکارهای سیاستی؛ هیچ. او وسط جلسات با رهبران بین‌المللی بلند می‌شود، چون حوصله‌اش سر رفته است. کارکنانش هم وضعیت بهتری ندارند. کوشنر نوزادی مرفه است که هیچ چیز نمی‌داند. بنن یک کثافت متکبر است که خودش را از آن‌چه که هست، باهوش‌تر می‌داند. ترامپ بیش از آن‌که یک «شخص» باشد، مجموعه‌ای از خصلت‌های وحشتناک است. هیچ‌کس سال اول دولت ترامپ]را زنده به پایان نخواهد رساند، جز خانواده او.
بخش دیگری از کتاب وولف هم به نظر می‌رسد اظهارات کوهن درباره بی‌حوصلگی ترامپ در موضوعات سیاسی را تأیید کند. نویسنده آتش و خشم می‌نویسد ترامپ هیچ علاقه‌ای به لغو «اوباماکر» (لایحه بیمه خدمات درمانی مصوب دولت اوباما که جمهوری‌خواهان با آن مخالف هستند) نداشت. در این خصوص می‌خوانیم:
ترامپ که مردی هفتاد ساله با ترس‌های مختلف فیزیکی درباره سلامتی‌اش بود (مثلاً درباره قد خود دروغ می‌گفت تا شاخص توده بدنی‌اش در محدوده «چاقی مفرط» قرار نگیرد)، شخصاً موضوع خدمات درمانی و درمان‌های مختلف پزشکی را موضوعی ناخوشایند می‌دانست. جزئیات این لایحه جنجالی نیز برای او به طرز ویژه‌ای خسته‌کننده بودند؛ به محض آن‌که چند کلمه درباره این لایحه بحث می‌کردند، حواس ترامپ به همه طرف پرت می‌شد... به نظر می‌رسید او تا پیش از ریاست‌جمهوری‌اش هرگز در زندگی‌اش در مورد بیمه درمانی بحث معناداری نکرده بود.
وولف در کتاب خود می‌نویسد که همین سربه‌هوایی ترامپ، حتی موجب شد تا ایلز که دوست قدیمی و صمیمی وی بود، درخواست او را برای مدیریت کمپینش رد کند. وولف می‌نویسد:

اوایل ماه آگوست ۲۰۱۶، کم‌تر از یک ماه پس از آن‌که ایلز از فاکس‌نیوز استعفا داد، ترامپ از دوست قدیمی خود خواست تا مدیریت کمپین فاجعه‌بار او را به عهده بگیرد. با این وجود، ایلز می‌دانست ترامپ نه تنها تمایلی به پذیرفتن نصیحت دیگران ندارد، بلکه حتی به آن گوش هم نمی‌دهد، و بنابراین درخواست او را رد کرد.

ایوانکا؛ سودای ریاست‌جمهوری و افشای اسرار موهای ترامپ

وولف توضیح می‌دهد که ایوانکا و شوهرش جراد میان خودشان درباره این‌که کدام‌یک اول رئیس‌جمهور آمریکا خواهد شد، صحبت و حتی تصمیم‌گیری کرده بودند. در کتاب می‌خوانیم:

این دو میان خودشان توافق محکمی کرده بودند: اگر در آینده، زمانی این فرصت به وجود آمد، ایوانکاست که نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شود. دختر ترامپ حتی به شوخی می‌گفت: اولین رئیس‌جمهور زن، هیلاری کلینتون نخواهد بود، بلکه ایوانکا ترامپ خواهد بود.

 بی استعدادی ترامپ برای یادگیری قانون اساسی

«ایوانکا ترامپ» با شوهرش توافق کرده و قصد دارد به اولین رئیس‌جمهور زن آمریکا تبدیل شود

آتش و خشم به نقل از ایوانکا درباره موهای ترامپ هم توضیحاتی می‌دهد که راز موهای رئیس‌جمهور آمریکا را افشا می‌کند. وولف می‌نویسد:

ایوانکا اغلب مکانیسم پشت پرده موهای ترامپ را برای دوستان خود این‌گونه توصیف می‌کرد: یک «کَله» کاملاً تمیز و بی‌مو (جزیره‌ای محاصره‌شده پس از یک عمل جراحی کاهش پوست سر و درمان طاسی که با یک دایره پشمالو از مو در اطراف و جلو احاطه شده است. انتهای همه موها از این نقاط به سمت بالا کشیده شده‌اند تا در مرکز سر به هم برسند و سپس به سمت عقب، شانه شده و با یک اسپری حالت‌دهنده در جای خود محکم شده‌اند. ایوانکا به شوخی می‌گفت رنگ موهای ترامپ نتیجه استفاده از محصولی است به نام «فقط برای مردها»ست؛ هرچه این محصول مدت بیش‌تری روی موها بماند، رنگش تیره‌تر می‌شود. بی‌صبری ترامپ موجب شده تا رنگ موهای او نارنجی-طلایی شود.

بی استعدادی ترامپ برای یادگیری قانون اساسی

نظر شما